آیتالله خامنهای بارها گفته است: «من در مقولههای سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال اینها ورود ندارم. یعنی یک مستمع عامی هستم اما در مورد شعر و رمان نه، آدم عامی نیستم. از این آثاری که وجود دارد، زیاد خواندهام.»
به گزارش جماران؛ آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی از روزگار نوجوانی اهل کتاب و کتابخوانی است و در دوران ریاست جمهوری و رهبری نیز هیچ گاه از کتاب جدا نشده است؛ « با اینکه گرفتاری کاریم زیاد است اما بحمدالله از کتاب منفک نشدهام و در حقیقت نمیتوانم هم منفک بشوم. در خلال کارهای فراوان و سنگینی که بر دوش ما هست دائما با کتاب سر و کار دارم. احساس میکنم که اگر انسان بخواهد در زمینه معنوی و فرهنگی تر و تازه بماند، جز رابطه با کتاب که مثل رابطه با جویبار دائمی و در جریان است و مرتب تازههایی را در اختیار انسان میگذارد چارهای ندارد. مثل رابطه با یک جویبار دائمی است، که در جریان است و تازههایی را در اختیار انسان میگذارد.»1
آیت الله خامنهای معتقد است: « با وجود اهمیت رسانههای تصویری هیچ کدام جای کتاب را پر نمیکنند.» 2 ایشان علاقه ویژهای به تاریخ دارند؛«من سطر سطر ورقهای تاریخ هفتاد هشتاد سال گذشته و قبل از آن را مکرر خواندهام. بنده در باب شبه قارهی هند مطالعات مفصلی داشتهام و کتابی هم در این زمینه نوشتهام.» 3
محسن چینی فروشان میگوید:«کتابخانهی ایشان نسبتا بزرگ است و کتابها موضوعات مختلفی دارند. ایشان کنار خیلی از کتابها حاشیه نویسی کردهاند. با دقت و با ظرافت حاشیه نوشتهاند.» 5
آیت الله خامنهای بارها درباره رمانهای معروف و نویسندگان مطرح دنیا سخن گفته است: «من در مقولههای سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال اینها ورود ندارم. یعنی یک مستمع عامی هستم اما در مورد شعر و رمان نه، آدم عامی نیستم. از این آثاری که وجود دارد، زیاد خواندهام.» 6 رهبری میگوید این تبحر را در یک دورهی سی چهل ساله به دست آورده است؛ «من در اثر کثرت برخورد با رمانهای گوناگون میتوانم نظر بدهم... شاید هزاران قصه از بهترین نویسندگان دنیا خواندهام.» 7
آنتوان چخوف، نوسنده روس
و پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات
آیت الله خامنه ای سبک زندگی نامه نویسی
رومن رولان را می پسندد
باید بگویم که آقا خیلی به عنوان زندگی نامه نویس روی رومن رولان تاکید میکنند. در جلسهای میگفتند: «ما کسی مثل رولان نداشتهایم که بیاید زندگینامه بزرگان انقلاب را بنویسد. ما چنین کتابهایی را لازم داریم. این یک تخصص است و باید بعضیها بروند دنبالش و یاد بگیرند و کمبودش احساس میشود. من خودم نشنیدم ولی خبر دارم که کتاب دیگری که در همین زمینه به نام «سوربُز» منتشر شد، ایشان آن را خواندند و حتی از لحاظ تکنیکی راجع به آن نظر دادند که این کار قوی نیست. این روزآمد بودن ایشان خیلی قوی است. خلاصه ایشان رمانهای فراوانی از نویسندگان مختلف دارند؛ حالا نویسندگانی که به اصطلاح به عنوان بچه مسلمان شناخته میَشوند یا نویسندگانی که خیلی هم مذهبی نبودند.» 8
رمان سوربُز ازماریو بارگاس یوسا؛ آیت الله خامنه ای تکنیک این کتاب را ضعیف میدید
آیتالله خامنهای معتقد است رمان تنها جنبهی سرگرمی ندارد. او در مقایسهی رمان «سرخ و سیاه» استاندال و داستان حضرت یوسف میگوید: «ماجرای یوسف فقط ماجرای چشم پوشیدن از یک شهوت جنسی نیست. مسئله از این فراتر است. پسر جوان زیبای برازندهای در یک خانوادهی صد در صد اشرافی مورد توجه ویژهی بانوی آن خانه و مورد اعتماد مرد آن خانه قرار میگیرد. این را در ذهنتان فرض کنید. در خانهی عزیز مصر، نوکران، خدمتکاران و مباشرین -همه نوع انسانی- هستند. وقتی جوانی که خود از شخصیتی هم برخوردار است -عاقل است، آگاه است، نجیب و پاکیزه است و در نهایت زیبایی است- به یک صورت سوگلی مرد خانه و به یک صورت هم مورد نظر زن خانه است. همهی اجزای این خانه از او فرمان میبرند و برایش احترام قائلند. ناگهان این جوان در معرض یک امتحان قرار میگیرد. در آن امتحانی که هم شنیدهاید و میدانید (وسوسهی بانوی آن خانه) و این جوان، سربلند بیرون میآید. غلبه بر شهوت جنسی بخش کوچکتر مسئله است. ببینید! فرهنگ قرآنی این است. این هنوز مرحلهی پایینتر آن است. این که من راجع به آلودگیهای فرهنگ غرب تکرار میکنم، به خاطر این است که در مقام مقایسه - هر کجا مقایسه کرده باشد- در مقابل نور و ظلمت و پاکی و پلیدی قرار میگیرد.
داستان معروف «استاندال» نویسندهی معروف فرانسوی که «سرخ و سیاه» یکی از کتابهای اوست از داستانهایی است که 100 سال است به همهی زبانهای دنیا ترجمه شده و سالها پیش به فارسی ترجمه شده. جوانی با خصوصیات حضرت یوسف وارد خانهای میشود. البته خانه هم نسبتاً اشرافی است. نه مثل خانهی عزیز مصر، این جوان هم مثل یوسف نیست. عیناً همین حادثه اتفاق میافتد. یعنی بانوی خانه، عاشق این پسر جوان میشود، ماجراهای بین این زن و جوان، مظهر پلیدی است؛ پلیدی جنسی، خیانت، دنائت، بدقولی، پیمان شکنی، شهوترانی و غرق شدن در هوسها! استاندال یکی از شاهکارهای قصه نویسی فرهنگ غرب است و به خاطر همین کتاب، جزو رماننویسهای درجهی اول فرانسه نام برده میشود. این کتاب هم از رمانهای درجهی یک و یکی از 10 رمان معروف دنیاست. رمان را فقط برای این نمینویسند که کسی سرگرم شود. اینها پیام دارند و نشان دهندهی فرهنگند. یعنی در واقع زندگی را به نحوی به خوانندهی خودش تعلیم میدهند» 9
مطالعات تاریخی و همه جانبه در کنار خواندن رمانهای مطرح نگاه و تحلیل آیتالله خامنهای را متفاوت از بسیاری از تحلیلهای رایج کرده است. آیتالله خامنهای مطالعات فراوانی دربارهی انقلاب شوروی دارد؛ « وقتی با دیدی مقایسه به انقلاب سوسیالیستی شوروی سابق و انقلاب اسلامی خودمان نگاه میکنم، میبینم آن انقلاب چقدر خشن بوده است. اگر کسی تاریخ وقایع آن انقلاب را خوانده باشد، به خشونتش پی میبرد. متأسفانه اغلب جوانان ما اصلا از انقلابهای دیگر خبر ندارند. من گاهی از این بابت واقعاً غصه میخورم. اصلا نمیدانند انقلاب سوسیالیستی شوروی سابق که بزرگترین انقلاب زمان معاصر تا قبل از انقلاب اسلامی بود و این همه هیاهو در دنیا داشت، در مقایسه با انقلاب ما، از چه ظواهر ناخوشایندی برخوردار بود. انسان وقتی با دید مقایسه به این انقلاب در قبال آن انقلاب نگاه میکند، میبیند واقعاً فرقشان از زمین تا آسمان است. بنده مطالب زیادی در این زمینهها خواندهام و تقریباً جزئیات قضایا را میدانم. یعنی هم از طریق نوشتههای مستقیم و تاریخنگاری و هم از طریق داستانهایی که در این زمینه نوشته شده است و خیلی از خصوصیات را دقیقتر و ریزتر و روشنتر بیان میکند، میدانم که در شوروی سابق چه گذشته است.» 10
که در دل انقلاب روسیه نویسنده شد
ایشان درباره رمانها و رماننویسان معروف شوروی میگوید: «اگر همین الان شما ادبیات شوروی را نگاه کنید، ناگهان میبینید که پردهای وسطش وصل است. یعنی حصاری وجود دارد. در دو طرف این حصار، کارهای عظیمی هست و متعلق به دو طرف است. اما وقتی شما کار مثلا «شولوخف» یا «آلکسی تولستوی» را نگاه میکنید، میبینید که طعم دیگری دارد. این «آلکسی تولستوی» یک نویسندهی بسیار قوی است و رمانهای بسیار خوبی دارد و از نویسندگان انقلاب شوروی است و طعم دوران جدید در نوشتهی اوست؛ والا شما در کتاب «جنگ و صلح» «لئوتولستوی» آثار ملیت روسی را میبینید اما آثار دوران 60 سالهی اخیر را نمیبینید. آن یک دوره و یک اثر دیگر است و اصلا متعلق به جای دیگر است. آن چیزی که نشان دهنهی شخصیت امروز روسیه است، کدام است؟ اثر «شولوخف» و اثر همین «آلکسی تولستوی» و امثال اینهاست» 11
لئوتولستوی نویسنده مشهور روس که جنگ و صلح را نوشته است
در دید مقایسهای نیز برای ایشان جالب است چگونه انقلاب خنثی مانند روسیه هنرمندان برجسته را به خود جلب کرده است؛ «وقتی انقلاب خودمان را با انقلاب سوسیالیستی شوروی سابق مقایسه میکنم، میبینم انقلاب ما خیلی بهتر از آن انقلاب است. اما همان انقلاب خشن غیرقابل پذیرش، عده بیشماری از روشنفکران، نویسندگان و شعرای درجهی یک روسیهی آن زمان را جذب کرد. حتی کسانی هم که ابتدا مخالف انقلاب سوسیالیستی بودند، پس از مدتی جذب آن شدند. یکی از آن مجذوبین آلکسی تولستوی است که من یکی دوبار به مناسبتی اسم او را در جمع بعضی از شما آقایان که به این جا آمده بودید آوردهام. چون از او خیلی خوشم میآید. او که چند کتاب معروف هم دارد، نویسندهی عجیبی است. آلکسی تولستوی تا سال 1925 میلادی، ضدانقلاب بوده است و حتی از کشور فرار میکند و به قول آقایان، به اصطلاح به عنوان «عنصر سفید» آن روزگار، به آلمان یا فرانسه میرود ولی پس از مدتی که به شوروی برمیگردد، کتاب «گذر از رنجها» را مینویسد. نمیدانم این کتاب را دیدهاید یا نه؟ «گذر از رنجها» رمانی بسیار عالی در باب انقلاب سوسیالیستی شوروی است. این آدم که ابتدا ضد انقلاب بوده است، چنین کتابی مینویسد. همان طور که میدانید، تاکنون کتابهای بسیاری راجع به انقلاب اکتبر نوشته شده است. اما بنده دو رمان از رمانهای معروف و درجهی یک در این خصوص را خواندم و با هم مقایسه کردم؛ اگر چه بیش از دو کتاب و تقریبا میَشود گفت تعداد زیادی کتاب راجع به انقلاب اکتبر خواندهام. یکی از این دو رمان «دن آرام» اثر شولوخف است که معروف است. خود شولوخف هم بلاتشبیه مثل شما آقایان است. یعنی اصلا پدید آمدهی انقلاب است. مربوط به طبقهی انقلاب است، نویسندهی انقلاب است، او که در دوران انقلاب اکتبر در جوانی بسر میبرده است، «دن آرام» را تحت تأثیر حوادث و وقایع انقلاب نوشته است. دومین رمان هم «گذر از رنجها»ی آلکسی تولستوی است که گفتیم ابتدا ضد انقلاب بود. رمان «گذر از رنجها» نه تنها از لحاظ داستانی بلکه از لحاظ گرایش به اصول انقلاب و مجذوب بودن در مقابل حوادث و پدیدههای انقلاب و ترمیم زیبای حوادث آن، بهتر از رمان «دن آرام» است. «گذر از رنجها» در واقع چهرهی انقلاب را زیبا ترسیم کرده و زیبا نشان داده است» 12
*حواشی دنیای رمان
آیتالله خامنهای اطلاعات زیادی دربارهی زندگی و شرایط اجتماعی رمان نویسان مطرح جهان و اوضاعی که رمانها در آن خلق شدهاند دارد. دکتر فؤاد ایزدی که 24 سال در آمریکا زندگی کرده است، میگوید: «نکاتی که رهبری از زندگی اجتماعی آمریکاییها میگوید مرا شگفتزده میکند.» او معتقد است: «آشنایی رهبری با رمانهای روز دنیا و رمانهای گذشته از عوامل مهم این شناخت است» 13
هاوارد فاست، نویسنده کمونیست آمریکایی
آیتالله خامنهای: «خط قرمزی وجود دارد و از این خط قرمز، هیچ کس نباید عبور کند. نه این که ما اجازه نمیدهیم، در هیچ جای دنیا اجازه نمیدهند. در به اصطلاح دموکراتیکترین کشورها هم اجازه نمیدهند. شما ببینید آن وقتها که در آمریکا خبری از موج چپ بود -حالا که دیگر این خبرها نیست- چپهای آمریکا اعم از گروههای کمونیست یا سوسیالیست و اجتماعاتشان تحت چه شرایطی زندگی میکردند! شما رمانهایی را که بعضی از نویسندگان دارای گرایش به چپ، مثل «هوارد فاست» نوشتهاند -چند رمان او به فارسی هم ترجمه شده و بنده دیدهام- بخوانید و ببینید درباره چپها چه مطالب تکان دهندهای آوردهاند! همین کتاب معروف «خوشههای خشم» اثر «جان اشتاین بک» یا دیگر کتابش را که الان در ذهنم نیست، بخوانید و ببینید راجع به وضع چپها و برخورد سردمداران مرکز به اصطالح دموکراسی با آنها چه نوشته است!
بخوانید و بدانید که مرکز به اصطلاح دموکراسی و قبلهی کسانی که صاحب چنین قلمهای بد و زشتی در ایرانند، حتی حاضر نبودند چپها را تحمل کنند. چون معتقد بودند مارکسیسم، نظام سرمایهداری آمریکا را زیر سوال میبرد. خب اگر چپها را تحمل میکردند، به معنای موافقت با عبور آنها از خط قرمز بود. اگر امروز مجموعهای از آمریکا پیدا شود که بنویسد، بگوید و شعار بدهد «آمریکا باید تجزیه گردد» یا شعار بدهد «آمریکا باید به 49 ایالت تقسیم شود» چگونه با آن رفتار میکنند؟ اگر امروز کسی در آمریکا قد علم کند و بگوید چون چهل پنجاه میلیون سیاه در ایالت متحده زندگی میکنند، باید کشور جداگانهای داشته باشند و بخشی از آمریکا را به آنها بدهید تا حکومت تشکیل دهند، دولت آمریکا با وی چه برخوردی خواهد داشت؟ آیا همان کاری را که با فرقه داوودیها کردند و هم را در ساختمانی به آتش کشیدند، با او نخواهند کرد؟» 13
نویسنده آمریکایی خوشه خشم
رهبری در مورد سرنوشت یکی از رمانهای شولوخف در ادارهی فرهنگ شوروی میگوید: «راجع به رمان «دنآرام» در جایی خواندم زمانی که شولوخف نوشتن آن را به پایان برد، به او اجازهی انتشار و پخشش را ندادند ولی بعداً ماکسیم گورکی که رئیس شورای ممیزی فرضا وزارت ارشاد شوروی آن روز بود و آن وزارتخانه هم از اول انقلاب، خودی خودی محسوب میشد، گفت: «من به عهده میگیرم که شولوخف خودی است» والا مسئولین فرهنگی نظام سوسیالیستی شوروی مدعی بودند چون شولوخف اهل قزاقستان است، لذا در رمان خود؛ احساسات قزاقی و بومی منطقهی «دن» را منعکس و القا کرده است. به هر حال این نویسنده، یک ضد انقلاب بوده که تبدیل به فردی انقلابی میشود و چنان رمانی را مینویسد. ما چنین کسانی را نداریم. اگر چه قبل از انقلاب هم رمان نویس نداشتیم اما هنرمندان برجستهی معروف آن زمان خیلی به ندرت به انقلاب گراییدند. واقعا به ندرت به این طرف آمدند. از آن نویسندگان معروف حسابی، از آن شاعران معروف حسابی، از آن طنز نویسان معروف حسابی، از آن موسیقیدانان معروف حسابی، از آن فیلمسازان معروف -اگرچه در این میدان، اثر چندان برجستهای مثل شعر و ادبیات نداشتیم- از آن ادبای معروف حسابی و از آن مطبوعاتیهای معروف حسابی، هیچ یک به این طرف نیامدند؛ هیچ یک!» 14
آیت الله خامنه ای شرحداد که گورکی چگونه اجازهی نشر رمان شولوخف را گرفت
آیتالله خامنهای دربارهی روژه مارتین دوگار نویسندهی فرانسوی و رمانش «خانوادهی تیبو» نیز چند باری سخن گفته است؛ «اگر از یک آدم مادی که در راه وطن خودش را دارد فدا میکند، آن وقتی که در بحبوحه و تنور احساسات میگدازد یک نفر او را بکشد کنار و بگوید آقا! شما چرا خودت را از دست میدهی. تو بمیری که چه شود؟ میخواهی تو بمیری که وطن زنده باشد! وقتی تو نیستی این وطن باشد یا نباشد چه فایدهای دارد؟ چرا و به چه جهت تو بمیری تا دیگری زندگی کند؟ البته این را مادیگرا اقرار نمیکند بلکه اگر به مادیگرا بگویید در جواب هدفهای عالی، وجدان و از این قبیل چیزها را میگوید. لکن این اعتراف را در گوشه و کنار سخنان هوشمندانشان میشود مشاهده کرد.
روژه مارتین؛ نویسنده مشهور فرانسوی
من یک کتابی را از روژه مارتین دوگار نویسندهی فرانسوی که رمانی نوشته به نام «خانوادهی تیبو» خواندهام. به فارسی هم ترجمه شده و من چون با این نوشتههای هنری از قدیم آشنا بودهام، گاهی اوقات این چیزها را میبینم و نکات مهمی در اینها پیدا میکنم. این ظاهراً از اومانیستهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. این انسانیتگراها که معتقد بودند عشق به انسان و انسانیت و علاقه و وجدان انسانی میتواند پرکنندهی خلاء اندیشهی مذهبی و ایمان مذهبیو جاذبهی مذهبی باشد، اینها قبل از رواج مارکسیسم خیلی کتاب مینوشتند و این روژه مارتین هم جزو آنهاست که خیلی خوب در کتابش قضیه را تشریح میکند. البته نه این که بخواهد این را بگوید بلکه از زبان قهرمان داستانش که در هنگام یک بیماری لاعلاج با خودش فکر میکند فایده تلاش من چه بود و یادداشتهایش را مینویسد حقایقی را که تفکر اومانیستی به انسان میدهد و آن احساس ناگزیر این تفکر اومانسیتی را کاملا مشخص میکند و آن جا کاملا میشود این را فهمید. او میگوید فایدهی زندگی کردن همین است که تو لذت ببری! واقعاً طبق تفکر جهان بینی مادی جز این هم چیز دیگری نیست» 15
رمان خانوادهی تیپو که اومانیسم غربی را به تصویر کشده است
آیتالله خامنهای بارها در دیدارهای مختلف از برخی رمانها و نویسندگانش نام بردهاند؛ «نمیخواهم به بچهها خیلی کتاب و رمان معرفی کنم؛ حالا ممکن است اسم مولفینش را بگویم. مثلا یک نویسندهی معروف فرانسوی هست به نام «میشل زواکو» که کتابهای زیادی دارد. من اغلب رمانهای او را در آن دوره خواندم. یا نویسندهی معروف فرانوسوی «ویکتور هوگو». من کتاب «بینوایان» او را اولین بار در همان دورهی نوجوانی از کتابخانهی آستان قدس گرفتم. البته همهی آن را نخواندم. مقداریاش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم». 16
ویکتور هوگو؛ نویسنده رمان بینوایان
آیت الله خامنهای خیلی دوست داردکسی در ایران مانند رومن رولان زندگی نامه امام خمینی را بنویسد
رهبر انقلاب اسلامی گاه از رمانها برای مقایسه با وضع موجود جهان نیز سخن میگویند؛ «رمان نویس معروف رومانیایی -زاهاریا استانکو- کتابی دارد. نمیدانم شماها خواندهاید یا نه؟ من این کتاب را سالها پیش خواندهام. داستان، مربوط به اشغال بخارست به وسیلهی آلمانیهاست. یک عده به جنگل میروند و مبارزه میکنند و بالاخره هم پیروز میشوند. البته به دنبال شکست آلمان در کل جنگ یک عده هم در داخل فرصت طلبی میکنند و اشغالگر اولین ضربه را به اینها میزند. ماجرایی در آن جا نقل میشود که واقعاً هیچ وقت یادم نمیرود. این، تصویر نه چندان دور از ذهنی است که همهی ما در مقابل خود داریم. شما این تصویر را در سطح بین المللی توسعه دهید. واقعهای است که در حال حاضر هم دارد اتفاق میافتد. الان منطقهی خاورمیانه، یا بگویید منطقهی اسلامی -خاورمیانه و شمال آفریقا- حکم همان شهری را دارد که دشمن آن را اشغال کرده یا در حال اشغال است. البته این نوع اشغال با اشغال سنتی نظامی قدیم تفاوت دارد. سیطرهی فرهنگی و اقتصادی و سیاسی کامل است. حتی در مواردی ممکن است بدون حضور اشغالگر باشد؛ مگر این که حضور نظامی یا حضور فوقالعاده لازم باشد. این اتفاق الان دارد میافتد. این که من منطقه را مثال میزنم، چون نمیخواهم ماجرا را باز کنم؛ والا اگر ما به سمت اقصای آسیا یا آمریکای لاتین برویم، آن جا هم همین قضایا با کم و بیش تفاوتهایی وجود دارد. منتها من میخواهم منطقهای را که مورد ابتلای خودمان است و وحدت خاصی دارد، مطرح کنم. الان اشغالگر -مثل همان اشغالگری که بخارست یا پاریس یا فلان کشور را تصرف کرده بود- در حال اشغال تدریجی است. این اشغالگر کیست؟ پاسخ این نیست که این اشغاگر دولت آمریکا یا فلان دولت دیگر است. نه، این اشغاگر یک طبقهی اجتماعی است؛ طبقهای که دولت آمریکا و دولتهای دیگر را به قدر توانایی و قدرت خود و آمادگی آنها دارد هدایت میکند. البته در بافت و ساخت این دولتها هم بدون شک افراد این طبقه حضور دارند. اما هدایت، هدایت یک دولت نیست. هدایت یک مجموعهی طبقاتی است که اگر بخواهیم در یک عبارت برای اینها اسم معین کنیم، باید بگوییم «زرسالاران اقتدار طلب» هدفشان هم سیطره بر منابع حیاتی و مالی همهی دنیاست» 17
زاهاریا استانکو، رمانی نوشته بود که اشغال بخارست را تصویر میکرد
*جریان هنری
هنگامی که آیت الله خامنهای دربارهی رمانها و نویسندگان مطرح جهانی سخن میگوید نگاهی نیز به جریان سازی و تربیت نویسندگان در داخل کشور دارد. او با رمانهای روز دنیا آشناست. 28 مهر 70 در دیدار با مجمع نویسندگان مسلمان از رمانی تازه منتشر شده سخن گفت؛ «این روزها یک رمان روسی به نام «پطربزرگ» - که دو سه جلد است و نویسندهی آن الکسی تولستوی است- منتشر شده. این رمان، رمانی بسیار قوی در شرح حال پطر است. به نظر من اگر یک مترجم خوب این کتاب را ترجمه میکرد، میتوانست کتاب مفیدی حتی برای ادبیات کنونی جامعهی ما باشد اما آن طوری برخورد نمیشود» 18
ایشان در همین دیدار گفت: «به نظر من، شما در این میدان ترجمه کنید. همین کتابهای خوبی که الان در میآید، ترجمه کنید. انصافاً کتابهای خوب و جالبی درمیآید که از لحاظ جنبهی هنری، قدرت تأثیر گذاری زیادی دارد ... این را بدانید که بینی و بین الله الان هر کدام از شما خواهران و برادران، وجودتان برای این انقلاب حقیقتاً مثل یک جواهر قیمت دارد. شماها هنرمندید و بحمدالله از استعداد خداداد برخوردارید. من بعضی از کتابهای شماها را خواندهام، بعضی از نوشتههایتان را دیدهام، بعضی از تحلیلهای شما از مسائل هنری و ادبیات زمانه را در نامههایی که مینوشتید و در مطالبی که به من میگفتید، دیدهام. خیلی خوب است، خیلی دقیق است، خیلی با ارزش و نقادانه است» 19
دیدارها و توصیههای رهبری در دیدار با هنرمندان نوپا به تدریج بدنهای قوی در برخی حوزههای ترجمه و نویسندگی در کشور ایجاد کرد. البته رهبری به چارچوب هنری درست معتقد است و نه تولید رمان و کتاب به هر شیوهای و با چارچوب غلط؛ «آقایی برداشته 10 جلد رمان نوشته که علی الظاهر کار قشنگی است اما به قول ما مشهدیها توی بحر کار که میروید، میبینید کار پوکی است. این را نقد کنید. حالا مد شده است که بردارند مرتب تعریف بنویسند. فلان کس یک رمان 10 جلدی نوشته و چنین و چنان کرده! خیلی خوب؛ یک آدم نقاد وارد دارای چشم بصیر این را بخواند و عیوبش را پیدا کند؛ عیوبی که در زبانش هست، عیوبی که در محتوایش هست، عیوبی که در تاریخش هست، عیوبی که در انسجام داستانیاش هست. داستان که فقط گزارش نیست؛ چفت و بند داستانی هم مهم است. اهمیت «جنگ و صلح» تولستوی، یا « دن آرام» شولوخف به خاطر این است که چفت و بند داستانی اینها خیلی محکم است؛ یعنی همه جای این داستان صحیح پیش آمده است» 20
رهبری معتقد است خاطرات جنگ ایران و عراق میتواند و باید پایهی تولید کارهای قوی در حوزه رمان باشد و از تجربهی کشورهای دیگر میگوید؛ «دورهی سختی برای کشور –چه سختی جنگ باشد، چه سختی اقتصادی باشد، چه فشارهای گوناگون سیاسی باشد- دورهی نشان دادن ظرفیتهاست، که این ملت چقدر ظرفیت دارد، چقدر قابلیت اظهار وجود دارد، چقدر لیاقت بقا دارد. لذا بهترین آثار هنری هم که انسان نگاه میکند، یا بخشهای زیبای بهترین آثار هنری، مربوط به همین دروههای این کشورهاست. شما به آثار داستانیای که وجود دارد اگر نگاه کنید، شیرینترین و هنرمندانهترین نوشتههای هنری و رمانهای بزرگ مربوط به بخشهایی است که ملتی دارد کار بزرگی از این قبیل انجام میدهد.
امیل زولا؛ رمان نویس مطرح فرانسوی
شاید نقاشیها هم همین طور باشد. البته بنده در نقاشی به عنوان یک بیننده هم حتی سررشتهی خوبی ندارم اما گمان میکنم تا آن حدی که شنیدم، زیباترین یا بخشی از زیباترین نقاشیهای بزرگ دنیا مربوط به صحنههای جنگ است. مثلا صحنهی جنگ واترلو و صحنههای گوناگون دیگر.» 21
ایشان حتی در این زمینه راهکارهایی نیز دارد 18 مرداد 1376 در دیدار با مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گفت:«من بارها مثال قصههای انقلاب اکتبر را گفتهام. یکی کتاب«گذر از رنجها» تولستوی است که فوقالعاده است... اینها داستانهای انقلابی است و کتاب «دل سگ» که ضدانقلاب اکتبر است... چند نفر را تعیین کنید و این نمونهها را هم جلویشان بگذارید و بگویید میخواهیم مثل این داستان دربارهی انقلاب بنویسیم. منتها انقلاب و امام حقیقتاً معرفی شوند. همین خاطرات جنگ را که بچهها نوشتند، جلویشان بگذارید. به نظر من از اینها میتوان یک رمان بلند و جالبی درآورد. سه سال هم برایشان وقت بگذارید. هر چه هم خرجشان شد، شما به عهده بگیرید. دنبال کنید، ببینید به کجا میرسید؛ شاید به جایی رسیدید. بالاخره ببینیم دو سه عنوان رمان بلند قابل قبول در کشور میتواند تولید بشود و خلا را پر کند»