حمله تروریستی استراسبورگ که داعش آن را به عهده گرفت در تمرکز دیدگان بر احتمال سوء استفاده از جنبش جلیقه زردها توسط عناصر تندرو برای خارج کردنش از شکل مسالمت آمیز آن و هل دادنش به سمت هرج و مرج و اقدامات خرابکارانه و تخریب دارایی های عمومی و خصوصی موفق شد و این همان چیزی است که درخواست های رهبران این جنبش برای لغو یا تأخیر در تظاهرات امروز شنبه را تفسیر می کند.
به گزارش جماران، عبدالباری عطوان نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در سرمقاله روزنامه فرامنطقه ای رأی الیوم نوشت: چه بسا «شریف شکات» جوان آفریقای شمالی که حمله «استراسبورگ» را انجام داد؛ حمله ای که منجر به قتل دو فرانسوی و زخمی شدن تعداد زیادی شد، « حلقه نجات»ی را به «امانوئل ماکرون» رئیس جمهور فرانسه داد که وی برای خروج از بحران«انتفاضه» جنبش«جلیقه زردها» به شدت به آن نیاز داشت؛ بحرانی که تا کنون ده ها میلیارد دلار اگر نگوییم بیشتر،برای فرانسه هزینه داشته است ولی این حلقه نجات موقتی است و به سرعت بخار می شود زیرا مشکلات فرانسه که منجر به این انتفاضه شده است ادامه می یابد علتش نیز این است که راه حل های آنها نیازمند استراتژی بلند مدت است که آنها را به طور ریشه ای حل کند. همچنین دلیل دیگر ادامه یافتن بحران این است که بخشی از یک «پدیده» اروپایی عمومی است که مانند گلوله برفی روز به روز بزرگتر می شود و دارای ابعاد و تراکم های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.
حمله تروریستی استراسبورگ که داعش آن را به عهده گرفت در تمرکز دیدگان بر احتمال سوء استفاده از جنبش جلیقه زردها توسط عناصر تندرو برای خارج کردنش از شکل مسالمت آمیز آن و هل دادنش به سمت هرج و مرج و اقدامات خرابکارانه و تخریب دارایی های عمومی و خصوصی موفق شد و این همان چیزی است که درخواست های رهبران این جنبش برای لغو یا تأخیر در تظاهرات امروز شنبه را تفسیر می کند.
مشکل بزرگی که فرانسه و بیشتر کشورها در«اروپای قدیمی»با آن رو به رو هستند نبود رهبران کاریزماتیک و تحقیر ملت ها توسط دولت های«ضعیف» و تلاش این حکومت ها برای انداختن بار نتایج سیاست های شکست خورده شان روی دوش ملت ها از طریق مالیات های بالا و جابنداری از افراد بسیار ثروتمند در مقابل بی توجهی به طبقات فقیر و به حاشیه راندن شان و نیز فرسایش طبقات میانه و فقیر کردن شان است.
اگر به نقشه رهبران حاکم بر اروپا نگاه کنیم نه «شارل دو گل»،نه «فرانسوا میتران»، و نه «ژاک شیراک» و «مارگرت تاچر» می بینیم البته به استثنای «آنگلا مرکل» در حال حاضر یک رهبر اروپایی نمی توانیم ببینیم که صفت های رهبری و کاریزمای لازم را در این مرحله سخت از تاریخ این قاره پیر داشته باشد. حتی خود خانم مرکل صدراعظم آلمان که وحدت اتحادیه اروپا را حفظ کرد صحنه سیاسی را طی دو سال آینده و پس از کناره گیری اش از رهبری حزب «دموکرات مسیحی» ترک می کند.
در فرانسه ماکرون وجود دارد که در اداره کشورش و بحران های آن در نتیجه جانبداری از ثروتمندان و نداشتن مهارت مدیریتی و سیاسی شکست برزگی خورد، در انگلیس «ترزا می» وجود دارد که سردرگم است و ماندنش در مقامش به مویی بند است و از یک بحران خارج نشده وارد بحران دیگری می شود. موفقیت ترزا می در گرفتن رای اعتماد از رهبران حزب محافظه کار در روز چهارشنبه گذشته نیز به سختی صورت گرفت و بیش از آن که برایش پیروزی به شمار رود، شکست به شمار می رود و امتحان بزرگتر روز 21 ژانویه آینده خواهد بود آن زمان که توافقنامه خروج از اتحادیه اروپا را برای رای گیری به پارلمان می برد همان جایی که بیشتر ناظران و کارشناسان بر این باورند که بیشتر نمایندگان چه از احزاب مخالف که «جرمی کوربن» آنها را هدایت می کند و چه از حزب حاکم و به طور مشخص 117نماینده که در رای گیری داخلی به وی رای اعتماد ندادند،علیه آن رای می دهند؛ این یعنی کنار رفتن اش از قدرت، به شکل زودهنگام رخ می دهد.
رهبران حاکم در اسپانیا، ایتالیا، ، بروکسل و بیشتر کشورهای دیگر اروپایی حال و روز بهتری ندارند و ما بر این باور نیستیم که بسیاری در این کشورها باشند که نام نخست وزیر کشورشان را بشناسند یا برای شان مهم باشد. دلیل چنین چیزی نیز توجه مردم به چگونگی رتق و فتق امور زندگی و معیشتی با توجه به گرانی و بالا رفتن میانگین بیکاری است.
خطر از هم پاشیدن وحدت اروپا این روزها شدید شده است و تقریبا همه را تهدید می کند. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا چه بسا منجر به تقسیم این کشور و استقلال اسکاتلند و ولز و چه بسا ایرلند شمالی نیز شود این در حالی است که اسپانیا نیز با مشکل جدایی ایالت کاتالونیا و فرانسه با جدایی کورسک و ایتالیا شمالی ثروتمند نیز با مشکل جدایی از جنوب فقیر مواجه است.
قدرتمند شدن سرمایه داری و آسودگی خاطرش پس از سقوط بلوک کمونیسم و نبود اصلاحات واقعی از جمله توسعه دایره نمایندگی پارلمانی و محدود کردن هیمنه و سلطه راستگرای افراطی و شدت گرفتن گرایش های نژادپرسانه علنی یا پنهانی همه اینها عواملی است که اروپا را به این مرحله بی ثباتی که در آن به سر می برد رسانده است. این مرحله نیز ممکن است تبدیل به هرج و مرج و اقدامات خشونت بار شود.
ما که به نظریه توطئه باور داریم زیرا در فصل های واضحی از آن را در کشورهای عربی و اسلامی به سر بردیم و همچنان به سر می بریم، بعید نمی دانیم دولت« دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا نقش بزرگ یا کوچکی در تضعیف اروپا دارد زیرا علیه رهبری و سلطه آمریکایی تمرد کرد. هر کسی رفتار متکبرانه رئیس جمهور آمریکا با کشورهای اروپایی در نشست های اقتصادی گروه بیست و گروه هفت کشور بزرگ و نیز نشست نظامی ناتو را دنبال کرده باشد و این را دیده باشد که وی چتر حمایت امنیتی مجانی آمریکایی از اروپا را به رخ آنها بکشاند، به خوبی می فهمد که چه می گوییم.
چه بسا سردردهای ناشی از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، انتفاضه جلیقه زردها و افزایش روند تروریسم به مثابه زنگ خطر برای اروپایی ها برای تحرک سریع جهت حل بحران های کنونی پیش از آن است که کار از کار بگذرد زیرا میزان و نسبت خشم و نارضایتی افزایش یافته و در بیشتر طبقات بیشتر می شود امری که اجرای بازنگری های سریع برای جلوگیری از وقوع انفجار بزرگ را ضروری و گریزناپذیر می کند...و الله اعلم.