ارتش ها در تسلیح و آموزش خود به کمک های بی خیر آمریکا تکیه دارند به همین دلیل تصمیم گیری آنها مستقل نیست و نخواهد بود و به خواسته های تأمین کننده پول و سلاح یعنی آمریکا تن می دهند که اهداف و رویکردهای آنها را نیز مشخص می کند به همین دلیل بیشتر رهبران عرب که طی سال ها قدرت را به دست داشتند سرنکون شدند و ما بر این باور نیستیم که عمر البشیر آخرین رهبر سرنگون شده، باشد.
به گزارش جماران، «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی نوشت: زمانه تغییر کرده است و کودتاهای نظامی متعدد شده اند و درجه ها و مدال هادر صدر صفحه های تلویزیونی قرار گرفته اند ولی این روزها کودتاها فرق کرده است و بیانیه های نخست آنها نیز فرق کرده است زیرا دیگر فرماندهان هر چند به ظاهر ولی از حکومت کردن و به دست گرفتن قدرت روی گردان هستند و به شدت از ملت های خود می ترسند و به دنبال کسب رضایت شان هستند و همیشه تأکید می کنند که آنها فقط« مرحله انتقالی» موقتی هستند که طول نمی کشد؛ همچنین قسم می خورند که این مرحله با تحویل قدرت به ملت و به یک دولت مدنی به پایان می رسد.
اگر سودان را به عنوان مثال بیان کنیم می بینیم که رهبر کودتای نظامی یعنی سرلشکر« عبدالفتاح البرهان» به خواسته های و دیکته های آقای «محمد ناجی» یکی از رهبران اتحادیه مشاغل سودان که طی چهار ماه گذشته اعتراض ها را رهبری کرد تن می دهد.بارزترین خواسته ناجی هم انحلال شورای نظامی انتقالی و جایگزینی آن با شورای انتقالی مدنی است که نمایندگانی از ارتش در آن باشند و مسئولان برجسته در بخش قضایی نیز باید برکنار شوند.
و اما در الجزایر ژنرال«احمد قاید صالح» رئیس ستاد مشترک ارتش مانند یک«بره دوست داشتنی» در برابر رهبران جنبش مردمی بود و خواسته های آنها را بدون درنگی یکی پس از دیگری عملی می کرد خواسته هایی مانند برکناری رئیس جمهور و حصر خانگی همه افراد باندی که پیرامونش بودند، از جمله تاجرانی که الجزایر را به فساد کشیدند.
یک تانگ به خیابان نیامد مگر به ندرت و دیدیم که نیروهای امنیتی طرف مردم را می گیرند و عکس های«سلفی» با تظاهرکنندگان می گیرند و جوانان انقلابی نیز هرگز به فروشگاه ها حمله نمی کنند و به رغم گرسنگی و خشم شان نه می دزدند و نه غارت می کنند بلکه خیابان ها را جارو می زنند و به بهترین شکل ممکن آنها را در می آورند...چه اتفاقی افتاده، و چه چیزی تغییر کرده است؟ آیا کسانی که همچمنان بر کرسی حکومت تکیه زده اند این کودتاهای نرم را درک می کنند؟
از نظامیان سودانی نشنیدیم که اصطلاح« انقلاب» را برای توصیف کودتای شان به مانند گذشتگان خود درباره« انقلاب نجات بخش» که «عمر البشیر» رئیس جمهور (سرنگون شده) طی سی سال به کار می برد و هیچ کس را حتی خود صاحبش را نجات نداد و عاملان و نظریه پردازانش را هم از بین برد، به کار نبردند. بماند که تنها چیزی که این انقلاب نجات بخش در آن موفق شد جدایی جنوب سودان و قانونی کردن آن به امید نجات شمال سودان و طولانی کردن ماندن حاکمان در قدرت بود که در هر دو مورد شکست خورد.
وقتی ارتش ها و فرماندهان شان غرق در فساد می شوند و تبدیل به شرکت های پیمانکاری شده و استبدادشان گسترش پیدا کرده و غول پیکر شوند و رهبران آنها قانون های اساسی را تحقیر کرده و به استعمار و طرح های اش تن دهند و از مسائل ملی چشم پوشی کنند و لوله های تفنگ های شان را به سمت سینه های مردم نشانه روند این طبیعی است که جنبش خیابانی و دختران و پسران جوانش در نهایت غلبه کنند زیرا برآورده کردن خواسته های عادلانه نزدیک ترین راه برای رسیدن به رفاه و امنیت و ثبات است و نه تانگ ها و گرنه معبد روی سر همه خراب می شود.ترس از نظامیان تا ابد از بین رفت یا در حال از بین رفتن است.
خیابان جای ارتش را گرفت و بر آن پیشی گرفته است و مردم در خیابان صاحبان«بیانیه نخست» واقعی هستند زیرا بیشتر این ارتش ها وارد هر جنگی شده اند شکست خورده از آن بیرون آمدند به همین دلیل با سازمان ها و تشکیلات نظامی مانند «حزب الله» در لبنان»، «حماس» در فلسطین، «الحشد الشعبی» در عراق،«انصار الله» در یمن و غیره جایگزین شدند.بماند که آن چه پنهان است و قرار است اتفاق بیفتد بزرگتر است.
ارتش ها در تسلیح و آموزش خود به کمک های بی خیر آمریکا تکیه دارند به همین دلیل تصمیم گیری آنها مستقل نیست و نخواهد بود و به خواسته های تأمین کننده پول و سلاح یعنی آمریکا تن می دهند که اهداف و رویکردهای آنها را نیز مشخص می کند به همین دلیل بیشتر رهبران عرب که طی سال ها قدرت را به دست داشتند سرنکون شدند و ما بر این باور نیستیم که عمر البشیر آخرین رهبر سرنگون شده، باشد. فهرست طولانی است و حکومت های پادشاهی و بی تردید جمهوری ها در امان نیستند. تاریخ نیز هر صد سال یا کمتر یک بار تکرار می شود.
این نظریه سنگ های دومینوست که یکی پس از دیگری سقوط می کنند، پس از آن که ملت ها صبرشان تمام و کاسه صبرشان لبریز شد و در برابر دو گزینه یعنی یا مرگ یا سوار شدن بر قایق های مرگ برای مهاجرت یا میدان های رویارویی قرار گرفتند دیگر چیزی برای این ملت ها که نزدیک 60 درصد از جوانان آنها بیکار هستند باقی نماند تا از دست بدهند و به نظر می رر سد که گزینه دوم یعنی رویارویی این روزها تقدم پیدا کرده و ثمره های نیکی دارد می دهد.
خدا رحمت کند«بیانیه نخست» که کلمات فلسطین و مقابله با استعمار بود و حاکمیت ملی ستون فقرات آن را تزئین می کرد. زمانی که ارتش ها ضعیف می شوند و فرماندهان آنها گرفتار فساد می شوند بی تردید جایگزین آن، بیانیه نخست جنبشهای مردمی می شود یا این چنین انقلاب های اخیر در الجزایر و سودان ثابت کردند و به اذن خدا انقلاب های پیش رو ثابت ترش می کنند.
انقلاب ها زمانی پیروز می شوند که اهداف آنها را «سی آی ای» تدوین نکند و فیلسوف آنها «برنارد هنری لیوی » نباشد و « تل آویو» قبله آنها نباشد و تجسد کننده زیباترین تصاویر کرامت انسانی و ملی در چارچوب مسالمت آمیز تمدنی باشند...سورپرایزهای پیش رو نیز زیاد هستند...خواهیم دید.