حضور دوباره طالبان در قدرت، فصلی جدید و در عین حال اجتناب ناپذیر را در تاریخ آشفته غرب آسیا و تغییری بنیادین در الگوی روابط میان کشورهای منطقه به وجود آورده است.
به گزارش جماران، سرگذشت معاصر افغانستان از زمان تهاجم شوروی به این کشور در سال 1979 دستخوش تغییر و تحولات بسیاری بوده است. دولتسازی و ایجاد نمای کلی از وجود دولت و حاکمیت در ساختار جامعه کشوری که به محض خروج نیروهای آمریکایی از آن در تابستان 2021 از میان رفت، نشان داد ملتسازی در ساختار جوامعی که الگوی مناسب و پیشینهای از رابطه دولت-ملت در میان آنها شکل نگرفته است، نه یک اقدام اشتباه، بلکه سیاستی محکوم به شکست است. این تصمیم به خصوص در مورد کشوری که به قبرستان امپراتوریها ملقب است بسیار جاه طلبانه بود.
ملتسازی در افغانستان مشکلات ذاتی را به همراه دارد که مهمترین آن در جغرافیای طبیعی و موقعیت جغرافیایی نهفته است. افغانستان کشوری کوهستانی است که حدود دو سوم آن را کوهها تشکیل میدهد. رشته کوههای مرتفعی که بسیاری از امپراتوریهای بزرگ جهان در دامنه آنها زمینگیر شدند. رشته کوههای هندوکش که 800 کیلومتر طول و بیش از ۱۰۰ کیلومتر عرض دارد که ارتفاع بزرگترین قله آن «نوشاخ» به ۷۷۵۰ متر میرسد، بزرگترین توده کوهستانی افغانستان و دنباله رشته کوه بزرگ هیمالایا تنها یکی از این سلسله جبال است. همچنین افغانستان یک کشور محصور در خشکی است که در میان شش کشور جمهوری اسلامی ایران، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، چین و پاکستان قرار گرفته است.
موقعیت جغرافیایی محصور در خشکی، اقتصادی ضعیف و وابسته را برای این پهنه جغرافیایی به وجود آورده و فرقی نمیکند که چه دولتی و با چه رویکردی در قدرت باشد. اقتصاد وابسته ارمغان جغرافیای محصور در خشکی افغانستان است.
گذشته از ثروت معدنی و دست نخورده به دلیل نگرانیهای امنیتی، افغانستان هیچ مزیت نسبی در تجارت ندارد. چراکه قانون بازار و تجارت جهانی وابستگی بالایی به امنیت سرمایهگذار دارد و هیچ کشور یا کمپانی اقتصادی در فضایی که از امنیت برخوردار نباشد سرمایهگذاری نمیکند. قاعدتا اگر کشوری تصمیم به سرمایهگذاری در این فضارا داشته باشد مجبور خواهد شد که ارتش خود را به دنبال آن به این منطقه گسیل کند تا ضامن امنیت تجاری خود باشد.
همچنین ایجاد یک دولت قانونی در کشوری که عمدتا فعالیت اقتصادی غیرقانونی دارد، پیچیدگی بیشتری را به ملتسازی در افغانستان اضافه میکند. اقتصاد افغانستان وابسته به صادرات مواد مخدر و تجارت غیر قانونی است که بر اساس آن بازار این کشور نمیتواند به بازارهای آزاد بینالمللی راه یابد.
جامعه افغانستان از پیچیدگی بالایی برخوردار است. در افغانستان بیش از هشت گروه قومی کوچک و بزرگ وجود دارند که به ترتیب جمعیت عبارتند از: پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ایماق، ترکمن، بلوچ و پشتهای. بنابراین افغانستان یک دولت-ملت همگن، تک زبانه نیست، بلکه چندین گروه قومی را در بر میگیرد که هر یک از آنها در مرزها و در همسایگی با کشورهایی که به گروه قومی آنها تعلق داشته، قرار گرفتهاند.
مدیریت این وضعیت پیچیده و همچنین دشمنیهای داخلی بین گروههای قومی، کار را دشوار کرده است و ورود نیروهای مسلح خارجی بر این پیچیدگی و تداوم اختلافات طی چند دهه گذشته دامن زده است و فرآیندهای دموکراتیک غرب با ادعای پروژه ملتسازی مطلوب آنها که هیچ شناخت و درکی از ساختار جامعه افغانستان و پیشینه اجتماعی مذهبی این کشور نداشتند، شکست این پروژه را بیش از پیش نمایان ساخت.
در زمان اشغال افغانستان، عدم محبوبیت طالبان شاید بزرگترین مزیت ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده بود، زیرا تهاجم شامل سرنگونی یک دولت مردمی نبود، بلکه شامل نیروهایی بنیادگرا و افراطی بود که جامعه افغانستان تحت سلطه آنها مجبور به زندگی تحت لوای حکومت یک گروه تمامیت خواه بود. اما افکار عمومی، به ویژه در ایالات متحده، مخالف حضور نیروهای نظامی آنها در افغانستان بود. بنابراین، هنگامی که اعلام شد نیروهای آمریکایی از این کشور خارج میشوند. رهبران طالبان میدانستند که میتوانند به سادگی و بدون گسترش جنگی فراگیر در پهنه جغرافیایی این کشور دوباره تجدید حیات کرده و دوباره به راس قدرت در این کشور برسند. چراکه طی نزدیک به 20 سال حضور نیروهای خارجی در این کشور شاهد شکست پروژه دولت-ملت سازی آنها در افغانستان بودند.
علاوه بر این، تلاشهای بینالمللی برای متقاعد کردن همسایگان مبنی بر اینکه ثبات بر هرج و مرج ارجحیت دارد، شکست خورده است. زیرا ثبات در افغانستان اساسا در درجه چندم اولویت سیاست خارجی کشورها قرار دارد. همچنین دخالت همسایگان و حضور گروههای قومی قدرت طلب هرگونه تلاش برای ایجاد یک دولت فراگیر ملی را در کشوری که بیش از چهار دهه درگیر جنگ بود غیرممکن کرد و تلاشها برای گسترش قدرت دولت را تضعیف کرد.
اختلافات سرزمینی چین با هند بر سر تبت و همسایگی افغانستان و چین از طریق «دالان واخان» با منطقه سینکیانگ چین که اکثریت مسلمان دارد و چندین بار در تلاش برای خودمختاری با چین جنگیده است، میتواند ثبات در آن منطقه را برای چین با چالش روبرو کند. همچنین تنش میان هند و پاکستان و ترس پاکستان از روی کار آمدن یک دولت طرفدار هند در افغانستان، نگرانی این کشورها را افزایش میدهد؛ چراکه در صورت ایجاد یک دولت ملی منافع این کشورها با تهدید روبرو میشود. همچنین فساد دولتی و عدم وجود یک دولت کارآمد و ناتوانی آن در ایجاد تفکر ملی و فراگیر نیز به زمینههای شکست پروژه ملتسازی مد نظر غرب در این کشور افزود.