حسین سلیمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: این جنگ در نهایت یک جنگ نظامی نیست. در نهایت یک جنگ روایت ها است. مهم تر از آنکه در میدان چه اتفاقی رخ می دهد این است که چه روایتی در ساختار نظام جهانی جدید جاری می شود. این روایت برآمده از این داستان است که می تواند آینده فلسطین را بسازد.
به گزارش جماران ، نشست «فلسطین؛ ریشهها و پیامدها» به همت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، عصر سهشنبه 25 مهرماه، در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
حسین سلیمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو انجمن علوم سیاسی ایران سخنان خود را با اشاره به اینکه صرف غرق شدن در کوران حوادث جاری در مساله فلسطین به تنهایی نمی تواند برای ما در رسیدن به یک چارچوب بهتر برای فهم مساله راهگشا باشد، آغاز کرده و گفت: هر وقت حوادث جدی، تعیین کننده و تاثیرگذار به وجود می آیند ما ناگریز هستیم که به عمق پرداخته و ببینیم چرا اینگونه شد؟ اگر درست نفهمیم که چرا اینگونه شد نمی توانیم درک کنیم که چه اتفاقی رخ خواهد داد.
مساله فلسطین مخلوق نظام بین الملل است
اگر امروز به گوشه گوشه جهان نگاه کنیم به این نتیجه میرسیم که بیشتر مناطق دنیا به سمت صلح، تعمیق صلح و حتی ریشه کن کردن جنگ پیش می روند. فقط این نقطه از جهان ( غرب آسیا ) به همراه دو تا سه نقطه دیگر در نقشه جهانی، نقاطی هستند که جنگ در آنها تعمیق می شود. آیا این جنگ های تعمیق شده، دائمی هستند یا در شرایط جدید بین المللی ، فضای موقتی برای منتقل شدن به فضای دیگری محسوب می شوند؟
مساله فلسطین مخلوق نظام بین الملل است. در یک نگاه سیستمی، تحولات غزه را با جزئیاتی نظیر حمله اسرائیل یا عکس العمل فلسطینی ها تعریف نمی کنیم بلکه مساله را در قالب یک موضوع بنیادین که ریشه در تحول سیستم بین المللی دارد می بینیم. تحول های سیستم بین المللی باعث شده که مساله فلسطین یک مسئله تاریخی باشد و یک مسئله تاریخی با یک درگیری حتی عمیق لحظه ای، قابل حل و فصل و تمام شدن نیست.
نظام بین الملل در منطقه خاورمیانه به طور کلی و در منطقه فلسطین به طور خاص، دولت های مصنوعی و دست ساخته و دولت هایی که محصول تطور تاریخی جوامع خود نیستند را به وجود آورد. چنین دولت هایی ذاتا بحران زا هستند . دولت های مصنوعی و دست ساخته نمی توانند ساختار طبیعی و بوم شناسی خاص خود را پیدا کنند. این دولت ها نمی توانند یک زیست بوم سیاسی – اجتماعی خاص خود را یافته و ادامه دهند. یکی از مصنوعی ترین این دولت ها، دولت اسرائیل است که در مقطعی از تحول نظام بین الملل به ستون استراتژیک بلوک غرب بدل شد. زمانی که یک دولت مصنوعی - که ذاتا بحران زا است- تبدیل به ستون استراتژیک یک سیستم بین المللی می شود دائما بحران را به درون سیستم و محیط اطراف خود پمپاژ می کند.
زمانی که از نظام بین الملل حرف می زنیم منظور ما الگویی است که در آن بازیگران اصلی، هنجارهای مسلط و شیوه توزیع قدرت به چشم می خورد. این نظام بین الملل در شرایط مختلف باعث می شود که بازیگران اصلی و الگوی روابط منطقه ای تغییر کنند. طبیعتا مساله فلسطین تابع این متغیر کلان است که ما در عرصه روابط بین الملل با آن مواجه هستیم.
پیدایش مساله فلسطین محصول تحول نظام بین الملل است و اگر نظام بین الملل تغییر نکرده بود، فلسطین امروز اینگونه نبود. ما برای این ادعا استدلال تاریخی داریم. زمانی که موازنه بعد از جنگ جهانی اول به هم می خورد و نظام بین الملل جدیدی جایگزین می شود ما شاهد طراحی های دیگری برای فلسطین بودیم.
یکی از نقاط عطف در تاریخ فلسطین اعلامیه بالفور است. (اعلامیهای تاریخی که دولت بریتانیا در سال ۱۹۱۷ میلادی و در خلال جنگ جهانی اول، برای اعلام حمایت از دولت بریتانیا مجوز ایجاد یک «خانه ملّی برای مردم یهود» در فلسطین را صادر کرد.) همه درباره کلیات این اعلامیه شنیده اند اما فکر می کنم کمتر کسی متن آن را خوانده است. شرط اصلی اعلامیه بالفور چه آن روز و چه امروز محقق نشده است. در اعلامیه بالفور آمده است که «هیچ اتفاقی نباید رخ بدهد که حقوق مدنی و مذهبی غیر یهودی های ساکن در اسرائیل را خدشه دار کند.» این شرط اعلامیه بالفور بوده و هرگز تا به امروز محقق نشده است.
بعد از اینکه نظام بین الملل از چند قطبی به دو قطبی تغییر می کند آمریکایی ها به عنوان قدرت جدید در عرصه بین المللی آن طرح انگلیسی را کنار می گذارند. پس از تغییر نظام بین الملل، امریکا به بازیگر اصلی منطقه خاورمیانه تبدیل می شود. اینکه امریکا بازیگر اصلی خاورمیانه می شود باعث می شود که متحد استراتژیک جدیدی به اسم اسرائیل انتخاب کند و طرح فوق کنار گذاشته شود. پس از اینکه اتحاد جماهیر شوروی از کشورهای عربی حمایت می کند، درگیری های اعراب و اسرائیل تبدیل به نماد درگیری در درون سیستم بین المللی جدید یعنی نظام دو قطبی می شود. خلقت اسرائیل به معنای جدید و ریشه گرفتن مشاجره اعراب و اسرائیل، مخلوق پیدایش نظام بین الملل دوقطبی است. اگر نظام چند قطبی باقی مانده بود، وضعیت اسرائیل و فلسطین به گونه دیگری بود.
تحول بعدی نظام بین الملل در سال 1973 است. زمانی که اهمیت مسائل استراتژیک کاهش پیدا می کند، قدرت ها به هم نزدیک میشوند ، مسائل منطقه ای مانند جنگ ویتنام از بین می رود و مسائل اقتصادی اهمیت پیدا می کنند.
فرآیند صلح بین اعراب و اسرائیل هم از اینجا آغاز می شود. زمانی که تحولی در درون سیستم بین المللی اتفاق می افتد، مسئله اعراب و اسرائیل هم از تقابل نظامی و از جنگ های چهارگانه فاصله گرفته و به فرآیند مذاکرات صلح وارد می شود.
در پایان قرن 20 ام پس از فروپاشی بلوک شرق و از میان رفتن نظام دو قطبی، باز بنیاد مساله فلسطین تغییر می کند. ما شاهد این هستیم که فرآیند جهانی شدن به وجود می آید، آمریکا دیگر رقیب جدی ندارد و دولت هایی که قبلا نماینده بلوک شرق بودند حالا همه به سمت امریکا رفتند .
بنابراین به نظر عده ای اهمیت استراتژیک اسرائیل پس از جنگ سرد تا حدود زیادی کاهش پیدا کرده و نخستین اختلاف نظرها میان آمریکا و اسرائیل در همین دوران بروز پیدا می کند. نظریه دو دولت که قبل از نظام دو قطبی مطرح بود پس از پایان نظام دو قطبی دوباره احیا می شود. مذاکرات مادرید، اسلو و توافق نامه های صلح همگی در این دوره هستند.
باز تحول در نظام بین الملل ، تحول در مساله فلسطین را به وجود می آورد. اما در دوران جدید با پدیده جدیدی به نام جهانی شدن مواجه هستیم که بسیاری فکر می کنند به معنی غربی شدن و آمریکایی شدن است اما اصلا چنین چیزی نیست. جهانی شدن به معنی رها شدن پدیده های اجتماعی از قید جغرافیا است. یعنی بسیاری از اعتراض های بنیادین که نسبت به اسرائیل وجود داشت از قید جغرافیا آزاد شدند و توانستند پیوندهای فراسرزمینی پیدا کرده و از درون آن جنبش هایی مانند حماس و جهاد اسلامی متولد شدند. بنابراین صحنه بازی در مساله فلسطین تغییر کرد. انتفاضه به وجود آمد.
در تحلیل مساله فلسطین نباید صفر و صدی بود
ما عادت کردیم در تحلیل مسائل روز، صفر یا صد و سیاه یا سفید باشیم. حمایت از فلسطین یا خوب است یا بد است ، فلسطینی ها یا جنایت می کنند یا قربانی و مظلوم هستند، به نظر من در تحلیل مسائل بین المللی نباید صفر و صدی بود. به همین دلیل بسیاری که اکنون به دنبال بازاندیشی درباره مسائل بین المللی هستند به انتفاضه و مقاومت انتقاد می کنند در حالی که در هر شرایطی اگر فلسطینی ها را انسان بدانیم نباید اهمیت حماس، مقاومت و انتفاضه را نادیده گرفت. در هیچ مذاکره ای و مصالحه ای تا ابزار قدرت وجود نداشته باشد آن مذاکره به نتیجه نخواهد رسید. در شرایط دگرگونی ساختار و سیستم بین المللی، مقاومت و انتفاضه به عنوان مهم ترین ابزار مذاکره و احقاق حقوق فلسطینی ها مطرح می شود.
در شرایط جدید جهانی که منافع اقتصادی میان بازیگران ایجاد شد، منافع امنیتی بازیگران هم به یکدیگر گره خورد. در حال حاضر امنیت آمریکا، عربستان و ایران با تحولات اسرائیل گره خورده است. ما دیگر نمی توانیم امنیت کشورها و سرزمین های مختلف را از هم جدا کنیم. امنیت در جهان امروز ما به هم پیوسته است . این امنیت به هم پیوسته به تصویر و نگرش جهانی که از یک پدیده ایجاد می شود، وابسته است.
فلسطین و اهمیت شبکه آگاهی های جهانی
امروز اگر عملیات نظامی یا مذاکره سیاسی رخ می دهد نهایتا باید در شبکه آگاهی های جهانی تاثیرگذار باشد تا بتواند در سیستم بین المللی تاثیر بگذارد و مثمر ثمر باشد. بنابراین در شرایط تعمیق جهانی شدن- که شرایط امروز ما است- مساله نوع قضاوت افکار عمومی درباره مساله فلسطین و نوع نگرشی که در شبکه های اجتماعی شکل می گیرد بسیار مهم است و بر توافق های پایدار و توافق های اقتصادی - امنیتی منطقه اثر خواهد گذاشت. امروز هیچ مسئله ای نه فقط مساله فلسطین با چکش نظامی گری قابل حل به تنهایی نخواهد بود. نظامی گری موثر است اما به تنهایی کافی نیست.
افکار عمومی جهانی ضد اسرائیلی تر از همیشه
نوعی نگرشی که در جهان نسبت به اسرائیل وجود دارد چگونه است؟ نظرسنجی که چندسال پیش توسط موسسه پیو انجام شد نشان داد که اسرائیل از یک دهه پیش تا به امروز هیچ گاه وضعیتی به این بدی در افکار عمومی جهانی نداشته است. این البته در امریکا و روسیه میزان نگاه مثبت به اسرائیل بالا است اما سایر کشورها مانند فرانسه 65 درصد نگاه منفی نسبت به اسرائیل داشتند. اسرائیلی که روزی به عنوان نماد قربانی اقدام های هیتلر هویت خود را تعریف می کرد امروز در بدترین وضعیت قرار دارد.
در نظرسنجی اخیر موسسه پیو هم تمام نسبت ها - به غیر از در امریکا - به ضرر اسرائیل در این ایام تغییر کرده است. ساختار آگاهی جهانی که عنصر اصلی تعیین کننده در فرایندها جهانی امروز است به شدت علیه اسرائیل تغییر کرده است.
دوره سلطه رسانه ای اسرائیل به پایان رسیده است
این داستان که صهیونیست ها مالک شبکه های تلویزیونی هستند و همه روایت را در اختیار دارند با ظهور شبکه های اجتماعی به پایان رسیده است. امروز نگرش نسبت به اسرائیل منفی و منفی تر می شود. البته این ماجرا یک سوی دیگر هم دارد.
مثلا در خود اسرائیل نظر سنجی شده که چقدر معتقد هستید دولت فلسطینی مستقل با اسرائیل می توانند در کنار هم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند؟ تا سال 2013 بسیاری معتقد بودند که این دو دولت می توانند در کنار هم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند اما در سالهای اخیر این درصد بخصوص در میان عربی اسرائیلی ها کاهش یافته است.
جامعه اسرائیل درباره فلسطین و نوع نگاهی که به فلسطین دارد قطب بندی شده است. حتی در میان یهودی ها و اعراب تقریبا نیمی از جامعه موافق دو دولت هستند و نیمی مخالف . به لحاظ ایدئولوژیک این بسیار مهم است. چپ های جامعه اسرائیل بیشتر موافق این هستند که می توان زندگی مسالمت آمیز در کنار فلسطینی ها داشت و راست های این جامعه مخالف هستند.
در جامعه امریکا نسبت به اسرائیل چگونه فکر می کنند؟ 55 درصد جامعه آمریکا گمان می کنند که باید از اسرائیل حمایت کرد. 41 درصد مخالف اسرائیل هستند. جالب اینجاست که بیشتر پیرهای محافظه کار و جمهوری خواه طرفدار اسرائیل هستند. نسل جوان و بخصوص دموکراتها مخالف اسرائیل هستند. یک جریان خلاف این دو هم است. در اثر تحولات اخیر کسانی که در جامعه آمریکا می گویند امریکا باید ششدانگ از اسرائیل حمایت کند از 22 درصد به 41 درصد افزایش پیدا کرده اند. هر چند در افکار عمومی بخش مهمی از جامعه آمریکا خلاف اسرائیل هستند ولی کسانی که طرفدار اسرائیل هستند می گویند که اکنون باید به طور جدی از اسرائیل حمایت کرد.
فلسطینی ها قابل پاکسازی و ریشه کنی نیستند
این روزها به مساله ریشه کنی حضور فلسطینی ها در غزه اشاره می شود اما هر عاقلی که این جمعیت را ببیند می داند که این جمعیت قابل ریشه کن شدن نیست. پاکسازی نژادی و قومی و سرزمینی ممکن نیست. شما جان یک فلسطینی را در غزه بگیرید با آنها که در اردن هستند چه می کنید. اگر آنها را در اردن سرکوب کنید با جمعیت فلسطینی حاضر در کرانه باختری چه خواهید کرد؟ در میان جمعیت فلسطینی ها فقط 34 درصد هستند که از خانه و زندگی خود آواره نشده اند. سایر این جمعیت از خانه و کاشانه خود رانده شده اند. زمانی که در یک خانه مستاجر باشید و صابخانه شما را به زور بیرون براند هرگز فراموش نمی کنید چه برسد به املاک پدری شما. ساختار جمعیتی اطراف اسرائیل به گونه ای است که پاکسازی فلسطینی ها ممکن نیست.
سوءاستفاده سیاسی نتانیاهو از جنگ در غزه
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل و هواداران او از این بحران برای حل مشکل سیاسی خود استفاده کردند. تا پیش از تحولات اخیر غزه هر هفته تظاهراتی علیه بنیامین نتانیاهو در اسرائیل برقرار بود و نتانیاهو به منفورترین شخصیت سیاسی اسرائیل تبدیل شده بود. جنگ غزه این بحران برای نتانیاهو در داخل را تا حدودی کنترل کرد و آنها به سمت تشکیل یک کابینه ائتلافی جنگ رفتند. همین مسئله هم تردید هایی درباره تشدید تنش در جنگ غزه به وجود آورده و اکنون سوال این است که زمانی که نتانیاهو به این شکل از جنگ غزه سوء استفاده سیاسی می کند، تشدید و تداوم وضعیت در این میان به سود چه کسی خواهد بود.
در جنگ غزه، روایت مهم تر از تحولات میدان است
در حالی که اسرائیلی ها خود به سمت کابینه ائتلافی رفتند اما تلاش برای ایجاد تقابل میان سیاستمداران فلسطینی را دنبال می کنند. این تلاش از سوی اسرائیلی ها و برخی دیگر از بازیگران در حالی صورت می گیرد که نقاط توافقی که میان حماس و تشکیلات خودگردان وجود دارد نقاطی است که بر روی آنها اجماع جهانی وجود دارد و هیچ کس با آنها مخالف نیست .
این جنگ در نهایت یک جنگ نظامی نیست. در نهایت یک جنگ روایت ها است. مهم تر از آنکه در میدان چه اتفاقی رخ می دهد این است که چه روایتی در ساختار نظام جهانی جدید جاری می شود. این روایت برآمده از این داستان است که می تواند آینده فلسطین را بسازد. این روایت برآمده از این داستان است که می تواند نظام امنیتی آینده منطقه را بسازد. اگر منطقه با پیمان ابراهیم و نزدیک شدن اسرائیل به کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگران یک ساختار امنیتی متفاوت پیدا می کرد اگر ما بتوانیم روایت تازه ای از مساله فلسطین و اسرائیل و جنگ غزه بسازیم شاید جهت کلی سیستم امنیتی منطقه تغییر کند.
شاید ما بتوانیم روایتی از جنگ غزه درست کنیم که در نهایت به سمت همگرایی بیشتر قدرت های منطقه ای برای یک نظم منطقه ای جدید در منطقه خاورمیانه حرکت کند.