پایگاه خبری جماران، محمد حسین لطف الهی: بمباران، حصر و محدودسازی دسترسی ساکنان غزه به آب، برق ، غذا و سوخت همچنان ادامه دارد. رژیم اسرائیل پس از عملیات شاخه نظامی حماس در حمله چندوجهی به خاک سرزمین های اشغالی با ادعای دفاع مشروع همچنان بارانی از بمب بر سر شهروندان غیرنظامی در غزه فرو می ریزد. همزمان با مقاومت ساکنان غزه در برابر سیاست کوچ اجباری، زمزمه هایی درباره حمله زمینی اسرائیل به غزه شنیده می شود و البته در عمده مطالب با این محور، تمرکز بر هشدار به رژیم اسرائیل درباره تبعات منطقه ای و فرامنطقه این اقدام قرار دارد.
داود غرایاق زندی، استاد علوم سیاسی و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با «جماران» معتقد است که حمله زمینی اسرائیل به غزه تبعات انسانی فاجعهباری خواهد داشت.
امکان گسترش دامنه جنگ با ورود حزب الله و سوریه وجود دارد
بر اساس شواهد احتمال زیادی وجود دارد که اسرائیل حمله زمینی را به غزه آغاز کند. این حمله زمینی چه تبعات و نتایجی خواهد داشت؟
حمله زمینی اسرائیل به غزه تمام تبلیغات و بهرهبرداریهای رسانهای که اسرائیل از حمله حماس انجام داده را از بین خواهد برد. این حمله زمینی نه تنها تبعات بسیار زیاد سیاسی و امنیتی در پی خواهد داشت، بلکه فجایع انسانی نیز به دنبال دارد که چشمپوشی از آن امکانپذیر نیست.
مجموع شواهد بیانگر آن است که از بین بردن کامل حماس از طریق حمله زمینی به غزه ممکن نیست و نمیتوان با این روش فعالیت حماس را متوقف کرد. اگر اقدامات شدیدتری از سوی اسرائیل صورت گیرد، امکان گسترش دامنه جنگ و ورود حزب الله لبنان و سوریه به این جنگ نیز وجود دارد. این اصلا به نفع اسرائیل نیست که در شرایط فعلی و همزمان با درگیری در جنوب، از سمت شمال نیز مورد حمله قرار بگیرد.
هدف اسرائیل بالابردن آسیب پذیری حماس است
اسرائیلیها مدعی شدهاند که هدفشان اعمال تغییرات گسترده در شرایط منطقه است. به طور خاص اسرائیل چه اهدافی را مد نظر دارد و آیا این اهداف دست یافتنی هستند؟
ادعای نخستوزیر اسرائیل مبنی بر اینکه ما به دنبال تغییر وضعیت خاورمیانه از طریق جنگ با حماس هستیم، نشان میدهد برنامهای که اسرائیل در دستور کار دارد شامل انجام سه کار و دستیابی به سه هدف است: هدف اول، خلع سلاح حماس در منطقه غزه است. بالاخره افزایش مداوم قدرت نظامی حماس و توان ضربه زدن این گروه به اسرائیل از طریق افزایش توان موشکی برای اسرائیل بسیار سخت بود. خارج کردن حماس از محدوده غزه یا وارد کردن حماس به پروسه صلح هم از جمله دیگر موارد مد نظر اسرائیل به شمار میرود. تا پیش از این اسرائیل سه شرط برای ورود حماس به پروسه صلح داشت؛ کنار گذاشتن سلاح، به رسمیت شناختن اسرائیل و پذیرش بیتالمقدس به عنوان منطقه وقفی. تمام هدف اسرائیل این بود که ضریب امنیتی خود را ضربه زدن به حماس افزایش دهد و در صورت امکان جلوی فعالیت مجدد حماس را بگیرد. جابهجایی مردم غزه هم برای همین هدف صورت میگیرد.
به باور من قرار نیست این جابجایی در این مرحله دائمی باشد. چون واقعا این جمعیت باید کجا بروند؟ یا از رفح باید به جزیره سینا بروند که آن جا نیز با توجه به مشکلات مصر این تراکم جمعیت چالشی جدید و بزرگ برای منطقه خواهد بود. هدف این جابجایی کاستن از حمایت مردم غزه از حماس است تا آسیبپذیری حماس افزایش یابد و در نتیجه یا از طریق نظامی اسرائیل بتواند توان نظامی حماس را از بین ببرد یا این گروه را مجبور به پذیرش صلح کند.
اسرائیل روند عادی سازی رابطه با اعراب را ادامه خواهد داد
روابط اسرائیل و اعراب پس از این عملیات حماس و حمله اسرائیل به غزه چگونه تحت تأثیر قرار میگیرد؟
واقعیت این است که این سبک حمله یک بار دیگر نیز در زمانی که روابط اسرائیل و اعراب به هم نزدیک شد اتفاق افتاده بود. زمانی که توافق اسلو در 1992 حاصل شد، پذیرفته شد که حماس هم وارد جریان شود و پروسه صلح را حفظ کند. آنجا حماس موافق نبود و درگیری بین حماس و فتح رخ داد و درگیریها منجر شد حماس به تدریج از کرانه باختری به سمت غزه برود و آنجا مستقر شود. این بار اولی بود که توافق بین اسرائیل، فلسطین و کشورهای عربی جدی میشد. گروههایی که با روند سازش با دلایل و انگیزههای مختلف از جمله منافع گروهی، حفظ جایگاه یا دلایل هویتی برای نپذیرفتن اسرائیل بازی را برهم میزنند. این بار هم به باور من همین اتفاق افتاده است.
پیشبینی من از شرایط این است که اسرائیل بالاخره در پی این فشاری که متحمل شده و هیمنه سیستم بازدارندگیاش شکسته میخواهد یک گوشمالی به حماس بدهد اما مجددا پس از این اقدام، برنامه نزدیکتر شدن به اعراب را دنبال خواهد کرد. این یک پروسه است به هرحال و برای اسرائیل هم اهمیت زیادی دارد. همانطور که نتانیاهو چندی قبل در سازمان ملل گفت، قرار است خط راه آهن امارات به حیفا و اسرائیل به هند متصل شود و سپس حیفا به یکی از بنادر یونان متصل شود.
به یک معنا، برنامه اسرائیل و غرب این است که به کشورها بگویند با پذیرش اسرائیل، از مواهب اقتصادی و مالی این پذیرش نیز برخوردار میشوند. این اتفاق میافتد تا اسرائیل امکان زیست عادی و متعارفی را پیدا کند. تا رسیدن به این هدف، گذر از پیچیدگیها کار آسانی نیست. من معتقدم راهحل غرب و اسرائیلیها تا زمان حل شدن نهایی مسأله فلسطین جواب نخواهد داد.
حل شدن هم به این معناست که نهتنها فلسطین به عنوان یک دولت سر و شکل پیدا کند که این دولت، دولتی مستقل و غیروابسته باشد. بر اساس قطعنامه 242 شورای امنیت در 1967 و قطعنامه 338 شورای امنیت که در سال 1973 به تصویب رسیده، تا زمانی که واقعا مسائلی نظیر بلندیهای جولان، لبنان، راهها، سرچشمه آبها و شهرکسازیها حل نشود امکان به نتیجه رسیدن تلاش های اسرائیل برای عادی سازی وجود ندارد.
حمایت اسرائیل از اوکراین نقطه عطفی در رابطه اش با روسیه بود
روسیه روابط خوبی با اسرائیل داشت اما در روزهای اخیر مواضع جالب توجهی از سوی روسها اتخاذ شده و انتقاداتی را نسبت به اسرائیل مطرح کردهاند. چه عاملی باعث این تغییر بوده است؟
مجموع ارتباطات روسیه با کشورهای عربی بیش از اسرائیل بوده است. این بسیار مهم است. اگر نگاه کنید ارتباط مسکو با سوریه یا لیبی در دوره اتحاد جماهیر شوروی بسیار ویژه بوده است. در جنگهای اعراب و اسرائیل نیز معمولا اتحاد جماهیر شوروی جانب اعراب را گرفته است. پس یک پیشینهای در این زمینه وجود دارد.
نکته دوم این است که رابطه اسرائیل و روسیه متمرکز بر بحثهایی نظیر انتقال یهودیان به اسرائیل و همکاریها در این زمینه بوده و حضور نظامی روسیه هم باعث شده دو طرف به دنبال حفظ روابط و جلوگیری از تنش باشند.
علاوه بر این، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه تلاش داشت تا با همه کشورهای منطقه همکاری کند و با همه طرفها کار کند. این یک نوع ساز و کار و مکانیسم قدرت برای روسیه ایجاد میکرد و روسیه جدید را به بازیگری با نفوذ در خاورمیانه تبدیل میکرد. مسکو به این هدف دست یافت. در بحران سوریه دیدیم که هم در مذاکرات با غرب و هم در چارچوبهای منطقهای روسیه بازیگری کلیدی بود.
جریان اوکراین و حمایت اسرائیل از اوکراین شرایط را کمی تغییر داد. این نقطه عطفی برای روسیه بود. روسها اولا در نظر داشتند که پاسخ حمایت اسرائیل از اوکراین را بدهند، ثانیا برای آنها یک فرصتی بود که توجه افکار عمومی به جای جنگ اوکراین به موضوع فلسطین و اسرائیل مشغول کند. روسیه مدتها در حال عقبنشینی بود اما ناگهان حمله قابل توجهی را آغاز کرد. موضوع سوم این است که روسیه میخواهد نشان کشوری پایبند به قواعد بینالمللی است و راه حلی مبتنی بر حقوق بینالملل را پیشنهاد میدهد.
این جنگ برنده ندارد
آیا میتوان ارزیابی کرد که عملیات حماس به نفع فلسطینیها به پایان خواهد رسید یا خیر؟
کمی زود است که بخواهیم درباره این موضوع نظر دهیم و تازه ماجرا وجوه مختلف خود را آشکار میسازد. با این حال فکر میکنم هم اسرائیل و حماس ضربات سنگینی را متحمل شدند. موقعیت استراتژیک اسرائیل نیاز به بازبینی دارد و نتانیاهو اعتبار خود را آسیب دیده می بیند. مشخص نیست که حماس چقدر در وضعیت کلاسیک توانایی تحرک بیش از این را داشته باشد. مهمترین پرسش این است که هدف حماس از نفوذ چه بوده و چرا آن کار را انجام داده است؟! نوع حضور این دفعه حماس کاملا متفاوت بود. تحولات چند روز آینده نشان خواهد داد که چه کسی میتواند برنده یا بازنده باشد. تصور من این است که هر دو طرف بازنده خواهند بود.