«سید محمدرضا حسینی بهشتی» پسر بزرگ شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی که در سال ۱۳۳۶ در قم متولد شده است، این روزها از مرز 61 سالگی گذشته و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران و مدیر گروه فلسفه فرهنگستان هنر است، هرچند هماهنگی و انجام مصاحبه با او کمی طولانی و گفت و گو با او درباره پدرش که یکی از ستون های اصلی انقلاب بود، به هفتم تیر (سالروز شهادت دکتر بهشتی) نرسید، در نهایت گپ و گفت مفصلی با او در این باره انجام شد.
به گزارش جماران؛ تابناک نوشت: پسر بزرگ شهید بهشتی تحصیلات خود تا مقطع دبیرستان را در زادگاهش (قم) انجام داده و سپس برای ادامه تحصیل به پایتخت مراجعه می کند. او که در زمان شهادت شهید آیت الله دکتر بهشتی 24 ساله بوده است، علیرغم سه سال و نیم تحصیل در رشته پزشکی آن را رها میکند و به علت علاقه اش به علوم اسلامی، با بازگشایی دانشگاه ها تغییر رشته می دهد و به سراغ رشته فلسفه غرب رفته و در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد را می گذراند.
بهشتی سپس برای گذراندن دوره دکترا به آلمان می رود و از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ در آلمان تحصیل می کند. او در سال ۱۳۶۶ به ایران بازمی گردد و از همان سال در گروه فلسفه دانشگاه تهران تدریس فلسفه را آغاز می کند. او به زبان های عربی، آلمانی، انگلیسی و اندکی یونانی و لاتینی تسلط دارد و عضویت پیوسته در فرهنگستان هنر، مسئول گروه فلسفه فرهنگستان هنر، عضویت در هیأت امنای مؤسسه مطالعات اجتماعی (وزارت علوم و تحقیقات و فناوری)، عضویت در هیأت امنای پژوهشگاه علوم انسانی و ... بخشی از فعالیت های اوست.
«محمدرضا بهشتی» بسیار خوش صحبت است و حافظه خوبی هم دارد، چون در خلال مصاحبه خاطراتی را به جزئیات از دوران فعالیت شهید بهشتی در جایگاه ریاست دیوان عالی کشور نقل می کرد که اتفاقا خیلی هم با سؤال و موضوع مورد پرسش تناسب داشت. البته او ریتم یکسانی در سخن گفتن داشت که این نشان از تبحر در فن سخنرانی دارد؛ به شکلی که شاید برای مخاطب این گونه القا کند که حرف هایش را از روی یک متن از قبل تهیه شده بیان می کند.
آنچه در ادامه می خوانید، مشروح گفت و گو با دکتر سید محمد رضا بهشتی، پسر بزرگ شهید آیت الله دکتر بهشتی درباره مقطع زمانی مسئولیت گرفتن اولیت رئیس دیوان عالی کشور و عملکرد او در این جایگاه است.
آقای بهشتی به عنوان اولین سؤال، می خواهیم بدانیم که چطور شهید آیت الله دکتر بهشتی به ریاست دیوان عالی کشور رسیدند؟
به دنبال تصویب قانون اساسی و رفراندوم و تلاش برای استقرار نهادها و ارکانی که در قانون اساسی برای کشور پیشبینی شده بود، مرحوم شهید آیتالله بهشتی بعد از پایان یافتن کار شورای انقلاب همراه با اعضای شورای انقلاب خدمت امام (ره) در بیمارستان قلب رسیدند، امام (ره) در آن ایام در آنجا بستری بودند.
شهید بهشتی بنایی برای پذیرش مسئولیت در جمهوری اسلامی نداشت
در این دیدار، ضمن گزارشی که از کار شورای انقلاب ارائه دادند، پایان شورای انقلاب را آنجا اعلام کردند. مرحوم امام (ره) به دنبال پایان یافتن کار شورای انقلاب برای برخی از اعضا شورا پیشنهاد سمتهایی را کرده بودند. این را به عنوان یک خاطره قبل از ورود به بحث عرض کنم که روز قبل و به خصوص شب قبل من با مرحوم شهید آیتالله بهشتی مکرر صحبت داشتیم و اصرار ما بر این بود که همانطور که خود ایشان هم عزم این را داشتند، ایشان مسئولیت رسمی در کشور نپذیرند.
خود ایشان بر این باور بودند که دایره فعالیت خود را بر دو کار متمرکز کنند؛ یکی نیاز فکری جامعه بود که در آن ایام با وجود گروههای مختلف به ویژه فعالیت گروههای چپ و مارکسیستی در کشور گسترده بود و به نظر شهید بهشتی میرسید بجاست در سطح جامعه روی مسائل اندیشهای کار کنند و بتوانند در فضایی که وجود دارد یک عمق فکری خوبی به جریانهایی که در انقلاب حرکت میکرد، داده شود.
دوم، اعتقاد به کار تشکیلاتی بود که ایشان داشتند و میخواستند روی کار حزب (جمهوری اسلامی) که دبیر کل آن هم بودند، کار کنند. حزب را ایشان تشکلی میدیدند که باید پیوست و عمق مردمی خود را داشته و حفظ کند. از سوی دیگر برای آینده هم برنامهریزی کند و هم کادرسازی داشته باشد. چون اینها نیاز به هم فرصت و هم تمرکز داشت که ایشان چنین قصدی داشتند.
پس چطور شد که مسئولیت قضایی قبول کردند؟
در جلسهای که در بیمارستان قلب تشکیل شد، حتی تا پشت در هم که میخواستند بروند اصرار و درخواست ما این بود که مسئولیت جدیدی را نپذیرند و البته نظر خودشان هم همین بود. در این مدت پرفشار هم در قبل انقلاب، هم در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب و هم به خصوص بعد از پیروزی انقلاب بار سنگینی که به ناگهان بر دوش افراد از جمله مرحوم شهید آیتالله بهشتی افتاد، باعث شد خود ایشان هم نسبت به عدم پذیرش مسئولیت نظر مساعدی داشته باشند.
دلیل پذیرش ریاست دیوان عالی کشور از سوی شهید بهشتی
وقتی ظهر ساعت دو اخبار پخش شد، ما شنیدیم که امام (ره) ایشان را به ریاست دیوان عالی کشور منصوب کردند. وقتی شب ایشان برگشتند، من گفتم خوب بود که ما این همه اصرار کردیم. ایشان نقل کردند که بعد از ارائه گزارش خدمت امام (ره)، ایشان اذعان داشتند شما را برای رئیس دیوان عالی کشور در نظر دارم. من همین مطالب را بیان کردم و گفتم اگر اجازه دهید من در این میدانها کار کنم و فکر میکنم موثر هستم.
ایشان گفت امام (ره) هم دست من را گرفتند و نگاه عمیقی به ما کردند و گفتند من هم مثل شما هستم. اگر شما همراهی نکنید چه باید کرد؟ مرحوم شهید آیتالله بهشتی گفت هم دست امام (ره) و هم نگاه ایشان و هم مسابقهای که داشتم باعث شد احساس کردم اصرار من نابجاست و ایشان این را پذیرفته بود که به یک شرط بود و آن که مرحوم موسوی اردبیلی مسئولیت دادستانی را عهدهدار شوند.
بعدها مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی به بنده میگفتند، من آمدم بیرون شما گیر افتادید. به چه دلیل من را گیر انداختید؟ با این شرط مرحوم شهید آیتالله بهشتی پذیرفته شد و هر دو به دستگاه قضائی آمدند.
مرحوم شهید آیتالله بهشتی گاه در دوران شورای انقلاب هم در معرض این که مسائلی در باب قضائی به ایشان ارجاع داده شود، بودند، ولی چون مسئولیت مستقیمی در دایره قضائی نداشتند این با مسئول مستقیم دستگاه قضائی بودند، فرق داشت.
پس از پذیرش مسئولیت نیز همچنان بی میل به ادامه در این زمینه بودند یا تغییری در ایشان ایجاد شد؟
مرحوم شهید آیتالله بهشتی مصمم بود، همانند هر جایی که مسئولیتی داشتند. ایشان یا مسئولیت را قبول نمیکردند و اگر قبول میکردند جدی عمل میکردند، ایشان با این دید سراغ دستگاه قضائی و دادگستری آمد که بتوان کار تأسیسی خوبی صورت گیرد.
تلقی مرحوم شهید آیتالله بهشتی از کار دادگستری و دستگاه قضائی تلقی بسیار ریشه در عمق فکری ایشان داشت. مجموعاً ایشان از 4 اسفند 58 تا 7 تیر ماه 59 حدود یک سال و چهار ماه، مسئولیت دستگاه قضائی را عهده دار بودند که مدت چندان طولانی نبود.
قرائت دقیقی از آنچه تلقی و آیده آل ایشان بتوان از کار دستگاه قضا خواند، دارید؟ طبیعی است که شما باید بدانید هدفی که ایشان برای کار در این جایگاه داشت، چه بود؟
شهید بهشتی میخواست قوه قضائیه پناهگاه آخر مردم باشد
تلقی مرحوم شهید آیتالله بهشتی از دستگاه قضا این بود که باید در کشور جایی را داشته باشیم که وقتی مردم به رغم تلاشهایی که کردند در میدانها دچار مشکل شدند و حقی از آنها از بین رفت، اگر هیچ جای دیگر امکان احقاق حق و بازگشت حقوق از بین رفته نباشد، یک جا پناهگاه مردم باشد و مطمئن باشند در رجوع به این پناهگاه حق آنها احقاق و آن چه از آنها ضایع شده به آنها بازگردانده میشود.
ایدهآل و آرمان مرحوم شهید آیتالله بهشتی در دستگاه قضائی این بود و تمام تلاشهایی که در این مدت نه چندان طولانی ایشان پایهگذاری کرده و برخی از ایشان به نحوی به یادگار مانده، ولو گاهی فقط نامی باقی مانده است، با توجه به چنین هدفی بوده است. اول تلقی از نظام حقوقی و دستگاه قضائی و دادگستری وجود داشت.
در هر حال چنین خدمتی را پذیرفته بود، با این آرمان بود و دل او برای چنین آرمانی میتپید. در این جهت تلاش هایی را آغاز کردند. در چند جهت ایشان برای این کار تلاش کردند: یکی در جهت کوشش برای اصلاح و تدوین قوانینی که در این راستا کارهایی انجام شد. از جمله آن را در لایحه قصاص و کوشش برای اصلاح قوانین می بینیم. چون به نظر ایشان میرسید این نیاز به گفتوگوی اغنایی دارد؛ بنابراین، جلساتی در دیوان عالی کشور و دادگستری تشکیل و در آن حتی پیرامون لایحه اصلاحات مناظراتی شد که خود از اسناد خواندنی آغاز انقلاب است. نظریات و دیدگاههای افراد مختلف ـ چه آنهایی که منتقد لایحه بودند و چه کسانی که موجه میدانستند ـ و ماحصلی که از این مناظراتی به دست آمد به نظرم شایسته یک پژوهش و تحقیق تاریخی-حقوقی خیلی خوبی است.
در خصوص نیاز به افراد کارآمد در دستگاه قضائی کار شد. یکی از کارهایی که مرحوم شهید آیتالله بهشتی صورت دادند، این بود عدهای از کسانی که در دستگاه قضائی بودند، کسانی بودند که رشته حقوق خوانده و علاقهمند برای همراهی در دستگاه قضائی بودند، یک دوره کلاسهای آموزشی فشرده برای آنها برگزار شد که افراد مختلف در حقوق و فقه در این کلاسها تدریس میکردند و از کسانی که اکثراً جزو حقوقدانهای نسبتاً معمر و دارای سنین میانسالی به بالا هستند و در این کلاسها شرکت کردند میتوان تحقیق بیشتری کرد.
من خودم با کسانی که در این کلاسها حضور داشتند، برخورد کردم و در این دوره آموزشی حضور داشتند، نکات جالبی را در خصوص کاری که در این خصوص انجام گرفته بود، داشتند و باز هم به نظر من بجاست به عنوان شواهد و اسناد تاریخ انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شود.
شهید بهشتی بر استقلال دستگاه قضایی تأکید زیادی داشت
قدم سومی که به نظر مرحوم شهید آیتالله بهشتی رسید، استقلال در قوه قضائیه بود. با توجه به پیشینه دستگاه قضائی و دادگستری در کشور برای ایشان این مسأله به عنوان یکی از نکات و مسائل مهم برای آینده دستگاه قضا مطرح بود.
تنها روحانی حاضر در دادگاه مصدق که بود؟
ایشان پیش از انقلاب هم با هشیاری که نسبت به مسائل اجتماعی از مبارزات صنعت نفت داشت و در دادگاه مرحوم مصدق به عنوان تنها طلبه حاضر در دادگاه، شرکت داشت ـ که کارت ورودی ایشان در اسناد مربوط به ایشان وجود دارد ـ یا در دادگاه نهضت آزادی که آن هم موجود است، علاقهمند بود و مباحث دستگاه قضائی را دنبال میکرد، برای ایشان یکی از مسائلی که مطرح بود استقلال دستگاه قضائی بود، به نحوی که حاکمیت و دولت حتی ضابطین انتظامی جهتدهنده به رسیدگی و احکام صادره در این دستگاه نباشند.
به همین جهت ایشان تشکیل پلیس قضائی و یک سازماندهی اولیه برای پلیس قضائی انجام دادند. یعنی ضابطین دستگاه قضا باید مستقل از نیروی آن ایام همانند کمیته و شهربانی و بعدها دستگاه انتظامی و کسانی که به نحوی به عنوان ضابط شناخته میشدند، باشد؛ به این معنا که افرادی با حقوق آشنا باشند و در همان مواجهه اول با تخلفها و جرمهایی که انجام میشود و نیاز به کار جدی برای فراهم آوردن مدارک لازم برای حکم قضائی بعدی در همین مراحل شکل میگیرد، افرادی عهدهدار باشند که با مسائل حقوقی آشنایی خوبی داشته باشند و این طور نباشد وقتی پروندهای بیرون از دستگاه قضایی شکل گرفته باشد تازه در اختیار قاضی قرار گیرد و معمولاً در همان شکل گرفتن پروندهها این که چه دیدی بر پروندهها حاکم بوده، نقش تعیینکننده دارد.
این نگاه صرفا به سابقه دستگاه قضایی قبل از انقلاب بازمی گشت یا ایشان به آنچه بعد از انقلاب تا مسئولیت گرفتنشان هم گذشته بود، انتقاد داشتند؟
انتقاد شهید بهشتی به شرایط دستگاه قضایی بعد از انقلاب
شهید بهشتی می خواست شرایط طوری نباشد که حکم قاضی تحت تأثیر قرار بگیرد و یا همانند برخی موارد که متاسفانه دیده میشود با حکم از پیش شکل گرفتهای در همان بخش مراحل تحقیق و بازجویی و بازپرسی روبرو شود. یکی از مواردی که مرحوم شهید آیتالله بهشتی تصریح میکردند و یقیناً به دنبال آن بود، این است که این وضعیتی که در یک سال و خردهای قبل از مسئولیت ایشان در انقلاب به دلیل شرایط انقلاب ایجاد شده بود، ایشان معتقد بود به هیچ وجه قابل ادامه دادن نیست و باید حتماً سروسامانی به دستگاه قضائی داده شود و این را عرض کنم که حتی در دوران پیش از این مسئولیت در مواردی که ایشان مطمئن میشد که ممکن است در مسیر کار پروندهها مسیری که باید طی نشده، تا جایی که در حد و امکان تاثیرگذاری ایشان بود بجد تلاش میکرد، طوری نباشد که حقوق افراد زیر پای گذاشته شود.
یکی از دلایل تخریب شهید بهشتی مقاومت در برابر انتشار لیست کارکنان ساواک بود
یکی از راههایی که مرحوم شهید آیتالله بهشتی ایستادگی کرد و به دلیل آن به خصوص از سوی نیروهای چپ و کسانی که به عنوان مخالفان نوع حرکت ایشان در شرایط اجتماعی بعد از پیروزی انقلاب از جانب آنها به شدت مورد سوء ظن و طعن قرار گرفت و در جامعه نیز انعکاس گسترده پیدا کرد، فشاری بود که این نیروها برای انتشار لیست اسامی کارکنان ساواک داشتند و این فشار به حدی در روزنامهها و جاهای مختلف و مجامعی که غلبه نیروهای چپ بود و کلام و نفوذ بالایی داشتند و مطبوعات بالا گرفت که مرحوم شهید آیتالله بهشتی تقریباً در انظار برخی مدافع ساواک و مسیر ساواک معرفی میشد.
چرا شهید بهشتی از انتشار لیست کارکنان ساواک جلوگیری کرد؟
یک بار از ایشان پرسیدم چه اصراری دارید این لیست را منتشر کنید. این میزان فشار مورد توجه شما شده و مورد سوء ظن قرار گرفتهاید و اتهام این که سری در گذشته با ساواک دارید، دلیل این امر چیست؟ پاسخ ایشان بسیار روشن و قانعکننده بود. ایشان گفتند این لیست حدود 3 هزار نفر است و این از باغبان تا بازجو و شکنجهگر را در خود دارد. انتشار اسامی باعث میشود به هرجومرج قانونی میدان میدهیم و همه افراد به یکسان دچار جرم نشدهاند.
کسی که آشپز ساواک یا مسئول دفتری ساواک بوده، با کسانی که کارهای خلاف شأن انسانی و حقوق افراد در مسیر بازجویی و در مسیر شکنجهها انجام میدادند، فرق دارد. انتشار یکباره این لیست آن طور که فشار وارد میکنند به این نتیجه میرسد که اینها چه واکنشی در جامعه نسبت به این افراد نشان میدهند.
هر کسی در هر محلهای ساکن باشد که وابسته به این اداره و دستگاه بوده است، در معرض هر گونه آسیبی قرار میگیرد و این قانون میشود که جواز این را صادر کنیم و جامعه هر کاری میخواهد با این افراد انجام دهد. ایشان اذعان داشت این کار خلاف است و تا زمانی که من هستم مجال چنین کاری نمیدهم. ایشان این چنین کرد به رغم این که هنوز مسئولیت دستگاه قضائی را عهدهدار نبود و گفت ما نباید دچار چنین تخلفی به عنوان مسئولان و مدیران انقلاب شویم.
کما این که من به خاطر دارم در یکی از جلسات با آقای دکتر حریرچی، که سابقا رئیس یکی از دانشکده های دانشگاه تهران هم بود، ایشان گفت: من در فاصله نه چندان زیاد در واقعه 7 تیر، همراه یکی از دوستانی که من را دعوت کرده بود به حزب جمهوری اسلامی رفتم و دیدم در آنجا مرحوم شهید آیتالله بهشتی در سالنی بود و افراد زیادی از نیروهای نظامی و جوان و انقلاب و پرشور آمده بودند و درخواست داشتند که از ردیف بالای ارتش با پیگیریهای حکم واحدی، همه برکنار شوند و نیروهای جدید جایگزین شوند و برای خود هم دلایلی داشتند که برخی از این افراد شاکله ذهنی قبل از انقلاب و افرادی نیز ارتباطات بیرونی دارند.
به هر حال بودن اینها در ارتش ممکن است برای حفظ و آینده انقلاب خطرناک باشد به خصوص در لحظات حساسی که ممکن است برای هر کشوری از جمله ایران ایجاد شود کما این که با فاصله کمی مسأله جنگ پیش آمد و حمله عراق به ایران انجام شد و اظهار نگرانی و پافشاری میکردند چنین اقدامی انجام شود.
دکتر حریرچی نقل می کرد، مرحوم بهشتی بعد از این که به صحبتهای این افراد گوش داد، اذعان داشت، چنین کاری را نمیتوانیم انجام دهیم، چون ممکن است در بین کادرها و افسرانی که حضور دارند افرادی باشند به نحوی در وابستگی به شاه و دربار دچار خطا و تخلف قانونی در ارتش شده یا در خرید تسلیحات نابه جا از اموال مردم منتفع شده باشند ولی ممکن است کسانی باشند که هم قصد و هم عمل آنها دفاع از کشور و تلاش برای حفظ حریم کشور است و در جایگاههایی در ارتش قرار گرفتند که جایگاه فرماندهی و بالاتر است و قصد آنها این چنین است و اگر به ارتش وفاداری نشان دادند به خاطر این بوده و چه بسا ممکن است ما نه تنها نباید آنها را برکنار کنیم، بلکه باید افرادی را که خدمت کردند، تشویق و ترغیب کرد و این درخواست شما هم خلاف عدالت و هم خلاف وحدت کشور است.
دکتر حریرچی اذعان داشت، بعد از صحبتهای شهید بهشتی با خودم گفتم، بعید میدانم کسی که صاحب چنین تفکری است بتواند در جامعه ما به سلامت از حوادث بگذرد. وقتی با فاصله کمی حادثه 7 تیر ماه رخ داد و شنیدم، گفتم معلوم نیست ظرفیت همان طرز فکر و آن نگاه در جامعه به اندازهای باشد که همه افراد آن را تحمل کنند و پیشبینی من چنین بود.
پس توجه به حقوق افراد، انجام کار عالمانه و اینکه نباید با تخلف یک نفر عده زیادی را فدا کرد از شاکله های اصلی ذهن و عملکرد شهید بهشتی در دستگاه قضایی و امور حاکمیتی بوده است؟
شهید بهشتی معتقد بود نباید اول فرد دستگیر و سپس برای او پرونده تشکیل شود
مسأله توجه و اصرار نسبت به این که حقوق افراد باید بتواند با اطمینان تأمین شود و افراد مطمئن باشند حقوق این افراد از بین نمیرود. به خصوص از این رویه که پیش از انقلاب وجود داشت که افراد دستگیر میشدند و بعد از دستگیری پرونده شکل میگرفت و در جریان بازپرسیها و شرایطی که مطلع هستید، برای افراد اثبات جرم میشد. نسبت به این امر شهید بهشتی بسیار منتقد و حساس و معتقد بود در نظام آینده جمهوری اسلامی که شکل میگیرد نباید به چنین سمتی اساسا حرکت شود.
نسبت به کار عالمانه و علمی در دستگاه قضائی از سطوح بالا تا پایینترین سطح و ضابطین قضائی بسیار هم توجه داشت و هم تلاش میکرد، به این سمت حرکت کنند. فرض کنید اگر در مراحل اولیه تشکیل پرونده شما با افرادی روبه رو باشید که از توانمندیها و دانش خوبی برخوردار باشند، بسیاری از مواردی که از طرق دیگر برای کسب اطلاع و رسیدن به محتوای واقعی پروندهها صورت میگیرد، ضرورت خود را از دست می دهد و آن هم از طرقی است که میدانیم در آن احتمال تضییع حقوق افراد بالاست و این چیزی است که هنوز توجه نسبت به آن کاملاً ضروری است و به نظر میرسد از نقاطی است که میتواند دستگاه قضائی را به سمت انحراف جدی بکشاند.
نکته دیگر آنکه مرحوم بهشتی به دلیل نوع نگاه جامعی که داشت، به گمان من یکی از دلایل آن آشنایی عمیق و خوب ایشان با فلسفه هم بود که نگرش جامعی را به افراد میدهد، به خوبی درمییافت کوشش برای ساماندهی دستگاه قضائی و دادگستری بدون در نظر گرفتن رابطه آن با بقیه نهادها و بقیه قوا ممکن نیست.
تلاش ایشان در امر استقلال دستگاه قضایی، تخصص افراد فعال در آن از صدر تا ذیل و ارتباط شفاف و روشن با سایر نهادها و قوا، نشان می دهد که اهداف بلند مدتی برای قوه قضائیه در نظر داشته اند، چقدر این اهداف را امروز تحقق یافته می بینید؟
تلاش او بر این بود بتواند جامعه روشن در این امر برقرار شود. از یک سو تأکید بر استقلال دستگاه قضائی را داریم و از سوی دیگر مسأله مهمی است که در دادگستری نخواهد در دست و بال قوای دیگر عمل کند و جایگزین آنها شود.
از نظر شهید بهشتی چه موضوعاتی باید به قوه قضائیه ارجاع شود؟
ایشان هم معتقد بود بخش عمده مسائل کشور باید در زمان خود در دستگاه قانونی و در دستگاه اجرایی روی روال خود بگردد و موارد استثنائی که ممکن است پیش آید که در آن چیزی از روال خارج شده باشد و نیاز به مداخله دستگاه قضائی باشد، به این دستگاه ارجاع داده شود.
یعنی دستگاه قضائی خود را در نقش نه تقنینی به طور مستقیم و نه اجرایی مستقیم نبیند و دستگاه قضائی تبدیل به وسیلهای مخصوصاً برای پیشبرد مقاصدی غیر از حساب حقوق مردم نباید باشد. از این امر به شدت پرهیز داشت که چهره دستگاه قضائی مبدل به این شود که وسیلهای در اختیار دولتها و حکومتها قرار گیرد تا مقاصدی بیرون از این امر را از طریق دستگاه قضائی اعمال کنند و پیش ببرند.
در عین حال که معتقد بود رابطه دستگاه قضائی با دو قوه دیگر بسیار نیاز به همفکریهای مشترک دارد تا مسائل پیچیده جوامع کنونی در دنیا را به سمت حل واقعی حرکت دهد و آخرین جایی که باید نقش بازدارندگی را داشته باشد دستگاه قضائی باشد و نمیتواند جایگزین روالهای جاری شود، در عین حال ایشان معتقد بود این رابطه باید رابطه تعریفشدهای باشد.
نحوه برخورد شهید بهشتی با جلوگیری از یک تخلف در شهرداری تهران
من خاطرهای عرض کنم از آقای دلجو، کسی که در آغاز انقلاب شهردار تهران شد. ایشان نقل کرد که من نسبت به یک تصمیمی در شهرداری به جمعبندی رسیده بودم و به جدیت در حال اجرا بودم و میدانستم این امر باعث این میشود برخی افراد نسبت به این تصمیم واکنش داشته باشند، چون پیش از این حقوقی را از دیگران به نحوی گرفته و ضایع کرده بودند و حالا که میخواستیم این را روی ضابطهمندی قرار دهیم، علی القاعده صدای عدهای درخواهد آمد و فشار وارد میکنند و به هر حال دارای چهره و صاحب نفوذ بودند، ولی این فرد کار خود را در حیطه اختیارات خود به عنوان شهردار انجام میداد.
همینطور که پیش بینی میشد در این باره در جاهای مختلف و در مطبوعات حرف زده شد از جمله من (دلجو) یک روز نشسته بودم و تلفن صدا کرد، دیدم که مرحوم بهشتی است و در جایگاه مسئول دستگاه قضائی با من صحبت میکند. او (دلجو) نقل می کرد که ایشان اولاً با احترام و صمیمی با من صحبت کرد و بعد پرسید آقای فلانی شنیدم چنین رویهای در فلان موضوع پیش گرفتهاید و اجرا میکنید، نسبت به این شکایاتی از جانب افراد رسیده و من پیش از این که وارد این امر شویم میخواهم از شما بشنوم مبنای این تصمیمگیری شما چیست و نحوه عملکرد شما چطور است؟
ایشان (دلجو) گفت، من نیم ساعتی برای مرحوم بهشتی توضیح دادم که ماجرا چیست و عملکرد ما در این زمینه چگونه بوده و در دایره وظایف ما است و طبق قانون هم عمل میکنیم. گفت به نظرم رسید وقتی کاری درست است از این که برخی از افراد ناراضی باشند و هیاهو کنند ما نباید نگران باشیم و بترسیم چون اینها افرادی هستند که امکان این که در سطح جامعه بتوانند صدای خود را به همه جا برسانند وجود دارد در حالی که در مقابل افرادی که حق آنها تضییع میشود، چنین امکانی ندارند و طبیعی است صدای اینها بلندتر از آنها شنیده شود.
او (دلجو) عنوان کرد که مرحوم بهشتی با حوصله گوش کرد و سؤالاتی را مطرح کرد و به تناسب شکایاتی که شده بود سؤالات را بیان کرد و من پاسخ دادم و ایشان گفتند آقای دلجو من از شما تشکر میکنم که این طور عمل و بر مبنا حرکت کردید و این که شما قاطعانه مسیر خود را به عنوان مدیر دنبال کنید و اگر تخلفی صورت گیرد طبیعی است به شکایات افراد رسیدگی خواهیم کرد، ولی پیش از این که وارد این مسأله شوم خواستم، از جزئیات مطلع شوم و مبنای تصمیم مدیریتی شما را آگاه شوم و در غیر این صورت وارد این میدان نخواهیم شد چون این وظیفه دستگاه مجریه و دستگاه اجراست و شما که شهردار هستید ارتباط نزدیکی با مردم دارید و نهادی هستید که نماد شهر است و از این جهت پیوند این نهاد با مردم بالاست و خواستیم پیش از اطلاع از این موضوع ورود در این امر نداشته باشیم.
شهید بهشتی در برخورد با مشکلات اول به ریشه آن میپرداخت
این امر نشاندهنده دید کلاننگر است. مرحوم بهشتی در همه موضوعات دید کلاننگر داشت؛ به این معنا که هم از یک سو وقتی به یک مسأله میپرداخت تلاش میکرد عمق آن را به درستی دریابد و هم نسبت آن را با سایر چیزها را دریابد و هم این را به عنوان یک نگاه آیندهنگرانه در نظر داشته باشد. یعنی عمقنگری، کلاننگری و آیندهنگری جزو ویژگیهای نحوه نگرش مرحوم بهشتی بود و این تأثیر خود را میگذاشت.
واکنشهای فوری و آنی و قبل از اطلاع کافی و عاطفی و احساسی که ممکن است بر اثر برانگیخته شدن عواطف و احساسات به دلیل سخنان این فرد و آن فرد و این جمع باشد، باعث نمیشد مرحوم بهشتی مشی مبنایی که در مسائل داشت را عوض کند و یا تغییر دهد.
باید بدانیم تصمیم در قوه قضائیه چه تأثیری بر دیگر عرصهها دارد
در کنار این احساس آرامشی در مواجه با مرحوم بهشتی داشتیم و احساس میشد فردی از روی اندیشه است که حرکت و داوری میکند و تلاش او این است به سمتی برود که نتایج آینده خوبی در هر مسألهای برسیم؛ بنابراین، ویژگی دیگر ایشان این است که بفهمیم اگر فلان تصمیم را در دایره قضائی گرفتیم چه تبعاتی بر روی عرصههای دیگر اعم از اقتصادی، حقوقی، اخلاق، اجتماعی و غیره دارد.
به نظر شما این نگاه کلان نگری که شما اشاره می کنید، شهید بهشتی در تصمیمات به آن توجه داشت، در کشور نهادینه شده است؟
قوای مجریه و مقننه باید پیش از تصمیم به پیامدهای آن توجه کنند
به نظر بنده اگر فلان تصمیم را در دستگاه مدیریت و مقننه داشتیم باید این همه جانبه نگری در مسائل و آیندهنگری و این که پیشبینی کنیم با چنین تصمیمی چه پیامدهایی را خواهیم داشت، را مورد توجه قرار دهیم. یک زمانی به ذهن من رسیده بود بررسی کنیم و ببینیم قوانینی که در مجلس تصویب شده و بعد به تأیید شورای نگهبان رسیده، با چه فواصلی اولین تبصرهها را خورده است.
اینکه قوانین به فاصله کوتاهی تبصره میخورند، نشان دهنده غفلت است
به نظرم گاهی مواقع بعد از شش ماه اولین تبصره را خورده است. این تبصره نشان میدهد چیزی در قانون پیشبینی نشده بود و به مشکل برخوردیم و در نهایت ناچار شدیم تبصره بزنیم. اگر مطالعه خوب، بررسی همه جانبه بیشتر، آیندهنگری بیشتر لحاظ شده بود ناچار نبودیم قوانین را با فواصل کمی یا تغییر دهیم یا تبصره زیادی بزنیم که ناشی از این است که از چیزی غفلت شده است.
به تدریج به گونهای میشود که تبصرهها به حدی زیاد میشود که نیاز به تدوین مجدد قانون وجود دارد. این نگاه همه سو نگر و کل نگر و این که ربط بین حوزهها و قلمروهای مختلف را باید دریابیم و هوشیار نسبت به اینها باشیم، چیزی است که در مرحوم بهشتی نه تنها در این عرصه بلکه در حوزههای دیگر که ایشان حرکت میکردند و مسائل اقتصادی و اظهارنظرهای در این حوزه، در مسائل سیاسی، در سیاست بینالملل و امثال اینها به خوبی این ملاحظه میشود.
شهید بهشتی جای به رخ کشیدن سوابق انقلاب و تحصیلات، دیگران را اقناع میکرد
نکته دیگر در خصوص شهید بهشتی این است که ایشان تلاش میکرد به لحاظ عمق فکری و اقناع اجتماعی که اهل اقناع بود و این که ایشان چطور با کسانی که مخالف نظرش بودند مینشست و در نهایت افراد حاضر در جلسه با اقناع خارج شوند موضوع مهمی بود. ایشان این رویه را ترجیح می داد تا اینکه بخواهد خود و سوابق قبل از انقلاب و مرتبه دانشگاهی و حوزوی خود را وسیله قرار دهد تا رأی خود را پیش ببرد. ایشان این توان را داشت تا دیگران را اقناع کند و انصافاً توان بالایی در این زمینه داشت و تحمل و سعه صدر بالایی در این زمینه داشت.
فکر می کنید این رویه توجه به وظایف قانونی هر نهاد به صورت مجرا، حاکمیت قانون و ایجاد اقناع در جامعه امروز ما حاکم شده است؟
باید خود و جامعه رو به بلوغ فهم قانون برسانیم
به نظرم، نکته مهم این است که خود را در این مسیر به بلوغ فهم قانون برسانیم. به نظرم این که در جامعهای صورت و ظاهر قانون و قانونگذاری و ابلاغ قوانین و اجرای قوانین را داریم با رسیدن به بلوغ فهم قانون این فرق و فاصله دارد. این که دریابیم مناسبات ما با هم چطور است به رغم همه راههای دیگری که ممکن است وجود داشته باشد، این صورت واقعی و ماندگار و پایدار خود را در قانون مییابد و همه باید خود را ملتزم به قانون بدانیم، رسیدن به چنین بلوغی است.
شهید بهشتی قبل از انقلاب به 23 کشور دنیا سفر کرده بود
این از ایدهآلهای مرحوم بهشتی بود. ایشان 23 کشور را قبل از انقلاب دیده بود چون بعد از انقلاب مجال بیرون رفتن از ایران را نداشت. نه فقط به عنوان کسی که سر به جوامع میزند و یا به عنوان گردشگر باشد، بلکه با هوشمندی و تیزهوشی که داشتند به خصوص تجربههای اجتماعی بعد از دهه 20 به این طرف را که با جدیت دنبال کرده بود، به دنبال این بود که در جوامع دیگر وضعیت در شئون مختلفی که دارند در قیاس با جامعه ما چگونه است و انصافاً نکات بسیار ژرفی را مییافت و اینها را به عنوان دستاورد اول انقلاب می دانست و در آغاز انقلاب عملاً تا جایی که مقدور بود تلاش میکرد به این حرکتی که بدان دلبسته بود، منتقل کند و این تجربه را انتقال دهد.
تنها فهم، التزام و پایبندی به قانون مشکلات کشور را حل خواهد کرد
در مدت اقامتی که ایشان بیرون از ایران داشت عملاً با نحوهی گردش شئون اجتماعی در جوامع دیگر آشنا شده بود. اینها تاثیرگذار است و افق بلندی را پیش چشم شما قرار میدهد و تجربه اندوختهای که ملموس شده و فقط در کتابخانهها اندوخته نشده است و تنها یک دانش نظری نیست، بلکه یک تجربه زیسته عملی است و مسئله بلوغ فهم قانون از یک سو و از سوی دیگر التزام و پایبندی به قانون به عنوان یک رکن، یک اصل میدانست.
متأسفانه ما با قوانین دلی برخورد میکنیم
ما با قوانین دلی برخورد میکنیم. ابتدا تلقی ما از قانون پیش از این که قانونی باشد و مبتنی بر اندیشه و عقل و مستدل و بر پایه روشن فکری و عقلانی باشد بیشتر همان جا نحوه مواجهه ما مواجهه شبیه قانون دل است. این در شکل گیری و تلقی ما از قانون است و همچنین در اجرای قوانین هم دلی عمل میکنیم و این نشان میدهد هنوز با بلوغ فهم قانون و عمق یافتن در جامعه فاصله داریم و این یک تلاش فکری و فرهنگی جدی را میطلبد که همه به این رسیده باشیم قانون و نوع تنظیم رابطه ما بر اساس قانون یک رکن برای هر جامعهای است که بخواهد به سمت پیشرفت و تکاملی حرکت کند و شئون آن شئونی باشد که در آن افراد با هم تعامل انسانوار داشته باشند و فراتر از مسأله یک فرهنگ و آیین خاص، دین خاص باشد و نوع تعامل انسانوار افراد درون جامعه و این جامعه با جوامع دیگر در سطح بینالمللی مسأله است که نیاز دارد ما دریابیم معنای قانون واقعاً چیست و خود را در چارچوب آن تعریف کنیم و پایبند نسبت به آن باشیم ولو در جاهایی که ممکن است در ظاهر به ضرر ماست.
در حالی که اگر با عمق بیشتری و با آینده نگری نگاه کنیم این به نفع آینده خود ما و جامعه ما خواهد بود. این پایبندی باید خود را در عمل نشان دهد. خاطره دیگری در این زمینه نقل کنم. من اوایل انقلاب دبیر یکی از دبیرستانهای تهران بودم و دو روز در هفته ایشان در مسیری که از منزل تا دادگستری میآمدند، با هم در ماشین همراه بودیم و در راه در چهارراه مخبرالدوله من پیاده میشدم و میرفتم.
ایشان اصولاً در مسیر مطالعه میکرد. من یک بار به ایشان گفتم شما متوجه هستید هر بار که به چهارراه مخبرالدوله می رسیم، چراغ سبز است؟ با این که خیلی منظم بودند و ساعت رفت و آمد ما دقیق بود. تقریباً همان ساعت به چهارراه میرسیدیم. من دو روز بیشتر این همراهی را نداشتم. ایشان گفتند من تاکنون توجه نکردم.
این بار گفتم توجه کنید و ببینید چطور است. نوبت بعدی که همراه هم بودیم، ایشان متوجه شد که یک افسر راهنمایی و رانندگی از روی احساس وظیفه و محبت چنین کاری میکند. او میدانست ماشین شهید بهشتی امکان ندارد از خط ویژه و امثال آنها استفاده کند و بخواهد از چراغ قرمز عبور کند با این که در آن ساعت روز کمتر کسی در خیابان بود، اما مرحوم بهشتی مجال چنین کارهایی را به رانندگان و کسانی که همراه ایشان بودند نمیداد.
این افسر وقتی مرحوم بهشتی را میدید چراغ را سبز میکرد. آن روز، بعد از چهارراه من پیاده شدم. ایستادم و دیدم مرحوم بهشتی این افسر را صدا زد و در عین حال که سلام گرمی را نسبت به این افسر داشت، گفتند شما چنین کاری را در روزها برای من انجام میدهید. افسر گفت، بله، با خودم گفتم که حتما اگر چراغ قرمز باشد شما میایستید، بنابراین به نظر من رسید از لحاظ امنیتی این اقدام را انجام دهم.
مسئولان باید تابع قانون باشند نه اینکه قانون را با خود تطبیق دهند
مرحوم بهشتی تشکر کردند و گفتند قرار نیست قانون را با خود تطبیق دهیم، قرار است ما تابع قانون باشیم ولو هر چه میخواهد شود.
شهید بهشتی معتقد بود هرکس از جانش هراس دارد، نباید مسئول شود
در صحبتی ایشان میفرماید کسانی که در مورد جان خود هراس دارند بهتر است مسئول نشوند و اگر میخواهند زمامدار شوند بهتر است این کار را نکنند. مگر از حضرت امیر(ع) کسی بالاتر است؟ ولی او این مسائل را نداشت، ولو به قیمت جان او تمام شد. وی یک اصل و مبنایی را در تاریخ دینی و اندیشه بشری به جا گذاشت.
یعنی نباید امور حفاظتی در ارتباط با شخصیت های صورت بگیرد؟
این که جان افراد در معرض تهدید قرار میگیرد، باشد و اگر واقعا میترسند مسئولیت را قبول نکنند. از آن به بعد اگر از چهارراه مخبرالدوله هم رد میشدیم هم سبز و هم زرد و هم قرمز بود. این نفوذ منطق کلام ایشان بود که در افسر تاثیرگذار بود. ایشان درباره التزام و پایبندی عملی به قانون جدی بود.
نکات مربوط با نسبت مرحوم بهشتی با دستگاه قضائی زیاد است. یک روز بچههای پاسداری که همراه ایشان بودند، تازه هم این مسئله امنیتی شکل گرفته بود و هیچ کسی آموزش برای حفاظت ندیده بود، از کسانی بودند که تازه وارد نیروهای انقلابی مسلح و وارد سپاه تازه تشکیل شده و در این نهادهایی که تازه شکل گرفته، همراه ایشان بودند.
معمولاً همراه ایشان چند نفری بودند و از آنها هم میتوانید بپرسید و گردآوری خوبی از نکان و خاطرات افراد خواهد بود. یک بار این افراد از تعاونی دادگستری طبق معمولی که برای افراد مختلف عضو دادگستری بود، یک چیزهایی از جمله چند لامپ آورده بودند. من هم به گمان این که روال عادی است دو لامپ را در اتاقی که لامپ آنها سوخته بود، نصب کردم. مرحوم بهشتی آمد و دید لامپ روشن شده بود در حالی که گفته بودند خودم لامپ میخرم. پرسیدند که چطور تهیه شده و من هم به ایشان گفتم چطور لامپ را آوردند.
دیدم ایشان بسیار ناراحت شدند و بلافاصله گفتند این لامپها را باز کنید. من کارمند دادگستری نیستم و من الان کارمند آموزش و پرورش هستم و مامور این جا هستم، لذا مشمول تعاونی دادگستری نمیشوم. اگر آقایان این کار را کردند بدون اطلاع من بوده و شما اجازه استفاده از اینها را نداشتید.
شهید بهشتی «جانمازآبکش» نبود، اما در استفاده از اموال عمومی حساسیت داشت
این را عرض کنم که مرحوم بهشتی این طور نبود که با جانمازآبکشیهای تصنعی کار کند و اهل این مسائل نبود. در حقوق و مسائل مربوط به اموال عمومی جدی بودند. این جدیت وجود داشت و به دلیل آشکار کردن از افکار عمومی و این مسائل نبود.
اما به نظر می رسد این حساسیت ها امروز در برخی جاها و توسط برخی ها خیلی کمتر باشد که نمونه آن را می توان در اختلاس ها، حقوق های نجومی، املاک نجومی و ... دید!
ماجرای حقوق بالای شهید بهشتی چه بود؟
برخی از تواضعها که امروز میبینیم از صد تکبر هم بدتر است. برخی از تواضعها که شاهد هستیم در پشت پرده نیات دیگری دارد که خدای نکرده ممکن است بدان مبتلا شد، مرحوم بهشتی اهل این مسائل نبود. من شاهد بودم که در حقوق و اموال مردم فوقالعاده جدی بود. با این که کارگزینی برای مرحوم بهشتی حکمی زده بود و از طریق مخالف سیاسی در مطبوعات چاپ شد که فلان کس به عنوان مسئول فلان، این میزان دریافتی دارند.
مرحوم بهشتی ابتدا با خونسردی و بعد توضیح دادند که این مبلغ را کارگزینی زده است و من مامور هستم و با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش کار میکنم. من هم سال 53 دنبال این رفتم و این حقوق بازنشستگی تثبیت شد. با این حقوق دکتر بهشتی زندگی میکرد و واقعاً هم همینطور بود. یعنی یک ریال در مدت مسئولیت ایشان در شورای انقلاب و در مجلس خبرگان و دستگاه قضائی فراتر از حقوق بازنشستگی دریافت نکرد.
فرزندان شهید بهشتی اجازه ندادند اموال عمومی وارد اموالشان بشود
تلاش ما هم این بود با عهدی که در خانواده بعد از شهادت ایشان بستیم، سعی می کنیم در این عرصه تا جایی که برای ما مقدور است مراقب باشیم اموال عمومی وارد اموال ما نشود و امیدوارم توانسته باشیم در این مدت روی این عهد پایدار مانده باشیم.
در زمان مسئولیت شهید بهشتی چطور، شما و هیچ یک از اعضای خانواده مسئولیتی در دیوان عالی کشور نگرفتید؟
خاطره ای در این زمینه بیان کنم که به یاد دارم دوستانی که دفتر دیوان عالی کشور بودند به من اصرار میکردند به آنجا بروم و با آنها همکاری کنم، چون با سوابقی که از اشخاص دارید افراد را میشناسید و گاهی نوع برخورد ما با افراد مشکلزاست و چون سوابق افراد را نمیدانیم این ممکن است باعث کدورت و مسائل مختلف شود و احساس میکنند آن طور که باید با آنها برخورد نشده است و این مسأله تبعات بسیاری دارد.
چرا فرزند شهید بهشتی به قوه قضائیه نرفت؟
از من میخواستند در این زمینه کمک کنم. من عذرخواهی کردم و گفتم اگر هزار منفعت در این کار وجود داشته باشد، ده هزار ضرر دارد. گفتم که من الان معلم در آموزش و پرورش هستم و آن زمان دانشجوی پزشکی هم بوده و در حزب مشغول کار بودم و نهادی بود که خود تاسیس کرده بودیم. اگر قرار بر خدمت باشد من الان هم مشغول خدمت هستم و حضور در دستگاه قضائی اگر فوایدی هم داشته باشد، میدانم با ضررهایی همراه است. مرحوم بهشتی هم این را تأیید کردند و اذعان داشتند تصمیم بسیار عاقلانهای گرفتید.
یک بار از پلههای دادگستری بالا میرفتم و دیدم خانمی که بسیار برآشفته بود و درباره حکمی که برای پسر او صادر شده بود، ابراز ناراحتی میکند. پسر او مباشر در قتل بود. احکامی برای مباشرت در قتل وجود دارد و ممکن است خود اقدام به قتل نکرده باشد، ولی ممکن است مثلاً دستهای فرد را گرفته باشد تا از خود دفاع کند و به هر حال در قتل شریک است.
ایشان این را متوجه نمیشد و طبیعی هم بود چون به لحاظ عاطفه مادری واکنش نشان میداد و میگفت بچه من این کار را نکرده است. نسبت به این حکم ابراز ناراحتی کرد و بعد تعابیر تندتر و ناسزاهایی استفاده کرد.
من از پلهها بالا آمدم و تا رسیدم دیدم مرحوم بهشتی از اتاق بیرون آمد و صدا را شنیده بود و پلهها را پائین آمد و گفت مسئله شما چیست و این خانم هم توضیحاتی داد و مرحوم بهشتی با توجه به نکاتی که یکی از افراد مسئول در پرونده متوجه شد برای این خانم هضم شده نیست که اگر مداخله در قتل هم باشد، در حکم قاتل است. این خانم متوجه نمیشد و تنها احساسات مادری خود را بروز میداد.
چرا مسئولان باید در برابر مردم سعه صدر داشته باشند؟
مرحوم بهشتی خیلی آرام تلاش کرد توضیح دهد از نظر قانونی و حقوقی و شرعی این فرد مسئول و دخیل در قتل است. این خانم گوش کرد و بعد آرام شد. نه به این معنا که راضی شد، بلکه طبیعی بود فرزند او در این امر مجازات میشد و برای او سنگین و غیرقابل قبول بود.
وقتی آرام شد از او پرسیدند نتیجه چه شد؟ گفت حداقل حرف خود را میخواستم بزنم توانستم به گوش مسئول این دادگستری رساندم و هر چه میخواهد بشود. من به وظیفه مادری خود عمل کردم. دیدم نحوه برخورد و گوش کردن و حوصله به خرج دادن مرحوم بهشتی، از تعابیر تند خانم ناراحت نشد، در ازای این مسأله فرد احساس کرد کار خود را به عنوان مادر انجام داده است.
امروز وضعیت برخوردها در دستگاه قضایی را تا چه اندازه نزدیک به این رفتار و نگاه شهید بهشتی می بینید؟
این مناسبات انسانی است. این که افراد احساس کنند دستگاه قضائی دستگاهی است که پناه مردم است و به زبان تهدید و ارعاب با مردم سخن نمیگوید. یکی از ضروریاتی که شهید بهشتی اعتقاد عمیقی به آن داشت.
یکی از مسائلی که برای من به شدت تعجبآور است این که گاه میبینیم به جای احساس اطمینان و احساس ایمنی از این که مردم احساس کنند حقوق آنها برآورده میشود و حقوق آنها به دست آن سپرده میشود و اطمینان داشته باشند و با زبان هزار ملاحظه و لکنت نیست، نگران پیامدهای اعتراض و نحوه گفتن خود نیستند، به جای این چنین رفتاری گاهی مواقع مشاهده میشود مسئولی از مسئولان قضائی در رسانه عمومی به زبان ارعاب و تهدید سخن میگوید و این نحوه نگرش با نحوه نگرش مرحوم شهید آیتالله بهشتی که وظیفه اول دستگاه قضا را این میدانست، خیلی فاصله دارد.
قاطعیت در انجام قانون با سخن گفتن به زبان تهدید تفاوت دارد
قاطعیت در انجام قانون و جدیت در انجام قانون البته با در نظر گرفتن همه جوانب اجتماعی و امثال این و توانایی اقناع عمومی یک مسأله است و این که فکر کنیم از این طریق میتوانیم قانون را در کشور برپا بداریم و این که با زبان ارعاب و تهدید سخن بگویم، مسأله دیگری است.
یقین دارم که اگر مرحوم بهشتی با چنین نوع چهره و تصویری از دستگاه قضایی میخواست در آغاز حرکت کند با ایدهها و آرمانها و با آن چه دل او برای این میتپید، فاصله بسیار داشت و اساساً مطمئن هستم اگر بود و شرایط را اینگونه می دید، به هیچ وجه چنین مسئولیتی را نمیپذیرفت.