در ادامه این مطلب آمده است: مرگ شادروان علیرضا شیرکانی روزنامه‌نگار بوشهری مایه تاسف و اندوه شد.

معلم مهربانی که از کلاس درس به فضای مطبوعاتی آمد و با راه‌اندازی هفته‌نامه پیام جنوب در سال ١٣٧٧ کلاس درس خود را به سراسر استان و منطقه گسترش داد تا تابلوی درسی خود را از کلاس به کاغذ منتقل نماید و هر هفته خانه‌های مردم بوشهر را درنوردد.

شادروان علیرضا شیرکانی دانش‌آموخته جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز بود و شاید همین امر باعث شد تا با دغدغه اجتماعی وارد عرصه مطبوعات شود.

مشی اصلاح‌طلبانه داشت و در ایام گرم فضای پس از دوم خرداد بارها طعم شکایت و دادگاه را برای چاپ مقالات سیاسی و اصلاح‌گرانه چشید.

از طرفی روح و روان وی به شعر و ادبیات و داستان گرایش داشت و دانشش در این زمینه فراوان بود و این‌چنین بود که پیام جنوب به جایگاهی برای تجلّی مطالب و دغدغه‌های ادبی و فرهنگی تبدیل شد.
به فرهنگ بوشهر عشق می‌ورزید و به تمام معنی دوستدار فرهنگ و هنر و ادبیات بود.

روزنامه‌نگاری نجیب که از نشریه‌اش سلاحی برای تهدید و دکانی برای گرفتن باج و خراج نساخت و تسویه‌حساب‌های شخصی و سلیقه‌ای را در میان صفحات آن راه نداد.
در حالی‌که به راحتی می‌توانست پیام جنوب را در خدمت منفعت‌طلبان قرار دهد و با خیالی آسوده، به انتشار مرتب آن بپردازد، اما ترجیح داد تا به استقلال مطبوعاتی و اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری متعهد بماند و در این راه گرچه از انتشار منظم نشریه بازماند، اما پابه‌پای اخلاق وارسته‌ی انسانی حرکت کرد و مناعت طبع رورنامه‌نگاری از خود به یادگار گذاشت.
در فراق روزنامه‌نگاری متعهد که برای دغدغه‌اش به انتشار مطبوعه روی آورد و در راه اهدافش ثابت‌قدم ماند و اسیر حواشی این مسیر نشد، همگام با یکدیگر این سروده از منوچهر آتشی بزرگ را زمزمه می‌کنیم:
چه پروا 
بادبان از ورق‌پاره‌ها کرده‌ایم 
و ورق‌پاره پُر شعر 
شعر پر اندیشه 
و اندیشه از نفس ما که شُرطه دریاهای ظلمانی است 
می‌وزد 
نفسی که توفان‌ها را 
آرام می‌کند 
و دریا را 
به خلیج‌های خلوت 
یدک می‌کشد 
چه پروا 
باد گو بنالد و بپیچد بر خود 
دریا در دفترهای ماست

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.