اگر توافق عادی سازی روابط عربستان و رژیم اسرائیل، منافع جمهوری اسلامی ایران را به خطر بیندازد ایران ساکت نخواهد نشست.
نصرت الله تاجیک، دیپلمات بازنشسته و کارشناس ارشد سیاست خارجی در یادداشت اختصاصی برای جماران نوشت:
اخبار ضد و نقیض بسیاری درباره جزئیات توافق در دست انجام برای عادی سازی روابط رژیم اسرائیل و عربستان سعودی منتشر شده است. در چند روز اخیر ابتدا فایننشال تایمز سپس وال استریت ژورنال و در آخرین مورد هم اکسیوس مطالبی را درباره جزئیات این توافق از جمله ترتیب های امنیتی مدنظر رژیم اسرائیل از ایالات متحده منتشر کردند.
در ادامه این روند هم شاهد بودیم که رویترز به نقل از جان کربی مطالب منتشر شده درباره جزئیات این توافق را رد کرد. این موضع گیری ها نشان می دهد که مذاکراتی صورت گرفته اما گمانه زنی های رسانه ای منتشر شده بیشتر سناریو سازی رسانه ای هستند .طبعا جزئیاتی درباره مذاکرات پنهان ایالات متحده ، عربستان سعودی و رژیم اسرائیل به رسانه ها درز پیدا می کند و آنها نیز مطلب را می پرورانند.
در حال حاضر شاید مهم ترین پرسش این باشد که انگیزه هر کدام از این بازیگران برای آشکارسازی این رابطه و علنی کردن آن در قالب عادی سازی کامل رابطه چیست؟ البته در اینجا باید تأکید کنم که آشکارسازی رابطه میان سعودی و اسرائیل یک مسأله و اهداف پشت سر آن مسأله دیگری است. در این مثلث هر سه بازیگر به دنبال بهره برداری از این پروسه هستند و شاید برای آنها چندان مهم نباشد که جزئیات این به اصطلاح عادی سازی رابطه در رسانه ها علنی شده یا در محافل دیپلماتیک تحت تعقیب قرار گرفته و رصد شود.
به نظر من رئیس جمهور ایالات متحده، نخست وزیر رژیم اسرائیل و ولیعهد عربستان سعودی هر سه نفر در پیشبرد این مذاکرات منافع ویژه ای دارند که انعکاس آن در قدم اول در محافل دیپلماتیک است و سپس به رسانه ها هم درز پیدا می کند.
جو بایدن به دنبال بهره برداری از این مسأله برای انتخابات پیش رو است و بنیامین نتانیاهو تصور می کند که به این وسیله می تواند از وضعیت سختی که در داخل به واسطه اعتراض های سراسری با آن روبه رو شده عبور کند و محمد بن سلمان هم برای امتیاز گیری بیشتر از چین و ایران به دنبال پیشبرد این پروژه است. واقعیت این است که اگر مذاکرات عادی سازی آنطور که گفته می شود جدی باشد هر یک از این سه ضلع باید امتیازاتی به دیگری بدهند. باید توجه داشت که عربستان سعودی سالهاست که روابط مخفیانه با اسرائیل دارد اما عبور این رابطه از سطح مخفیانه به سطح رسمی بسیار پیچیده است و به معادلات متعددی بستگی دارد.
تحلیل سنتی رفتار عربستان با اسرائیل دیگر پاسخگو نیست
فراموش نکنیم که عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل برای ریاض بی دردسر نیز نخواهد بود. دو رویکرد در این زمینه قابل ملاحظه است : در رویکرد نخست می توانیم به این مسأله اشاره کنیم که عربستان سعودی تحفظ هایی نسبت به رابطه اسرائیل و فلسطین دارد و به موضع سنتی ریاض بازگردیم مبنی بر اینکه تا زمانی که بحث تشکیل دو دولت و عقب نشینی به مرزهای 1967 صورت نگرفته، سعودی به سمت علنی کردن رابطه با اسرائیل نخواهد رفت.
رویکرد دوم این است که دنیای امروز و معادله های آن متفاوت شده و مواضع بسیاری از کشورها جز رژیم صهیونیستی تغییراتی کرده است. البته در اینجا باید بگویم که مواضع این رژیم در سایه دولت ائتلافی جدید نتانیاهو تندتر هم شده است.
من معتقد هستم که رویکرد نخست که می توان آن را «سنتی» هم نامید دیگر زمینه بروز چندانی ندارد و طبیعی است که با تغییراتی که در صحنه بین المللی و منطقه ای و مواضع ذی نفعان رخ داده دیگر نمی توان فقط و فقط به موضع سنتی عربستان دلخوش کرد.
اولویت های سیاسی جای خود را به منافع اقتصادی دادند
لذا به عقیده من امکان پیشبرد مذاکره وجود دارد، اما بسیار سخت و پیچیده است و پارامترهای زیادی در این معامله تاثیرگذار هستند که همه آنها هم در اختیار سه بازیگر اصلی این روند نیستند. مسائل مربوط به وضعیت فلسطین، نگاه مردم فلسطین و در کل جهان اسلام و نقش ایران مهم هستند.
بنابراین، باید گفت که این معامله بسیار پیچیده است و همزمان بحث های سیاسی و امنیتی اهمیت خود را از دست داده و اولویت با مباحث توسعه ای و اقتصادی است. با توجه به پیچیدگی های این مذاکرات و دامنه وسیع مطالب مطرح شده در آن، بعید می دانم که در کوتاه و میان مدت اتفاق خاصی در این روند رخ بدهد.
جو بایدن به دنبال برگ برنده در انتخابات است
توافق ابراهیم یا معامله قرن در حقیقت دروغ قرن بود. دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت ایالات متحده تبلیغاتی را توسط داماد خود در این زمینه دنبال می کرد که واقعا به جایی هم نرسید و در لحظه های آخر چند کشور از جمله بحرین و سودان موافقت خود را با عادی سازی رابطه با رژیم اسرائیل اعلام کردند. درباره این کشورها هم رابطه پنهان و پشت پرده آنها با اسرائیل علنی شد.
در حال حاضر نیز من بعید می دانم که رویه ای که جو بایدن در قبال عربستان سعودی در پیش گرفته ادامه روند آغاز شده از سوی دونالد ترامپ باشد. من فکر می کنم که تیم جو بایدن دموکرات بیش از همه به دنبال این است که از برگ عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی در انتخابات پیش رو استفاده کند. البته در انتخابات ایالات متحده سیاست خارجی نقش بسیار اندکی دارد، مگر بخشی که به امنیت ملی این کشور گره زده شده باشد. با این وجود این دستاورد می تواند تا حدودی زبان جمهوری خواهان را در حوزه انتقاد از سیاست خارجی جو بایدن ببندد.
در حال حاضر یکی از پررنگ ترین نقدهای جمهوری خواهان به دولت جو بایدن واگذاری خاورمیانه به چین است و این توافق می تواند برگ برنده ای در اختیار دولت جو بایدن در رد اتهام های رقیب در سال انتخابات باشد.
ایران و چین بیکار نخواهند نشست
در اینجا باید توجه کرد که بازیگرانی چون چین و ایران که به هر حال از حصول این توافق تاثیر می پذیرند بیکار نخواهند نشست و دست به اقدام هایی خواهند زد. البته جمهوری اسلامی ایران تاکنون به دلایلی که عاقلانه هم هستند سعی می کند با خویشتن داری حضور اسرائیل در منطقه را تحمل کند .
درباره این فعالیت های اسرائیل در منطقه هم باید بگویم که اگر یک زمان این حضور صرفا حضور اقتصادی و با اهداف اقتصادی باشد مسئله مهمی نخواهد بود اما زمانی که حضور بازیگری در منطقه به معنای ورود و تاثیر گذاشتن بر حوزه امنیت ملی یک کشور دیگر باشد وضعیت کاملا متفاوت خواهد بود. اسرائیل یا به دنبال این است که چهره ژئوپلتیکی منطقه را به نفع خود و عربستان تغییر بدهد و یا به نوعی در حوزه امنیت ملی ایران قرار بگیرد تا با فشار در این نقاط منافع خود را پیش ببرد.
این مسأله برای ایران یا هر کشور دیگری قابل تحمل نخواهد بود و ایرانی ها هم در حال حاضر سعی می کنند با خویشتن داری حرکت کنند اما دست ایران هم خالی نیست و اگر روند به سمت تهدید منافع ایران باشد ایران هم عکس العمل نشان خواهد داد. علیرغم مشکلات داخلی که وجود دارد اما نمی توان این مسأله را کتمان کرد که ایران یک عنصر منفعل در منطقه نیست، بلکه بازیگری پویا است که می تواند از کارت ها و اهرم های خود استفاده کند. البته اینکه از این کارت ها و تبدیل قدرت سخت به نرم خوب استفاده می کنیم یا نه، مسأله دیگری است.
چشم کشورهای عربی به عربستان سعودی
عادی سازی رابطه کشورهای عربی با اسرائیل سابقه چند دهه ای از منظر عملیاتی و به همین میزان هم سابقه تئوریک دارد. شاید در کشورهای اسلامی به شمول ایران درباره این مسئله پروژه های مطالعاتی چندانی نداشته باشیم، اما در غرب در این باره مطالعات آکادمیک بسیاری صورت گرفته است. پروسه عادی سازی از نظر عملیاتی هم در این سالها دارای افت و خیز بسیاری بوده، اما امروز نباید معادله عادی سازی رابطه اسرائیل با اعراب و مشخصا عربستان را از نگاه سنتی تحلیل کنیم. توجه داشته باشیم که اگر عربستان وارد این فاز شود دیگر اعراب چندان مشکلی برای تبعیت از ریاض نخواهند داشت. کما اینکه در دوره قبل هم سعودی ها با وجود تحفظی که داشتند اما مشوق امارات متحده عربی برای عادی سازی رابطه با اسرائیل بودند تا جو بین المللی را به نفع این اقدام همراه کنند.
عادی سازی رابطه ایران و آمریکا، پیش نیاز غیرقابل فراموشی
درباره عدم استقبال عمومی از پروسه توافق قرن با دو وجه روبرو هستیم: وجه مردمی و دیگری مدل مفهومی رابطه. عادی سازی روابط اسرائیل با اعراب محقق نخواهد شد مگر آنکه یک عادی سازی روابط ایران و آمریکا و سپس ایران و اعراب و در راس آن عربستان صورت بگیرد. اگر این دو رابطه چه به صورت همزمان و چه به صورت پیش نیاز محقق نشوند محال است که هرگونه عادی سازی کلان رابطه اعراب و اسرائیل صورت بگیرد.
اینکه اسرائیل به دنبال تضمین های امنیتی برای ایجاد اهرم های بازدارندگی در برابر ایران است نشان می دهد که هیچ رابطه ای نمی تواند شکل بگیرد، مگر اینکه نقش ایران در این رابطه دیده شود. از آنجا که ایران هم یک بازیگر منفعل نیست قطعا به دنبال تامین منافع خود در این قضیه خواهد بود. عادی سازی رابطه میان عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی بدون در نظر گرفتن نوع رابطه ایران و امریکا و ایران و اعراب بخصوص عربستان عملی نیست، زیرا یکی از اهداف عربستان در تفاهم با ایران همین قضیه بوده که به نوعی بتواند ایران را در تعامل با اسرائیل منفعل یا کنترل کند که به عقیده من عملی نیست.