در ادامه این مطلب آمده است: در سال 2018 میلادی بیش از 53 خبرنگار در سراسر دنیا در حین انجام رسالت حرفه‌ای‌شان کشته شده‌اند. ده‌ها و شاید صدها برابر این رقم هم زخمی شده‌ و یا مورد خشونت قرار گرفته‌اند. این اعداد هراس‌انگیز، تنها گوشه‌ای از واقعیت تلخ رسالت خبرنگاری و جریان آگاهی‌بخشی در جهانی است که هر روز بیش از گذشته رو به تیرگی و بی‌اخلاقی و البته خشونت می‌رود.
جهانی که در آن اخلاق و مدارا و مهربانی زیر هجوم بی‌رحم و مشمئزکننده قدرت و ثروت به انزوا رفته است و مرزهای وقاحت‌های غیرانسانی، قلمروهای انسانی را می‌خورند و به پیش می‌تازند... اما این همه آنچه که باید از خبرنگاری بدانیم نیست، سویه‌های روشن رسالت خبرنگاری بسی بیشتر از گلوله‌ها و مشت‌هایی بوده که خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در سراسر دنیا به جان خریده‌اند تا چراغ راستی به خاموشی نگراید. تا شعله‌های هرچند لرزان حقیقت‌جویی در برابر تندبادهای جهل و آز و فساد، بی‌نور نشوند!
خبرنگاران در پهنه گیتی در پی کشف حقایق‌اند. آنچه در دانشکده‌های روزنامه‌نگاری به عاشقان این حرفه تاکید می‌شود حقیقت‌جویی است و بس. نه نشان‌ها و نام‌ها و شهره‌شدن به عضویت در رسانه‌ها و نه داشتن کارت خبرنگاری رسانه‌های شناخته‌شده، هیچکدام نمی‌تواند تاییدی بر خبرنگار بودن کسی باشد. بلکه این میل فطری اما پرورش‌یافته و مهارت حقیقت‌جویی است که اعتبار خبرنگار بودن را به کسی می‌دهد و از کسی دیگر پس می‌گیرد. چه بسا خبرنگار-شهروندهایی که با یک موبایل در دست، رسالت یک ارگان بزرگ رسانه‌ای را به دوش گرفته‌اند و چه بسیار خبرنگارهای پرطمطراقی که حتی یک بار هم در مسیر نور تاباندن به تاریکی‌های محیط اطراف‌شان قدمی برنداشته‌اند.
اما پرسش این نوشتار! به‌راستی رسالت و وظیفه شهروندان و جامعه در برابر خبرنگاران و اهلِ واقعی رسانه چیست؟ آن‌ها که آماج فشارها و بی‌اخلاقی‌ها و خشونت‌ها قرار می‌گیرند به کدام اجتماع باید دلگرم باشند و داد خود را کجا بستانند؟ مکانیزم‌های دفاعی اجتماع، برای محافظت از سربازان حقیقت‌جویش چیست؟ در برابر شبیخون خشونت، جهل و کانون‌های ثروت و قدرت، خبرنگاران به کدام اصول اخلاقی و هنجارهای جمعی می‌توانند پناه بیاورند؟ این سوالی است که در این روزهایی که در این بندر کوچک و زیبا، «خبرنگاری شریف» مورد هجوم خشونت عریان قرار گرفته، می‌بایست از خود بپرسیم.
باید مدام با خود مرور کنیم که شهرها و اجتماع‌های کوچک محلی چطور باید از حافظان حقیقت، محافظت کنند؟! چطور با همبستگی و اعلام حمایت معنوی خود، نباید اجازه دهند جریان اطلاع‌رسانی‌ها و روشن‌گری‌های خبرنگاران محلی با هجوم نابخردان زورگو و تمامیت‌خواه، خاموش شود...
من الیاس احمدحسینی را بیش از 15 سال است که می‌شناسم. میل راستینش به حرفه خبرنگاری و البته کارنامه پربارش در این مسیر، خود گواه متقنی است بر پایمردی او در این رسالت مقدس. بیش از دو دهه است که او، چه در قامت یک فعال اجتماعی و چه در قامت یک وبلاگ‌نویس و چه در ردای یک خبرنگار، به یکی از مهم‌ترین صداهای این شهر تبدیل شده است. صدایی که هیچ گاه وسوسه نشده مهارت‌ها و سرمایه‌های اجتماعی‌اش را در راهی ناصواب به کار گیرد.
تجربه همکاری من با الیاس احمدحسینی چه در سایت خبری گناوه‌آنلاین، چه در روزنامه سراسری قانون و چه رسانه‌های دیگری که در آن‌ها مسئولیت و یا با آن‌ها ارتباطی داشته‌ام نشان می‌دهد، «الیاس» تنها دغدغه گناوه را دارد. او هر موضوعی را، هر سوژه ژورنالیستی را، و هر معضل اجتماعی را تنها از دریچه منافع و نیازها و چالش‌ها و کمبودها و سرمایه‌ها و تاریخ و فرهنگ و هنر و اقتصاد زادگاهش می‌بیند و می‌سنجد و می‌کاود و به رشته تحریر در می‌آورد. او جز اصلاح ناراستی‌ها و کجی‌ها و کژکارکردهای این بندر، نه سودایی دارد و نه رویایی. الیاس احمدحسینی، تعریف واقعی یک خبرنگار محلی تمام‌عیار است.
این‌ها را نوشتم تا پاسخی باشد به پرسشی که در این نوشتار طرح کردم. تا رسالتی که من در برابر یک خبرنگار دارم را پاس داشته باشم. تا ادای دینی کرده باشم به همه آن واژه‌هایی که از قلم الیاس برای شهرش جاری شده است، تا بگویم مشت‌ها و خشونتی که علیه او روا داشته شده است، علیه من، علیه همه خبرنگاران و روزنامه‌نگاران و علیه همه مردم این شهر بوده است.
امید که دیگر خبرهایی چنین تلخ را نشنویم و جز از راه گفت‌وگو و مدارا و مهربانی، هیچ شهروندی با شهروندی دیگر چهره‌به‌چهره نشود.
7212/6045
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.