حمیدرضا موسوی، از مسئولان ستادهای انتخاباتی احمدینژاد است که چندی پیش از احمدینژاد اعلام برائت کرد.نکته مهمی که به آن اشاره کرده، این است که پشت صحنه کارگردانی مناظرههای سال 88 اسفندیار رحیممشایی بوده است.
به گزارش جماران، در ادامه متن گفتوگو شرق با حمیدرضا موسوی را از نظر می گذرانید:
شما گفتهاید که از آقای مشایی یکسری اسناد در دست دارید که مربوط به همان سالهاست. چرا الان قصد دارید درباره آنها صحبت کنید؟ بعد از 9 سال. اتفاقا شما باید به افکار عمومی پاسخ بدهید که اگر اسنادی داشتهاید یا اعتقاد به تخلفاتی داشتهاید، چرا همان زمان مطرح نکردید؟
من سال 84 و 88 در ستاد امتداد مهر، مسئول ستاد بودم. ستاد امتداد مهر مربوط به پسر آقای احمدینژاد بود؛ مهدی. من مسئول کل ستادهای امتداد مهر بودم. انتشار این اسناد آن زمان به صلاح کشور و نظام نبود. آن زمان اگر امثال ما از آقای احمدینژاد حمایت میکردیم، به دلیل این بود که خط احمدینژاد با خط حضرت آقا یکی بود؛ اما الان به انحراف کشیده شده است.
شما میگویید که در ستادهای امتداد مهر فعالیت داشتید. چه تفاوتی با سایر ستادها داشت و کارش چه بود؟
بیشتر مباحث اجرائی تیم رسانهای آقای احمدینژاد را پیش میبرد؛ بهویژه در سال 88. با آقای افراشته و آقای خورشیدی کار میکردیم. هدف ما بیشتر کارهای رسانهای بود.
مثلا چه کاری در سال 88 انجام میدادید؟
نکتهای که میخواستم همینجا اشاره کنم، این است که زمان مناظره احمدینژاد و کروبی طراح سؤالها خود آقای مشایی بود.
در ستادها هم این بحثها مطرح بود؟ و اینکه چرا باید مناظرات به سمت تقابل با هاشمی و ناطقنوری برده شود؟ سؤال من این است که پشت این تقابل چه استراتژیای بود؟
در اتاق فکری که داشتیم، میدانستیم که نقطهضعف طرف مقابل، آقای هاشمی است؛ چون گفته میشد که منابع مالی طیف مقابل را آقای هاشمی تأمین میکند. این یک استراتژی بود که آقای مشایی و آقای جوانفکر به همراه آقای شریفزاده و آقای داوری که الان زندان هستند، بیشتر بر آن تأکید میکردند؛ یعنی همه اینها پایهگذار این شیوه مناظره بودند که به آقای موسوی و کروبی سرکوفت بزنند؛ چون آتوهایی داشتند. به ستادها هم القا شد که در مناظرات دانشگاهی و خیابانی هم سمتوسو را به سمت مثلا خانم رهنورد یا بنیاد شهید و ماجرای تحصن مجلس ششم دوران آقای کروبی و... ببرند.
مناظره با آقای موسوی چطور؟ و بهویژه آن زمان که آقای احمدینژاد به عکس و مدرک خانم رهنورد اشاره کرد و گفت بگمبگم.
طراح همه سؤالات خود شخص آقای مهندس مشایی بود. پشت همه اینها تیم آقای مشایی بود.
و اینکه محور مناظرات را به تقابل با آقای هاشمی و ناطق بکشند؟
بله. آقای احمدینژاد خودش اگر اطرافیانش بگذارند مشکلی ندارد.
یعنی معتقدید که آقای احمدینژاد صرفا یک مجری بود و صحنه را باقی چیده بودند؟ خودش هیچ نقش فعالی نداشت؟ به نظر نمیآید که احمدینژاد صرفا یک مجری ساده بوده باشد.
خودش هم مجری بود و هم ایدهپرداز. ولی حدسم این است که ایشان بیشتر، سِحر آقای مشایی بود.
آقای بقایی چه نقشی داشت؟
بقایی بیشتر با مشایی هماهنگ و همسو بود.
سند شما مبنی بر اینکه پشت صحنه گرداندن آن مناظرهها و سمتوسوی تقابل با خانواده هاشمی و ناطق آقای مشایی بود، چیست؟
من در جلساتشان بودم. قبل از سال 88 ساختمانی در خیابان وصال، کوچه ماهان بود که مدیریتش با مهندس مشایی بود. عملیات این ساختمان محرمانه بود و کارش بولتنسازی علیه قوه قضائیه و برخی مقامات بود.
چه سالی؟
87 تا 89. مدیران و وزرای دولتها به این ساختمان میآمدند و تا نیمههای شب جلسه داشتند. یکی از کارهایی که از آن ساختمان بیرون آمد، یک سیدی بود که علیه جاسبی منتشر کردند یا مجله دولت معیار، یا وقتی آقای احمدینژاد سفر استانی میرفت، ما یکسری سیدی از سفرهای استانی ایشان تهیه میکردیم؛ با این هدف که آقای مشایی و آقای احمدینژاد را به یک شکل دیگر جلوه دهیم.
چه شکلی؟
ما در یک تیم رسانهای با مردم مصاحبه میکردیم و بازخورد سفرهایش را میگرفتیم.
خب فینفسه این کار چه مشکلی داشته است؟
ما از آن استفاده میکردیم. سیدیها را در جامعه منتشر میکردیم.
محتوای «سیدی»ها سوگیرانه بود یا واقعیات را منعکس میکرد؟
نه، واقعیات را هرچه بود، منتشر میکردیم. مثلا در یکی از سیدیها خانمی علیه آقای احمدینژاد صحبت میکند. ما آن را هم انتشار میدادیم یا یک دفترچه منتشر کردیم با عنوان «فرزند ملت» که همه نکات مثبت آقای احمدینژاد و بحثهای سادهزیستی ایشان را در آن منعکس کرده بودیم.
به نوعی اینها فعالیتهای انتخاباتی به نفع آقای احمدینژاد بوده است؟
همه این فعالیتها نه تنها با هدف حمایت از احمدینژاد بلکه با هدف مطرحکردن مشایی صورت میگرفت. مثلا وقتی آقای احمدینژاد رفت سازمان ملل، یک کتاب با عنوان «انقلاب اسلامی ضرورتها و دستاوردهای اطلاعرسانی» منتشر شد که مجموعه سخنرانیهای مشایی بود. این کتاب به همراه یک کارت ویزیت در سازمان ملل توزیع شد. کتاب و کارت ویزیت به زبان انگلیسی بود. هدف این بود که به نفع آقای مشایی در جامعه ذهنیتسازی شود. به این شکل که گزینه بعدی ریاست جمهوری برای سال 92 آقای مشایی است.
بودجههای این هزینهها از کجا و چطور تأمین میشد؟
از خود نهاد ریاستجمهوری تأمین میشد.
برآورد رقم دارید؟
نه ولی یکسری کارت هدیه در برخی جلسات توزیع میشد تحت عنوان حق قدم. یکسری کارت هدیه 500هزارتومانی بود که شعار آقای مهندس مشایی روی آن نوشته شده بود.
به چه کسانی داده میشد؟
در یک برهه از زمان آقای مشایی با جامعه وعاظ ولایی به مشکل برخورد. جامعه وعاظ ولایی متعلق به آقای شجونی بود. اما یک جامعه وعاظ ولایی دیگر هم با محوریت آقای مهندس مشایی درست شد. در این جلسات آقای رئیسجمهور دعوت میشد و به حاضران کارت هدیه میدادند. از 150 هزار تومان تا 500 هزار تومان. در تاریخ 20 دی 89 به هریک از اعضا کارت هدیه 500هزارتومانی داده شد. مناسبتش هم حضور آقای بقایی در آن جلسه بود. سیدی آن جلسه هم که به صورت محرمانه بود، من دارم. مهندس مشایی یکشعری داشت که میگفت با افتخار همه بگویید. شعر این بود: «ما اهل جنون و بیقراری هستیم؛ اهل دل و مهر و عشق و یاری هستیم؛ دلبسته نام مکتب ایرانیم؛ صدشکر خدا را که انحرافی هستیم».
حالا چه شد که شما از مشایی جدا شدید؟
جزء جریان انحرافی نشدیم. چون همیشه وقتی نام ایشان میآمد، حامیانش برایش صلوات میفرستادند. چون من گفتم گفتمان شما را قبول ندارم، از سال 90 خودم را کنار کشیدم. من میگفتم مگر ایشان کیست که صلوات بفرستیم؟ میگفتند ایشان عارف و اسلامشناس است. کتابی به نام معمای مشایی با محوریت خود آقای مشایی منتشر کردند. ما باید این کتاب را در بین همه اقشار توزیع میکردیم.
چه سالی؟
سال 89 تا 90.
الان که مشایی و بقایی بازداشت هستند، احمدینژاد بهتنهایی ایدهپردازی میکند؟
نه الان هم آقای جوانفکر و شریفزاده و دیگران هستند.
در جریان تأمین بودجههای تبلیغات انتخاباتی سال 84 و 88 هستید؟
ما را در جریان نمیگذاشتند.
به نظر شما چه شده که این روزها آقای احمدینژاد بحثهای آزادیخواهی را مطرح میکند؟ این چرخش از کجا آمده است؟
شعار عدالتخواهی یا آزادیخواهی آقای احمدینژاد به نظرم پوسیده است. الان آقای حبیبالله جزءخراسانی مگر همکار ایشان نیست؟ چرا اسمی از ایشان نمیبرد؟ مگر الان در زندان نیست؟ پس چرا فقط اسم مشایی و بقایی را میبرد؟ از محالات است که کسی باور کند احمدینژاد آزادیخواه شده است. آن زمان هر کسی با آقای مشایی مخالفت میکرد، باید با او برخورد میشد. از مهدی محمدی تا حاج آقا شریعتمداری. یک جلسه در انصار حزبالله بود. میهمان یک جلسه آنها حاجآقا شجونی بود که نسبت به مشایی حساسیت داشت. آقای مشایی یکطیفی اجیر کرد که بروند آنجا که تا اسم مشایی آمد، آنها شروع کنند به برهمزدن جلسه و بگویند داستان خانم باوند چیست؟ داستان گاوداری شما در خارج از تهران چیست؟
آقای مشایی چقدر اطلاعات امنیتی از افراد مختلف دارد؟
شما که در جریان پیشینه آقای مشایی هستید. ایشان از نیروهای امنیتی کشور بودند. آقای بقایی هم همینطور. اما میدانم که دستشان بسیار پر بود. یا حداقل اینگونه وانمود میکردند که هیچ مشکلی ندارند. حتما از هر کسی یک مدرکی داشتند و بر همین مبنا هم مانور میدادند. میگفتند هرکسی که علیه مشایی حرف زد را بزنید. یکساختمانی در میدان ونک در خیابان ونک گرفته بودند. یک اتومبیل با همه تجهیزات در اختیارشان بود. این ساختمان تنها کارش این بود که علیه مسئولان کشور فعالیت کند.
مسئولان یعنی چه کسانی؟
قوه قضائیه. بولتن علیه شخص رئیس قوه قضائیه تهیه میشد و در جمع همین وعاظ ولایی توزیع میشد. درگیری با خانواده آقای لاریجانی از قبلها وجود داشت.
تقابل با لاریجانیها هم به نظر شما ایده مشایی بود؟
نه تنها من بلکه به همه وزرای پیشین که مراجعه کنید، به شما میگویند که مشایی و بقایی همهکاره آقای احمدینژاد بودند.
کپی شد