اگر جامعه بینالمللی میخواهد در سودان از فروپاشی فاجعهبار جلوگیری کند، قدرتهای پیشرو جهانی و منطقهای باید از اتلاف وقت با بیانیههای شفاهی خوب و ابراز حمایت خودداری کنند و برای از بین بردن تهدید نیروی پشتیبانی سریع اقدامی معنادار انجام دهند.
به گزارش جماران، ناآرامی ها در سودان پایان ندارد و جنگ داخلی در این کشور میان ارتش و شورشیان صدمین روز خود را پشت سر گذاشت. الجزیره در تازه ترین گزارش به قلم عبدالوهاب افندی، استاد سیاست در مؤسسه تحصیلات تکمیلی دوحه درباره وضعیت داخلی سودان و تبعات این وضع در سطح بین المللی می نویسد:
در نتیجه یک سری درگیری های خونین، رهبری بد، فساد بومی، دوره های طولانی انزوای کامل بین المللی و آسیب پذیری مزمن اقتصادی، سودان برای دهه ها در ادبیات دانشگاهی و گزارش های رسانه ای به عنوان یک دولت شکست خورده یا شکننده طبقه بندی شده است.
به عنوان مثال، صندوق برای صلح سودان را هر سال از زمان راه اندازی خود در سال 2006 در میان 10 کشور شکننده یا شکست خورده جهان قرار داده است (و برای 12 سال متوالی آن را در بین پنج کشور برتر در این لیست قرار داده است).
با این وجود، تا حد زیادی به لطف انعطاف پذیری و عزم مردم سودان برای دستیابی به دموکراسی واقعی، این کشور همیشه موفق شده از فروپاشی کامل دولت و سقوط به سوی هرج و مرج مرگبار اجتناب کند.
امروز، سودان مورد حمله یک شبه نظامی سرکش شبیه داعش قرار دارد و در شرایطی که جامعه بین المللی ظاهراً تمایلی به انجام اقدامات لازم برای حفاظت از نهادهای شکننده این کشور ندارد، با فروپاشی قریبالوقوع دولت مواجه است - احتمالی که میتواند فاجعهبار نه تنها برای مردم سودان بلکه برای کل منطقه باشد.
نیروهای پشتیبانی سریع (RSF)، یک گروه شبه نظامی که در دهه 2000 برای کمک به عمر البشیر، رهبر قدیمی سودان برای حفظ قدرت تشکیل شد، اکنون بخشهای وسیعی از سرزمین را در سراسر کشور کنترل میکند. شبهنظامیان که عمدتاً از جنگجویان عرب قومی از سراسر منطقه تشکیل شدهاند، بیشتر دارفور، از جمله دارفور غربی را تصرف کردهاند، جایی که کمپین پاکسازی قومی را علیه مردم بومی این منطقه آغاز کردند.
گزارش شده است که بسیاری از قضات، وکلا، پزشکان، معلمان، امدادگران و دیگر متخصصان بومی این منطقه در تلاشی سیستماتیک -برای قتل رهبران احتمالی در آینده ای نه چندان دور- کشته شده اند. فرماندار دارفور غربی، خمیس اباکار، پس از متهم کردن RSF به "نسل کشی" در یک مصاحبه تلویزیونی و درخواست مداخله بین المللی، به طرز وحشیانه ای کشته شد و جسد او در حالی که شکنجه شده بود به نمایش گذاشته شد.
در هفت شهر دارفوری که در حال حاضر تحت کنترل نیروهای RSF هستند، جنگجویان تمام فروشگاه های مواد غذایی را به آتش کشیده و غارت کرده اند، غیرنظامیان را مورد حمله و ارعاب قرار داده اند و تمامی خطوط ارتباطی با جهان خارج را قطع کرده اند. تنها می توان تصور کرد که هنوز چه اتفاق های وحشتناکی در این مکان ها رخ می دهد اما از نگاه جامعه جهانی پنهان است. خارطوم، پایتخت سودان، جایی که نیروهای RSF از 15 آوریل علیه ارتش و دولت سودان می جنگند، نیز ویران شده است.
شبهنظامی ها تأسیسات عمومی از جمله بیمارستانها را اشغال و تقریباً همه فروشگاهها را غارت کردهاند. ادارات و مشاغل دولتی و غیرنظامی در مرکز شهر و همچنین خانه های محله های طبقه متوسط نیز غارت شده و ویران شده اند. وحشتی که RSF بر شهر تحمیل می کند، نهادهای دولتی را به طور کامل متوقف کرده است. هیچ خدمات دولتی، از جمع آوری زباله تا کمک های پزشکی، در شهر و مناطق اطراف آن در دسترس نیست. هیچ کنترل ترافیک یا دادگاه فعالی وجود ندارد. مدارک ضروری مانند گواهی تولد یا فوت و گذرنامه را نمی توان دریافت کرد. اکثر کارمندان دولت، مربیان، پزشکان و سایر کارگران شهر را به مقصد مقاصد امنتری در خارج از کشور یا سایر نقاط کشور ترک کردهاند. مدارس و دانشگاه ها تعطیل هستند و اکثر ساختمان های عمومی یا ویران شده اند یا به عنوان پادگان توسط شبه نظامیان استفاده می شوند. اکنون دولت سودان فقط در پایتخت حضور شبحآمیزی دارد و در سایر مناطق به سختی کار میکند.
مطمئنا، این اولین بحران وجودی سودان نیست. این کشور دست کم از اواخر دهه 1980 با بحران های مرکب و تهدیدهای جدی برای حیات خود دست به گریبان بوده است. بسیاری از قحطی های مرگبار، چندین دوره نزدیک به ورشکستگی و درگیری های داخلی ضعیف را پشت سر گذاشت. اما هرگز به اندازه امروز به تجربه انحلال ناگهانی و مطلق حاکمیت دولت نزدیک نشد. سودان حتی در دوران نوپا، زمانی که درگیری در جنوب و دارفور در جریان بود و رژیم سرکوبگر عمر البشیر ملت را در چند جبهه خفه میکرد، بهعنوان یک کشور فعال باقی ماند. برای مثال رشد تولید ناخالص داخلی آن بین سالهای 2000 و 2007 به طور متوسط 5/6 درصد بوده است.
البته وضعیت وخیم امروز نتیجه مستقیم اشتباهات گذشته است. دههها رهبری بد و کوتهبینانه، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی، سرانجام سودان را به مرز فروپاشی رساند. به هر حال، بحران کنونی ریشه محکمی در دوران البشیر دارد – رئیس جمهور سابق نه تنها شخصاً RSF را ایجاد و قدرت داد، بلکه فرهنگ معافیت از مجازات، وابستگی نظامی و پاکسازی غیرنظامیان را نیز پرورش داد که زمینه را برای رویدادهای غم انگیزی که امروز شاهد آن هستیم، فراهم کرد.
از زمان برکناری البشیر در سال 2019، کسانی که روند انتقال به دموکراسی را رهبری می کردند نتوانستند کشور را در مسیر بهتری قرار دهند و در نهایت کشور را در آستانه تحقق دهه ها پیش بینی زودهنگام درباره شکست دولت مرکزی قرار دادند.
احزاب سیاسی مسلط به جای گسترش اجماع غیرنظامی با ارتش، که RSF یکی از اجزای اصلی آن بود، یک معامله مشکل ساز را تعریف کردند .
کسانی که در مناصب قدرت بودند به جای تمرکز بر قانون اساسی و آمادهسازی کشور برای حکومتداری دموکراتیک، وقت خود را با بحث و جدل بر سر مسائلی که برای گذار ضروری نیستند تلف کردند.
از آنجایی که غیرنظامیان فرصت خود را برای تصدی مسئولیت این فرآیند از دست دادند، نفوذ ارتش بر کشور به طور تصاعدی افزایش یافت. ظهور ارتش به عنوان یک قدرت پیشرو در یک انتقال به اصطلاح دموکراتیک منجر به افزایش قدرت شبه نظامیان RSF شد، که توسط بسیاری به عنوان تنها نیروی علیه ارتش غیرقابل اعتماد و تشنه قدرت تلقی می شد.
حالا همین شبه نظامیان RSF که از شهرت جدید خود جسور شده، آشکارا نسل کشی را علیه مردم سودان به راه انداخته است. در چنین شرایطی دولت سودان، شاید برای اولین بار، برای بقای خود می جنگد. همه اینها قدرت های منطقه ای و جهانی را که مدت ها پیش بینی "شکست" دولت سودان می کردند، با انتخاب های دشواری روبرو می کند.
این بازیگران، البته باید توهمات خود را درباره اینکه RSF یک بازیگر مفید در گذار دموکراتیک است کنار بگذارند، بپذیرند که این گروه شبه نظامی چیزی جز یک سندیکای جنایتکار فئودالی نیست که به نسلکشی میپردازد. آنها باید مداخلهای گسترده (و احتمالاً پرهزینه) برای نجات دولت سودان ترتیب بدهند.
با این حال، تاکنون، بازیگران کلیدی اصرار دارند که بحران جاری را بهطور سادهگرایانه بهعنوان یک درگیری ناگوار بین دو ژنرال که هر دو به یک اندازه در ایجاد وضع موجود مقصر هستند طبقهبندی کنند و درخواستهای سودانی ها برای مداخله معنادار و سازنده را نادیده بگیرند.
برای مثال، بریتانیا اخیراً در تحریم ارتش سودان در کنار نیروهای RSF به دلیل خشونتهای جاری، به ایالات متحده پیوست. ابی احمد، نخستوزیر اتیوپی نیز اخیرا خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سودان و ممنوعیت استفاده از توپخانه سنگین شد – حرکتهایی که میتوانست مزیت اندک ارتش سودان را نسبت به RSF سلب کند و فروپاشی کامل دولت را تضمین کند.
در حالی که چشم انداز یک مداخله معنادار بین المللی تقریباً وجود ندارد، خوشبختانه، تلاش هایی (هر چند ناکافی) برای دادن فرصتی برای مبارزه با RSF به دولت سودان وجود دارد. برای مثال، شورای امنیت سازمان ملل، دادگاه کیفری بینالمللی و دولت ایالات متحده، همگی علاقه خود را برای تحقیق و افشای جنایات RSF در دارفور ابراز کردهاند. افشای خشونت شبهنظامیان نه تنها قربانیان آن را به یافتن عدالت نزدیکتر میکند، بلکه به مشروعیتزدایی از آن کمک میکند و به دولت سودان کمک میکند تا برای بقا بجنگد.
در همین حال، رهبران هفت کشور همسایه سودان اخیراً در نشستی در مصر گرد هم آمدند و تعهد خود را به حفظ دولت سودان و یکپارچگی و دوام نهادهای آن ابراز کردند - این به معنای حمایت از ارتش است که در پویایی فعلی ستون فقرات دولت سودان است. با این حال، اگرچه این تلاش ها قابل تقدیر است، اما تقریباً کافی نیست.
اگر جامعه بینالمللی میخواهد در سودان از فروپاشی فاجعهبار جلوگیری کند، قدرتهای پیشرو جهانی و منطقهای باید از اتلاف وقت با بیانیههای شفاهی خوب و ابراز حمایت خودداری کنند و برای از بین بردن تهدید RSF اقدامی معنادار انجام دهند.