آیتالله آلهاشم را باید نخستین امام جمعه ای دانست که تفاوت را در رفتار و کردار او می شد دید. او در بحبوحه اظهارات روحانیونی که سیاست را چاشنی خطبه های نمازهای جمعه خود کرده بودند، از برداشته شدن نرده های بین خود و مردم در مصلای تبریز خبر داد، تا با این کار همه را شگفت زده کند.
به گزارش جماران؛ خبرآنلاین نوشت: صاحبان تریبونهای نمازجمعه، یک به یک خبرساز میشوند. آنها نه اینکه شاخ غول شکسته باشند، بلکه روندی را آغاز کردهاند که تاکنون خیلی برای جامعه ایرانی ملموس نبوده است.
ائمه جمعه گویی قرار است که شهر به شهر تغییر رویه دهند. از تبریز گرفته که نماینده ولی فقیه در آن هم به مصلی میرود هم به استایوم ورزشی، تا آمل که امام جمعهاش تیم فوتسال مردان و زنان را تاسیس میکند و خود نیز مشغول به ورزش می شود.
امام جمعه ای که تماشاگر ویژه بازیهای تراکتور است
آیتالله آلهاشم را باید نخستین امام جمعه ای دانست که تفاوت را در رفتار و کردار او می شد دید. او در بحبوحه اظهارات روحانیونی که سیاست را چاشنی خطبه های نمازهای جمعه خود کرده بودند، از برداشته شدن نرده های بین خود و مردم در مصلای تبریز خبر داد، تا با این کار همه را شگفت زده کند. شگفتی برای این اقدام امام جمعه تبریز حامی تیم فوتبال تراکتورسازی، با انتشار زوایای دیگری از زندگی سیاسی و اجتماعی او بیشتر هم شد.
«هیچ ایرادی ندارد که یک روحانی در استادیوم حضور پیدا کند و جوانان حاضر در استادیوم را تشویق به حضور در نماز جمعه کند. البته اینطور نیست که فقط به استادیوم بروم، به دانشگاهها هم می روم و با دانشجویان در سلف غذا میخورم و با آنها صحبت میکنم؛ خوابگاه میروم و با آنها درد دل میکنم. به بیمارستانها میروم با بیماران صحبت میکنم و با همراهان بیمار درددل میکنم. اگر وقت کنم مسابقات را از تلویزیون تماشا میکنم البته سعی میکنم بیشتر مسابقات ملی را ببینم. کم و بیش برنامه 90 را هم اگر فرصت کنم، میبینم.» این بخشی از گفت و گوی امام جمعه تبریز است. گفت و گویی که اگر کسی مصاحبه شونده را نشناسد محال است به ذهنش برسد که او از اعضای جامعه روحانیت مبارز باشد؛ چه برسد به اینکه امامت جمعه تبریز را هم برعهده داشته باشد.
قصابزادهای که امام جمعه شد و کشاورزی هم میکند
از تبریز به آمل می رویم. شهری شمالی که اتفاقا امام جمعه آن هم طریقه جالبی را برای نزدیک شدن به جوانان در پیش گرفته است. حجت الاسلام سیدجلیل مرتضوی از روحانیونی است که تا حدود زیادی از اقداماتی که تاکنون مختص جامعه روحانیت بوده، فاصله گرفته است. امام جمعه آمل که پیشتر به دلیل سخنرانی در تجمع معترضین دی ماه 96 شناخته شده بود، کسب و کارش را از قرار گرفتن پشت تریبون به زمین های زراعی برده است. او کشاورز است! اما وقت زیادی را هم صرف گفت و گو با جوانان می کند.
او میگوید برای ارتباط با مردم و شنیدن صدای آنها، دامداری و کشاورزی را ادامه میدهد و برای گفتوگو با جوانان حاضر است حتی در قهوهخانه هم حضور یابد. او فرزند یک قصاب است و از مراسمات عروسی گرفته تا خط مقدم نبرد در سوریه حضور دارد. تیم فوتسالی تشکیل داده که برای نهاد نمازجمعه است، چندین بار زندان رفته و با زندانیانها هم غذا و هم صحبت شده، خیلی راحت می گوید که با لات ها در ارتباط است و اگرچه صاحب ماشین سمند است اما اگر پرادو هم داشته باشد، ابایی از سوار شدن بر آن ندارد.
گفتیم پرادو؛ بد نیست در کنار این دو امام جمعه، به سراغ فرد دیگری در همین لباس برویم که جنجالی با رسانه ای شدن تصویر خودروی سواری اش بپا شد. محمدنقی لطفی امام جمعه ایلام، دردسرهایی نه تنها برای پرادو سواری خود بلکه برای ولیمه دادن نوه اش هم کشید که البته بعد از چند روز و صدور چند بیانیه به پایان رسید. اما ناگفته نماند که همه نزدیک شدن امامان جمعه به قشر عادی مردم این نیست که آنها مجبور باشند که سطح پایینی از زندگی را تجربه کنند. فردی همچون امام جمعه آمل که بسیاری به تحسین دیدگاه و نحوه زندگی او پرداخته اند هم، معتقد است که ماشین باید امنیت داشته باشد، چه ژیان باشد، چه بنز باشد و چه پرادو.
خیال نکنید شاخ غول شکسته اید!
کار این ائمه جمعه هرچقدر هم که برای بسیاری از ما تعجب آور باشد، در واقع اقدامی است عادی که در برابر آن باید اقدامات سایر امامان جمعه ای را که تنها ظهرهای جمعه می شود زیارتشان کرد، غیرعادی دانست.
شاید بتوان مصداق عادی بودن حرکات امام جمعه تبریز را در صحبتهای ضرغامی جست. رییس اسبق رسانه ملی که مدتهاست بساط صبحانه هایش برای بسیاری از شخصیت های شناخته شده پهن است، در یک نوبت هم با آیت الله آل هاشم، همسفره می شود. او می گوید: «در صبحانه ای که با آقای «آل هاشم» نماینده ولی فقیه در تبریز داشتم، به ایشان گفتم آقای آل هاشم! کار بسیار خوبی می کنید سوار تاکسی و مترو می شوید و استادیوم می روید و بازی های تراکتور را تماشا می کنید اما خیال نکنید که «شاخ غول» شکسته اید! اصلاً شما کار مهمی را انجام نداده اید. از بس خلاف این رویه انجام شده و از بس سبک زندگی و رفتار تغییر کرده، خیال می کنند اگر شما در خیابان راه رفتید، اتفاق بسیار عجیبی رخ داده است.»
جمله آخر ضرغامی واقعیت تلخی است که جامعه ایران سال هاست با آن مواجه شده است. جامعه ای که در ابتدای پیروزی انقلاب و به دلیل شدت گرفتن ترور چهره های سیاسی که اکثریت آنها در لباس روحانیت بوده اند، حائلی بین مردم و آنان کشیده است.
حال مهم این است که امامان جمعه راهی را برای همنشین شدن با مردم و همصدایی با آنان یافته اند و خود را از دایره دیدارهای هماهنگ شده با مسئول دفترهای شان خارج کرده اند و بعید نیست این نوع نگرش به سایر امامان جمعه هم سرایت کند.