همانطور که انتظار می رفت بخش های قابل توجهی از کتاب اوباما به موضوعات مرتبط با سیاست خارجی آمریکا خصوصاً تحولات خاورمیانه و ایران اختصاص یافته است و البته در این میان برخی ادعاهای دروغ علیه ایران از قلم نیافتاده است.
به گزارش جماران، «باراک اوباما» پس از ترک کاخ سفید زمان زیادی را صرف نگارش خاطرات حضور خود به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا کرد و سرانجام کتابش را با عنوان «سرزمین موعود» در 768 صفحه و توسط انتشارات «کروان» به چاپ رساند که بخش نخست از خاطرات ریاست جمهوری اوست.
این کتاب در ابتدا به جزئیات تاریخ سیاسی «اوباما» در دوران جوانی و پیش از ورود به عرصه سیاست می پردازد و پس از آن بخش عمده ای از آن مربوط به دوران حضور او به عنوان سناتور ایالتی مرتبط است؛ جایی که «میشل اوباما» همسرش نیز در کنار اوست.
باراک اوباما در بخشی از کتاب خاطرات خود ادعا کرده است که در جنگ ایران و عراق، روسیه ایران را مجهز به انواع سلاح ها از جمله سلاح های شیمیایی کرد و کشورهای خلیج فارس صدام را صرفا حمایت مالی کردند!
روزنامه آنلاین المصدر نیوز لبنان هم در بخش انگلیسی خود به این موضوع پرداخته و این ادعای اوباما را جای بسی تعجب دانسته است.
در این مطلب المصدر نیوز می خوانیم:
«کتاب مورد انتظار «باراک اوباما» رئیس جمهور پیشین آمریکا با عنوان «سرزمین موعود» دو هفته پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در 17 نوامبر در قفسه های کتابفروشی ها قرار گرفت.
در این کتاب، رئیس جمهور سابق آمریکا مدت زمان تصدی مسئولیت خود را مورد بحث قرار می دهد؛ در حالی که چندین رویداد مهم را که در زمان فرماندهی کل قوای وی اتفاق افتاده است، برجسته می کند.
از جمله مباحث مورد بحث در این کتاب ایران و درگیری های مداوم آنها با چندین کشور از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس بود.
در صفحه 452 این کتاب، اوباما در مورد جنگ هشت ساله جمهوری اسلامی ایران و کشور همسایه عراق بحث می کند که چندین کشور اسلحه و پشتیبانی از طرف های درگیر را ارائه داده بودند.
با این حال، اوباما ضمن ذکر جنگ ایران و عراق، به اشتباه ادعا می کند که اتحاد جماهیر شوروی، که عراق و ایران را در جریان جنگ مسلح کرد، سلاح های شیمیایی را به جمهوری اسلامی ارائه کرده است.
به علاوه، اوباما نتوانست به این نکته اشاره کند که از بین دو طرف حاضر در این جنگ، این عراق بود که از سلاح های شیمیایی استفاده کرد؛ این در حالیست که به گفته برخی منابع، این دولت رونالد ریگان بود که این سلاح ها را برای عراق تأمین می کرد.
بر هیچ کس پوشیده نیست که نیروهای مسلح عراقی، تحت فرماندهی سابق صدام حسین(رئیس جمهور معدوم عراق)، از این تسلیحات ممنوع شده در سطح بین المللی علیه ایران و شهر حلبچه استفاده کردند. این واقعه کاملاً مستند است. اما اینکه چرا اوباما نتوانست این واقعیت را ذکر کند و به جای آن به اشتباه ادعا کرد ایران سلاح شیمیایی از اتحاد جماهیر شوروی دریافت کرده است، یک رمز و راز است.
در اینجا این مسئله هم جای بسی سوال دارد که چرا حتی ویراستاران کتاب هم در بررسی واقعی این ادعا کوتاهی کرده اند یا به منبع آن اعتماد کرده اند.
اشاره مکرر به نام ایران
در کتاب 768 صفحه ای اوباما 131 بار به نام ایران و موضوعات مربوط به ایران اشاره شده است.
اوباما در «سرزمین موعود» اولین بار در فصل 5 کتاب که به وقایع سال 2007 و زمانی که برای انتخابات ریاست جمهوری 2008 آمریکا رقابت می کرد به نام ایران اشاره می کند و می نویسد: « طی یک مناظره در ماه ژوئیه، تصویر «فیدل کاسترو»، رئیس جمهور ایران محمود احمدینژاد و رهبر کره شمالی «کیم جونگ ایل» و چند خودکامه(!) دیگر به من نشان داده و سوال شد که آیا من آماده هستم که با هر یک از آنها در نخستین سال ریاست جمهوری ام ملاقات کنم. بدون لحظه ای تردید گفتم بله- من با هر رهبری ملاقات می کنم، اگر که (این ملاقات) بتواند منافع آمریکا را پیش ببرد.»
او ادامه می دهد: «زمانی که مناظره تمام شد کلینتون، ادواردز و برخی دیگر از کاندیداها مرا متهم به ساده لوحی کردند و گفتند که ملاقات با رئیس جمهور آمریکا امتیازی است که باید دیگران برای به دست آوردن آن تلاش کنند. به نظر می رسد بخش زیادی از اصحاب رسانه نیز با این نظر موافق بودند. شاید اگر چند ماه پیش از آن بود، با زیاد شدن انتقادات در حرفم تردید و بیانیه ای برای شفاف سازی در مورد اظهاراتم منتشر می کردم. اما روی حرفم استوار ماندم و مطمئن بودم که درست است به ویژه که معتقد به این اصل کلی بودم که آمریکا نباید از حل درگیری ها به روش دیپلماتیک و با تعامل با دشمنانش ابایی داشته باشد. نگرانی من این بود که بی توجهی هیلاری و دیگران و نیز رسانه ها به دیپلماسی باعث کشیده شدن جورج بوش به جنگ شود.
بار دوم که نام ایران به میان می آید در فصل 8 کتاب و زمانی است که اوباما برای دیدار از افغانستان به کابل رفته است.
نیمه ژوئیه سال 2008 او و همراهانش در پایگاه هوایی «بگرام» فرود می آیند در این فصل اوباما در لابلای شرح بازدیدش با جزئیاتی خواندنی به چالش های جنگ عراق و افغانستان می پردازد و این جاست که دوباره نام ایران مطرح می شود.
اوباما به «نوری المالکی» که قرار بوده با او دیدار کند اشاره کرده و می نویسد: «او توانسته که فشارهایی را که از جانب خیرخواهان آمریکایی اش و نیز از سوی همسایگان ایرانی اش وارد می شود، مدیریت کند.» اوباما در همین جا می نویسد: «در حقیقت پیوندهای المالکی با ایران – جایی که سال های تبعیدش را در آن جا گذرانده، و همچنین ائتلاف نگرانکننده ای که با برخی شبه نظامیان شیعه دارد، او را نزد عربستان سعودی و دیگر متحدان آمریکا در منطقه خلیج فارس منفور کرده…».
اوباما بخش 3 کتاب با عنوان «مرتد» و فصل 18 را با شرحی در مورد اتاق بیضی شروع می کند؛ جایی که اغلب اوقات هشت سال دوران ریاست جمهوری اش را در آن گذرانده، در آن به گزارش های اطلاعاتی گوش داده، میزبان رهبران جهان بوده و با اعضای کنگره سر و کله می زده است.
در این فصل جایی که به «رابرت گیتس» اشاره می کند که هم در دولت بوش و دولت اوباما وزیر دفاع بوده است. اوباما با شرح خدمات و سابقه مفصل گیتس می نویسد که او پیش از این توسط رونالد ریگان (رئیس جمهور جمهوری خواه آمریکا) نیز کاندیدای این پست شده بوده اما به دلیل سوالاتی که در رابطه با اطلاعش از «ایران-کنترا» مطرح بوده ناگزیر به انصراف می شود.
در بخش دیگری از این کتاب اوباما به وقایع دوران نوجوانی اش در هاوایی اشاره می کند و می گوید زمان تحصیل در کالج در میان اخبار جهان، اخبار گروگانگیری ( سفارت آمریکا در ایران) را به خوبی به یاد می آورد.
در فصل 14 و 15 سرزمین موعود بیش از بقیه کتاب به نام ایران برمی خوریم. در این دو فصل در چندین جا به برنامه هسته ای ایران و لزوم پیشگیری از آن اشاره شده است.
در ادامه اوباما به سخنرانی 21 ماه مه در «آرشیو ملی» جایی که در کنار نسخه های اصلی «اعلامیه استقلال آمریکا»، «قانون اساسی» و «منشور حقوق ایالت متحده» ایستاده بود و سخن می گفت اشاره کرد.
اغلب آمریکایی ها از اسلام چیز زیادی نمی دانند
سخنرانی درباره مسلمانان بود. اوباما می نویسد که اغلب آمریکایی ها از اسلام چیز زیادی نمی دانند، و نظرسنجی ها نشان می دهد که مسلمانان در سراسر جهان نیز آمریکا را دشمن دین شان می دانند و همچنین باور دارند که سیاست خاورمیانه آمریکا به دنبال بهبود زندگی مردم نیست بلکه برای تامین منابع نفتی، کشتن تروریست ها و حفاظت از رژیم اسرائیل است.
اوباما می نویسد که معتقد بوده محور سخنرانی او باید به رسمیت شناختن کمک های تمدن اسلامی در پیشبرد ریاضیات، علوم و هنر و نیز تایید نقض کلونیالیسم در درگیری های کنونی خاورمیانه باشد.
اوباما می نویسد: «منظور اعتراف به دخالت آمریکا در زمینه فساد و سرکوب در منطقه بود، و همدستی در سرنگون کردن دولت منتخب دموکراتیک ایران در دوران جنگ سرد….»
اوباما فصل 18 را با دریافت جایزه نوبل در اسلو به پایان می برد و می نویسد که او و میشل از پنجره هتل محل اقامت هزاران نفر را می بینند که در کوچه و خیابان های اطراف هتل جمع شده اند و در تاریکی غروب شب هر یک شمعی در دست دارند.
اوباما این صحنه را «جادویی» توصیف می کند و می نویسد همزمان با شنیدن صدای تشویق مردم نمی تواند از فکر کردن به جنگ عراق و افغانستان غافل شود: « با وجود این، در سوسوی آن شمع ها من چیز دیگری را می دیدم. من شور و جان میلیون ها نفر در سراسر جهان را شاهد بودم: سرباز آمریکایی در پست دیده بانی در قندهار، مادری در ایران که به دخترش خواندن می آموزد، فعال دموکراسیخواه روسی که شجاعت را در تظاهرات نشانمی دهد − و همه آنهایی که حاضر نشدند از ایده زندگی، که با وجود تمام خطرات و سختی ها می تواند بهتر شود، دست بکشند….»
در فصل 19 بسیار بیشتر به ایران اشاره شده است. اوباما می نویسد طی سال نخست ریاست جمهوری اش درگیر بودن با رهبران سه کشور ایران، روسیه و چین – به طور مشخص به او نشان داد که چه کار دشواری در پیش دارد.
در این فصل او به مسائل مختلفی در رابطه با ایران اشاره می کند، و تاریخ روابط ایران و آمریکا و خصومت موجود را شرح می دهد. او در ابتدا ایران را این چنین توصیف می کند: «وارث امپراطوری بزرگ ایران باستان، که زمانی مرکز علم و هنر در دوره طلایی اسلام قرون وسطی بود»، اوباما سپس به وقایع 1951 در ایران اشاره کرده و تعریف می کند که ایران سکولار با پارلمانی که تمایل به چپ داشت میادین نفتی کشور را ملی و کنترل آن را که زمانی در دست دولت انگلیس بود، بازپس گرفت.
اوباما «عملیات آژاکس» را شرح داده و به نقش آمریکا در آن اشاره می کند و می نویسد: «برای 27 سال اول پس از آن قمار تصمیم گیرندگان سیاسی آمریکا خوب کار کرد. شاه متحدی ثابت قدم بود و قراردادهای نفتی شرکت های آمریکایی را تمدید و از آمریکا سلاح های گران قیمت خرید. او رابطه ای دوستانه با اسرائیل داشت، به زنان حق رای داد و ثروت رو به رشد کشور را صرف نوسازی اقتصاد و نظام آموزشی کرد و به راحتی با خانواده سلطنتی اروپا و تاجران و صاحبان کسب و کار غربی کنار می آمد.
اوباما رابطه ایران و آمریکا را طی دولت های مختلف آمریکا مرور کرده و تاریخ ایران را دنبال می کند.
اوباما می نویسد آغاز دوره ریاست جمهوری با دوره احمدی نژاد مصادف بود. او به نقش و نفوذ ایران در عراق و لبنان و شیعیان منطقه و تلاش برای توسعه آنچه مدعی شده که «هلال شیعی» است، اشاره می کند.
رئیس جمهور سابق آمریکا، استراتژی دو مرحله ای خود در قبال ایران را در این کتاب تشریح کرده و به تلاش برای تماس از جمله نامه ادعایی که مخفیانه برای رهبر انقلاب از طریق نمایندگان ایران در سازمان ملل فرستاده می گوید.
اوباما نوشته است: «پاسخ رهبر ایران صریح بود: ایران هیچ علاقه ای به گفت وگوی مستقیم ندارد».
در این بخش کتاب «سرزمین موعود» چنین آمده است: «در سخنرانی مراسم تحلیف گفته بودم مایلیم دستمان را سوی کسانی دراز کنیم که علاقه دارند مشت هایشان را باز کنند... پاسخ [آیت الله] خامنه ای بی پرده بود: ایران هیچ علاقه ای به گفت و گو و مذاکره مستقیم ندارد.»
او سپس به وقایع ژوئن 2009 (1388) اشاره می کند و از ندا آقا سلطان می گوید.
باراک اوباما تصریح کرده که بعد از این اتفاقات ایران، خواسته درونی اش این بوده است که صریح تر از «تظاهرات کنندگان» حمایت کند، اما بعد از مشورت با کارشناسان امور ایران در شورای امنیت ملی آمریکا به این نتیجه رسیده است که این اقدام می تواند اثر عکس داشته باشد.
او نوشته است: «من در ابتدا وسوسه شدم که حمایت قوی خودم را از تظاهرات کنندگان ابراز کنم ولی وقتی با تیم امنیت ملی ام نشست برگزار کردم، کارشناسان مسائل ایران به من درباره چنین اقدامی هشدار دادند. طبق گفته آنها، هر اظهارنظری از جانب من، احتمالاً اثر معکوس می گذاشت.»
رئیس جمهور سابق آمریکا در ادامه، درباره هدفش از عدم ابراز لفظی به حمایت از حوادث 88 اینطور توضیح داده است: «فعالان در داخل ایران بیم این را داشتند که هرگونه اظهارنظر حمایتگرانه از جانب دولت آمریکا بهانه ای برای اعتبارزدایی از جنبش آنها می شد.»
در ادامه کتاب باز به ایران مکررا اشاره شده است: به تحریم ها علیه ایران، برنامه موشکی و نیز برنامه هسته ای ایران.
در صفحه 202 کتاب اوباما آمده است: «بعد از آنکه تلاش هایمان برای آغاز مذاکره با ایران رد شد و در شرایطی که این کشور وارد چرخه هرج ومرج و سرکوبگری بیشتر می شد ما راهبردمان را بهسمت دومین گام راهبرد منع اشاعه ای خودمان تغییر دادیم؛ یعنی بسیج کردن جامعه بین المللی برای اعمال تحریم های اقتصادی سخت و چندجانبه ای که می تواند ایران را وادار به حضور پای میز مذاکره کند.»
او در ادامه مینویسد: «تا آن موقع، شورای امنیت چندین قطعنامه علیه ایران تصویب کرده و از این کشور خواسته بود فعالیت های غنیسازی خودش را متوقف کند. شورای امنیت، اعمال تحریم هایی محدود علیه ایران را مجاز کرده و گروهی شامل 5 عضو دائم شورا بهعلاوه آلمان را تشکیل داده بود تا با امید به بازگرداندن نظام به پایبندی به معاهده منع اشاعه با مقام های ایران دیدار کنند.»
اوباما در ادامه اذعان کرده است که تحریم ها ضعیف تر از آن بودهاند که اثری داشته باشند: «مشکل اینجا بود که تحریم های موجود ضعیف تر از آن بودند که اثر چندانی داشته باشند، حتی متحدان آمریکا مانند آلمان، کماکان تجارت قابل قبولی با ایران داشتند و تقریباً همه از این کشور نفت می خریدند. دولت بوش مضاف بر تحریم های بین المللی تحریم های یکجانبه ای را وضع کرده بود، ولی این تحریم ها تا حد زیادی نمادین بودند چون شرکت های آمریکایی از سال 1995 از انجام مبادله با ایران منع شده بودند.»
وی در جای دیگری از کتاب درباره موفق شدن تلاشهایش در اعمال این تحریم ها می نویسد: «در ماه ژوئیه با رأی های کلیدی روسیه و چین شورای امنیت قطنامه 1929 را به تصویب رساند تا تحریم های بی سابقه جدیدی، شامل منع فروش سلاح، تعلیق فعالیت های بین المللی بانک های ایرانی و منع تجارت در زمینه اقلام مهم برای برنامه هسته ای ایران وضع شود. دو سال طول کشید تا ایران آثار کامل این تحریم ها را احساس کند، اما با ترکیب این تحریم ها با مجموعه جدیدی از تحریم های آمریکا ابزارهای لازم را در اختیار داشتیم تا اقتصاد ایران را مگر در صورت قبول مذاکره به تعلیق درآوریم.»
نتانیاهو بیش از هر چیز علاقه مند به صحبت درباره ایران بود
اوباما می نویسد مکالمات با نتانیاهو به رغم اختلاف نظر بسیار متفاوت شان نسبت به جهان معمولا خوب پیش می رفته و نتانیاهو بیش از هر چیز علاقه مند به صحبت درباره ایران بوده و به ادعای اوباما به درستی (ایران) را بزرگترین تهدید امنیتی اسرائیل می دیده. اوباما و نتانیاهو توافق می کنند که در رابطه با ممانعت ایران از دستیابی به سلاح هسته ای تلاش های هماهنگ شده داشته باشند، اما وقتی اوباما مساله از سرگیری گفت وگوهای صلح را با فلسطینی ها به میان می آورد، نتانیاهو آشکارا از خود هیچ تعهدی نشان نمی دهد.
در بخشی از کتاب سرزمین موعود و جایی که به یکی از جلسات مجمع عمومی سازمان ملل اشاره می کند از شعر «بنی آدم اعضای یک پیکرند» سعدی یاد کرده و مدعی می شود: ما این را طعنه (روزگار) یافتیم که چه مدت زمانی در مجمع عمومی صرف مهار توسعه سلاح هسته ای ایران شده است.
اوباما می نویسد که از زمانی که ایران پیشنهادش برای گفت وگوهای دوجانبه را رد کرد هیچ نشانی از کاهش برنامه هسته ای این کشور مشاهده نشد.
اوباما شرحی از تلاش های دیپلماتیک و بین المللی و همکاری با سازمان های بین المللی از جمله سازمان انرژی اتمی و سازمان ملل متحد را در این کتاب ارائه داده است.
کتاب اوباما در فصل پایانی با کشتن بن لادن به پایان می رسد. گفته می شود احتمالا در جلد دوم به شرح مذاکرات هسته ای و مسائلی بیشتر در رابطه با ایران پرداخته خواهد شد.
انتشار این کتاب به یکی از مهم ترین اخبار روزمره رسانه های جهان تبدیل شده است.