برخی از کشورهای عضو آ.س.آن از طریق در اختیار گذاشتن پایگاههای مختلف به ایالات متحده و همچنین نقش دادن به قدرتهای تأثیر گذار منطقه مانند ژاپن و استرالیا در تلاش هستند تا توازن قدرت منطقه را به نفع خود تغییر داده و یا حداقل از شدت گرفتن برتری ژئواستراتژیکی و قدرت چین بیش از وضع موجود جلوگیری نمایند.
به گزارش جماران، موقعیت جغرافیایی دریای چین به صورت حاشیهای است و بخشی از اقیانوس آرام به شمار میرود. فضایی در حدود 3.5 میلیون کیلومتر مربع (محدودهای تقریبا بیشتر از دو برابر مساحت کشور ایران) که از سنگاپور تا تنگه تایوان را در بر میگیرد، بالغ بر صدها جزیره در دریای جنوبی چین وجود دارد که با هم یک مجمعالجزایر را تشکیل میدهند. کشورهای منطقه دریای جنوبی چین به خصوص فیلیپین نیز مجموعهای از صدها جزیره هستند که به صورت مجمعالجزایر تحت نام یک کشور موجودیت خود را در نقشه سیاسی جهان نشان میدهند.
این منطقه تحت تأثیر عوامل رشد و توسعه اقتصادی و نظامی چین، اتحادها، ائتلافهای منطقهای و فرا منطقهای و رقابت جهت کشف منابع معدنی و فسیلی در بستر و زیر بستر دریا؛ از لحاظ ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک اهمیت ویژهای پیدا کرده است. افزایش قدرت منطقهای و جهانی چین مهمترین عامل تغییرات ژئوپلیتیک در این منطقه است؛ چرا که ادعای چین بر دریای جنوبی و وزن پایین ژئوپلیتیکی همسایگان منطقه (فیلیپین، ویتنام، برونئی و مالزی) نسبت به وزن ژئوپلیتیکی بالای چین، موجب نزدیکی این کشورها به ایالات متحده و همچنین ایجاد ائتلافهای جدید در منطقه شده است.
آبهای مجاور چین در شرق و غرب و جنوب از سوی حاشیههای جزیرهای و شبه جزیرهای احاطه شده است. شبه جزیره کره، مجمعالجزایر ژاپن، تایوان و شبه جزیره هندوچین شامل (ویتنام، لائوس، کامبوج، تایلند) و همچنین مناطق دریای جنوبی چین شامل مجمعالجزایر فیلیپین، مالزی و سنگاپور میشود. گذشته از کشورهای فوق، در خارج از محدوده دریای چین و به سمت اقیانوس آرام، استرالیا در پیشِ روی چین قرار دارد.
برخی از کشورهای عضو آ.س.آن از طریق در اختیار گذاشتن پایگاههای مختلف به ایالات متحده و همچنین نقش دادن به قدرتهای تأثیر گذار منطقه مانند ژاپن و استرالیا در تلاش هستند تا توازن قدرت منطقه را به نفع خود تغییر داده و یا حداقل از شدت گرفتن برتری ژئواستراتژیکی و قدرت چین بیش از وضع موجود جلوگیری نمایند. با این حال حضور بیشتر نیروهای فرا منطقهای میتواند عامل صفآرایی نظامی در این حوزه جغرافیایی-ژئوپلیتیکی و همچنین مختل شدن مسیرهای تجارت دریایی در شرق آسیا شود.
ادعای دولتهای موجود در این منطقه با یکدیگر همخوانی ندارد. دولت چین تقریبا بر کل دریای چین (جنوبی، شرقی) و دریای فیلیپین و همچنین بر ویتنام، فیلیپین، مالزی، برونئی و تایوان و یا بر بخشهایی از آنها ادعای مالکیت دارد.
محدوده سرزمینی کشور فیلیپین در پیمان 1898 پاریس، میان ایالات متحده و اسپانیا و همچنین پیمان واشنگتن در سالهای 1900 و 1930، میان ایالات متحده و بریتانیا تعریف شده است. در متن هر سه پیمان، سرزمین فیلیپین در شرق نصفالنهار 118 درجه جغرافیایی گرینویچ قرار دارد. بر این اساس چین با استناد به این پیمانها جزیره «هوآنگیان» که در غرب این مدار قرار دارد را متعلق به فیلیپین نمیداند و با استناد به معاهدات فوق ادعای حاکمیت بر این جزایر را دارد.
چین در سال 1974 جزایر پاراسل را تصرف کرد و تا کنون اداره آنجا را در اختیار خود دارد. چالش میان چین و ویتنام بر سر این جزایر به نتیجه و توافقی میان طرفین منتهی نشده است و هر دو طرف بر سر مالکیت و حاکمیت بر آن اداعا دارند.
علاوه بر این، ادعای چین برای حاکمیت بر جزایر «اسپِراتلی» که از نام چینی «نانشا» برای این جزایر استفاده میکند نیز مورد مناقشات این منطقه بر سر حاکمیت بر جزایر و آبهای سرزمینی است. مورد واکنش برانگیر آنجاست که فاصله چین با جزایر اسپراتلی، تقریبا سه برابر بیشتر از فاصله جغرافیایی فیلیپین با این جزایر است اما ماهیگیران چینی در این منطقه حضور فعال داشته و متعاقب آن نیز نیروی دریایی چین به بهانه محافظت از ماهیگیران چینی به گشت زنی، اشغال جزایر و گشترش قلمرو دریایی خود میپردازد.
مناقشات موجود بر سر تحدید قلمروی دریایی و سرزمینی هر زمان ممکن است از گفتمان و دعاوی دیپلماتیک فراتر رفته و به تقابل منجر شود. دخالت نیروها و قدرتهای فرا منطقهای که در جایگاه متحدین همسایگان چین قرار دارند، نیز در تنشهای دریای جنوبی چین باعث تشدید مسئله شده و پیچیدگیهای بسیاری بر آن افزوده است.
از سال 2013 چین با استفاده از کشتیهای لایروبی شروع به ساخت جزایر مصنوعی و همچنین احداث تأسیسات نظامی-دفاعی در دریای جنوبی کرده است؛ که با شکایت فیلیپین از چین به دیوان دائمی داروی بینالمللی روبرو گشت. دیوان در سال 2016 رأی داد که ادعای حاکمیت تاریخی چین بر این جزایر غیر قانونی و بدون سند است. همچنین احداث جزایر مصنوعی در آبهای بینالمللی نیز خلاف قانون و مفاد سند کنوانسیون 1982 حقوق دریاها است. اگر چه چین از شرکت در این دادگاه خودداری میکند و آن را به رسمیت نمیشناسد؛ اما طبق متمم هفتم کنوانسیون حقوق دریاها: «عدم حضور یک طرف دعوا یا عدم دفاع از خود، مانع از رسیدگی به دعوا و همچنین رأی نهایی نمیشود.»
مسئله مهم دیگر، موقعیت ژئواکونومیک بسیار حساس «تنگه مالاکا» است که در میان آبهای سرزمینی سنگاپور، مالزی و اندونزی قرار دارد. این کانال طولانی که نزدیک به 800 کیلومتر طول دارد و پهنای آن از 50 تا حدود 320 کیلومتر متغیر است، دریای آندامان در اقیانوس هند را به دریای چین جنوبی متصل میکند. مطابق آمار، حدود 40 درصد از حمل و نقل کالای باری-تجاری جهان از طریق دریای جنوبی چین صورت میگیرد. همچنین نزدیک به 80 درصد از انرژی مورد نیاز چین که نزدیک به هشت میلیون بشکه نفت در روز است از این مسیر و تنگههای بینالمللی اطراف آن عبور میکند.
با خروج آمریکا از ویتنام، سقوط شوروی و ورود به قرن بیست و یکم چین توانست استراتژی و حوزه نفوذ ژئوپلیتیک خود را از بُعد قارهای خارج و به بُعد دریایی منتقل کند. این تغییر در ساختار ژئوپلیتیکیِ چین، زمینه مناقشات متعددی را میان کشورهای منطقه فراهم کرده است.
در این منطقه سه نوع مناقشه بینالمللی وجود دارد؛ مناقشه اول میان کشورهای منطقه بر سر جزایر است. مناقشه دوم بر سر حاکمیت قلمرو آبی از جمله مرزبندیهای منطقه انحصاری-اقتصادی و مسئله فلات قاره است و مسئله سوم مبحث حق کشتیرانی آزاد در آبهای بینالمللی است که از سوی قدرتهای فرا منطقهای به خصوص ایالات متحده آمریکا و متحدان آن تاکید میشود. مورد اول و دوم که مناقشههای منطقهای هستند زمینه بروز و گسترش این مناقشات به مورد سوم یعنی جنبه بینالمللی مناقشه و دخالت قدرتهای فرامنطقهای و بینالمللی شدن مسئله و چالش دریای چین را فراهم کردهاند.
اهمیت دریای چین به ویژه دریای جنوبی چین، از سوی قدرتها و دولتهای منطقهای را میتوان در مواردی چون: قابلیت و اهمیت جزایر در جهت احداث پایگاههای دریایی و نظامی برای تسلط بر دریاهای منطقه، وجود منابع انرژی و بی استفاده ماندن آنها و میل کشورهای منطقه به خصوص چین با توجه به نیاز بسیار بالای انرژی در جهت تأمین کردن بخشی از انرژی توسط منابع در دسترس موجود، منابع سرشار دریایی و غذایی موجود با توجه به جمعیت بسیار بالای کشورهای منطقه به خصوص چین؛ موقعیت گذرگاهی و اهمیت تنگههای بینالمللی منطقه و تلاش قدرتها برای دسترسی و کنترل خطوط ارتباطی ترانزیتی بینالمللی خلاصه کرد. این منطقه به قدری مهم است که «چاک هیگل» وزیر وقت دفاع ایالات متحده آن را «قلب تپنده آسیا-پاسیفیک و چهار راه اقتصاد جهانی» نامید.
تمرکز آمریکا به جنوب شرق آسیا روز بهروز در حال افزایش است چرا که معتقد است چین در حال به چالش کشیدن قوانین پذیرفته شده حاکم بر آزادی دریاها و دسترسی آزادانه به دریا است. در اجلاس امنیتی میان واشنگتن و مانیل (پایتخت فیلیپین) در مارس 2016، دولت فیلیپین مجوز استقرار نیروی دریایی آمریکا در شش پایگاه نظامی این کشور را صادر کرد. مقامات آمریکایی دلیل حضور در پایگاههای دریایی در فیلیپین را کمک به تحقق آزادی کشتیرانی و دریاهای بینالمللی بر اساس کنوانسیون 1982 حقوق دریاها عنوان کردند.
اما در سوی دیگر، دولت چین از آسیب پذیری خود به واسطه وابستگیاش به راههای دریایی به طور کلی به گلوگاههای دریایی آگاه است. همانگونه که ایالات متحده به دنبال مهار و محصور کردن چین و به چالش کشیدن این کشور در منطقه است؛ چین نیز به دنبال خنثی سازی سیاستهای ایالات متحده آمریکا است که نمونه بارز آن معاهده «RCEP» (پیمان همکاریهای جامع اقتصادی منطقهای) بود که در سال 2020 متشکل از 15 کشور بود که تمامی کشورهای فیلیپین، ویتنام، اندونزی و مالزی نیز در آن حضور دارند. با این حال باید مهمترین واکنش چین به اقدامات ایالات متحده و شرکای منطقهای آن را در کودتای دو سال پیش نظامیان میانمار جستوجو کرد که به چین نزدیک هستند. ایالات متحده این کودتا را به چین نسبت داد. این کودتا به یک تغییر ژئوپلیتیکی بسیار مهم به نفع چین تمام شد چرا که در صورت هرگونه مشکل و افزایش انزوای ژئوپلیتیکی چین در دریای چین، این کشور میتواند با استفاده از قلمرو سرزمینی میانمار از انزوا خارج شده و دریای چین را به کلی دور بزند و مستقیماً به اقیانوس هند راه یابد، که البته تحقق این راهبرد در کوتاه مدت به علت نبود و کمبود زیر ساختهای لازم امکان پذیر نیست و بیشتر بر روی پازلِ نقشه سیاسی-ژئوپلیتیکی جهان قابل توجیه است.
موقعیت جغرافیایی میانمار و اهمیت آن برای چین در جهت دور زدن تنگههای بینالمللی دریای جنوبی
مایکل کالینز، معاون عملیات سازمان سیا در شرق آسیا، معتقد است که کوتاهی در جلوگیری از توسعه طلبی چین در دریای جنوبی چین به این معنی است که آمریکا عملاً با چالش «کریمهای جدید در شرق» روبرو خواهد شد. افزایش رقابت چین و ایالات متحده و پیامدهای جهانی آن در امنیت بینالملل را ژنرال کِنِت مکنزی رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش ایالات متحده در تاریخ پنجم جولای 2018 هنگامی که از او درباره ساخت جزایر مصنوعی در دریای چین جنوبی پرسیدند، نمایان شد. هنگامی که او پاسخ داد: «همین مقدار به شما بگویم که ارتش آمریکا تجربه بسیار بالایی در زدن (انهدام) جزایر کوچک در اقیانوس آرام دارد و این یک واقعیت است.»
مورد دیگر به سیاست بینالمللی چین باز میگردد که نقش جهانی چین را در حوزه نفوذ راهبردی این کشور گسترش میدهد. طرح ابتکار «یک کمربند-یک راه» قرار است چین را به جایگاه اول اقتصادی و اثرگذاری بر اقتصاد و سیاست جهانی برساند. شی جین پینگ؛ رئیس جمهوری چین در سال 2013 در سخنرانیاش در آستانه پایتخت قزاقستان کار را برای پیادهسازی چارچوبی که سیاست «یک کمربند-یک راه» نام دارد، آغاز کرد. منظور از «کمربند» روابط زمینی با همسایگان چین و فراتر از آن است و مقصود از «راه» مسیری کرانهای است که نهایتا آبراههای بینالمللی را تا اقیانوس هند، خلیج فارس و دریای سرخ به یکدیگر وصل میکند. ملاک ذکر عنوان کرانه برای این است تا بتواند دامنه فراگیرتری تا دوردستهای سواحل آفریقا و حتی فراسوی آنها را در بر بگیرد.
در این راستا چین از تمامی فرصتهای ژئواکونومیک خود استفاده میکند تا بتواند بر چالشهای ژئوپلیتیکی و جغرافیایی خود فائق آمده و نقش بینالمللی خود را در راستای پیاده سازی برنامههای مورد نظر، استراتژی جهانی و راهبرد بلند مدت، به ثمر رساند.
اما آنچه که از شواهد پیداست، واشنگتن روز بهروز به ایفای نقش و حضور در این منطقه مشتاقتر میشود و در تلاش است تا حلقه کمربند محاصره چین به مرور فراگیر شده و گسترش یابد. اقدامات واشنگتن در حوزه ایندو-پاسیفیک (اقیانوس هند-آرام) و آسیا-اقیانوسیه و پیمان «آکوس» که در سپتامبر 2021، میان ایالات متحده، انگلستان و استرالیا منعقد شد را میتواند در راستای همین استراتژی و همچنین اقدامی زیرکانه در پاسخ به کودتای میانمار دانست.