مخالفان رئیسجمهور امیدوارند مردم همه ضعفها و مشکلات را از دلار بالای شش هزار تومان و سکه بالای دو میلیون تومان گرفته تا خیل عظیم بیکاران، مفاسد اقتصادی، رکود، بیآبی، تهدید پیاپی برجام و سایر دشواریهایی که کشور با آنها روبهرو است، پای روحانی بنویسند.
به گزارش جماران؛ صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران، در روزنامه شرق نوشت: «حتی اگر مخالفان روحانی واقعا هم قصد آن را نداشتند که او را در نزد ۲۴میلیوننفری که یک سال پیش به او رأی دادند، بیاثر در اداره کشور جلوه دهند، در عمل این اتفاق افتاده است. هنوز یک سال هم از انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ نگذشته اما تعداد قابلتوجهی را میتوان یافت که دچار یک احساس تلخ پشیمانی از رأی دادن شدهاند. شاید مخالفان روحانی احساس کنند به موفقیت بزرگی نائل شدهاند و در کمتر از یک سال، دولتی را که با پشتوانه اکثریت قاطع مردم بر سر کار آمده بود، نزد رأیدهندگان بیخاصیت جلوه دهند. شاید آنها احساس مسرت کنند از این که پشیمانی از رأی به روحانی، آن قدر در سطح جامعه بالا گرفته که شاید اگر همین فردا انتخابات مجددی برگزار شود، رئیسجمهور ۱۰ میلیون رأی هم نیاورد. از ایجاد چنین حالتی، آنها حق دارند حس موفقیت داشته باشند. مدتهاست در هر جمع دانشگاهی و غیر دانشگاهی که حضور دارم، با انتقادات بسیاری مواجه میشوم و به خاطر تلاش در دوران انتخابات، مورد شماتت قرار میگیرم. نمیخواهم گناه پشیمان شدن رأیدهندگان به روحانی را بر گردن مخالفان اصولگرا بیندازم. قطعا عملکرد دولت دوازدهم نیز بینقش نبوده است اما جان کلام اینجاست که مخالفان او متوجه نیستند این فقط رقیب آنها نیست که بیاعتبار میشود، مهمتر از روحانی، جایگاه رئیسجمهور و صندوق رأی وزارت کشور است که در این میانه وجهالمصالحه پیروزی مخالفان قرار میگیرد.
آنها فقط رئیسجمهور را زیر سؤال نبردهاند، بلکه در حقیقت، آب به آسیاب جریاناتی میریزند که شرکت در انتخابات را بیفایده و عبث میپندارند. آنها این پرسش خیلی ساده را رواج میدهند که به راستی فایده حضور پای صندوقهای رأی چیست؟ آن همه تلاش و تقلا در ایجاد موج انتخاباتی و ترغیب مردم برای در دست گرفتن برگههای رأی و ایستادن در صفهای طولانی برای چه بود؟ حتی اگر رئیسجمهور خواسته باشد به استناد و اعتبار رأی اکثریت مردم، تغییر و تحولی در سیاستهای کلان اداره کشور ایجاد کند، چگونه ظرفیت تحقق آن را از نظر شرایط سیاسی و قانونی خواهد داشت؟
مخالفان رئیسجمهور امیدوارند مردم همه ضعفها و مشکلات را از دلار بالای شش هزار تومان و سکه بالای دو میلیون تومان گرفته تا خیل عظیم بیکاران، مفاسد اقتصادی، رکود، بیآبی، تهدید پیاپی برجام و سایر دشواریهایی که کشور با آنها روبهرو است، پای روحانی بنویسند، سه سال دیگر هم اصولگرایان موفق شوند یک نیروی رادیکال را به میدان آورده و داستان ۸۴ برایشان تکرار شود و یک بار دیگر اصولگرایان همه قدرت را یکپارچه در دست بگیرند. اشکال اساسی این است که متوجه نیستند شاخهای را که با همه وجود اره میکنند، فقط روحانی و اصلاحطلبان روی آن ننشستهاند، بلکه به تعبیری سایر نیروها و قوای کشور نیز روی آن هستند. قطع امید مردم از صندوق رأی، بزرگترین تهدید ملی است که میتواند بر سر راه آینده قرار گیرد. شاید اصولگرایان به ویژه جریانات رادیکال آنان، باور داشته باشند با ۱۶ میلیون رأی رئیسی و با جذب چند میلیون از رأیدهندگان حسن روحانی و با حداقل ۲۰ میلیون رأی بتوانند رئیسجمهور مطلوب خود را در سال ۱۴۰۰ راهی پاستور کنند و درباره مجلس هم با توجه به سرخوردگی مشابهی که نسبت به فراکسیون امید ایجاد شده و از سوی دیگر موضوع رد صلاحیتها، مجلس یازدهم را در سال آینده و حتی قبل از انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، از آنِ خود کنند. شورای شهر هم که به حول و قوه الهی آن قدر با مشکلات عدیده مواجه شده که برای سربلندی، راه دشواری در پیش دارد. بنابراین اصولگرایان احساس میکنند به زمین زدن روحانی و فلج کردن دولت، خیلی هم تاکتیک و سیاست نادرستی نیست اما آن چه مانعسازان مقابل تغییر نمیتوانند ببینند، افزایش حس سرخوردگیهایی است که به تدریج از دهه هفتادیها هم در حال عبور است و دارد به دهه هشتادیها میرسد.
ای کاش با فیلترکردن تلگرام، پنجه در پنجه ترامپ انداختن و تلاش در نشاندن ولیعهد سرکش عربستان بر سر جایش، سناریوی مخالفان روحانی میتوانست مانند سال ۸۴ تکرار شود. ای کاش میشد تجربه دولت اصلاحات را تکرار کرد و با چیدن پروبال دولت روحانی و زمینگیر کردن آن، همان سناریو مجدد تکرار میشد و مردم خسته، سرخورده و عصبانی از اصلاحطلبان، مانند تیر ۸۴ در ۱۴۰۰ هم پای صندوقهای رأی بروند و احمدینژاد دیگری را برای کامروایی اصولگرایان راهی پاستور میکردند. اما هم عرصه بینالمللی در سال ۸۴ تفاوت ماهوی با سال ۹۶ دارد و هم مهمتر از آن، وضعیت نیروهای اجتماعی در داخل کشور نسبت به دهه ۷۰ دچار تغییر و تحول بسیاری شده است. مخالفان اصلاحات در دهه ۷۰ موفق شدند با محاصره دولت اصلاحات، اجازه تغییر و تحول معناداری به دولت اصلاحات ندهند و همان طور که گفته شد، سرخوردگی از موفق نشدن اصلاحطلبان، یکی از دلایلی شد که راه را برای پیروزی پوپولیسم باز کرد اما اصولگرایان سخت در اشتباهاند که فکر میکنند تجربه دو دهه پیش آنان، امروز هم همان پاسخ را خواهد داد و میتوان با فلج کردن دولت روحانی و سرخوردگی در طرفداران او، رأیدهندگان به او را پشیمان کرد و بستر را برای پوپولیسم رادیکال دیگری در ۱۴۰۰ آماده کرد. برای یک لحظه هم که شده، از خود بپرسیم اگر جدا کردن مردم از صندوق رأی پاسخ سال ۸۴ را نداد، چه؟»