نشانههای بیزاری مردم آمریکا از جنگهای پس از حملات 11 سپتامبر از سال 2005 به بعد مشهود بود. اکنون به نظر میرسد که ایالات متحده کاملا به «سندروم عراق» یا «سندروم عراق-افغانستان» مبتلا شده و به درجهای چشمگیر از فروتنی بازگشته است. افکار عمومی آمریکا چهبسا هنوز از کمپین هوایی علیه تروریسم بین المللی حمایت کند، اما هیچ گونه تمایلی برای تهاجم و اشغالگری وجود ندارد.
به گزارش جماران؛ جان مولر و مارک استوارت در مقاله ای در فارین افرز با عنوان «آمریکای فروتن؛ پایان نظامیگری پسا یازدهم سپتامبر»، نوشتند: جو بایدن در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل گفت که آمریکا در نقطه عطف تازهای است که در آن دیپلماسی خستگیناپذیر را جایگزین جنگهای پایانناپذیر کرده است. این یعنی فاصله گرفتن چشمگیر از نظامیگری بیست سال گذشته.
1.نظامیگری دوران پسا یازدهم سپتامبر یک گمراهی چشمگیر، گسترده و همراه با پیامدهای منفی بسیاری بوده است. یک ربع قرن پیش از این حملات، ایالات متحده سیاست خارجیای را دنبال میکرد که از لحاظ نظامی بسیار فروتنانه بود. به نظر میرسد که پس از ماجراجوهایی نظامی فرسایشی و پرهزینه پسا یازدهم سپتامبر، که هیچ پیامد خوشایندی نداشتهاند، آمریکا اکنون آماده از سرگیری همان سیاست همراه با فروتنی است و رئیس جمهوری دارد که چهبسا نسبت به اجرای چنین سیاستی تعهد کامل دارد.
2.پس از خروج آمریکا از ویتنام، ایالات متحده وارد شرایطی شد که آن را «سندروم ویتنام» نامیدند. هرچند این کشور هنوز جنگ سرد را با اتحاد جماهیر شوروی دنبال میکرد اما به شکل چشمگیر از استفاده از نیروی نظامی در این جنگ پرهیز داشت.
3.تمام تعهد آمریکا به فروتنی پس از حمله القاعده به این کشور در یازدهم سپتامبر 2001 از بین رفت. پس از این حملات، بوش با کنارگذاشتن ناگهانی سیاست فروتنی اعلام کرد که مسئولیت کشورش در قبال تاریخ «رها کردن جهان از شر شیطان» است.
4.ایالات متحده با در سر داشتن این هدف نامعقول و افراطی، جنگهای افغانستان و عراق را آغاز کرد. واکنش آمریکا به حملات 11 سپتامبر بخش چشمگیری از اقدامات نظامی آمریکا در 50 سال گذشته را به خود اختصاص داده است. بدون حملات 11 سپتامبر، سیاست نظامی نسبتا فروتنانه آمریکا در ربع آخر قرن بیستم ادامه مییافت.
5.با نمایان شدن اینکه «جنگ ضدترور» چقدر پرهزینه و زیانبار بوده، واشنگتن چرخش به رویکرد نظامی فروتنانه را آغاز کرد. وزارت دفاع آمریکا در بیانیهای در سال 2012 تاکید کرد که «دیگر از نیروهای آمریکایی برای عملیات وسیع و بلندمدت ایجاد ثبات استفاده نخواهد شد».
6.این نشان میدهد که ارتش آمریکا و رهبران آن به این نتیجه رسیده بودند که نمیدانند چگونه باید چنین ماموریتهایی را با موفقیت به انجام برسانند و این بیانگر درجهای از فروتنی بود.
7.احتمالا با توجه به این حقیقت بود که سیاستگذاران، در راستای بهبود عملیات انجام شده در عراق و افغانستان با هدف کاهش تلفات نیروهای نظامی آمریکا تلاش کردند. پس از جنگ با داعش در سال 2014، آمریکا بیشتر به ارائه پشتیبانیهای هوایی در منطقه پرداخته و رزمندگان محلی بار مرگ و میر نبرد را به دوش کشیدهاند.
8.هم دولت اوباما و هم دولت ترامپ در مسیر کاهش تعهدات آمریکا به «جنگهای پایانناپذیر» حرکت کردند که این سیاست بازتابی از چرخش افکار عمومی آمریکا بود. مخالفت مردم آمریکا با حمله هوایی ایالات متحده به سوریه پس ، بیانگر این چرخش است. مردم مخالف استفاده از زور بودند.
9.نشانههای بیزاری مردم آمریکا از جنگهای پس از حملات 11 سپتامبر از سال 2005 به بعد مشهود بود. اکنون به نظر میرسد که ایالات متحده کاملا به «سندروم عراق» یا «سندروم عراق-افغانستان» مبتلا شده و به درجهای چشمگیر از فروتنی بازگشته است. افکار عمومی آمریکا چهبسا هنوز از کمپین هوایی علیه تروریسم بین المللی حمایت کند، اما هیچ گونه تمایلی برای تهاجم و اشغالگری وجود ندارد.
10.امروزه حتی میتوان فروتنی مشابهی را در واکنش به خیزش چین هم دید. حتی هشداردهندگان به این تهدید هم خواهان استفاده از نیروی نظامی برای ایجاد موازنه علیه خیزش چین نیستند. به جای مقابله نظامی با چین پیشنهاداتی مانند همکاری با متحدان، ارتقای شناخت مقامات آمریکایی از چین، انتقاد از سیاستهای سرکوبگرانه چین، مقابله با تلاشهای پکن در زمینه کنترل شبکههای ارتباطاتی و همکاری در زمینه منافع مشترک نظیر تغییرات اقلیمی، ارائه میشود.
11. پس از انحراف گسترده ناشی از واکنش افراطی به حملات یازدهم سپتامبر، به نظر میرسد که فروتنی نظامی آمریکا در حال بازگشت است. حتی چه بسا عقب نشینیهای ناشی از ناکامی در افغانستان باعث تعدیل لفاظیهای رسمی آمریکا بشود و دیگر از بیانات مبتنی بر خودشیفتگی در باره ابرقدرت بودن، استثنا بودن و غیرقابل جایگزین بودن آمریکا خبری نباشد.