در ادامه این مطلب آمده است:لنجی که در کوچه تعادلش را به کمک بشکه و لاستیک حفظ کرده، قرار است فردا برای اولین بار دریا را ببیند. از فردا در طوفان زمستانی، ساحل بوشهر محل امن ملوانان ماهیگیر میشود و تا آخر عمر 20 سالهاش چه ماجراها که نمیبیند و چه داستانها که نمیشنود.
لنج فایبرگلاس چند سالی است جای لنج چوبی را گرفته و ساحل پر شده از این نسل جدیدیها. دیگر قرار نیست آنطور که سید حمید مصباح لنجساز قدیمی میگوید، لای درزهای چوبی بدنه کشتی را با فتیله پنبه و روغن کنجد پرکنند. حالا جای آن همه کندهکاری و کش و قوس دادن به چوب را ورقههای پشم شیشه و چسب صنعتی گرفته و لنجهای کوچک چوبی در ویترین مغازههای سوغاتیفروشی بوشهر جا خوش کردهاند.
وقتی از خیابان اصلی به کوچه میپیچم، سه لنج بزرگ میبینم که در کنار هم پهلو گرفتهاند؛ انگار که دریا را وسط کوچه دیده باشی. کارگران شرکت هر کدام مشغول کاری هستند و از نردبانهایی که به بدنه لنج تکیه داده بالا و پایین میروند اما خبری از ماهی و تور نیست. آنها مشغول آخرین مراحل نصب و جاسازی لوازم و تجهیزات هستند. یکی روی «قماره» که در لهجه بوشهری به اتاقک روی لنج میگویند کار میکند و دیگری مشغول وصل کردن و تراشکاری «زیلو» که همان دستشویی در انتهای لنج که به آن «طفر» میگویند. یکی دیگر هم در «خن» یا همان انبارپایینی مشغول کار است. هر قسمتی از لنج نام خاص خودش را دارد که اگر یاد نگیرم هیچ چیز از حرفهای «گلاف»ها که همان نجارهای لنجاند سر درنمیآورم.
داخل سوله هم دنیای متفاوتی است. دو لنج مادر پشت هم تا سقف بلند بالا رفتهاند اما در واقع آنها قالبهایی هستند که از دلشان لنجهای دیگری بیرون میآید. در کارگاه قدم میزنم و هنوز درکی از نحوه ساخت لنجهای فایبرگلاس ندارم.
ولیالله میرزایی جوان 35 سالهای که 15 سالی میشود مشغول این کار است در حیاط کنار سوله مشغول قالبگیری دیواره قماره است و دائم سرش را از پنجره بیرون میآورد و به سرعت وارد پنجره بعدی میشود تا موادی که با قلممو روی پشم شیشههای قالب میزند خشک نشود یا هوا نگیرد.
او که در همه مراحل ساخت کار میکند و یکی از قدیمیهای شرکت است، میگوید: «اول کف قالب لنج را توی سوله شستوشو میدهیم بعد ماده جدا کننده را به آن میزنیم تا انتهای کار راحت از قالب جدا شود بعد رنگ میکنیم و لایه کاری را که پشم شیشه و رزین روی هم میگذاریم. تقریباً 17 روز طول میکشد تا «لگن» را قالبگیری کنیم. در انتهای کار با جرثقیل لگن را که همان بدنه اصلی است جدا میکنیم و جدارهها را به هم وصل میکنیم.»
قالبگیری در تمام مراحل کار و در همه لوازم کشتی وجود دارد و ساخت لنج اگر بدون وقفه ادامه پیدا کند دو ماه زمان میبرد. قیمت نهایی لنج که تا پارسال 200 میلیون بوده حالا با بالا رفتن هزینه مواد اولیه به 420 میلیون رسیده.
آنطور که صادقی رئیس مجموعه کشتی سازی میگوید: «دیگر مثل سابق مردم قدرت خرید لنج ندارند و دلیل اصلی هم بالا رفتن قیمت لنج است. رزین بشکهای یک میلیون و 200 هزار بود که امسال شده 4 میلیون و 150 هزار. هر مترمکعب چوب روسی که با آن دماغه لنج را درست میکنیم، 800 هزار تومان بود که الان 3 میلیون و200 هزار تومان شده.»
از صادقی میپرسم چرا دیگر لنجهای چوبی تولید نمیشود؟ میگوید: «لنج چوبی را باید هر شش ماه یک بار از آب بالا میآوردند تا قسمتهای پوسیده و همه میخها را عوض کنند اما فایبرگلاس با اینکه عمر مفیدشان 20 سال است، سبکتر است. شستوشوی داخل هم راحت است و تمیز میماند.»
در کارگاه مشغول صحبت و دیدن مراحل کار هستم که سید حمید مصباح با قدی خمیده و چشمانی روشن با پسر و نوهاش از راه میرسد. او که یکی از قدیمیهای تولید لنج چوبی در بوشهر است میخواهد کشتی چوبی جدیدی برای قالبگیری در سوله بسازد و با یکی از همکاران مشغول گذاشتن اولین چوبهاست.
آنطور که خودش میگوید از 14 سالگی تا امروز که 78 سال دارد کارش تعمیر و ساخت لنج چوبی است. در انبار پشت سوله روی چوبها مینشیند و پاهایش را دراز میکند و به پسر و نوهاش که مثل او کار پدر را پیش گرفته راهنمایی میدهد. با لهجه شیرین بوشهری تعریف میکند: «این کار را از پدرم یاد گرفتم. آن زمان در جفره و بندرگاه کار میکردیم و خبری از فایبرگلاس نبود. آن موقع همه چی با دست بود نه ارهای در کار بود نه رندهای. برای یک سوراخ میخ مجبور بودیم کلی زور بزنیم.»
به دستهایش نگاه میکنم که رد همه آن سالها و تلاشها را دارد: «چهار پنج گلاف مشغول کار بودیم 8 ماه طول میکشید یک لنج نو بسازیم. یادم میآید بعد از جنگ بود که کم کم دستگاه آمد. من اولین اره موتوری چوببری را از شیراز خریدم و آوردم بوشهر. 3 هزار و 500 تومن پولش دادم الان همان شده 10 میلیون.»
از او که با حوصله و لبخند جواب سؤالاتم را میدهد میپرسم آن موقع دستمزدها چطور بود؟ حالا که کارگران لنج سازی روزمزد کار میکنند و با روزی صد هزار تومان به سختی زندگی میگذرانند. این طور نیست؟ میگوید: «آن موقع ما روزی 20 تومن کار میکردیم. توی بوشهر گلاف بیشتر از همه مزد داشت اما من هیچ جمع نکردم. عاشق ماشین بودم. میخریدم و خراب میکردم و میفروختم. الان یک کبریت دارم مال 80 سال پیشه.»
نوهاش حرفش را با خنده تأیید میکند و میگوید عاشق کلکسیون است و سکه و عتیقه هم جمع میکرده. مصباح که هنوز هم طرفدار لنج چوبی است، میگوید: «چوب صد درصد بهتر بود. عمرش 100 سال بود این فایبرگلاسیها عمر مفیدشان 20 سال بیشتر نیست. مردم حالا میگویند چوبی کثیف بود و آب میداد و این فایبرگلاسها تمیزتر است. اما همین قدر که تمیز است تابستانها گرم میشود و زمستانها سرد.»
او از راه و روش ساخت لنج میگوید و تکنیکهای درزگیری چوب لنج در گذشته و همینطور که حرف میزند به پسرش تذکراتی در مورد نحوه قراردادن الوارها میدهد: «وقتی میخواستیم درز را بپوشانیم فتیله پنبه میساختیم و با روغن کنجد و قلم فلزی فرو میکردیم لای درزها. دور میخ هم پنبه با «دامه» میگذاشتیم که شیره یک درخت بود تا هم آب نفوذ نکند هم از چوب نگهداری کند و هم سر میخ را بپوشاند. هرچقدر هم این دامه گران بود و صاحب کار میخرید روغن نارگیل زیاد بود و مفتی و از آن میگرفتیم. از چوب چندل هم زیاد استفاده میکردیم.» حمید مصباح از جا بلند میشود و این یعنی دیگر وقت کار است.
برمیگردم کنار در بزرگ شرکت و از پلههای نردبان بالا میروم تا داخل لنج را بهتر ببینم. فؤاد عیدانی که مشغول کار است و آخرین اضافههای پشم شیشه را از بدنه جدا میکند، دست از کار میکشد و با حوصله شروع میکند به گفتن نام بومی ادوات کشتی. تکیه میدهم به چلپ و گرگی که چوبهایی هستند برای بستن طناب در سینه لنج و از آن دورها به آبی دریا نگاه میکنم. باد خنکی از سمت ساحل میوزد و برای چند ثانیه خودم را ناخدای لنجی تصور میکنم که با خن پر از ماهی به سوسوی چراغهای ساحل زل زده است.
7212/6045
لنج فایبرگلاس چند سالی است جای لنج چوبی را گرفته و ساحل پر شده از این نسل جدیدیها. دیگر قرار نیست آنطور که سید حمید مصباح لنجساز قدیمی میگوید، لای درزهای چوبی بدنه کشتی را با فتیله پنبه و روغن کنجد پرکنند. حالا جای آن همه کندهکاری و کش و قوس دادن به چوب را ورقههای پشم شیشه و چسب صنعتی گرفته و لنجهای کوچک چوبی در ویترین مغازههای سوغاتیفروشی بوشهر جا خوش کردهاند.
وقتی از خیابان اصلی به کوچه میپیچم، سه لنج بزرگ میبینم که در کنار هم پهلو گرفتهاند؛ انگار که دریا را وسط کوچه دیده باشی. کارگران شرکت هر کدام مشغول کاری هستند و از نردبانهایی که به بدنه لنج تکیه داده بالا و پایین میروند اما خبری از ماهی و تور نیست. آنها مشغول آخرین مراحل نصب و جاسازی لوازم و تجهیزات هستند. یکی روی «قماره» که در لهجه بوشهری به اتاقک روی لنج میگویند کار میکند و دیگری مشغول وصل کردن و تراشکاری «زیلو» که همان دستشویی در انتهای لنج که به آن «طفر» میگویند. یکی دیگر هم در «خن» یا همان انبارپایینی مشغول کار است. هر قسمتی از لنج نام خاص خودش را دارد که اگر یاد نگیرم هیچ چیز از حرفهای «گلاف»ها که همان نجارهای لنجاند سر درنمیآورم.
داخل سوله هم دنیای متفاوتی است. دو لنج مادر پشت هم تا سقف بلند بالا رفتهاند اما در واقع آنها قالبهایی هستند که از دلشان لنجهای دیگری بیرون میآید. در کارگاه قدم میزنم و هنوز درکی از نحوه ساخت لنجهای فایبرگلاس ندارم.
ولیالله میرزایی جوان 35 سالهای که 15 سالی میشود مشغول این کار است در حیاط کنار سوله مشغول قالبگیری دیواره قماره است و دائم سرش را از پنجره بیرون میآورد و به سرعت وارد پنجره بعدی میشود تا موادی که با قلممو روی پشم شیشههای قالب میزند خشک نشود یا هوا نگیرد.
او که در همه مراحل ساخت کار میکند و یکی از قدیمیهای شرکت است، میگوید: «اول کف قالب لنج را توی سوله شستوشو میدهیم بعد ماده جدا کننده را به آن میزنیم تا انتهای کار راحت از قالب جدا شود بعد رنگ میکنیم و لایه کاری را که پشم شیشه و رزین روی هم میگذاریم. تقریباً 17 روز طول میکشد تا «لگن» را قالبگیری کنیم. در انتهای کار با جرثقیل لگن را که همان بدنه اصلی است جدا میکنیم و جدارهها را به هم وصل میکنیم.»
قالبگیری در تمام مراحل کار و در همه لوازم کشتی وجود دارد و ساخت لنج اگر بدون وقفه ادامه پیدا کند دو ماه زمان میبرد. قیمت نهایی لنج که تا پارسال 200 میلیون بوده حالا با بالا رفتن هزینه مواد اولیه به 420 میلیون رسیده.
آنطور که صادقی رئیس مجموعه کشتی سازی میگوید: «دیگر مثل سابق مردم قدرت خرید لنج ندارند و دلیل اصلی هم بالا رفتن قیمت لنج است. رزین بشکهای یک میلیون و 200 هزار بود که امسال شده 4 میلیون و 150 هزار. هر مترمکعب چوب روسی که با آن دماغه لنج را درست میکنیم، 800 هزار تومان بود که الان 3 میلیون و200 هزار تومان شده.»
از صادقی میپرسم چرا دیگر لنجهای چوبی تولید نمیشود؟ میگوید: «لنج چوبی را باید هر شش ماه یک بار از آب بالا میآوردند تا قسمتهای پوسیده و همه میخها را عوض کنند اما فایبرگلاس با اینکه عمر مفیدشان 20 سال است، سبکتر است. شستوشوی داخل هم راحت است و تمیز میماند.»
در کارگاه مشغول صحبت و دیدن مراحل کار هستم که سید حمید مصباح با قدی خمیده و چشمانی روشن با پسر و نوهاش از راه میرسد. او که یکی از قدیمیهای تولید لنج چوبی در بوشهر است میخواهد کشتی چوبی جدیدی برای قالبگیری در سوله بسازد و با یکی از همکاران مشغول گذاشتن اولین چوبهاست.
آنطور که خودش میگوید از 14 سالگی تا امروز که 78 سال دارد کارش تعمیر و ساخت لنج چوبی است. در انبار پشت سوله روی چوبها مینشیند و پاهایش را دراز میکند و به پسر و نوهاش که مثل او کار پدر را پیش گرفته راهنمایی میدهد. با لهجه شیرین بوشهری تعریف میکند: «این کار را از پدرم یاد گرفتم. آن زمان در جفره و بندرگاه کار میکردیم و خبری از فایبرگلاس نبود. آن موقع همه چی با دست بود نه ارهای در کار بود نه رندهای. برای یک سوراخ میخ مجبور بودیم کلی زور بزنیم.»
به دستهایش نگاه میکنم که رد همه آن سالها و تلاشها را دارد: «چهار پنج گلاف مشغول کار بودیم 8 ماه طول میکشید یک لنج نو بسازیم. یادم میآید بعد از جنگ بود که کم کم دستگاه آمد. من اولین اره موتوری چوببری را از شیراز خریدم و آوردم بوشهر. 3 هزار و 500 تومن پولش دادم الان همان شده 10 میلیون.»
از او که با حوصله و لبخند جواب سؤالاتم را میدهد میپرسم آن موقع دستمزدها چطور بود؟ حالا که کارگران لنج سازی روزمزد کار میکنند و با روزی صد هزار تومان به سختی زندگی میگذرانند. این طور نیست؟ میگوید: «آن موقع ما روزی 20 تومن کار میکردیم. توی بوشهر گلاف بیشتر از همه مزد داشت اما من هیچ جمع نکردم. عاشق ماشین بودم. میخریدم و خراب میکردم و میفروختم. الان یک کبریت دارم مال 80 سال پیشه.»
نوهاش حرفش را با خنده تأیید میکند و میگوید عاشق کلکسیون است و سکه و عتیقه هم جمع میکرده. مصباح که هنوز هم طرفدار لنج چوبی است، میگوید: «چوب صد درصد بهتر بود. عمرش 100 سال بود این فایبرگلاسیها عمر مفیدشان 20 سال بیشتر نیست. مردم حالا میگویند چوبی کثیف بود و آب میداد و این فایبرگلاسها تمیزتر است. اما همین قدر که تمیز است تابستانها گرم میشود و زمستانها سرد.»
او از راه و روش ساخت لنج میگوید و تکنیکهای درزگیری چوب لنج در گذشته و همینطور که حرف میزند به پسرش تذکراتی در مورد نحوه قراردادن الوارها میدهد: «وقتی میخواستیم درز را بپوشانیم فتیله پنبه میساختیم و با روغن کنجد و قلم فلزی فرو میکردیم لای درزها. دور میخ هم پنبه با «دامه» میگذاشتیم که شیره یک درخت بود تا هم آب نفوذ نکند هم از چوب نگهداری کند و هم سر میخ را بپوشاند. هرچقدر هم این دامه گران بود و صاحب کار میخرید روغن نارگیل زیاد بود و مفتی و از آن میگرفتیم. از چوب چندل هم زیاد استفاده میکردیم.» حمید مصباح از جا بلند میشود و این یعنی دیگر وقت کار است.
برمیگردم کنار در بزرگ شرکت و از پلههای نردبان بالا میروم تا داخل لنج را بهتر ببینم. فؤاد عیدانی که مشغول کار است و آخرین اضافههای پشم شیشه را از بدنه جدا میکند، دست از کار میکشد و با حوصله شروع میکند به گفتن نام بومی ادوات کشتی. تکیه میدهم به چلپ و گرگی که چوبهایی هستند برای بستن طناب در سینه لنج و از آن دورها به آبی دریا نگاه میکنم. باد خنکی از سمت ساحل میوزد و برای چند ثانیه خودم را ناخدای لنجی تصور میکنم که با خن پر از ماهی به سوسوی چراغهای ساحل زل زده است.
7212/6045
کپی شد