شمخانی عازم اهواز بود برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین برادر. پس چرا با دو روز تاخیر؟! سوالم را این گونه پاسخ داد: «خانواده اشتباه کردند و منتظر حضور من شدند.»... پاسخش به شدت شرمندهام کرد: مگه الان درجنگ نیستیم؟
به گزارش جماران، روایت جالب یک خبرنگار از نحوه برخورد دریابان شمخانی با قضیه فوت برادرش مورد استقبال کاربران قرار گرفته است.
این خبرنگار ماجرای دیدار اتفاقی خود با شمخانی را اینگونه تشریح می کند:
شمخانی عازم اهواز بود برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین برادر. پس چرا با دو روز تاخیر؟! سوالم را این گونه پاسخ داد: «خانواده اشتباه کردند و منتظر حضور من شدند.»... پاسخش به شدت شرمندهام کرد: مگه الان درجنگ نیستیم؟
احسان گلمحمدی فعال رسانهای در یادداشتی در خصوص دیدار غیرمنتظره شب گذشته خود با دبیرشورایعالی امنیت ملی در فرودگاه مهرآباد نوشت: دیشب (شنبه ۲۷ مردادماه) نزدیک اذان مغرب در سالن انتظار فرودگاه مهرآباد تهران، دریابان شمخانی دبیر شورایعالی امنیت ملی را دیدم. تنها بود، نه محافظی و نه خدم و حشمی. گوشهای نشسته بود و سر در قرآن کوچکی داشت. فرصت خوبی بود تا سرکی به عالم خلوتش بکشم. سلام کردم، سرش را بالا آورد و همین طور که جواب سلامم را میداد نم دور چشم هایش را با دستمال پارچهای سفیدی گرفت. شمخانی همیشه نبود، به زور لبخند میزد... پیراهن مشکی و چهره گرفته اش خبر از حزنی عمیق داشت... طاقت نیاوردم و از دلیل سیاه پوشیدنش پرسیدم... درفراق برادر، عزادار بود.
برادری که بعدا متوجه شدم از مهندسان برجسته صنایع نفت بوده و در واپسین ساعات پنج شنبه گذشته از دنیا رفته....
اما چرا من به عنوان یک خبرنگار تا شامگاه شنبه هیچ خبری در رسانهها از آن ندیدم؟ به عنوان یک خبرنگار کمی شرمنده شدم که شاید درگیری مستمر من در پیگیری اخبار سیاسی و اجتماعی و ... موجب بی توجهی به این خبر شده باشد، اما توضیحات شمخانی ابهام را مرتفع کرد: «با وجود این همه اخبارمهمی که در مورد شرایط اقتصادی کشور و تلاش دشمنان برای لطمه زدن به وضعیت اجتماعی و معیشتی مردم وجود دارد، عدم انتشارخبر فوت برادر من خیلی مهم است؟»
شمخانی عازم اهواز بود برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین برادر. پس چرا با دو روز تاخیر؟! سوالم را این گونه پاسخ داد:«خانواده اشتباه کردند و منتظر حضور من شدند».
قبلا شنیده بودم که این فرمانده پرافتخار سالهای دفاع مقدس در زمان شهادت دو برادرش که با فاصله حدود یک سال در عملیاتهای مختلف به شهادت رسیده بودند حاضر به ترک منطقه عملیاتی و حضور در مراسم تشییع و تدفین آنها نشده بود، اما حالا چرا؟
پاسخش به شدت شرمنده ام کرد:«مگه الان درجنگ نیستیم؟»
از تاریخ مراسم تهران پرسیدم که گفت: «فرصتی برای برگزاری مراسم در تهران نداریم، ان شاالله مراسم اصلی را برادران شهیدش درروضه رضوان برگزار خواهند کرد».
وقتی که دستهایم را برای خداحافظی میفشرد گرمایی از امید و اشتیاق همه وجودم را فراگرفت. در ایامی که چی چی نیوزهای داخلی و خارجی با راه اندازی هشتگهای مختلف بدنبال ایجاد شبهه در زندگی و وضعیت خانواده و فرزندان مسئولین کشور هستند مواجه شدن با مردان بزرگی که در کوره سوزان انقلاب و دفاع مقدس آبدیده شدند و هنوز هم با ایثار و از خود گذشتگی به دنبال اعتلای کشور و خدمت صادقانه به مردم هستند، جان را از عطر سحرآمیز مجاهدان وسنگر نشینان واقعی لبریز میکند.
چندی قبل که شمخانی برای سخنرانی در مراسمی تحت عنوان نشست رسانه در سالن همایشهای صداوسیما حاضر شده بود دست اندرکاران برنامه، مصاحبه کوتاهی از ۳۸ سال قبل که اوفرمانده سپاه خوزستان بود را پخش کردند که صحبتهای آرمان خواهانه اش جمع حاضر را بشدت تحت تاثیر قرار داد. شمخانی بعد از پخش این مصاحبه به پشت تریبون رفت و با بغضی فرو خورده گفت:«آن زمان این درجهها و عناوین وزیر و وکیل را نداشتیم. تشریفات و محافظ و تردد از پاویون فرودگاه را نداشتیم. اما اصولی داشتیم که میتوانستیم به راحتی با مردم حرف بزنیم. باید برگردیم به جنس قبلیامان. البته بسیار سخت است. بسیار سخت»..