«دو گروه به مثابه دو لبه قیچی علیه جریان اصیل اصلاح‎طلبی و بزرگان اصلاحات و بویژه شخص آقای خاتمی مشغول تخریب و توطئه هستند. یکی از آنها، جریان خارج از کشور و ضدانقلاب و مشخصاً رسانه‌های منافقین هستند. برداشت آنها این است که جریان اصولگرا نفوذ خود را در جامعه از دست داده و جریانی که هنوز نفوذ اجتماعی دارد و بین مردم از محبوبیت برخوردار است و به قول خودشان هنوز می‎تواند سوپاپ اطمینان نظام و نقطه اتکا امید مردم باشد، جریان اصلاحات است.»

به گزارش جماران، روزنامه ایران نوشت:  به گفته خودش، همکارانش در کابینه شاکی می‎شدند که «بیش از حد حرف می‎زنی، زیاد به سفر می‎روی و سخنرانی می‎کنی. معاون حقوقی هستی اما راجع به نفت، اقتصاد، برجام و همه چیز صحبت می‌‌کنی!» اما حجت‌الاسلام مجید انصاری همچنان بر همان سیاستی که از آغاز به‌کار دولت روحانی در پیش گرفته، پایبند است و باوجود جدایی‌اش از کابینه، معتقد است که باید از دولت حمایت کرد. آنجا که به بحث مشکلات اقتصادی کشور و نیاز به ترمیم کابینه می‌رسیم او تأکید می‌کند: «بسیاری از مشکلات کنونی اقتصادی کشور منشأ سیاسی دارد ولی در مجلس و رسانه‎ها و افکارعمومی از تیم اقتصادی، راه‎حل اقتصادی طلب می‎کنند. انصاری تأکید دارد که مسببان مشکلات کشور حالا طلبکار شده‌اند.» مشروح این گفت‎وگو را در ادامه بخوانید:

سال 92 نقطه امیدی در کشور بود... نه فقط اصلاح‎طلبان و تحریم کننده‎های انتخابات، اتفاقاً بخش خاکستری جامعه و مردم سرخورده از فضای سیاسی کشور به درجه‎ای از امید رسیدند و به روحانی رأی دادند. یک دلیل آن سرخوردگی از دوره احمدی‎نژاد بود و دلیل دیگرش هم جنس حرف‎های اصلاح‎طلبانه و متفاوت روحانی بود... الان 6 سال از آن زمان گذشته است. مردم مخصوصاً در دو سال اخیر از آن حال سرخوش سال 92 دور شده‎اند. ما اعتراضات دی‌ماه پارسال را داشته‎ایم و همچنین اتفاقاتی را همین چند روز اخیر با آن روبه‎رو بوده‎ایم. این زنگ خطر را حس کرده‌اید؟ آیا جامعه ایرانی روبه یأس و ناامیدی رفته است؟


هر علامتی که نشان‌دهنده نوعی یأس و ناامیدی در جامعه باشد، زنگ خطر است و این زنگ خطر را مسئولان باید بشنوند. ما با مشکلاتی در کشور مواجه هستیم که باید هرچه سریعتر جبران شود. بعد از انتخابات، منتخب مردم باید این امکان را داشته باشد که به وعده خود عمل کند. دستگاه‎های نظام و همه قوای کشور، احزاب و گروه‎ها و نهادهای درون حاکمیت باید به انتخاب مردم احترام بگذارند و به رئیس جمهوری کمک کنند که بتواند به وعده‎های خود عمل کند. اما با کمال تأسف می‎بینیم که اینگونه نیست. برخی از نهادها و اشخاص و جریانات هنوز هم در حال و هوای انتخابات هستند. گویی که مردم اصلاً انتخابی نکرده‌اند. آنها حرف‌هایی را مطرح کرده و مطالباتی از رئیس جمهوری دارند که در برنامه‎های انتخاباتی خودشان بوده و مردم آن را رد کرده‌اند. یادمان هست که پس از انتخاب آقای روحانی در سال 92 فشارهای سنگینی برای تخریب ایشان در بحث مذاکرات هسته‎ای وجود داشت. دولتی که در خط مقدم برنامه‎ریزی برای دفع توطئه دشمنان و گشایش در امور مردم حاضر بود، بیش از انرژی‎ای که برای خاموش کردن دشمنی دشمنان به کار می‎گرفت باید وقت خود را صرف پاسخگویی به شبهات یا جلوگیری از کارشکنی‌های داخلی می‌کرد.


با وجود اینکه مقام رهبری بارها گفته‎اند که نباید مدیریت دوگانه‌ای که در حال القا است حاکم شود اما باید اذعان کنیم که برخی از نهادها و مراکز قدرت از جمله سازمان رسانه‎ای رسمی کشور این مدیریت دوگانه را همواره القا و تشدید کرد‌ه‌اند. دولت بدون رسانه در دنیای امروز نمی‎تواند به وظایف خود عمل کند. تنها کشوری که دولت و قوه‎ مجریه آن رسانه مستقیم شامل رادیو و تلویزیون برای گفت‌و‌گوی مناسب ندارد، ایران است. رسانه ملی خود تشخیص می‎دهد که کجای حرف رئیس جمهوری را پخش کند، کدام اقدامات دولت را ارائه کند و چگونه آن را نقد یا سانسور کند. ما مشکلات اینچنینی داریم اما واقعیت این است که نمی‎شود همه چیز را به پای این موضوع گذاشت. مجموعه‎ای از عوامل باعث شده که رقابت‎های انتخاباتی سال 92 و امیدی که بسته شده بود مقداری رنگ ببازد. من نمی‎خواهم بگویم که مردم ما به‌طور کلی مأیوس شده‎اند. اما واقعیت این است که از یکسو موانع داخلی، عدم همراهی برخی مسئولان با دولت و از سوی دیگر وجود موانع خارجی و نیز انباشت مشکلات گذشته، دلیل اصلی شرایط فعلی کشور است.


 وقتی حرف می‎زنیم از ما می‎پرسند که شما تا کی می‌‌خواهید از گذشته صحبت کنید. اما مگر می‎شود تخریب‌هایی که در اقتصاد ملی در طول دولت‎های نهم و دهم صورت گرفت و هزینه‎های سنگینی برای اداره کشور به بارآورده را نادیده بگیریم؟ بخش عمده‎ای از تحریم‌‌ها ناشی از اقدامات گذشتگان بود که همه انرژی دولت یازدهم صرف رفع آن و بحث برجام شد. گرچه امروز برخی می‎گویند برجام چه ثمری برای کشور داشت. حداقل ثمرش این بوده که 4 سال وضع فعلی را به تأخیر انداخته بود. وضعیتی که امروز ترامپ برای ایران به وجود آورده را باید در همان سال 92 تجربه می‎کردیم.


 شما اشاره کردید که یکسری عوامل بیرون از دولت در ایجاد وضعیت فعلی مؤثر بودند و در داخل دولت هم عملکردهای ناقصی وجود داشته که ما براساس فرآیند موجود به وضعیت فعلی رسیدیم. اما نقطه تمرکز مخالفان، دولت است. شما به‌عنوان کسی که جزو طیف موافقان دولت محسوب می‎شوید و اتفاقاً عضو دولت هم بودید، اگر بخواهید نقد از درون داشته باشید، فکر می‌کنید که چه قصورهایی در دولت منجر به چنین شرایطی شده و در بروز این اتفاقات دولت چند درصد مقصر بوده است؟


وقتی بحث شرایط کنونی کشور را مطرح می‎کنیم طبعاً تمرکز ما به سمت مسائل اقتصادی می‎رود. البته مشکلات کشور صرفاً اقتصادی و مربوط به عرصه سیاست داخلی و خارجی نیست بلکه ما مشکلات اجتماعی هم داریم. اما در نهایت آنچه برای مردم ملموس خواهد بود، مشکلات اقتصادی است.
دولت باید در درجه اول یک مجموعه منسجم و هماهنگ باشد. به‌نظر می‎رسد هماهنگی لازم بین تیم اقتصادی دولت وجود ندارد. به همین سبب امروز یک مطالبه جدی در سطح نخبگان و حتی در مجلس شورای اسلامی شکل گرفته که تغییر تیم اقتصادی را طلب می‎کند. البته ممکن است که برخی از این فشار ناشی از تبلیغات باشد اما واقعیت دارد. وزارت خزانه‌داری امریکا به اتاق جنگ علیه اقتصاد ایران تبدیل شده و طبیعی است در مواجهه و مقابله با جنگ اقتصادی تیمی جسور، دانا، هماهنگ و فداکار لازم است تا در این میدان بتواند بموقع عمل کند. اگرچه برادران ما در تیم اقتصادی دولت از توانایی خوبی برخوردارند، اما می‎شود افراد توانمندتر و پرانرژی‌تر را در مقطع حساس کنونی انتخاب کرد. البته این نقیصه به‌طور جدی در دولت یازدهم هم وجود داشت.


با وجود این چرا هیچ‌وقت از سوی هیچ مقام و مسئول دولتی این مشکلات مطرح نشد؟


نقصانی که به چشم می‎خورد این بود که دولت انگار زبان دفاع از خود نداشت و در بخش اطلاع‌رسانی بسیار ضعیف عمل می‎کرد. ما شاهد بودیم رقبای دولت که برخی از آنها نهادهای رسمی حکومت هم هستند، ده‌ها سایت خبری داشتند و مستقیم و غیرمستقیم شبانه‎روز دولت را بمباران تبلیغاتی می‎کردند. صداوسیما هم به‌طور رسمی این کار را انجام می‌داد. حتی برخی از تریبون‎های نمازجمعه که تریبون رسمی وابسته به حاکمیت است، وظیفه خود می‎دانستند که نقد کنند و حتی برخی فراتر رفته و به تخریب دست بزنند. در چنین شرایطی دولت نیاز داشت که همه وزیران مدام با مردم حرف بزنند. اگر صداوسیما به‌طور جدی رسانه خود را در اختیار آنان قرار نمی‎داد، باید سایت تأسیس می‌کرد. باید با خبرنگاران و رسانه‎های همراه نشست خبری برگزار می‎کرد. نه اینکه وظیفه دفاع را صرفاً برعهده شخص رئیس جمهوری یا معاون اول او بگذارند. ضعف دیگری که گاهی به چشم می‎خورد ناهماهنگی در تصمیمات است. بعضاً دیده می‎شود آقای رئیس‎جمهور دستوری می‌‌دهند و وزارتخانه‌ای خلاف آن را اجرا می‌کند. مردم انتظار ندارند در موضوع واحد صداهای متفاوت بشنوند.


 این ضعف‎ها چقدر ناشی از عدم هماهنگی سایر نهادهای حاکمیتی بود؟


به نظرم دولت در بعضی جاها بخصوص در اوایل دولت یازدهم بیش از حد نجابت به خرج داده است. من به‌عنوان کسی که از برخی مسائل گذشته مطلع بودم، می‌دانم که هزینه برخی اقدامات خودسرانه یا بلندپروازانه در عرصه جهانی و ناهماهنگی‎هایی که بعضاً در دخالت‎‎های بیجای برخی در سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی ما وجود داشت، چقدر به دولت آسیب رساند.


دولتمردان از این وضعیت گلایه می‎کردند. وزیر امور خارجه از فلان دستگاه گلایه می‎کرد که با دخالتش موجب کندی کار او شده یا دستگاه بانکی و وزارت اقتصاد و گمرک، صنایع و نیرو و... از برخی اقدامات تخریبی و کارشکنی‌ها معترض بودند. اما وقتی به همین افراد می‎گفتیم با مردم حرف بزنید و آنها را محرم بدانید و مشکل خود را با آنها در میان بگذارید، قبول نمی‎کردند و می‎گفتند که ملاحظه نظام را بکنیم و باعث اختلاف‎افکنی نشویم. سرریز آن اتفاقات امروز این می‌شود که همه بگویند مقصر اصلی مشکلات، دولت است. در حالی که بسیاری از این مشکلات ربطی به دولت ندارد. جالب اینجاست که برخی از نهادها اشخاص و رسانه‎ها که خود بانی بسیاری از این مشکلات بودند، امروز صدای طلبکاری‎شان بالاتر از همه است. تا زمان مذاکرات هسته‎ای فشار می‎آوردند که چرا مذاکره می‎کنید اصلاً برجام برای چه می‎خواهیم؟ ما هیچ احتیاجی نداریم اما امروز فریاد همین افراد بر سر دولت بلند است که چرا کاری نکردید تا امریکا از توافق هسته‎ای خارج نشود. چرا اقدامات بیشتری برای دریافت تضمین از اروپایی‌ها انجام نداده‌اید.


این دولت میراث‎دار وضعیت از هم پاشیده نظام بانکی بود. زمانی مؤسسات مالی و اعتباری غیرقانونی قارچ‌گونه به وجود آمدند و سپرده‎های مردم را تاراج کردند و دولت هم ناچار شد برای اینکه مردم ضرر نکنند در بدترین شرایط اقتصادی بیش از 11 هزار میلیارد تومان مطالبات آنان را پرداخت کند. اوایل دولت یازدهم این امکان وجود داشت که یارانه اقشاری که نیازمند نبودند قطع و به شیوه‎ای مطلوب به‌سمت تولید هدایت شود اما نشد و ما نمی‎توانیم تأخیر در اصلاح نظام هدفمندی یارانه‌‌ها را توجیه کنیم.


البته بسیاری از مشکلات کنونی اقتصادی کشور منشأ سیاسی دارد ولی در مجلس و رسانه‎ها و افکار عمومی از تیم اقتصادی،راه حل اقتصادی طلب می‎کنند. برای مشکل اقتصادی که منشأ سیاسی دارد، نمی‎شود راه حل اقتصادی یافت.


برخی سیاست‎ها و اقدامات ما در عرصه جهانی موجب فرار سرمایه از ایران می‌شود، آنوقت دولت را تحت فشار می‎گذاریم که چرا شما اشتغال ایجاد نمی‌کنید. اشتغال پول می‌خواهد، با ذکر و ورد خواندن که به وجود نمی‌آید. منابع مالی دولت هم محدود به نفت و مالیات است و با هزینه‎های سنگینی که بزرگ شدن دولت روی دست کشور گذاشته هزینه عمومی اداره کشور زیاد شده است. دولت با همه توان هم که کار کند و با تمام درآمد نفت و مالیات و عوارض شاید بتواند هزینه‌های جاری کشور را تأمین کند. برای هزینه‎های عمرانی و سرمایه‎گذاری‎ها دیگر پولی باقی نمی‎ماند. پس غیرمنصفانه است که بگوییم فقط دولت مقصر است.


با  وجود این همچنان برخی توپ را به زمین دولت انداخته و او را مقصر اصلی وضعیت فعلی جلوه می‌دهند...


این نکته که عده‌ای فکر می‎کنند  اگر دولت را کوبیدند، نهاد خودشان تقویت می‎شود و اگر یک قوه تضعیف شد قوای دیگر قوی باقی می‎ماند اشتباه است. این بدترین اشتباه استراتژیک کسانی است که به نام دفاع از ولایت بدترین ضربه را به ولایت می‎زنند. نظام مجموعه‎ای است از مردم و مسئولان و نهادها. تضعیف هر یک از اینها تضعیف نظام است. اگر دولت بخوبی بتواند به وعده‎های خود عمل کند، نتیجه کلی آن این است که نظام جمهوری اسلامی نظام موفقی است و چون در رأس این نظام ولایت فقیه قرار دارد به این معناست که ولایت فقیه تئوری خوبی برای اداره کشور است. می‌گویند آقا تنهاست و ایشان را با تنهایی علی (ع) مثال می‎زنند. این افتخار نیست که گفته شود رهبری در ایران تنهاست. چه کسی این را گفته؟ چرا به این موضوع دامن می‎زنند؟ رهبری همه اختیارات کشور را در دست دارد. سه قوه طبق اصل 57 قانون اساسی زیر نظر ایشان است. معنای ناخواسته القای این موضوع این است که رهبری ضعیف است و تدبیر و اداره کشور درست نیست. ما ساختار قانون اساسی مناسبی داریم. اگر همه به درستی عمل کنند و رقابت‌های کودکانه حزبی و دستگاهی و گروهی را کنار بگذارند، حتماً مشکلات کشور برطرف می‌شود.


موضع اصلاح‎طلبان در قبال شرایط فعلی جامعه چیست؟ اصلاح‎طلبان همیشه از ناامیدی مردم بیشتر از اصولگراها ضربه خوردند. مردم وقتی پای رأی بیایند، به نفع جریان شما بوده ولی سرخوردگی اجتماعی و سیاسی مردم، همیشه طیف رقیب شما را به صندلی قدرت رسانده... جنس ناامیدی الان مردم هم از این جنس است؟ یعنی ممکن است از شما روی برگردانند و به سمت رقیب بروند یا نه؛ مردم کلاً از جریانات سیاسی بریدند؟


من فکر می‎کنم شرایط فعلی کشور به گونه‎ای است که صحبت کردن از انتخابات ریاست جمهوری و حتی مجلس آینده خیلی زود است. شرایط کشور اقتضا دارد برای برون‌رفت از بحران کنونی همه دست به دست هم دهیم. بحث اصلاح‎طلب و اصولگرا و سهم‎خواهی و آینده‎نگری برای این جریان موضوع دوم و سوم است. البته خیلی روشن است که جریان ریشه‌دار سیاسی مثل اصلاحات حتماً باید به فکر ترمیم و تحکیم روابط خود با جامعه باشد. اگر یک جریان سیاسی از چشم مردم بیفتد نمی‎تواند نقش‎آفرینی هم داشته باشد. اما امروز وضعیت طوری است که از ایران باید یک صدا به گوش دنیا برسد. برخی کشورهای مرتجع منطقه صدها میلیارد دلار پیشکش ترامپ کرده‌اند  تا صرفاً علیه ایران توطئه کند. رسانه‎های خود را هم بکار گرفتند تا مردم را ناامید سازند. در شهرهای ایران حتی اجتماعات سالم و اعتراضات بحق مردم را منحرف می‌کنند. در چنین شرایطی فراتر از اصلاح‎طلبی و اصولگرایی و منفعت جناح‎ها باید همه دور هم بنشینند و کشور را از پیچ تند تاریخی عبور بدهند. ما روزهای سخت‎تر از این را هم داشتیم.


یادم است که در دوران جنگ یک روز در دفتر مهندس موسوی، بودم. تلفن زنگ زد. ایشان آشفته شد. پرسیدم که مهندس خبر خاصی شد؟ گفت مسئول سیلوهای ذخیره گندم خبر داد که امروز ته سیلوها را جارو کشیدند و به نانواها گندم دادند. ما چنین روزهایی را داشتیم و کشور را با هشت میلیارد دلار اداره کردیم که از این میزان دو و نیم میلیارد دلار آن مستقیم صرف جنگ می‎شد. اما مردم متحد بودند. به مسئولان اعتماد داشتند و مسئولان هم صادقانه با مردم حرف می‌زدند. ما امروز هم می‎توانیم این گونه باشیم. همه باید شجاعانه به میدان بیاییم.


اما نگرانی بابت جریان اصلاحات و اصولگرا به شعارهایی بازمی‎گردد که مردم در زمان اعتراضات دی ماه سر داده‌اند؛ همان شعار «اصلاح‎طلب، اصولگرا دیگه تمام ماجرا»...


دو گروه به مثابه دو لبه قیچی علیه جریان اصیل اصلاح‎طلبی و بزرگان اصلاحات و بویژه شخص آقای خاتمی مشغول تخریب و توطئه هستند. یکی از آنها، جریان خارج از کشور و ضدانقلاب و مشخصاً رسانه‌های منافقین هستند. برداشت آنها این است که جریان اصولگرا نفوذ خود را در جامعه از دست داده و جریانی که هنوز نفوذ اجتماعی دارد و بین مردم از محبوبیت برخوردار است و به قول خودشان هنوز می‎تواند سوپاپ اطمینان نظام و نقطه اتکا امید مردم باشد، جریان اصلاحات است.


این یک واقعیت است که آقای خاتمی با اینکه ممنوع‎التصویر و ممنوع‌‌الجلسه و ممنوع الخروج و... بودند اما پخش یک دقیقه کلیپ دعوت ایشان از مردم برای حضور در انتخابات همه تبلیغات انتخاباتی جناح رقیب را بهم ریخت. جریان خارج از کشور که با اساس نظام مخالف هستند و قصد براندازی نظام را دارند، فکر می‎کنند باید براندازی دو مرحله‎ای را انجام دهند. مرحله اول اینکه اصلاحات را مورد حمله قرار دهند و آن را بی‎اعتبار نزد مردم جلوه دهند و بعد از آن نظام اسلامی را ساقط کنند. آنها به این انگیزه اصلاحات را می‎کوبند و تخریب اصلاحات در کانون توجه آنهاست. فلذا هر اقدامی که آقای خاتمی از سر دلسوزی برای این نظام انجام می‎دهد شروع به هجمه تبلیغاتی علیه او می‎کنند. به موازات آنها جریان افراطی و تندرو در داخل کشور است که براساس برداشت غلطی که از سال 88 شکل گرفته و اصلاحات را منحرف و فتنه‎گر می‎دانند، با انگیزه‎های بعضاً خیرخواهانه و انتقادی یا بعضاً از روی حسادت و احیاناً از سوی عناصر نفوذی دشمن در میان آنان، مدام اصلاح‎طلبان را می‎کوبند و شخصیت‎های بانفوذ و محبوب مردم را تخریب می‎کنند.
البته جریان سومی هم در داخل کشور وجود دارد و آن جوانان تندرو و احساسی اصلاح‎طلب هستند، بدون اینکه از محذوراتی که اصلاح‎طلبان و آقای خاتمی با آن روبه‎رو هستند، مطلع باشند. آنان انتظارات فراتر از توان و یا مصلحت ملی از آقای خاتمی و اصلاحات دارند.
انتظار اینکه جریان اصلاحات با شعار ساختارشکنانه همراهی کند، نادرست است. در حالی که جریان اصلاحات از مطالبات بحق مردم حمایت کرد و چوب این مسأله را هم خورد. اعضای این جریان زندان رفتند و دچار محدودیت شدند. همین الان هم آقای خاتمی ممنوع‎التصویر است.
از نگاه من دشمنان تنها نظام اسلامی را هدف نگرفتند. ایران هدف آنان است. آنها کشور ثروتمند مؤثر در منطقه را نمی‌خواهند. امروز هر ایرانی با شرف و باوجدان از هر حزب و دسته‎ای باید منسجم باشد. اقداماتی که وحدت و انسجام ملی را تضعیف می‎کند، از ناحیه هر کسی باشد غیرقابل قبول است. مثلاً همین قضیه آقای سپنتا نیکنام را درنظر بگیرید. زرتشتیان نجیب در تاریخ ایران و بخصوص در تاریخ انقلاب همواره در کنار ما بودند. اما یک مسأله کوچک محلی را به مسأله بزرگ ملی و چه بسا فراملی تبدیل کردیم. این چه نوع مصلحت‎گرایی است؟ جمهوری اسلامی افتخار داشته در قانون اساسی حق اقلیت‎های دینی را به رسمیت بشناسد چرا این افتخار را نادانسته تخریب می‎کنیم. البته درست است که اصلاح‎طلبان مدتی خودخواسته با جامعه فاصله ارتباطی گرفتند. چون فکر می‎کنند که اگر حرفی بزنند، به جایی برمی‎خورد. اما ما که غرضی نداریم. معتقدم که باید دلسوزانه مشکلات کشور را رصد کنیم و به مسئولان منتقل کنیم. چرا باید رابطه اصلاح‎طلبان با رهبری انقلاب کمرنگ یا قطع باشد؟


الان قطع است؟


عملاً همین است.


مشکل را در اصلاح‎طلبان می‎بینید یا اینکه این وسط افرادی مانع هستند؟


نمی‎خواهم آسیب‎شناسی کنم اما شخصیت بزرگ و متفکر و محبوب اصلاحات مثل آقای خاتمی می‌ تواند با دنیا حرف بزند. ایشان ظرفیتی برای نظام است و هشت سال رئیس جمهوری بود. جمعیت زیادی از اصلاح‎طلبان افرادی تحصیلکرده، توانا و با تجربه هستند که برای حل مشکلات کشور طرح و برنامه دارند. اینها عملاً ارتباط‎شان با حاکمیت قطع است. باید این امکان وجود داشته باشد که دور هم بنشینند و اوضاع کشور را آسیب‌شناسی کنند، راه حل ارائه دهند و آنها را با رهبری انقلاب در میان بگذارند. چه در ملاقات حضوری و چه در نامه‎های دلسوزانه. نمی‎گویم که نامه سرگشاده بنویسند و فضای تبلیغاتی درست کنند. ولی حداقل باید ارتباط وجود داشته باشد. فقط هم رهبری نیست. با قوه‌ قضائیه هم باید جلسه داشته باشند. این قوه بی‎نیاز از دریافت نظرات اصلاحی مردم نیست. اصلاح‎طلبان باید بتوانند با مجلس هم ارتباط داشته باشند. البته در فراکسیون امید نمایندگان جریان اصلاحات را داریم که انتظار بیشتری از آنها می‎رفت. آنها باید شجاعانه وارد کار شوند. بی‎مهری‎ها و بی‎انصافی‎ها را باید تحمل کرد. ما نمی‎توانیم با نظام قهر کنیم. همه درون یک کشتی نشسته‎ایم و آسیب به آن آسیب به همه است.


با توجه به انتقاداتی که نسبت به وضعیت کشور وجود دارد و اکثراً هم این تقصیر را به گردن دولت می‎اندازند، چقدر ترمیم کابینه را راهگشا می‎دانید؟


اینکه فکر کنید معجزه می‎شود و یکسری انسان از کرات دیگر می‎آیند و تحولات اساسی رخ خواهد داد، انتظار بی‌جایی است. خطری که حس می‌کنم، این است که برخی آنچنان به این مطالبه دامن می‎زنند که انگار همه مشکلات به دلیل وجود تعدادی از این آقایان در کابینه رخ داده و اگر اینها رفتند، همه چیز تغییر می‎کند. بالاخره مجموعه مدیران ما در کشور معلومند چه کسانی هستند در عین حال چون این انتظار شکل گرفته و به دلیل روحی و روانی در خود دولت این مسأله مطرح شده، عقیده‌ام این است که اقدام بموقعی است. خوب است که آقای روحانی این کار را زودتر انجام بدهند و افراد شجاع‌تر و هماهنگ‎تری را وارد کابینه کنند. به عنوان عضو سابق دولت از همکاران سابق و امروز دولت خواهش می‎کنم که مقداری جدی‌تر در صحنه باشند و ملاحظه کاری‎ها را کمتر کرده و شجاعانه‎تر به صحنه بیایند.

شما زمانی که در دولت حضور داشتید هم جزو اعضای اصطلاحاً پاشنه‌ور کشیده کابینه بودید، آیا عدم حضور شما در کابینه دوم زمینه دلخوری برای شما فراهم کرده است؟


وقت پرداختن به این موضوع نیست. رئیس ‎جمهوری محاسبات، ملاحظات و اختیاراتی دارد و حق دارد همکاران خود را انتخاب کند و ما هم به انتخاب ایشان احترام گذاشتیم. بنده به عنوان سرباز صفر در خدمت مردم و انقلاب و کشور عزیزمان هستم. همین الان هم پاشنه ما در دفاع از دولت که منتخب مردم است ور کشیده است. هنوز هم وقتی بی انصافی‎هایی را نسبت به دولت روحانی و شخص ایشان می‌بینم، وظیفه خود می‎دانم دفاع کنم. فرقی هم نمی‎کند که در دولت باشم یا نه. البته وظیفه اخلاقی، دینی و انقلابی ماست که در دفاع از حق خصوصاً حقوق اساسی مردم و بویژه اقشار محروم و مستضعف و نیز در دفاع از آرمان‎های بلندی که حضرت امام خمینی (ره) و شهدای عالیقدر انقلاب به دنبال تحقق آن بودند، از هیچ کوشش و اقدامی فروگذار نکنیم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.