در این یادداشت آمدهاست: در بحرانها، اتفاقاتی رخ میدهد که تلخی این دوران را چند برابر میکند.
“به گزارش روزنامه شهروند، مادری ۵۳ ساله با خوردن قرص برنج خودکشی کرد، بنابر تحقیقات، شوهر این زن سه هفته پیش از این بر اثر بیماری کرونا جان خود را از دست داده بود.
از آنجا که به دلیل شیوع این ویروس آنها نتوانستند مراسم سوگواری برگزار کنند پسر خانواده، از برخوردهای اطرافیانش ناراحت بود و ازاینکه کسی به دیدن آنها در آن شرایط سوگواری نمیآمد، شاکی بود.
این پسر جوان نتوانست رفتارهای اطرافیانش را تحمل کند و درنهایت دو روز پیش از خودکشی مادرش به زندگی خود پایان داد.
مادر خانواده نیز که دیگر مرگ پسرش را نمیتوانست تحمل کند، پس از دو روز قرص برنج خورد و در نهایت تراژدی تلخ این خانواده با مرگ مادر پنجاهوسه ساله به پایان رسید.”
آسیب شناسی روانی مدتهاست با آنچه استرس پس از ضربه (PTSD) نامیده میشود، سر و کار دارد. راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) از جمله رویدادهای زمینه ساز “اختلال استرس پس از ضربه” را مواجهه با اتفاق دردناکی میداند که فرد در آن، مرگ یا خطر مرگ کسی را تجربه می کند، شاهد مرگ کسی است یا مصدومیت واقعی یا احتمالی را تجربه میکند.
بعد از آن، قربانیان با تجدید خاطره و کابوسها، آن اتفاق دردناک را یکسره تجربه میکنند. این تجدید خاطره همراه با هیجان شدید و احیای رویداد دردناک، در ذهن قربانیان جریان دارد.
در این مواقع ممکن است که اختلال استرس حاد پیش آید و برخی افراد بلافاصله بعد از این اتفاقات ناگوار، واکنش شدیدی نشان دهند.
بنابراین از ملاکهای تشخیصی مهم اختلال استرس پس از ضربه، تجربه مستقیم رویدادهای دردناک همانند مبتلا شدن به بیماری کرونا و یا مطلع شدن از وقوع رویدادی دردناک برای بستگان نزدیک و یا دوستان همانند بیماری یا مرگ ناگهانی آنها بدلیل کرونا و یا بیم مردن آنها بوسیله کرونا است.
این اختلال موجب ناراحتی یا اختلال بالینی معناداری در کارکردهای اجتماعی، شغلی و دیگر کارکردهای مهم زندگی میشود طوریکه گاه انسانها را به سمت خودکشی سوق داده و آنها با تصور ناتوانی از تحمل چنین رویداد دردناکی دست به خودکشی می زنند.
در چنین مواقعی عوامل اجتماعی نقشی مهم در ایجاد و یا کنترل اختلال استرس پس از ضربه، بازی میکنند.
نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد که اگر در اطرافمان یک گروه قوی و حمایتگر داشته باشیم، بعد از ضربه و سانحه احتمال ابتلای ما به اختلال استرس پس از ضربه خیلی کمتر میشود.
بنابراین حمایت اجتماعی از سوی والدین، دوستان نزدیک، همکلاسی ها و معلمان و غیره جزو عوامل محافظ ما هستند.
همچنین راهبردهای کنار آمدن مثبت با حادثه دردناک که حل مساله فعالانه در خود دارند و عصبانی نشدن و مقصر ندانستن و سرزنش نکردن خود یا دیگران در حادثه رخ داده، از جمله دیگر عوامل محافظی ما هستند.
داشتن اطرافیان مهربان و دلسوز بر پاسخ زیست شناختی و روانشناختی ما به استرس تاثیر مستقیم میگذارد و بنابراین در مواجه شدن اقوام و بستگان و دوستان با بیماری کرونا، میتوانیم به کمک آنها بشتابیم و با احساس مسئولیت سعی کنیم که با حمایتهای خود، باعث عبور آنها از این حادثه دردناک شویم.
همچنین شواهد زیادی وجود دارد که مداخله ساختاردار زودهنگام بوسیله روانشناسان به محض وقوع ضربه و حادثه دردناک در مورد افراد نیازمند کمک، میتواند از شکلگیری اختلال استرس پس از ضربه جلوگیری کند، بنابراین پیشنهاد میشود چنانچه در معرض این گونه حوادث قرار گرفتیم حتما با روانشناسان ارتباط گرفته تا شرایط روحی و روانی پیش آمده مورد بررسی علمی آنها قرار گرفته و چنانچه نیاز باشد با مداخله زودهنگام، از بروز اختلال و مزمن و طولانی شدن آن جلوگیری کنیم.
از طرفی انجام مناسکی همانند تشییع جنازه و خاکسپاری و انجام مراسم ختم و هفته و چهلم در مرگ عزیزانمان نیز از جنبه حمایتگری آن مهم است طوریکه بتوانیم فقدان عزیزانمان را با حمایت و محبت و همدردی بستگان و دوستان پشت سر بگذاریم و قطعیت مرگ و پیامدهایش را بپذیریم و بدینوسیله فرد سوگوار با فقدان پیش آمده، سازگار شود، به مرور خاطرات جدید تلخ و شیرین اما عمدتا مثبت درباره متوفی در حافظه جای گیرند و شخص داغدیده بتواند به زندگی عادی خود برگردد.
متاسفانه در شرایط کرونایی این مراسم حمایتگرانه نیز از داغ دیدگان دریغ شده و بنابراین آنها ممکن است نتوانند مراحل عرفی روبرو شدن با مرگ عزیزان خود و فرآیند سوگواری را بطور طبیعی طی کنند و از عهده درک هیجانی آن برآیند.
بروز افکار خودکشی گرایانه در این مواقع از آن جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد که بجای مواجه سوگوارانه بر این مصیبت، تمرکز بر پیوستن به عزیز از دست رفته ایجاد میشود. توان تجسم رویدادهای آینده مختل شده چون فکر کردن به آینده بدون حضور متوفی سخت میشود، خصوصا فقدان ناگهانی والدین، برای کودکان و نوجوانان بسیار سخت و ممکن است آنها را دچار افسردگی شدید کند، بنابراین در تمامی این موارد مداخله فوری در جهت حمایتگری از سوی بستگان و اقوام و دوستان و در ادامه مراجعه به روانشناس ضروری هستند.
حاصل کلام اینکه در این شرایط سخت کرونایی، همدیگر را تنها نگذاریم بویژه افراد و خانوادههایی که دچار این بیماری شده و یا مرگ عزیزی را تجربه کردند در گذراندن این سوگ حس همدردی و دلسوزی و همراهی را از آنها دریغ نکنیم و گرچه امکان همراهی و همدردی حضور میسر نیست، اما بوسیلههای مختلف خصوصا استفاده از امکانات فضای مجازی سعی کنیم که از تنهایی آنها بکاییم و تسلی بخش آنها باشیم.