مردان سیاه پوست در هنگام توقف در زمان تخلفات رانندگی می میرند. مردان سیاه پوست در بازداشت پلیس می میرند. مردان سیاه پوست در صورت وجود نیروی غیر کشنده می میرند. مردان سیاه پوست در برابر سهل انگاری می میرند. مردان سیاه پوست در آمریکا می میرند، می میرند، می میرند.
به گزارش جماران، ام اس ان بی سی در گزارشی نوشت: آخرین اخبار مینه سوتا این است. «داونت رایت» مرده است. پلیس مرکزی بروکلین روز یکشنبه در یک کنفرانس خبری فیلم دوربین بدن را از تیراندازی منتشر کرد. این یک تصمیم سریع بود، حتی اگر رسانه های محلی از دیدن فیلم ممنوع شده باشند.
این وقتی است که پلیس به یک سیاه پوست غیرمسلح تیراندازی می کند، و چشم های جهان از تعجب گرد شد.
طی سال گذشته چرخه های بسیاری شکسته شد و بسیاری از ریتم ها و الگوهای زندگی آمریکایی ها را مختل کرد. ما از جزئیات چگونگی کشتن یک جوان سیاه پوست دیگر توسط پلیس مطلع می شویم. و به زندگی عادی خود ادامه می دهیم.
چند روز آینده طبق انتظار پیش می رود. ما در مورد خوشبو کننده های هوا صحبت خواهیم کرد ، مانند عطری که از آینه داونت رایت آویزان شده بود. ما سوال خواهیم کرد که چرا افسرهایی که توقف های ناشی از تخلف های رانندگی را انجام می دهند در وهله اول مسلح هستند؟ ما به دنبال عنصری از انسانیت برای استخراج از این تراژدی خواهیم بود. از خود خواهیم پرسید که چرا هنوز هم این همه درد می کشد. برخی برای عدالت راهپیمایی خواهند کرد. دیگران از دیدن بی عدالتی در کار خودداری خواهند کرد.
این رقصی است که رسم شده است: حادثه؛ شوک که بر سر ما جاری می شود؛ توجیه خشونت؛ عصبانیت، غم، خواهش و تشکر از توجه شما؛ بی نظمی در خیابان ها، لحظات آخر زندگی، تهدیدهای تبلیغاتی مکرر و مزمن در توییتر، با هشدارهای اینکه، لطفاً نگاه نکنید و رنج های گذشته را پیمایش کنید تا اجازه ندهید که غم و اندوه از طریق شکاف های دیواره های ذهنی برداشته شود.
به نوعی، از همه چیزهایی که به دلیل شیوع کووید 19 روان ما را تحت فشار قرار داده، از همه تجربیاتی که از دست داده ایم، تمام لحظاتی که از ما گرفته شده، این لحظات باقی مانده است. این احساس همچنان باقی است.
من عکس رایت را دیدم که در اولین سالروز تولد پسرش، لبخند می زد، قبل از اینکه بفهمم او مرده است. من هنوز می دانستم. مردان سیاه نام و عکس خود را ندارند.
او دقایقی قبل با مادرش تلفنی تماس گرفته بود و به او اطلاع داده بود که او را تحت فشار قرار داده اند. او بیشتر ساعات بعد از ظهر را در تلاش برای راضی کردن پلیس برای برداشتن جسد پسرش از پیاده رو گذراند.
دیگر نمی توانم بگویم که آیا از غم و اندوه بی حس شده ام یا فقط در چنین مواقعی بی حس شده ام. چقدر غمبار است که ما در «چنین شرایطی» قرار داریم و معیارهایی را برای غم و اندوه از زندگی دیگری که هرگز با زندگی ما تلاقی نکرده است، حمل می کنیم؟ آیا این غرق شدن بدتر از زمانی است که شما از مرگ «ترایون مارتین» مطلع شدید - یا درباره همان مورد؟ «فیلاندو کاستیل» چطور؟ او هم در هنگام توقف ترافیک درگذشت - این آخرین نمایش ترسناک با کجا مقایسه می شود؟
و از طریق همه اینها، هنگامی که مه و غبار کنار می رود، سوالی که مردم سفیدپوست انتظار دارند ما به آن پاسخ دهیم هنوز وجود ندارد: چگونه می توانید راه خود را برای خروج از سیستمی اصلاح کنید که به سیاه پوستان در بیشتر مواقع ممکن صدمه می زند یا موجب مرگ آنها می شود؟ تاکنون هیچ سپری نتوانسته این روند را متوقف کند.
مردان سیاه پوست در هنگام توقف در زمان تخلفات رانندگی می میرند. مردان سیاه پوست در بازداشت پلیس می میرند. مردان سیاه پوست در صورت وجود نیروی غیر کشنده می میرند. مردان سیاه پوست در برابر سهل انگاری می میرند. مردان سیاه پوست در آمریکا می میرند، می میرند، می میرند.
آنها می میرند، و از ما که مانده ایم خواسته می شود راه حلی پیدا کنیم که فرد بعدی نیز از بین نرود. در همین حال، اداره پلیس مرکز بروکلین پرچم عزاداری اش را به اهتزاز درآورد. این باعث تردید من می شود که آیا هر پاسخی که ارائه می دهیم برای جلوگیری از افزودن پلیس به انبوه اجسادی که ما را زیر فشار خود خرد می کند، کافی است.
10 ماه پیش بزرگترین جنبش اعتراضی توده ای آمریکا را فرا گرفت ، که با مرگ جورج فلوید درست چند کیلومتر آن طرف تر از قتلگاه رایت آغاز شد. «درک شووین» افسر سابق پلیس مینیاپولیس و فرد متهم به قتل فلوید، دو هفته گذشته را در دادگاه سپری کرده است. وقتی هیئت منصفه حکمش را می خواند، او هنوز هم می توانست آزادانه راه برود. لایحه ای که به افتخار فلوید نامگذاری شده در سنای ایالات متحده منتظر بررسی است. ممکن است آن لایحه نیز در آنجا بمیرد و خیلی زود خفه شود.
افسری که می گوید «اوه --- من به او شلیک کردم» در مرخصی اداری به سر می برد. والدین رایت برای پسرشان سوگوارند. پسر رایت پدرش را فقط از طریق عکس می شناسد. و این داستان ادامه دارد...