بررسیها نشان میدهد که به طور میانگین هر آمریکایی در روز یک یا دو دروغ میگوید. بر همین روال رئیسجمهورهای قبلی آمریکا هم گاه برای حفظ قدرت خود دروغ گفتهاند؛ اما دونالد ترامپ رکورددار است. او در مدت ۴۶۶ روز، سه هزار دروغ گفته است.
به گزارش جماران، عبدالرحمن نجلرحیم(مغزپژوه) نوشت: یعنی بیش از شش دروغ در روز. این حجم از دروغگویی نشانه اجبار به دروغسازی ساختاری در نظام مغزی شخص دروغگو است که به آن دروغگویی مرضی یا سندرم پینوکیو میگویند. معروف است که اگر ترامپ به جای پینوکیو شخصیت خیالی عروسکی چوبی بود که با دروغگویی دماغش درازتر میشد، طول دماغش باید درازی مسافت کاخ سفید تا بنای یادبود واشنگتن را طی کند و همین مسافت را برگردد. پژوهشها نشان میدهد که با دروغگویی دماغ کسی بزرگ نمیشود؛ بلکه هنگام دروغگویی گرمای اطراف بینی و عضلات دورچشمی به طور بارزی بالا میرود. میدانیم که گرمای بدن را بخشی از مغز کنترل میکند که احساسات ما را هم تنظیم میکند؛ بنابراین احتمال آن وجود دارد که احساس شرم و خجالت از دروغگویی، باعث تغییر گرمای اطراف بینی شود؛ اما افرادی که دچار وجدانپریشی (سایکوپاتی) و دروغگویی اجباری مرضی هستند، احساس شرم و پشیمانی از دروغهای خود ندارند و شاید تغییر گرمایی نیز در اطراف بینی خود نداشته باشند. افراد وجدانپریش که در دنیای پردروغ خالی از حقیقت زندگی میکنند، مغزشان قادر به ایجاد احساسات همدلانه و شفقتآمیز برای انسانهای دیگر نیست؛ ولی قدرت جذب احساسات همدلانه دیگران به سوی خود را دارند و قادرند دروغهای خود را به دیگران بباورانند. این رفتار سنگدلانه خالی از عطوفت ترامپ را بهتازگی درباره جریان جداسازی مهاجران از فرزندانشان در آمریکا شاهد بودیم. او فقط میتواند بر سر جان انسانها معامله کند. احساسات انساندوستانه در وجدان او که در پی سود بیشتر برای پیروان شیفته خود است، جایی ندارد و ادعای کمک به مردمی در جایی از دنیا شعاری توخالی بیش نیست.
دلیل مهارنکردن دروغگویی برای افرادی مانند ترامپ این است که دروغگویی وجدانشان را آزار نمیدهد و بههمینعلت اهمیتی نیز برای آثار مخرب آن قائل نیستند و بهتدریج دروغهای خود را باور میکنند و اگر قدرت اجتماعی کافی داشته باشند، سعی میکنند که دروغهای خود را به دیگران هم بباورانند و طرفداران زیادی پیدا کنند. بر این پایه یکی از نشانههای مهم وجدانپریشی (سایکوپاتی) را دروغگویی مرضی تشکیل میدهد که خطر شیوع و بهباوردرآمدن آنها از سوی پیروان رهبران صاحب اقتدار سیاسی وجدانپریش را بیشتر میکند.
طرح امکان وجدانپریشی ترامپ واکنشهایی را در میان طرفداران ترامپ ایجاد کرد و عدهای نیز تشخیص هر نوع مرضی را امری بالینی، شخصی و خصوصی دانستند و اعتبار تشخیص وجدانپریشی (سایکوپاتی) را با نشانههایی آشکار در رفتار اجتماعی او به چالش کشیدند؛ ولی نباید تردید داشت که تشخیص اختلال شخصیتی در فردی که صاحب اقتدار و قدرتی در قالب رئیسجمهور آمریکا، پرقدرتترین کشور جهان است، امری شخصی و خصوصی نیست. توییتهای حاوی نظریات شخصی ترامپ که هر روز در حال پخششدن در سطح جهانی است، دیگر نمیتواند امری خصوصی و شخصی باشد؛ بلکه راهی برای تبلیغ نوعی ایدئولوژی پوپولیستی و دروغهای خطرناک درباره مسائل عمده جهان ازجمله طبیعت و محیط زیست است. چنانکه شاهدیم، خطر چنین پدیدهای وقتی است که موجب حلقهزدن باورمندان بیشماری به دور دروغگوی حرفهای قدرتمند شود و در نهایت موجب دامنزدن به فجایع اجتماعی همهگیر شود. بدیهی است که طرفداران شامل مردمی هستند که در سایه ترس از قدرت مسلط، بیشتر نگران تأمین زندگی خود و خانواده خود هستند و معمولا مغز آمادهای در اطاعت کورکورانه از قدرت دارند. عدهای فکر میکنند که جای یک وجدانپریش (سایکوپات) باید گوشه زندان یا تیمارستان باشد؛ ولی شواهد بسیاری وجود دارد که چنین نیست؛ بلکه درجات بالایی از وجدانپریشی در مدیران و مسئولان عالیرتبه سیاسی و مالی-اقتصادی قدرتمند جهان که از هوش بالایی نیز برخوردار هستند، شیوع دارد و ترامپ نیز که قبل از ریاستجمهوری آمریکا سرمایهداری ثروتمند و صحنهگردان شوهای تلویزیونی بوده، از این قاعده مستثنا نیست.
خودشیفتگی و دروغگویی مرضی، دو ستون اصلی وجدانپریشی هستند. یکی از دلایلی که ترامپ هیچ علاقهای به تعهدها و قراردادهای قبلی بینالمللی ندارد، این است که میخواهد آنها را منحل کند تا قراردادهای جدیدی در محوریت خود ایجاد کند و جهان را به دو جبهه، بخشی که شیفته او و بخشی دیگر که از او متنفر هستند، تقسیم کند. در این کارزار جهان دوقطبی ترامپی، در واقع فرشتگان دروغگوی او باید در مقابل شیاطین حقیقتطلب دشمن قرار گیرند. ترامپ و طرفداران دوآتشهاش که گول دروغها و سیاست چماق و هویج و ایجاد ترس در مقابل اهدای جایزه مالی از طریق اعمال قدرت او را خورده و آنها را به باور خود درآوردهاند، به نوبه خود با رفتار برتریطلبانه و گاه فاشیستی خود، مخالفان را خصم خود میپندارند و آنها را به واکنش خشمگینانه و مقابلهجویانه وامیدارند. در مقابل این خشم حقطلبانه، ترامپ و طرفداران او در دفاع از موضع کینهورزانه خود، مخالفان بهخشمآمده خود را به جنونزدگی متهم میکنند و مبتلا به هذیان آسیب و گزند میدانند.
فراموش نکنیم که این بازار آشفته همه آثار رشد سرمایهداری افسارگسیختهای است که سکان قدرت بیرحمانهای را به دست افراد وجدانپریش ازحقیقتگریزان دروغگوی خودشیفتهای میسپارد تا دنیا را به کام خود بچرخانند.