حزب، موثرترین ابزار برای تربیت نخبگان و رهبران سیاسی جامعه است که نظام های سیاسی را از خطر الیگارشی دور کرده و به گردش مداوم و آزاد نخبگان کمک می کند. به علاوه حزب، ابزار بسیار مهمی برای پرورش فرهنگ سیاسی و جامعه پذیری سیاسی شهروندان است. چرا که مردم از طریق عضویت در احزاب با ساز و کار سیاست و نظام سیاسی خود آشنا می شوند و بر آن تاثیر می گذارند.
باشگاه مخاطبان جماران، نامه محمدباقر قالیباف خطاب به جوانان انقلابی درخصوص لزوم ترسیم مبانی نو اصولگرایی با واکنش گسترده مطبوعات، رسانهها و کاربران فضای مجازی روبهرو شده است.
قالیباف در نامه اخیر خود بر تغییر در نحوه کنش جریان اصولگرایی و حرکت در مسیر «نو اصولگرایی» تأکید کرده است.
فریاد تغییر، از زبان شهردار پایتخت و قالیبافی که یکی از مهره های اصلی اصولگرایان در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری، بوده است، معنا و مفهوم خاصی دارد.
شاید نشان از ادامه عقده گشایی در درون طیف اصولگرایی دارد، که با مصاحبه جنجالی اخیر میرسلیم شروع شد. در واقع، نامه سرگشاده قالیباف را می توان پاسخی به مصاحبه اخیر میرسلیم دانست.
میرسلیم در مصاحبه اخیر خود گفت: "آقای قالیباف را قبول نداشتم. ایشان چون در جبهه اصولگرایی بود، من با وی مخالفت نکردم، اما اعتقادی به نامزدی آقای قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری نداشتم."
وقتی همه این اتفاقات در کنار هم قرار می گیرد، نشان می دهد که وحدت در جبهه اصولگرایی کمیاب است.
هرچند وحدت اصولگرایان در سال ۹۶ در مقایسه با ۹۲ خوب بود و در ظاهرا توانستند به اجماع برسند اما قابل قبول نبود.
تشکیل مجمعی به نام جمنا(مجمع نیروهای انقلاب) که در واقع متشکل از مسئولین وزارتی، استانی و شهرستانی احمدی نژاد بود، در همان ابتدا و در انتخاب کاندیدای مورد نظر با مشکل مواجه شد و قالیباف و میرسلیم بصورت اعتراضی و علی رغم انتخاب جناب رئیسی توسط اعضا، به انتخابات وارد شدند. در آخر هم بالاجبار قالیباف مجبور به امضای برگ انصرافش در پای پرواز به اردبیل شد. مجمعی که مدیران شعبات استانی اش خود را برای سمتهای جدید آماده می کردند، در انتخاب بین رئیسی و قالیباف در تردید بودند.
و اما آیا با اسم گذاری های مختلف و تشکیل مراسم ها، مشکل تحزب در کشور حل می شود؟ نواصولگرایی هم مانند جمنا نامگذاری جدید دیگری است که کم و بیش شامل همان افراد سابق می شود. اما با محوریت قالیباف.
قالیبافی که سه دوره در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده و به زودی شهرداری پایتخت را هم از دست می دهد. هرچند نگرانی در مورد شغل جدیدش وجود نخواهد داشت و سمت های انتصابی زیادی، چشم به راه مدیریت او هستند، می خواهد هدایت اصولگرایان را هم در رزومه و پرونده کاری خود داشته باشد.
ریشه این مشکل ها به شخصیت گرایی به جای حزب گرایی در کشورمان برمی گردد.
چرا که حزب، به معنای اصلی در کشور وجود ندارد. حزب، موثرترین ابزار برای تربیت نخبگان و رهبران سیاسی جامعه است که نظام های سیاسی را از خطر الیگارشی دور کرده و به گردش مداوم و آزاد نخبگان کمک می کند. به علاوه حزب، ابزار بسیار مهمی برای پرورش فرهنگ سیاسی و جامعه پذیری سیاسی شهروندان است. چرا که مردم از طریق عضویت در احزاب با ساز و کار سیاست و نظام سیاسی خود آشنا می شوند و بر آن تاثیر می گذارند. در بهترین حالت می توانیم، گروه های سیاسی کشور را جناح بنامیم. ویژگی اصلی جناحهای سیاسی، حاکمیت مدیریت هیاتی بر آن است.
همه ما کم و بیش با هیات های عزادرای و مدیریت تکایا آشنا هستیم. در هیات ها با اینکه سلسله مراتبی وجود ندارد، اما شیخ سالاری بر ان حاکم است. تقسیم کاری وجود ندارد اما با این حال، همه کارها بخوبی پیش می رود. هر فرد به تناسب فعالیت داوطلبانه خود به چشم می آید تا شایستگی های ذاتی یا اکتسابی اش. منظور از مدیریت هیاتی، گزاره های ذیل است:
-هماهنگی خودجوش بین کارکنان وجود دارد.
-به شیوه ای غیرتحکم آمیز تلاش می شود تا کارکنان نوعی همرنگی را پیشه کنند.
-بیشتر داوطلب پذیر است و در انتخاب افراد هیچ گزینشی انجام نمی شود.
-با توسل به تحریک عاطفه سعی در ایجاد همنوایی و همصدایی می شود.
-در تصمیم گیری ها نیازی به بازخورد و سنجش افکار ندارد.
-چون داوطلب پذیر است، به دنبال پرورش استعدادها نمی رود. بلکه تلاش خود را برای بکارگیری حداکثر توانایی های افراد به کار می بندد.
-از آنجا که اصلی ترین شرط تداوم همکاری با گروه، ترکیبی از تعهد و همنوایی است. مهمترین عامل رفعت کارکنان نیز همین عامل است.
بنابراین برای رفع عیوب فوق، حرکت به سمت کار تشکیلاتی منسجم، باید در اولویت قرار گیرد. همان انتقادی که میرسلیم در ابتدای تشکیل جمنا به آن اشاره کرده بود.
در کار تشکیلاتی و حزبی، باید شایستگی و گزینش و تخصص گرایی در اولویت باشد. اصلیترین بحرانی که اصولگرایی با آن مواجه است، اصل شیخوخیت است. با شناختی که از جمع اصولگرایان وجود دارد، باید گفت، به این آسانی، انتقال قدرت به جوانترها صورت نمی گیرد.
دومین مساله، فاصله فکری این جناح از فضای فکری جوانان است. در این مورد هم علی رغم ایجاد اِسم ها و طیف های مختلف، همه آنها در کسب قدرت و نحوه مدیریت سیاست کشور به یک روش، عمل کرده اند.
کپی شد