«هر 9 روز یک بحران؛ این آمار سنگاندازیها در مسیر دولت سید محمد خاتمی به گفته خودش بود. آماری که خیلی از نزدیکان و اعضای دولت او در سالهای اخیر آرزو کردهاند کاش برای دولت روحانی هم در همان حد باقی میماند.»
به گزارش جماران، روزنامه ایران نوشت: این جمله بهزاد نبوی در بهمن سال 96 مشهور شد که «خاتمی هر ۹ روز بحران داشت، روحانی هر ۹ ساعت». اما کسی به درستی نمیتواند بگوید این بحرانها چه بودند و از کجا سر برآوردند. خصوصاً اینکه نه تنها ایجاد آنها، بلکه مقابله با قسمت زیادی از آنها و دفعشان هم در جایی دور از چشم افکار عمومی صورت گرفته بود. مقامات دولت حسن روحانی از همان روزهای اول بارها گفته بودند که برای بر هم نخوردن آرامش روانی جامعه نه شرایط ایجاد شده در کشور طی هشت سال قبل از روی کار آمدن حسن روحانی را بهطور کامل بازگو خواهند کرد و نه زحمات سیاسی مخالفان برای این دولت را.دولت روحانی از همان مردادماه 92 رکورد زیر ضرب رفتنها را شکست؛ بهطور مثال اولین طرح استیضاح وزرای دولت یازدهم تنها حدود 20 روز بعد از تشکیل دولت در شهریورماه سال 92 و به بهانه لغو قرارداد شرکت مهاب قدس علیه چیت چیان وزیر وقت نیرو امضا شد. هر چند آن طرح استیضاح به جایی نرسید اما شروعی پر قدرت بود برای زیر ضرب بردن دولت حسن روحانی. حالا حدود 5سال از شروع آن فشارها میگذرد؛ اما هنوز نشانه چندانی وجود ندارد که حاکی از خسته شدن تخریب کنندگان دولت باشد. دولت هم هنوز مانند همه آن 5 سال زبان به بازگویی این دست فشارها نگشوده و معمولاً چند تا در میان یکی از آنها را با جامعه در میان میگذارد. اما جدای از اینکه دولت این مسائل را بگوید یا نگوید، رصد فضای سیاسی و موضعگیریهای چهرههای برجسته مخالف دولت میتواند خط و نشان واضحی از فشارهای وارد شده و بحرانهای ساخته شده علیه دولت را به تصویر بکشد. مثلاً در یک مورد قابل پیگیری پاسخ این سوال که حجم اتهامات، تهمتها، اکاذیب و دروغهای ساخته شده علیه دولت چقدر بوده خود معیار خوبی است برای سنجش فشارهای داخلی بر دستگاه اجرایی.چند نفر هستند که باور کنند در فضای سیاسی ایران از ابتدای سال 97 تا پایان تیرماه، یعنی 120 روز اول سال بیش از 50 دروغ، اتهام و ادعای خلاف واقع علیه دولت ساخته شده است؟ آیا برای افکار عمومی قابل تصور است در شرایطی که کشور خود را برای شرایط خاصی به لحاظ خارجی آماده میکرده و فشار بینالمللی روز به روز روی آن بیشتر میشده، دولت مستقر مجبور بوده به ازای کمتر از هر 2 و نیم روز به جدال با یک ادعای غیر واقعی برود؟ اما این اتفاق بسادگی رخ داده است؛ آن هم در رسانههای رسمی و توسط چهرههایی که غالباً خود دارای مسئولیت رسمی هستند. نمونه واضح آن هم در هفتههای گذشته ادعای اعطای گرینکارت امریکا به 2500 نفر از خانوادههای مقامات دولتی در جریان مذاکرات برجام بود. موضوعی که ابتدا توسط مجتبی ذوالنور، نماینده نزدیک جبهه پایداری مطرح شد و خیلی سریع سر از توئیتر شخصی ترامپ درآورد و تبدیل به ادعایی در دست رئیس جمهوری امریکا علیه کشورمان شد. مهم اما فقط طرح این ادعا و اتهامات نیست؛ اثبات آنها هم همیشه در هالهای از ابهام بوده. بهطور مثال در جریان تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان، ابتدا اعدادی حدود 8 تا 9 هزار میلیارد تومان به عنوان «اختلاس» در این مجموعه مطرح میشد. اعدادی که نهایتاً توسط جبار کوچکینژاد، رئیس کمیته تحقیق و تفحص به سقف 16 هزار میلیارد تومان رسید. اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ نتیجه رسمی کار این کمیته در گزارش تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان اما کاملاً متفاوت بود؛ در آنجا حتی یک بار هم کلمه اختلاس ذکر نشده بود و در عین حال کل رقم تخلفات کمتر از یک دهم ارقام ذکرشده توسط نمایندگان منتقد دولت بود. اما در نهایت نه تنها هیچگاه مدعیان این فساد ادعاهای خود را تصحیحی نکردند که حتی بر خلاف گزارشی که خودشان تهیه کرده بودند دلایل تناقض آمار بین گفتهها و متن گزارش را هم توضیح ندادند. هنوز معلوم نیست این مسیر تا کجا ادامه پیدا میکند و آورده و نتیجهاش برای کشور جز تخریب دولت چیست؟ همانطور که هنوز نسبت این مسیر تخریبی با نقدی که گفته میشود باید «دلسوزانه» باشد مشخص نشده. اما چیزی که همچنان عیان است، این است که مطرح کنندگان این ادعاها هیچ نشانی از پشیمانی از خود بروز نمیدهند. نمونهاش شاید مجتبی ذوالنور باشد که بعد از خواستن سند برای اثبات ادعایش درباره 2500 گرین کارت جنجالی، همه چیز را به زمانی حواله داده بود که سراغش بیایند. زمانی محال، شاید برای اینکه این مسیر قرار نیست تمام شود، چون تا اینجا یکی از کاراترین تاکتیکها برای تخریب سبد رأی دولت بوده.