آیا بحران جاری و فشار افکار عمومی علیه استانداردهای دوگانه و فهم تبعیض آمیز و بعضا نژادپرستانه از موضوعات کاملا انسانی موجب بهبود شرایط در اروپا خواهد شد و بوی بهبود از جهان به مشام خواهد رسید؟
به گزارش جماران ، یورونیوز در گزارشی نوشت: درگیری بین ناسیونالیسم روسی و ناسیونالیسم اوکراینی سابقهای طولانی دارد و حتی همکاری ملیگرایان اوکراینی با ارتش نازی آلمان علیه ارتش سرخ شوروی در جنگ جهانی دوم تبعات سنگینی برای اوکراینیها در پی داشت و اتهام ملیگرایی اوکراینی را به اتهامی مهم و سنگین در دوره استالین تبدیل کرد که می توانست موجب سر در آوردن هر شخصی از اردوگاههای کار اجباری سیبری شود. اگر چه این تبعات برای اوکراینیها هیچ گاه به اندازه هزینهای که تاتارهای کریمه بابت همکاری با ارتش نازی پرداختند سنگین نبود.
اما شعلهور شدن مجدد آن از سال ۲۰۱۴ بدین سوی ، زمانی اتفاق افتاد که ناسیونالیستهای اوکراینی که از مخالفت ویکتور یانوکوویچ رییس جمهوری وقت اوکراین که با نزدیکی اش به مسکو شناخته میشد در برابر پیوستن به اتحادیه اروپا چنان خشمگین شدند که علیرغم آنکه یک سال از دوره ریاست جمهوریاش باقی مانده بود در زمستان سرد ژانویه ۲۰۱۴ با سمبلهایی که بهلحاظ نشانهشناختی یادآور نازیها بود به خیابانهای کییف ریختند و دولت یانوکوویچ را به زیر کشیدند.
ولادیمیر پوتین در ۸ سال گذشته همواره با استناد به همین سمبلها و البته عقبه همکاری ملیگرایان اوکراینی با ارتش نازی ، طبقه حاکم این کشور را به نئونازیسم متهم می کند. بهویژه در ماههای اخیر خطر برآمدن فاشیسم و نئونازیسم در اوکراین در روایت رسمی مسکو از بحران ژئوپولیتیک اروپا جایگاه ویژهای دارد.
با این حال نگاهی به رسانههای بزرگ اروپایی و آمریکایی نشان میدهد که روایت رسمی و دولتی مسکو عملا جایگاهی در میان ناظران و روزنامهنگاران اوکراینی و غربی ندارد. اگر در سالهای گذشته، گزارشها و مستندات هرچند اندکی درباره وجود جریانهای راست افراطی در اوکراین منتشر میشد، این روزها چنین برنامهها و مطالبی در روایت جنگ میان روسیه و اوکراین، دستکم در رسانههای جریان اصلی اروپا و آمریکای شمالی، محذوفند.
ماهیت تازه پناهجویان در یک جنگ جدید
اما حمله روسیه به اوکراین با سایر جنگهای ابتدای قرن بیستویکم تفاوتی بنیادین از حیث نسبت جنگ با افکار عمومی دارد چرا که این جنگ را احتمالا بتوان نخستین جنگ تاریخ بشر دانست که در شرایط کاملا دیجیتال و در جغرافیایی با ضریب نفوذ بسیار بالای اینترنت اتفاق میفتد و از این جهت هر رخداد و تحولی در آن در همان لحظه پیش چشم جهان قرار میگیرد. جهان دیجیتال و عصراطلاعات حتی جنگ را هم به صحنهای تبدیل کرده که تماشاگرانش از دورترین نقاط گیتی نیز میتوانند چنان آن را دنبال کنند که تو گویی در خارکیف و کییف و ماریوپل نشستهاند.
اما طبعا همانند هر جنگ دیگری آوارگی انسانها و تبدیل شهروندان دیروز به پناهجویان امروز خود از کریهترین چهرههای جنگ است که اینبار جهانیان لحظه به لحظه امکان دنبال کردنش را داشتند. از صف طویل خودروهایی که در روز نخست جنگ کییف و خارکیف را ترک کردند تا صف ۳۰-۴۰ کیلومتری منتهی به مرز لهستان و منع مردان ۱۸ تا ۶۰ ساله اوکراینی از ترک کشور و اشکها ، بغضها و بوسههای لحظات وداع مردان با زنان کودکانی که دیگر معلوم نیست کی و کجا بتوانند یکدیگر را در آغوش بکشند.
و نهایتا موج پناجویان اوکراینی که اکنون به گفته کمیساریای پناهندگان سازمان ملل متحد به مرز ۱ میلیون نفر رسیده و انتظار می رود تا ۴ میلیون نفر نیز افزایش یابد.
اگر چه همه این ۱ میلیون نفر به سوی غرب نیامدند و حدود یک پنجم این جمعیت که شامل روستباران شرق اوکراین و اهالی دو جمهوری خودخوانده لوهانسک و دونتسک بودند از «ترس ناسیونالیستهای افراطی اوکراین» راهی روسیه شدند اما همان بیش از ۸۰۰ هزار نفری نیز که راهی غرب شدند و حدود ۲۵۰ هزار نفرشان از مرز لهستان وارد اروپا شدند تصویری متفاوت از اروپا و بویژه کشور لهستان در قبال پناهجویان شکل دادند که دستکم از سال ۲۰۱۵ به این سوی دیده نشده و یا کمتر دیده شده بود: تصویری از اروپای مهربان و انساندوست که به کمک همنوعان می آید و با آغوش باز و بیهیچ مرز و پلیس و ارتشی پناهجویان را میپذیرد.
این تصویر با تصویری که جهان در مارس ۲۰۲۰ از مرز یونان و ترکیه و صفآرایی ارتش یونان در برابر پناهجویان و شلیک گاز اشکآور به سوی آوارگان در حالیکه اورزولا فن درلاین و شارل میشل، روسای آلمانی و بلژیکی کمیسیون و شورای اروپا به اتفاق کیریاکوس میتسوتاکیس، نخست وزیر یونان با هلیکوپتر در حال گشت زنی و نظاره این صحنهها بودند، تفاوتی بنیادین داشت.
آغوش گشاده اروپاییهای برای پناهجویان از جنگ گریخته اوکراین، چه در عمل مرزبان شرق اروپا و چه در وعدههای رهبران اروپای غربی به گزارشهای ضرب و شتم و حتی آزار جنسی پناهجویان در مرز کرواسی-بوسنی و یونان-ترکیه کوچکترین ربطی نداشت. مرزهای باز لهستان و رومانی در زمستان ۲۰۲۲ کوچکترین شباهتی با بنادر بسته ایتالیای ماتئو سالوینی در برابر کشتیهای پناهجویان مستاصل و سرگردان آفریقایی در آبهای مدیترانه نداشت.
این بار، داوطلبان کمک به پناهجویان به جرم معاونت و مشارکت در قاچاق انسان بازداشت و محاکمه نمیشوند؛ پدیدهای که پیش از آن نمونههایش را دستکم در فرانسه، ایتالیا و یونان دیده بودیم.
مرزهای گشوده لهستان در برابر پناهجویان اوکراینی، همان مرزهایی هستند که اواخر تابستان و پاییز سال گذشته به سوی مهاجران و پناهجویان خاورمیانهای از بلاروس بسته بودند. صحنههای رقتانگیز صفآرایی نیروهای نظامی و پلیس لهستان در مرز بلاروس دربرابر پناهجویان خاورمیانهای در مواردی حمله سگهای پلیس به سوی آورگان بیپناه و درمانده، تازهتر از آن هستند که از حافظه جمعی شهروندان اروپایی و غیراروپایی پاک شده باشند.
و این همه را باید گذاشت در کنار موضعگیریهای ضدخارجی و ضدمهاجری که در این سالها رییسجمهوری لهستان، آندره دودا و نخست وزیر مجارستان، ویکتور اوربان داشتند. رهبران این دو کشور حتی در سال ۲۰۱۵، زمانیکه آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان و فرانسوآ اولاند، رییس جمهوری فرانسه خواستار سیاست درهای گشوده به روی پناجویان بودند نیزاعلام کرده بودند از پناهجویان سوری جز مسیحیان را پذیرش نخواهند کرد.
اما چهره واقعی اروپا کدام است؟ چهره پترا لازلو خبرنگار مجارستانی که جهان او را در ۸ سپتامبر ۲۰۱۵ با لگدش به پدر فرزند به آغوش سوری در مرز مجارستان و صربستان شناخت و در سال ۲۰۱۸ دادگاه عالی مجارستان او را از اتهام اقدام علیه صلح تبرئه کرد تا به چهره پر افتخار راست افراطی اروپا تبدیل شود؟ و یا چهره مهربان آنگلا مرکل و مردمان گل به دست در ایستگاههای قطار وین و مونیخ و برلین در سال ۲۰۱۵ و شهروندان مسئول اروپایی که این روزها با خودروی شخصیشان حتی از هلند و بلژیک و فرانسه تا مرز لهستان-اوکراین میروند تا اوکراینیها را سوار کنند و با خود به اروپای غربی بیاورند؟
اگر تصویر دوم صحیح است دلیل رفتار «تبعیضآمیز» با پناهجویان غیر اوکراینی ساکن اوکراین که از جنگ فرار میکنند بویژه با سیاهپوستان ، هم در داخل اوکراین و هم در درون قلمرو اتحادیه اروپا چیست؟
دلیل اینکه ویدیوهای منتشر شده در فضای مجازی حکایت از ممانعت پلیس و ارتش اوکراین از سوار شدن سیاه پوستان به قطاری که از کییف به سوی لهستان میرود جلوگیری میشود و یا حتی سیاهپوستان وادار به پیاده شدن از قطار میشوند چیست؟
ویدیوی دیگری از ایستگاه مرکزی قطار در فرانکفورت حکایت از این دارد که پلیس آلمان پناهجویان سیاهپوست را از قطار پیاده میکند و به مراکز پلیس منتقل میکند اما به پناهجویان سفیدپوست اجازه ادامه مسیر میدهد.
یک روزنامهنگار ایرانی مقیم هلند که دیروز از کمپ مرکزی ثبت نام پناهجویان در این کشور بازدید کرده در حساب توییتریاش خبر از تبعیض آشکاری داد که موقع بازدید از این کمپ بین پناهجویان اوکراینی با پناهجویان خاورمیانهای مشاهده کرده است.
حال پرسش این است که آیا تعریف انسان تنها شامل انسان سفیدپوست اروپایی است و پناهجویان، چنانکه چارلی داگاتا خبرنگار سیبیاس گفت به متمدن اروپایی و غیرمتمدن خاورمیانهای تقسیم میشوند؟ و اگر چنین نیست دلیل استاندارد دوگانه اروپا بهویژه لهستان در مواجهه با پناهجویان چیست؟
برای پاسخ به این پرسش به سراغ چند سیاستمدار و روزنامهنگار نزدیک به احزاب راستگرای اروپا رفتیم. یک نماینده پارلمان فدرال بلژیک از حزب اتحاد جدید فلاندرن (بخش هلندی زبان بلژیک) که با نام مخفف NV-A شناخته میشود تمایلی به پاسخگویی به سوالات ما را نداشت و تئو فرانکن از چهرههای جناح راست همین حزب راستگرا که پیشتر از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ وزارت مهاجرت بلژیک را بر عهده داشت نیز تماس و درخواست مصاحبه ما را بیپاسخ گذاشت.
اما نهایتا یکی از نمایندگان حزب راست حاکم قانون وعدالت لهستان (PiS ) به شرط آنکه نامش ذکر نشود حاضر به گفتوگو با ما شد. حزب قانون و عدالت لهستان پیشتر تلویحا تهدید کرده بود در صورت ادامه اختلاف با بروکسل برای خروج لهستان از اتحادیه اروپا تلاش خواهد کرد.
او گفت: « بله ما آغوشمان به روی اوکراینیها باز است چرا که آنها مثل ما هستند. مثل ما لباس میپوشند، مثل ما زندگی میکنند و هویتشان با ما یکی است. ما نمیخواهیم در کشورمان شاهد حضور زنان برقعپوش یا حتی کسانی باشیم که روسری بر سر میکنند. ما مسلمانان را نمیخواهیم. ما نمیخواهیم کسانی را اینجا ببینیم که همیشه با ما در حال جنگ بودهاند.»
این نماینده مجلس لهستان ادامه داد: «ما انسانهایی متمدن هستیم. اروپا یک تمدن مسیحی است که نژادها و زبانهای مشخصی دارد. طبیعی است که این نژادها و زبانها با هم مهربان باشند و با دیگران نباشند.»
از او می پرسیم اما حزب شما در واقع خواستار خروج از اتحادیه اروپا نیز هست و سخت است باور کنیم که شما مایل به ماندن در اتحادیه باشید. چرا؟
میگوید: « ببینید ما با اوکراینیها یک تمدن هستیم. زبانمان یکی است. حتی بسیاری از اوکراینیها مثل ما کاتولیک هستند. به خود ما در غرب اروپا به چشم شهروندان درجه دوم نگریسته میشود. شما رفتار بریتانیاییها یا هلندیها با کارگران ما را ببینید.»
در ادامه از او پرسیدیم پس شما خودتان از رفتاری که با شما در غرب اروپا میشود ناراضی هستید پس چرا همان رفتار را با دیگران میکنید؟
او در پاسخ گفت: «به همین دلیل خواستار خروج از اتحادیه اروپا هستیم. البته با ادامه حضور در ناتو هیچ مخالفتی نداریم چرا که ناتو منشا تامین امنیت ماست و رفتار امریکاییها نیز با ما کاملا متفاوت است. اما در حوزه اقتصادی و سیاسی ما باید پس از آزادسازی اوکراین و بلاروس از دست روسها به سوی اتحاد با آنها برویم و نوعی از اتحادیه اروپای شرقی را ایجاد کنیم. اوکراین و بلاروس به لحاظ تاریخی بخشی از لهستان هستند. اگر به نقشههای قرن ۱۶ و ۱۷ نگاه کنید متوجه میشوید که روسها اصلا آنجا نبودند و ما آنجا با عثمانیها همسایه بودیم.»
پرسش بعدی ما راجع به هویت بود: پس مسئله شما هویت اروپایی نیست. مسئله هویت اسلاو کاتولیک یا حتی لهستانی است. مسئله هویتی است؟ درست میگویم؟ اگر چنین است ربطی به ارزشهای اروپایی دارد؟
میگوید: «ما ارزشهای خودمان را داریم. ما لهستانی هستیم. با تجربه و تاریخ خودمان! تاریخی که درد و رنج بسیاری در آن نهفته است. ادعای نمایندگی ارزشهای اروپا را نیز نداریم. اصلا مگر چیزی تحت عنوان ارزشهای اروپایی وجود دارد؟»
تصویری از پناهجویان لهستانی در ایران در زمان جنگ جهانی دوم را به او نشان میدهیم و میگوییم ایرانیان نه اسلاو بودند و نه کاتولیک اما پناهجویان لهستانی را با آغوش باز پذیرفتند. ایرانیان نیز باید بر مبنای هویت خود رفتار میکردند؟ نظرتان در این مورد چیست؟
این نماینده حزب حاکم لهستان به گفتن «ما لهستانیها رنج زیادی در طول تاریخ کشیدهایم. از ایرانیها نیز بخاطر این رفتارشان سپاسگزاریم.» اکتفا میکند.
فعالان حقوق بشر چه میگویند؟
دریوری دایک فعال حقوق بشر بریتانیایی و از مسئولان سابق دیدهبان حقوق بشر که هماکنون سازمان مردمنهادی در بریتانیا با اسم «تحقق حقوق بشر» دارد در این مورد نظر متفاوتی دارد.
دایک میگوید: «در واکنش به بحران فزاینده پناهجویان ناشی از درگیریهای مسلحانه بینالمللی در اوکراین، کشورهای همسایه تعهدات قانونی، اخلاقی و معنوی دارند تا مرزهای خود را برای پذیرایی از همه کسانی که میخواهند اوکراین را ترک کنند و نیز هر جایی که افراد نگران امنیت خود هستند ، باز کنند.»
او در ادامه میگوید: «این کشورها باید پناهجویان را بدون در نظر گرفتن منشاء، عقیده یا هر جنبه ای از هویت آنها بپذیرند وهیچ گونه تبعیضی در این زمینه پذیرفته نیست.»
آقای دایک تاکید میکند: « در روزهای اخیر شاهد صحنههای قابل توجهی از سخاوت و همبستگی بینالمللی بودهایم. اما همچنین شاهد رفتار نژادپرستانه با افراد غیراروپایی، از جمله کشورهای آفریقایی و آسیایی و همچنین افراد بدون تابعیت نیز بودیم.»
وی با اشاره به واکنش گسترده به رفتار دولتهای اروپایی با پناهجویان غیراروپایی میگوید: «بسیاری از ما فعالان در جامعه بینالمللی حقوق بشر دولتهای اروپایی، چه در داخل و چه در خارج از اتحادیه اروپا را در واکنش به رفتار تبعیضآمیز آنها با پناهجویان افغان و سوری محکوم کردیم. همچنین رفتار این دولتها در قبال پناهجویان از کشورهای جنوب صحرای آفریقا را نیز به شدت محکوم کرده و غیرقابل قبول دانستیم. بسیاری از سازمانهای غیردولتی برای مقابله با چنین سیاستهایی تلاش و کمک کردند. با این حال متاسفانه چنین سیاستهایی ادامه یافت.»
آقای دایک رفتار و فضای شکل گرفته فعلی در قبال پناهجویان را یک فرصت میداند و تاکید میکند: «ما از گشایش گسترده در پاسخ به مناقشه فعلی استقبال می کنیم. این رفتار با رفتار اروپا در سال های گذشته کاملاً در تضاد است. ما باید آنچه را که اکنون میتوانیم انجام دهیم و در ضمن برای سالهای آینده اطمینان حاصل کنیم که هرگز به رویههای قبلی، رویههای نژادپرستانه و تبعیضآمیز، برنگردیم.»
نگاه روسی به موضوع
اما نگاه شهروندان روسیه به موضوع چگونه است و آنان رفتار اروپا و بویژه لهستان در قبال موضوع پناهجویان را چگونه میفهمند؟
یولیا سوشنیکووا ، مشاور موسسه مطالعات سیاسی روسیه و استاد دانشگاه ناتینگهام میگوید: «این یک استاندارد دوگانه نزد اروپاییهاست. در ذهنیت اروپایی، ارزش زندگی یک سفیدپوست بیشتر از زندگی و رفاه دیگران دیگران است. قهوهای ، سیاه ، زرد، فرقی نمیکند؛ غیر سفید پوست، غیر سفید پوست است.»
او ادامه میدهد: « همه ما دیدیم که در مرز لهستان چه اتفاقی افتاد. لهستان تمایلی به پذیرش آفریقاییها ، حتی اگر خانواده اوکراینی نیز داشته باشند و یا مثلا هندیهایی که در زمان شروع درگیری در اوکراین کار میکردند یا درس میخواندند ، ندارد. این استاندارد دوگانه، استانداردی نیست که از زمان آغاز درگیریها شروع شده باشد بلکه خود یک استاندارد آشکار است و ویژگیهای سیستماتیک دارد.»
خانم سوشنیکوا میافزاید: « نکته دیگر این است که به این سوال که جنگ در دُنباس در ۸ سال گذشته همواره ادامه داشته است چگونه پاسخ داده میشود؟ و یا در مورد عملیات ایالات متحده امریکا بدون کسب موافقت شورای امنیت و حتی ناتو چه پاسخی داده میشود؟ اینکه این پاسخ خون را از دست پوتین پاک نمیکند [باعث تبرئه پوتین نمیشود] بله! ممکن است اینطور باشد اما نشان میدهد که دلایل چنین اعتراض صریحی از سوی غرب به عملیات نظامی روسیه در اوکراین صرفا از نگرانیهای انساندوستانه نیست.»
این کارشناس روابط بین الملل همچنین میافزاید: « اعتراف و اذعان به این استاندارد دوگانه بسیار دردناک است اما شاید یکی از معدود دستاوردهای بحران اخیر همین باشد که سعی کنیم برخی چیزها را درست کنیم. استانداردهای دوگانه وجود دارند از جمله حتی زمانی که به مسائل انسانی مانند بحران پناهندگان میرسیم. اما باید برای اصلاح تلاش کنیم اصلاح و جهان بهتر و انسانیتری بسازیم.»
آیا بحران جاری و فشار افکار عمومی علیه استانداردهای دوگانه و فهم تبعیض آمیز و بعضا نژادپرستانه از موضوعات کاملا انسانی موجب بهبود شرایط در اروپا خواهد شد و بوی بهبود از جهان به مشام خواهد رسید؟
پرسشی است که قطعا در سالهای آینده میتوان پاسخهای دقیقتری به آن داد.