اگر عوامل دولت عربستان جمال را ربوده یا به قتل رسانده باشند، برای محمد بن سلمان، عربستان و همه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس فاجعه بار خواهد بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، «توماس فریدمن» روزنامه نگار مطرح آمریکایی در مطلبی در روزنامه نیویورک تایمز نوشت: 7 نوامبر گذشته من مقاله ای درباره «محمد بن سلمان» ولیعهد جدید عربستان نوشتم. آن مقاله این گونه پایان یافت: «یک روزنامه نگار کهنه کار سعودی با اشاره به بن سلمان گفت: «این فرد، عربستان را از مرگ تدریجی نجات داد، اما باید پایگاه خود را گسترده تر کند. خوب است که او دارد رژیم آل سعود را از نفوذ روحانیون (وهابی) آزاد می کند، اما اجازه هیچ گونه اظهارنظر درباره تصمیم های سیاسی و اقتصادی خود را هم نمی دهد.»»
فکر نمی کنم آن روزنامه نگار سعودی - که دوست من هم بود - از اینکه اکنون هویت او را فاش کنم، ناراحت شود. آن روزنامه نگار «جمال خاشقجی» بود.
جمال چند روز قبل از آن، برای گفت و گوی مفصل درباره عربستان سعودی و محمد بن سلمان به دفتر من آمده بود. دیدگاه های من درباره عربستان برای خودم است، اما جمال روی این دیدگاه ها بسیار تاثیرگذاشت. او در داخل دولت (عربستان) بوده است. او می دانست که هرگز اوضاع در آنجا عالی نبوده؛ و شما مجبورید با آنچه که هست کنار بیایید. او عاشق کشورش بود و می خواست موفقیتش را ببیند، و معتقد بود محمد بن سلمان می تواند اوضاع را متحول کند و اصلاحات رادیکالی لازم را اجرا کند - اما او در عین حال معتقد بود که محمد بن سلمان نیاز به آموزش های زیادی دارد، چرا که او جنبه شخصیتی بدی هم دارد و در حلقه کوچک حاکم بسیار منزوی است.
با گذر زمان، جمال به این نتیجه رسید که جنبه شخصیتی بد بن سلمان کاملا زمام امور را در اختیار دارد. آخرین بار که به صورت تصادفی همدیگر را در ماه اوت در خیابان های هفدهم و کِی در واشنگتن دیدیم، او به من گفت که قرار است با یک زن ترکیه ای ازدواج کند، و در حال حاضر نمی تواند به عربستان بازگردد و اینکه من باید در خصوص سرکوب های شدید و دستگیری منتقدان - اعم از چپگرا، راستگرا و میانه رو - در عربستان سعودی زنگ خطر را به صدا در بیاورم.
در نتیجه در روز چهارم سپتامبر من مقاله ای نوشتم که دیدگاهی را که در یک سال گذشته درباره عربستان سعودی و محمد بن سلمان ارائه کرده بودم، تایید و تقویت می کرد.
من در آن مقاله توضیح دادم که هرگز باور نمی کنم که دموکراسی در دستور کار محمد بن سلمان باشد، اما اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، و مهم تر از همه مذهبی در دستور کار او قرار دارد. و از نظر من اصلاحات مذهبی مهم تر از همه است، اما به پیشبرد دو اصلاحات قبلی (اجتماعی و اقتصادی) بستگی دارد. با توجه به نقش فوق العاده مخربی که عربستان سعودی پس از سال 1979 با شروع ترویج شکل خشک مقدسانه اسلام، در جهان عرب ایفا کرد - که به بروز حملات 11 سپتامبر هم کمک کرد - ایده مبنی بر اینکه عربستان حاکمی داشته باشد که این کشور را از اسلام سنی سعودی به سوی مسیری بازتر و فراگیر تغییر دهد و اسلام گرایان افراطی را منزوی، و میانه روها را در همه جا تقویت کند، بسیار به نفع آمریکا بود. این کار باید از عربستان که مکه و مدینه در آن واقع اند، آغاز می شد.
من در آن مقاله تصریح کردم که با این همه، روشن است که محمد بن سلمان در ماه های اخیر سلسله گام های نسنجیده ای برداشته که به ضرر خود وی، عربستان، و ماست. من توضیح دادم که محمد بن سلمان مشاوران تندرویی دارد که از او می خواهند «الگوی چین» را دنبال کند. بنابراین زمانی که کانادا از یک مورد نقض حقوق بشر در عربستان سعودی به آرامی انتقاد کرد، محمد بن سلمان رویکرد چین را در پیش گرفت، خشم خود را اعلام کرد و روابط خود را با کانادا قطع کرد. این یک واکنش «تند احمقانه» بود. عربستان، چین نیست. این کشور نیاز به دوست دارد و باید قدرت نرم بیشتر، و زورگویی کمتری داشته باشد.
من در این مقاله افزودم هر اعتباری که محمد بن سلمان با اجازه رانندگی به زنان از ماه ژوئن به دست آورده بود، با اقدام وی در دستگیری فعالان مدافع حق رانندگی زنان به اتهام ارتباط با برخی گروه های ضدسعودی در لندن تضعیف شد. من این سوال را مطرح کردم که «آیا واقعا عربستان سعودی در معرض تهدید فعالان مدافع حق رانندگی زنان قرار دارد؟» همچنین جنگ عربستان و امارات در یمن به قدری بد پیش رفته که سعودی ها متهم به ارتکاب جنایات جنگی احتمالی شده اند.
ثبات آینده عربستان سعودی و کل کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به موفقیت روند اصلاحات در عربستان بستگی دارد، و این روند بدون سرمایه گذاری قابل توجه خارجی ها، و اقدام سعودی ها در ایجاد بخش خصوصی پویاتر و متنوع تر موفق نمی شود؛ بخش خصوصی ای که بتواند شغل های مناسبی به همه دختران و پسران جوان سعودی که از دانشگاه های داخل و خارج فارغ التحصیل می شود، ارائه کند. محمد بن سلمان هنوز در میان بسیاری از این جوانان طرفدار دارد، اما اگر آنها نتوانند شغلی برای خود بیابند، افراط گرایان مذهبی عربستان می تواند شمار زیادی از آنها را جذب خود کنند.
اما چند دلیل خوب سرمایه گذاران سعودی و خارجی را نگران کرده است. آنها به ویژه در شش ماه گذشته شاهد تشدید الگویی، به توصیه مشاوران تندروی محمد بن سلمان برای در اولویت قرار دادن مسائل «امنیتی» به جای لزوم جذب سرمایه گذاران و استعداد و وزیرانی بوده اند که آماده اند حقیقت را به او بگویند. بنابراین با توجه به این اقدام به جای اینکه پول به کشور وارد شود، خارج شده است.
من نتیجه گیری کردم که هر یک از اقدامات محمد بن سلمان «شاید به صورت جداگانه موجه باشد، اما در مجموع نشان می دهد که سررشته کار از دست او خارج شده؛ او به جای جلب احترام موجب بی ثباتی بیشتر شده است.» ترامپ و گروه وی نمی فهمند که: «آمریکا فقط نمی تواند از عربستان سفارش برای بستن قرارداد بگیرد و چک های سفید آن را پر کند.در واقع لازم است که ما برای سران این کشور خط قرمز هم ترسیم کنیم تا بتوانند به افراط گرایان خود بگویند که «ما با شماییم، اما آمریکایی ها نمی گذارند کاری را شما می خواهید برایتان انجام دهیم.»
وقتی روزنامه را برداشتم و دیدم که عربستان متهم به ربودن یا قتل جمال خاشقجی پس از مراجعه وی به کنسولگری عربستان در استانبول شده است، ابتدا یکه خوردم، اما تعجب نکردم. ما هنوز نیاز به مدارک و شواهد مستدل برای درست بودن این اتهامات داریم. من واقعا امیدوارم این اتهامات صحت نداشته باشد. اما بوی خوبی به مشام نمی رسد.
اگر عوامل دولت عربستان خاشقجی را ربوده یا به قتل رسانده باشند، برای محمد بن سلمان فاجعه بار، و برای عربستان و همه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس یک تراژدی خواهد بود. این اقدام به معنی نقض شدید هنجارهای مربوط به اصول انسانی حتی بدتر از جنگ یمن - نه از نظر تعداد بلکه از نظر اصول- خواهد بود. اگر ثابت شود که دولت محمد بن سلمان جمال را ربوده یا کشته است، کدام یک از سران غرب و چه تعداد از سرمایه گذاران غربی مایل خواهند بود در کنار وی بایستند؟
بنابراین برای جمال دعا می کنم. هر کشوری نیاز به منتقدانی سازنده دارد. دارویی که آنها عرضه می کنند، به مذاق بیشتر سران خوش نمی آید، اما سرانجام باعث سلامت آنها می شود. محمد بن سلمان هم باید برای او دعا کند.