به گزارش جماران، درست 18 سال قبل بود که خبری بهت‌آور اغلب مردم جهان را شوکه کرد. برخورد دو هواپیما در فواصل زمانی مختلف به برج های دوقلوی نیویورک که مرکز تجارت جهانی محسوب می شدند. در نتیجه آن برخورد نه تنها همه مسافران هواپیماها، بلکه افراد زیادی نیز که در این دو برج حضور داشتند، کشته شدند.

از سوی دیگر، هواپیماربایان هواپیمای سوم را به پنتاگون واقع در ارلینگتون ویرجینیا زدند و هواپیمای چهارم نیز در زمینی نزدیکی به ایالت پسسیلوانیا سرنگون شد تا در پی این حوادث دلخراش مجموعا 2993 نفر کشته شوند. مردمی که عموما جزو شهروندان عادی آمریکا از 90 ملیت مختلف بودند.

هرچند بعضی معتقدند که فروریزی برج های دوقلو تنها در ارتباط با اصابت هواپیماها نبود و از درون آنها نیز مواد منفجره ای کار گذاشته بودند یا اینکه حفره ایجاد شده در پنتاگون نه تنها به اندازه یک هواپیمای بوئینگ ۷۵۷ نبوده، بلکه مربوط به یک سامانه کروز بوده، ولی فارغ از همه این نظرها آنچه اهمیت پیدا می‌کند، واکنشی است که آمریکا پس از این حملات نشان داد.

چون این واکنش باعث یک سلسله ناآرامی و جنگ در خاورمیانه شد. ناآرامی‌هایی که هنوز هم دست از سر مردم خاورمیانه برنداشته و هر روز نقطه ای را دربرمی گیرد. ایالات متحده پس از این حادثه، بهانه‌ای مناسب برای حمله به افغانستان پیدا کرد و با تبلیغات و هیاهوی رسانه‌ای نیز توانست تاحدی حملات خود به طالبان را مشروع جلوه دهد.

شاید حمله آمریکا برای برکناری طالبان از قدرت در افغانستان از نگاه برخی تحلیلگران واکنشی ضروری به حساب می‌آمد، اما بی تردید حمله ائتلاف آمریکا به عراق در مدتی کمتر از سه سال پس از حمله به افغانستان، دیگر نمی توانست ضروری به نظر آید. زیرا هنوز افغانستان در شرایطی دشوار به سر می برد و جنگ در آن خاتمه نیافته بود.

از این رو، مجموعه اقداماتی که آمریکا و متحدانش پس از سال 2001 انجام دادند نشان می دهد که ائتلاف به رهبری آمریکا بیشتر از آنکه طبق ادعاها به دنبال دموکراسی و بسط امنیت در دنیا باشد، تلاشی معکوس داشته است. چنانچه اگر وضعیت خاورمیانه را از سال 2001 به این سو زیر ذره‌بین قرار دهیم، مشاهده خواهیم کرد که آمریکا و متحدانش در مقاطع مختلف به صورتی کاملا عمدی، مانع شکل گیری ثبات و امنیت در این منطقه شده اند.

در همین رابطه، حسن هانی زاده، کارشناس مسائل خاورمیانه در گفت و گو با خبرنگار جماران گفته است: «تغییراتی که برای بسیاری از رژیم های منطقه رخ داد در چهارچوب طرح نظام نوین جهانی آمریکا بود که از سال 1990 توسط بوش پدر کلید زده شد. با حمله عراق به کویت و آزاد سازی کویت بخشی از این نظام نوین جهانی اجرایی شد. ولی در عمل، به دلیل وجود محور مقاومت، تلاش آمریکا برای تغییر ساختار خاورمیانه و ایجاد امنیت پایدار برای رژیم صهیونیستی با شکست مواجه شد و آمریکایی ها از طریق ایجاد ناامنی در سوریه، لبنان، افغانستان، عراق و همچنین تغییر نظام های مصر، لیبی و تونس نتوانستند تغییرات اساسی در خاورمیانه برای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی به وجود بیاورند.»«اینجا بخوانید»

همچنین با نگاهی به وضعیت کشورهای منطقه پس از تغییر و تحولاتی که از آن به عنوان «بیداری اسلامی» یاد می شود، می توان نمونه تلاش های مذبوحانه آمریکا و متحدانش را بیش از پیش لمس کرد.  به عنوان مثال، می توان به  وضعیت اسف‌بار سوریه، کشتار مردم بی گناه یمن، وضعیت نگران کننده لیبی، طرح کودتا علیه رئیس جمهور قانونی مصر و جلوگیری از اعتراضات مدنی مردم بحرین اشاره کرد که در همه آنها ائتلاف به رهبری آمریکا نقشی مخرب ایفا کرده است.

در کنار این ناآرامی‌ها که گاه با مسلح ساختن نیروهایی در درون این کشورها از سوی آمریکا همراه بوده ، رژیم صهیونیستی نیز وضعیتی خاص پیدا کرده است. این رژیم غاصب که تا پیش از به وجود آمدن چنین شرایطی فرصتی برای مانور در منطقه نداشت، امروز با استفاده از آشفتگی‌های خاورمیانه نقشه های شومی می کشد و از معامله قرن سخن می گوید. معامله ای که به باور بسیاری تحلیلگران پیش از شکل گیری شکست خورده است.

مسلما در آینده رنگ و بوی اعتراض به مداخله در سرنوشت خاورمیانه فارغ از تمامی توطئه ها، با محوریت جریان مقاومت بیشتر خواهد شد و بدون شک تمامی نقشه هایی که تحت عنوان خاورمیانه جدید از سوی مثلث آمریکایی-صهیونیستی-سعودی کشیده شده است، خنثی خواهد شد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.