از درد خودش نمی گوید، از زخم هایش نمی گوید، از بی خوابی هایش نمی گوید، گله هایی که از جامعه، مسئولان و مردم دارد را نمیگوید...
وقتی از یک خبرنگار می خواهی به مشکلات اشاره کند فوری به سراغ مشکلات شهر و مردم و جامعه می رود و نمی گوید که من هم مشکلاتی دارم...
آدم هایی که دغدغه خودشان را ندارند. چرا؟ راستی چرا خبرنگار اینگونه است؟ اصلا خبرنگاری یعنی چه... من که تقطیعش می کنم و می گویم "خبر یعنی خواستن برای رسیدن"، یعنی آن قدر بجنگی تا به خواسته ات برسی... دلیلی برای حذف خواستههای خبرنگار وجود ندارد. باید و درستش این است که اول برای خودمان بجنگیم، بخواهیم تا برسیم، تا بعد بتوانیم خواسته های مردم را هم پیگیری کنیم.
راستی چرا یک خبرنگار از حق خود آگاه نیست؟ چرا نمیداند که باید پاسخ بشنود... چرا وقتی که پاسخگویی یک مدیر را می بینیم خوشحال می شویم و چرا از مدیران غیر پاسخگو و کسانی که ما را جدی نمی گیرند شکایتی نداریم. تنها میگوییم خب مدیری است که پاسخ نمی دهد، چه می شود کرد ما هم دیگر با او تماس نمی گیریم...
اینگونه نباید باشد، ما باید بدانیم و برای رسالت خود بجنگیم. باید پاسخ بخواهیم تا به آن برسیم، خبرنگاری یعنی خواستن برای رسیدن...
پس بیایید برای خودمان هم بنویسیم و بخواهیم تا برسیم به آنچه که حق ماست، که باید زندگی کنیم وگرنه روزی خسته می شویم و دیگر نمی توانیم از دردهای مردم بنویسیم. باید از خودمان بنویسیم چرا که شهر به ما نیاز دارد، روزگار به ما نیاز دارد و زندگی و چرخ های زندگی بدون حرکت و جنبش ما از حرکت باز می ماند!
انتهای پیام