محکومیت درک شووین اصل مسئله را پاک نمی کند. «عدالت» بخش فراموش شده از سیستم قضایی آمریکا است.

 

به گزارش جماران، «الیوت آبرامز» روزنامه نگار سیاه پوست سی ان ان در گزارشی پس از اعلام حکم قاتل جورج فلوید نوشت: یک فصل از تاریخ آمریکا بسته شد و درک شووین به دلیل قتل جورج فلوید 270 ماه یا 22.5 سال حکم زندان گرفت. در حالی که شووین حق اعتراض به محکومیت و مجازات خود را دارد، اما روند دادرسی روز جمعه، حداقل تا حدی، پرونده را به یک نقطه پایان نمادین می رساند، و احتمالاً معیار بسته شدن آن را ارائه می دهد.

اما من هیچ حس خوبی ندارم. دادستان ها با قرائت رای خود که «هیچ حکمی نمی تواند خسارت اقدامات شووین را جبران کند»، می توانستند دانش جمعی و تلخ ما را توصیف کنند که هیچ دادرسی کیفری نمی تواند گناهان کل ملت را ضد نژاد مخالف تخفیف دهد.

من خیلی بیشتر از بعضی های دیگر (به دلیل ماهیت شغلی که من به عنوان تحلیلگر حقوقی سی ان ان داشتم)، ماجرا را از همان لحظات اولیه از نزدیک دنبال کرده ام. از من خواسته شده است که موضوع را از مدت کوتاهی پس از ارتکاب جرم پیگیری و تفسیر کنم، مدت ها قبل از اینکه کسی آگاه شود. من می دانم که تماشای فیلم اقدامات درک شووین در آخرین لحظات زندگی جورج فلوید، به همان اندازه آسیب زا بود، اما مطمئناً برای آنچه در آینده می خواست اتفاق بیافتد؛ آماده نبودم. 

فراتر از نقش حرفه ای من، بیشتر این داستان برای من به عنوان یک مرد سیاه پوست آمریکایی شخصی بوده است. مرگ فلوید یادآوری عمومی در مورد چیزی است که من مطمئن هستم تقریباً هر سیاه پوستی در آمریکا از نزدیک آگاه است: «نژادپرستی واقعیت دارد.» نابرابری ها در سیستم عدالت کیفری وجود دارد. حتی برخوردهای روزمره با نیروی پلیس می تواند به سرعت کشنده باشد. به نظر می رسید که مرگ فلوید باعث ایجاد یک جنبش ملی شده و اعتراضات چند نژادی موجب تسکین و ناامیدی دیگران و من شد. خیالی که سرانجام مردم در مورد آنچه که آمریکایی های سیاه پوست در خیابان ها و به دست پلیس با آن روبرو هستند شروع به دریافت کردند. ناامیدی از کشتار عمومی یک مرد غیر مسلح.

بعد از 13 ماه زندگی روزانه با این داستان (قتل فلوید) و در معرض دید عموم، چند مشاهده نهایی دارم.

اول، جمله امروز یادآوری چیزی است که برای اولین بار به عنوان یک دادستان جوان در ذهن من خطور کرد: «عدالت» مفهومی نسبی است. در این ماه ها، وقتی تابلوهایی را می خوانم که «عدالت برای جورج فلوید» را می خواهند، بهم می ریزم. این حتی چه معنایی دارد؟ علی رغم اظهارات دلخراش دختر 7 ساله او  در جلسه دادرسی درباره چگونگی زندگی روحی فلوید با او، هیچ حکمی نمی تواند فلوید را به خانواده اش بازگرداند. حتی در بهترین شرایط، احکام کیفری نتیجه انتخاباتی است که توسط انسان های ناقص در مجلس قانونگذاری انجام شده است ، که توسط دادستان ها و وکلای مدافع بدون صلاحیت انجام می شود و توسط قضات بی صلاحیت وضع شده است. سیستم حقوقی ما الگویی برای دیگران در سرتاسر جهان است، اما روش های بی شماری وجود دارد که به طور مرتب نقض می شود.

همانطور که در جریان دادگاه متذکر شدم، شووین می توانست به راحتی به اتهاماتی که علیه او مطرح شده به یکی دو مورد محکوم شود، اما نه هر سه. به همین منظور، آیا محکومیت به قتل، که هنوز هم یک عمل آدم کشی و یک جرم جدی است (البته ممکن است منجر به مجازات پایین تری نسبت به قتل درجه دو شود)، باز هم معیار عدالت است؟ با توجه به آنچه ما در مورد این پرونده می دانیم و معنای گسترده تر فرهنگی آن ، آیا مجازات 22 سال و نیم «فقط سزای او» بود؟ با توجه به قوانین و دستورالعمل های مجازات مینه سوتا، ارائه حکمی که از نظر قانونی قابل دفاع باشد به اندازه کافی آسان است. اما هر یک از مشاهده کنندگان نتیجه باید تصمیم بگیرد که آیا خود را مستحق اصطلاح «عدالت» می داند.

دوم، مانند سایر موارد قتل، این مورد یادآوری غم انگیزی از پیچیدگی و شکنندگی بدن انسان بود. من آخرین بار در یک پرونده مربوط به یک قتل در سال 2006 کار کردم. از آن زمان تا زمان دادرسی درک شووین، تقریباً فراموش کرده بودم که چگونه علت مرگ یک قربانی یک عنصر اساسی است که در دادگاه اثبات می شود، همان سطح اثبات تقریباً بی عیب و نقص دادستان استفاده می کند تا ثابت کند که یک جرم در یک خیابان خاص در یک شهر خاص اتفاق افتاده است (برای ورود حتی به دادگاه ، دادستان ها باید تشخیص دهند یا طرفین باید توافق کنند که جرمی از نظر فیزیکی در جایی در صلاحیت دادگاه اتفاق افتاده است).

به نظر من ، برخی از گرفتن شهادت ها از نظر قانونی نیز پیش پا افتاده ترین بود: دکتر «مارتین توبین» یک متخصص ریه ، نظرات خود را در مورد علت مرگ فلوید ، با شهادت گرافیکی ، اما تقریباً منفصل ، درباره خفگی ، حجم ریه ، تشنج میوکلونیک و سایر مفاهیم بسیار فنیرائه داد. همه موارد لازم برای تعیین آنچه که به نظر می رسید از نظر عقل سلیم برای هر کسی است که فیلم های جنایت را تماشا می کرد، ضروری بود: شووین فلوید را با زانو زدن روی گردنش به قتل رساند تا جایی که دیگر نفس نکشید.

حتی به عنوان دادستان سابق، من همچنان متعجب هستم که این جنبه دادرسی تا چه حد مرا ناراحت کرده است. سال ها پیش من یک عکس کالبد شکافی را در محل کارم دیدم. هردو یادآور سرسام آور این حقیقت بودند که انسان ها - با روح های پیچیده با عزیزان، علایق، مخالفت ها ، پیچیدگیها و موارد دیگر - به راحتی می توانند چه آینده ای داشته باشند.

حتی یک دادگاه برای اثبات مرگ یک سیاه پوست بی گناه ، در پرونده ای مملو از چندین قرن سوژه در مورد نژاد، کلاس و پلیس، در نهایت به جزئیات کلان علم سخت رسید. این واقعیت که چنین لحظه ای باید به یک سمینار در فیزیولوژی انسان تقلیل یابد، برای من یادآوری کننده مرگ  و شکنندگی وجودم بود.

سرانجام، در این راستا، کل حماسه به من یادآوری کرد که موفقیت در دو جهانی که من در آن ساکن هستم - رسانه ها و قانون - به سطحی از جدایی شخصی از موضوع اصلی کار نیاز دارد. 

بخش بزرگی از داستان ملی شووین- فلوی ، و حساب بزرگ نژادی سال 2020 اکنون بسته شده است. با این حال ، مهم نیست که از مرگ جورج فلوید در ماه مه گذشته چقدر گذشته است، ما کارهای بسیار بیشتری برای انجام دادن داریم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.