جنگ پوتین به جنگ همه روسها تبدیل شده است. میراث او بخشی از میراث آنها باقی خواهد ماند و همچنان بر امور داخلی و روابط کشور با سایر نقاط جهان سنگینی خواهد کرد.
به گزارش جماران، جنگ ولادیمیر پوتین علیه اوکراین به تعیین کنندهترین رویداد سالهای قدرت او تبدیل شده است. حتی اگر پوتین برای 20 سال دیگر در راس قدرت بماند، برای همیشه جنایتکار جنگی در نظر گرفته خواهد شد. تبعات جنگ اوکراین گستردهتر است و با رفتن پوتین پیامدهای آن برای جامعه روسیه باقی خواهد ماند.
تغییرات ایجاد شده توسط پوتین در طول دو دهه حضور وی در راس قدرت، نشان میدهد که حتی بعد از رفتن او تغییرات مهمی در ساختار سیاسی روسیه ظاهر نشود. پوتین، نخبگان کشور حتی جناح لیبرال آن را در جنایات روسیه در اوکراین دخیل کرده است و با استفاده از نوستالژی جامعه نسبت به تاریخ امپراتوری روسیه، حمایت مردمی از جنگ را به دست آورده است و روابط روسیه با غرب را به گونهای شکل داده که هر جانشینی بعد از او برای بهبود و اصلاح این روابط با چالشهای ساختاری روبرو باشد. پوتین با شریک ساختن جامعه روسیه در جنگ، امکان گسست چشمگیر حکومت خود، حتی پس از خروج از صحنه سیاسی را از میان برداشته است.
نخبگان سیاسی
اما مشکل فقط پوتین نیست. حکومت او نخبگان کشور و افکار عمومی آن را به گونهای شکل داده است که حتی پس از پایان حکومت او بر روند روسیه تأثیرگذار باشد. بسیاری از نخبگانی که پوتین را احاطه کرده و از آن حمایت می کنند، متعلق به گروهی به اصطلاح (Syslibs) هستند که در روسیه به آنها لیبرالهای سیستمی میگویند که کار بر روی اصلاحات اقتصادی را در مرحله لیبرال سازی کشور در دهه 1990، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و با هدایت یلتسین آغاز کردند. آنها الیگارشها و مدیرانی هستند که توسط کرملین انتخاب شده و ماهیت ساختار سیستم سیاسی پوتین را درک میکنند اما آن را به چالش نمیکشند و در عوض، مهارتهای حرفهای چشمگیر خود را برای هدایت اقتصاد روسیه به کار میگیرند و این امکان را برای رژیم فراهم میکنند که بقای خود را تضمین کند.
گروههای دیگر از مسائل اقتصادی فرا رفته و به مجریان نگرش تزاری پوتین تبدیل شدهاند. «سرگئی کرینکو»، برای مدتی کوتاه در سال 1998 به عنوان نخست وزیر در روسیه خدمت کرد و زمانی یکی اپوزیسیون لیبرال مخالف پوتین بود که در سال 2000 با پوتین متحد شد و اکنون یکی از تأثیرگذارترین مقامات کرملین است که طیف وسیعی از مسئولیتها از جمله نظارت بر بسیاری از تبلیغات و پیامهای کرملین، رهبری رسانهای گسترده مردم روسیه برای حمایت از جنگ اوکراین و سرکوب مداوم آنچه از جامعه مدنی لیبرال باقی مانده است را بر عهده دارد. علاوه بر این او «نایب السلطنه» مناطق اشغالی اوکراین نامیده میشود و از طرف پوتین به آنجا سفر می کند تا بر ادغام مناطق در روسیه نظارت کند.
افکار عمومی
افکار عمومی روسیه نیز به جنگ پوتین رضایت دادهاند. بر اساس گزارش «لوادا سنتر»، شرکت نظرسنجی تقریبا مستقل روسی، 43 درصد از افرادی که در ماه مه مورد نظرسنجی قرار گرفتند، گزینه حمایت قطعی و 33 درصد به جای عدم حمایت از اقدامات ارتش روسیه در اوکراین حمایت کردند. از این میان 48 درصد طرفدار ادامه جنگ بودند و محبوبیت پوتین در میان آنها 82 درصد بوده است.
اگرچه سوالاتی در مورد عدم اطمینان از نظرسنجیها در روسیه تحت هدایت پوتین وجود دارد، این دادهها تا حد زیادی در طول جنگ ثابت بوده است. بیشتر روسها به دلیل درگیری با شکستهای شدید اقتصادی مواجه نشدهاند و حتی بسیج جزئی اعلام شده در سپتامبر 2022 تأثیر چندانی بر نگرشهای عمومی نداشت. جالب اینجاست، برخی از اعتراضاتی که رخ داده است نه به دلیل خشم از جنگ و تهاجم روسیه به اوکراین، بلکه به علت ابراز ناامیدی از آموزش ناکافی، کمبود تجهیزات وامکانات ضعیف سربازان وظیفه در جنگ بوده است.
این واکنش یادآور این است که هنوز میراث امپراتوری در جامعه روسیه زنده است. زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 از هم فروپاشید، رهبران روسیه از مفهوم روسیه به عنوان قربانی امپراتوری خود برای اهداف سیاسی استفاده کردند و مدعی حقوق ویژه برای روسیه در اتحاد جماهیر شوروی سابق، به ویژه در مورد کریمه بودند. «یوری لوژکوف»؛ شهردار مسکو که در بیشتر سالهای دهه 1990 به عنوان جانشین احتمالی یلتسین در نظر گرفته میشد، یکی از اولین حامیان بازگرداندن کریمه به روسیه بود. اظهارات تحریک آمیز او در مورد این موضوع بارها باعث ایجاد بحران در روابط روسیه و اوکراین شد. لوژکوف، همراه با دیگر سیاستمداران روسی، به جمعیت بزرگ روسی زبان و اسلاوهای شبه جزیره متوسل شد و از میراث آن به عنوان محل برخی از خونینترین نبردها در جنگ کریمه و جنگ جهانی دوم استفاده کرد.
تصویر ذهنی امپراتوری قدیمی به حمایت روسها برای «بازگشت» کریمه در سال 2014، حمایت مستمر آنها از پوتین و رضایت آنها از جنگ او در اوکراین کمک میکند. ناکامی یلتسین در محکوم کردن میراث امپراتوری روسیه یک بار برای همیشه باعث شد که ایده بازسازی امپراتوری در هرج و مرج دهه 1990 باقی بماند و زمانی که روسیه بخشی از قدرت خود را تحت نظر پوتین به دست آورد، پروژه امپراتوری شتاب جدیدی پیدا کرد. تشکیلات امنیت ملی، مانند پوتین، از صفوف دستگاه امنیتی شوروی سابق برخاسته است و از تجاوز غرب به حوزه نفوذ ممتاز خود در مناطق امپراتوری قدیم، خشمگین است.
جنگ پوتین به جنگ همه روسها تبدیل شده است. میراث او بخشی از میراث آنها باقی خواهد ماند و همچنان بر امور داخلی و روابط کشور با سایر نقاط جهان سنگینی خواهد کرد. جانشینان پوتین ممکن است او را به خاطر شکست مقصر بدانند، اما این به معنای اعتراف به گناه و رویارویی با مسئولیت ناشی از آن نیست. اگر گذشته نشانهای باشد، احتمالاً راه او را دنبال خواهند کرد. همچنین جانشینان پوتین ممکن است تلاشهایی برای تنش زدایی با غرب داشته باشند، اما تصور اینکه چگونه میتوانند بدون عادی سازی روابط روسیه و اوکراین موفق شوند، دشوار است. این به نوبه خود باید مستلزم احیای تمامیت ارضی اوکراین، پذیرش پرداخت غرامت و گامهای معنادار به سوی آشتی از جمله پذیرش جنایات جنگی در اوکراین است. بعید است که مخالفان لیبرال پوتین بتوانند سایه میراث پوتین را از روسیه کنار بزنند. حتی اگر آنها به نحوی به قدرت رسند، باید با نخبگان ریشهدار شریک در جنایات پوتین مبارزه کنند.
شایعات خروج قریبالوقوع پوتین از صحنه سیاسی مدتهاست که به گوش میرسد. کسانی که روی سلامتی او شرط میبندند بارها ناامید شدهاند و پوتین با برخورداری از یک جامعه مطیع و تیم اقتصادی قدرتمند که منابع عظیم کشور را مدیریت میکند، ممکن است برای سالهای دیگر در راس کار باقی بماند. اما سوال این است که چگونه میتوان با روسیه سرکش پوتین برخورد کرد؟ نحوه برخورد با روسیه برای ایالات متحده و غرب برای سالها و احتمالا دهههای آینده دردسر ساز خواهد بود و اینکه آیا وارثان پوتین میتوانند یا میخواهند مسیر خود را تغییر دهند و شروع به جبران جنایات او کنند، همچنان یک سؤال باز است.