«انتشار خبر آزار و اذیت دانشآموزان یک دبیرستان غیردولتی در تهران توسط یکی از معاونان مدرسه، احساسات جامعه را بهشدت جریحهدار کرده است و لازم است چرایی بروز چنین رفتارهای نابهنجاری بررسی شود.»
به گزارش جماران، روزنامه کیهان نوشت:
شنیدن خبر جنایت هولناک آزار و اذیت چند دانشآموز توسط یکی از کارکنان مدرسه و انتشار ابعاد تکاندهندهای از این ماجرا در رسانهها و فضای مجازی باعث جریحهدار شدن احساسات مردم و همدردی آنها با خانواده این دانشآموزان شده است. مردم با اعلام انزجار از این جنایت دردناک خواستار رسیدگی سریع به این پرونده و محاکمه عامل یا عاملان این ماجرا هستند. رهبر انقلاب هم در پیامی به رئیس قوهقضائیه با جنایت خواندن این حادثه خواستار محاکمه سریع و اجرای حدود الهی در حق متهمان شدند. دیروز هم رئیس قوه قضاییه به رئیسکل دادگستری استان تهران دستور داد در اسرع وقت نسبت به رسیدگی قانونی به پرونده مربوط به این حادثه تکان دهنده اقدام کند.
هر چند درباره جزئیات ماجرا یا آمار قربانیان خبرها متفاوت است اما خانوادههای این دانشآموزان که تعداد آنها در برخی خبرها تا دهها نفر هم ذکر شده است، مدعی هستند که این معاون خطاکار دست به اقداماتی از جمله نشان دادن فیلمهای مستهجن و غیراخلاقی به دانشآموزان، دادن سیگار و مشروب به آنها و کشاندن آنها به رابطه غیراخلاقی با یکدیگر زده است که البته متهم در اعترافاتش نشان دادن فیلم مستهجن به دانشآموزان را پذیرفته و البته صحت موارد دیگر هم با تحقیقات بیشتر مشخص خواهد شد.
اما جدای از پرداختن به جزئیات این پرونده خاص که در روزهای آینده پیگیر آن خواهیم بود، باید با نگاهی عمیقتر به این ماجرا و احیانا موارد مشابه علتهای اصلی وقوع چنین حوادثی را بررسی کرد.
دهنکجی به گزینش
یکی از موارد مهمی که در پرونده جنایت اخیر مطرح شد این بود که عامل اصلی این جنایت از نیروهای رسمی و گزینش شده آموزش و پرورش نبوده است. این مشکلی است که در بسیاری از مدارس غیرانتفاعی شاهد آن هستیم که این مدارس برای کاهش هزینهها علیرغم تبلیغات آنچنانی درباره کادر مجرب آموزشی و اداری معمولا از تعدادی نیروی کمتجربه یا بیرون از دایره معلمان دورهدیده و گزینش شده آموزشوپرورش هم استفاده میکنند که هم میتواند منجر به کاهش راندمان آموزشی شود و مهمتر از آن منجر به وقوع اتفاقاتی همچون مورد اخیر شود و البته این امر چیزی از قصور مسئولان ناظر آموزش و پرورش کم نمیکند.
اما با وجود اینکه اهمیت گزینش و جذب نیروهای متدین و متعهد و وفادار به ارزشهای اسلام و انقلاب اسلامی در جایگاههای مهم و اثرگذار واضح و مشخص است، برخی در سالهای اخیر سعی در زیر سؤال بردن گزینش دارند.
به این اظهارات توجه کنید: «چقدر ما سین، جیم میکنیم؟ سؤال میکنیم و نمیدانم این چیزها را گزینش میدهیم و غسل و وضو میپرسیم و چیزهایی که ربطی به گزینش ندارد. از آبا و اجداد میپرسیم، از همسایگان میپرسیم، از محل کار میپرسیم، یک کلمه نمیپرسیم آیا تو متعهد هستی و به مردم خدمت میکنی و آیا وظیفه خود را خدمت به مردم میدانی یا نه؟ »، این اظهارات حسن روحانی رئیسجمهور است که ظاهرا تعهد کاری را کافی میداند اما نمیگوید که اگر شخصی در کنار انجام وظایف کاری و تعهد شده خود بهدلیل ضعف اعتقادی و باور نداشتن ارزشها دچار لغزش و انحراف شد چه اتفاقی میافتد؟
آیا خود آقای روحانی هم مثلا در انتخاب همکارانشان با این همه تسامح فقط به تعهد کاری اهمیت میدهد و نوع تفکر یا وابستگی حزبی و جناحی فرد برای دادن یک مسئولیت از نظر ایشان بیاهمیت است؟ آیا ایشان حتی لباس خود را به خیاطی ناشناخته که فقط ادعای تعهد کاری داشته باشد سفارش میدهد؟
اتفاق اخیر نشان داد که توجه به گزینش و عبور افرادی که در جایگاههای حساسی قرار دارند از فیلترهای لازم در واقع خود خدمتی متعهدانه است و اینکه یک نیروی آزاد بدون گزینش لازم جذب نهاد مهمی چون مدرسه شود و فرزندان بیگناه مردم را در فضای مقدس تعلیم و تربیت قربانی هوسهای خود کند نشان از بیتعهدی مسئولان ناظر است.
نکته دیگر اینکه دیروز تصاویری از صفحات فضای مجازی یکی از اعضای هیئت موسس دبیرستانی که دانشآموزان در آن مورد تعرض قرار گرفتهاند منتشر شد که حاوی توهین به ارزشها از جمله حمایت گسترده از کمپین کشف حجاب و توهین به مسئولان نظام و حمایت از عناصر فتنه سال 88 و... بود که باز هم اهمیت گزینش را نشان میدهد. اگر گزینش علاوه بر معلمان و دیگر اقشار در مورد این فرد که عضو هیئت موسس آن مدرسه است درست اجرا میشد چه بسا این شخص لیاقت داشتن مدرسه را نداشت و البته از شخصی با این تفکرات توقع تربیت دانشآموزان در تراز انقلاب اسلامی بهجا و منطقی نیست.
فراموشی رسالت اصلی
با رشد نگاه تجاری به مدارس
موضوع مهم دیگر اینکه طی سالهای گذشته به ویژه دو دهه اخیر شاهد رشد چشمگیر مدارس غیردولتی و اتخاذ سیاستهای نظام آموزشی برای گسترش این مدارس در شهرهای مختلف به ویژه تهران بودهایم. تاسیس و رشد مدارس بهاصطلاح غیرانتفاعی که تبدیل به بازار تجارت و منفعت عدهای شده است در سایه حمایت دولتها از واگذاری نقش خود در اداره مدارس بوده است. در واقع خصوصیسازی مهمترین نهاد انسانساز کشور پس از خانواده و فرار از مسئولیت خطیر اداره مدارس تبدیل به سیاستی شده است که مورد حمایت مسئولان آموزش و پرورش و دولتها و برخی نمایندگان مجلس است.
در این میان رقابت سهمگین مدارس غیرانتفاعی برای جذب دانشآموزان در مقاطع مختلف و با شهریههای سنگین، این مدارس را تبدیل به بازار پر سودی کرده است که سال به سال فشار بیشتری را به خانوادهها برای تامین شهریهها وارد میکند.
از سوی دیگر دولتها که طرفدار رشد این مدارس و کاهش تصدیگری خود هستند متاسفانه توجه کافی و حمایت لازم را از مدارس دولتی دریغ میدارند که خود این موضوع تبدیل به یک موج روانی محرک در جامعه شده است مبنی بر اینکه سطح امکانات، نیروی انسانی و بازدهی مدارس دولتی پایین است و گویی اگر خانوادهها آینده موفق دانشآموز خود را میخواهند تنها راه آن ثبت نام در مدارس غیردولتی و پرداخت شهریههای چندین میلیونی است. جالب اینکه بسیاری از موفقترین و پاکترین فرزندان این کشور در مدارس دولتی تحصیل کردهاند.
رقابت مدارس غیردولتی برای موفق نشان دادن عملکرد خود آنقدر جدی است که هر کاری را انجام میدهند تا سطح نمرات یا میزان قبولی و رتبه دانشآموزان در کنکور سراسری و... از رقبا بالاتر رود. در این بین حاصل این نگاه که ریشه در همان تفکر تجاری شدن آموزش و پرورش دارد، توجه افراطی به دروس تعیینکننده نمره و رتبه و غفلت از رسالت انسان ساز مدارس و غربت درسها و فعالیتهای اخلاقی و معارفی است. هستند مدارسی که برای اینکه دروسی همچون تعلیمات دینی وقت دانشآموزان را در طول سال نگیرد و برای اینکه در طول سال از زمان مختص این دروس مهم و تربیتی برای درسهایی همچون ریاضی، فیزیک، شیمی و... استفاده کنند در تابستان قبل از شروع سال تحصیلی در یک زمان فشرده و رفع تکلیفی این درسها را تدریس میکنند و کنار میگذارند، گویی این درسهای مهم بیشتر مزاحم ساعات درسی دانشآموزان هستند.
هر چند در بین مدارس غیردولتی هم هستند مدارسی که همچنان دغدغه رشد تربیتی و اخلاقی دانش آموزان را دارند اما وقتی جو غالب یک جو رقابتی کارنامه مدار و کنکور زده با تفکر تجاری شود مسئولان مدرسه غیردولتی سعی میکنند به جای هزینه کردن برای جذب یک یا چند معلم و مربی تربیتی و پرورشی که به رشد اخلاقی و دینی دانش آموزان کمک میکنند، معلمانی را جذب کنند که مثلا در آموزش تست زنی درس فلان شهره و دارای جایگاه است.
در همین مدرسه که این جنایت هولناک به وقوع پیوسته بنا بر اعلام برخی والدین شهریه 15 میلیونی پرداخت شده است اما خروجی کار یک مدرسه رها شده و محل جولان یک عنصر فاسد و قربانی شدن تعدادی دانش آموز معصوم است. شاید اگر این مدرسه به اندازه کافی برای خود رسالت امانتداری از دانش آموزان و تربیت آنها را متصور بود با نظارت و دلسوزی بیشتر مانع این اتفاق و گرایش پیدا کردن این دانش آموزان به یک معلم متخلف میشد. متاسفانه نمونههای زیادی از مدارس غیردولتی وجود دارند که با نگاه تجاری به آموزش و پرورش ایجاد شدهاند و خروجی آنها دانش آموزان تک بعدی که دغدغهای جز درس و تست و کنکور ندارند میباشد و البته جای تاسف است که بسیاری از خانوادهها نیز معیارشان برای انتخاب مدرسه بیشتر راندمان مباحث درسی و علمی است تا مسائل تربیتی.
در همین راستا وزیر آموزش و پرورش دیروز گفت: «سیطره آموزش در مدارس، تربیت را به مرز نابودی کشانده است و دانشآموز به جای فراگیری آنچه موجب عاقبت به خیریاش میشود حفظیاتی را فرا میگیرد که پس از خروج از مدرسه دیگر به دردش نمیخورد.»
نکته مهم دیگر کم توجهی به جایگاه و نقش مربیان تربیتی و پرورشی است که طی سالهای اخیر به ویژه در مدارس غیردولتی به چشم میآید و لازم است به خصوص با همکاری بین آموزش و پرورش و نهادهایی همچون حوزههای علمیه این خلأ جبران شود.
نقش ولنگاری فضای مجازی
در مفاسد اخلاقی و اجتماعی
از سوی دیگر نگاهی به اتهامات فرد مجرم در پرونده آزار و اذیت دانش آموزان بعد دیگری از ریشههای اصلی این گونه اتفاقات را عیان میکند. در صحبتهای خانواده دانش آموزان مورد تعرض، یکی از اتهامات فرد مجرم نشان دادن و حتی ارسال فیلمهای غیر اخلاقی و مستهجن برای دانش آموزان اعلام شده است و خود متهم اقرار میکند که فیلم مستهجن درون گوشی خود را در فضای مدرسه به این دانش آموزان نشان داده است.
این دقیقا یکی از معضلات این روزهای جامعه ما است. دسترسی بدون کنترل کاربران فضای مجازی به فضای غیر اخلاقی و مستهجن در قالب کانال و ... که البته با فیلتر شدن تلگرام تا حد زیادی از میزان دسترسی به این محتواهای نامناسب کاسته شده است اما استفاده از فیلتر شکن یا استفاده از منابع مشابهی چون اینستاگرام و شبکههای ماهوارهای و ... باعث نشر این موارد آسیب رسان میشود.
فراموش نکنید یکی از عوامل لغزش و انحراف قاتل ستایش (کودک بیگناهی که پس از تجاوز به قتل رسید) با وجود اینکه در سنین نوجوانی قرار داشت، استفاده و دسترسی فراوان و بدون کنترل به تصاویر و فیلمهای غیر اخلاقی و محرک در فضای مجازی بود.
جالب اینکه وقتی دلسوزان خواستار کنترل بر ولنگاری فضای مجازی میشوند، برخی با فریبکاری و با ژست طرفداری از حقوق مردم به مخالفت با محدود کردن فضای مجازی میپردازند غافل از اینکه منظور از کنترل، مقابله با موارد نامناسب است و کسی مخالف استفاده صحیح از این فضا نیست و حفظ جوانان و خانوادهها از آسیبهای این ولنگاری مورد تأکید است.
ماهیگیری فرصت طلبان
از لجن زار 2030
اما این روزها در پی وقوع حادثه دردناک مدرسه غرب تهران، شاهد برخی اظهار نظرها در داخل و خارج از کشور هستیم مبنی بر اینکه وقوع چنین حوادثی نتیجه عمل نکردن به سند 2030 است. همان سند خیانت باری که براساس ارزشهای حاکم بر غرب برای اجرا در جمهوری اسلامی ابلاغ و متاسفانه مورد پذیرش دولتمردان نیز قرار گرفته بود و اگر نبود روشنگری دلسوزان و نهیب رهبر انقلاب مبنی بر لزوم توقف اجرای آن، اکنون باید شاهد قرار گرفتن دانش آموزان کشورمان در معرض مضرترین سیاستهای آموزشی غربی میبودیم که جزئیات آن پیش از این در کیهان منتشر شده است.
2030 چه گلی به سر غرب زده است؟
اما سؤالی که طرفداران 2030 باید به آن پاسخ دهند این است که مگر در کشورها غربی سند 2030 اجرا نشده است، پس چرا روز به روز بر میزان تعرض و تجاوز به کودکان و نوجوانان در این کشورها افزوده میشود؟ به این آمارها توجه کنید:
طبق اعلام اداره اطلاعات جنایی فدرال آمریکا، در 4 سال اخیر 17 هزار تجاوز و اذیت و آزار جنسی در مدارس این کشور ثبت شده است.
همچنین لس آنجلس تایمز طی گزارشی به نقل از رئیسپلیس لسآنجلس اعلام کرد: به فاصله 4 روز در این ایالت، دو معلم 49 و 61 ساله شناسایی شدهاند که به ترتیب به 23 و 26 دانشآموز بین 6 تا 10 سال تجاوز جنسی کردهاند.
به گزارش گاردین، بررسیها نشان میدهد که از تعداد تجاوز به 30 هزار کودک انگلیسی در مدارس، 2625 تعرض جنسی، شامل 225 تجاوز به عنف، توسط نوجوانان زیر 18 سال علیه کودکان دیگر در مدارس، مثل زمین بازی و ...، اتفاق افتاده است.
البته آموزشی متناسب با سن کودکان و نوجوانان و در راستای ارزشهای حاکم بر جامعه و خانواده میتواند مفید باشد که باید کارشناسان امر به آن بپردازند از جمله آموزش توانایی نه گفتن به دیگران یا آموزش خانوادهها درباره ترک رفتارها و کارهایی که میتواند باعث بلوغ زودرس نوجوانان شود از جمله بیبند و باری و دسترسی آزاد به شبکههای ماهوارهای و سایتها و فضای مخرب و محرک مجازی و ...
نکته مهم اینکه بخش عمده نگرانی و ناراحتی والدین دانش آموزان مدرسه مذکور در غرب تهران در معرض رفتارها و اطلاعات مضر جنسی قرار گرفتن نوجوانانشان توسط یک فرد بیتعهد و مجرم است. دقیقا این چیزی است که خانوادههای نگران زیادی در گذشته در تماس با ما از آن در پی اجرای سند 2030 میترسیدند یعنی دادن اطلاعات و آموزشهای جنسی نامناسب سن کودکان و نوجوانان در مدارس و لطمه زدن به فضای تربیتی فرزندانشان.
امید است با عبرت گرفتن از حوادث تلخ این چنینی مسئولان امر با نگاهی متعهدانه و به دور از سیاسی کاری برای تربیت نسل آینده ساز این کشور همت و تلاشی مجاهدانه داشته باشند و با اجرای کامل و صحیح نسخههای بومی و مفیدی همچون سند تحول آموزش و پرورش کم توجهیهای گذشته به مهمترین نهاد کشور یعنی آموزش و پرورش را جبران کنند.