جانشینی شبکههای داخلی نیز نوعی شوخی محسوب میشود. چون اگر امکان داشت که شبکههای اجتماعی داخل کشور خارج از فضاهای رسمی فعالیت و مردم به آنها اعتماد کنند، تاکنون این شبکهها گسترش یافته بود و دلیلی نداشت که مردم شبکههای فرامرزی را بر آنها ترجیح دهند.
داستان برخوردهای رسمی با روزنامه، همچنان با رسانههای بعدی نیز تکرار شده است و هنوز نیز عدهای در سودای تکرار این برخورد با تلگرام هستند.
به گزارش جماران، عباس عبدی، در ستون «نگاه روز» روزنامه اعتماد نوشت: «داستان امروز تلگرام در ایران، داستان دیروز رسانه در ایران است. امروز و پس از حدود دو قرن که از ورود اولین رسانه مدرن، یعنی روزنامه به این کشور میگذرد، داستان برخوردهای رسمی با روزنامه، همچنان با رسانههای بعدی نیز تکرار شده است و هنوز نیز عدهای در سودای تکرار این برخورد با تلگرام هستند ولی چنین سیاستی نه از روی اعتماد به نفس و عقلانیت، بلکه از روی انفعال و ترس از آینده و بیاعتمادی به مردم و جامعه است.
بنده اولین نکتهای را که باید متذکر شوم این است که نسبت به فضای مجازی و تلگرام انتقادات بسیاری دارم. هر چند استفاده زیادی از آن میکنم ولی به طور معمول از تلگرام برای اظهار نظرات و تحلیلهایم استفاده نمیکنم، بلکه تلگرام بیشتر وسیلهای برای بازنشر نوشتههایم است؛ نوشتههایی که عموما در مطبوعات منتشر و در تلگرام بازنشر میشوند. چرا چنین میکنم؟ به این علت که معتقدم مشکل رسانه در جامعه ایران، ضعف در نظام رسانههای رسمی آن است و با حضور در رسانه غیر رسمی مشکل نظام رسانهای ایران حل نخواهد شد. باید نظام رسمی و به طور مشخص صدا و سیما را تقویت کرد و حوزه آزادی آن را توسعه داد و باز کرد. در غیر این صورت با باز شدن فضای تلگرام و سایر شیوههای غیر رسمی ارتباطی و رسانهای، نمیتوان مشکلات کشور را در حوزه رسانه حل کرد. از سوی دیگر اشکالات این نوع شبکههای مجازی را در ایران زیاد میدانم ولی معتقدم این اشکالات ذاتی آنها نیست، بلکه در ایران عارضی است. به این معنا که با محدودیتهای بسیار زیاد در صداوسیما و تا حدی مطبوعات، کارکردهای آنها به دوش نحیف (از حیث حرفهای و تعهد روزنامهنگاری) و ناتوان این شبکهها منتقل شده و آنها قادر به تحمل این بار نیستند. در نتیجه شاهد عوارض منفی آنها هستیم. ولی همانطور که گفته شد این عوارض ذاتی آنها نیست؛ چرا که در بسیاری از کشورهای جهان از این شبکهها و برنامهها استفاده میشود ولی چنین عوارضی را ندارند. روشن است که از این شبکهها برای اطلاعرسانی و درج و نشر خبر و حتی تحلیل استفاده نمیشوند. انجام این وظایف در درجه اول به عهده رسانههای رسمی مثل رادیو و تلویزیون و مطبوعات است ولی در ایران صداوسیما عملا از گردونه کارکردهای واقعیاش خارج شده است و بیشتر به موضوع اوقات فراغت و فوتبال و سریالهای سرگرمکننده مشغول است.
محدودیتهای مطبوعات نیز قابل انکار نیست در نتیجه مردم برای تامین این گونه از نیازهای ارتباطی خود، از طریق شبکههای اجتماعی اقدام میکنند. راه حل خلاص شدن از این عوارض، بستن و فیلترینگ این شبکهها نیست، بلکه آزاد کردن رسانههای رسمی از قیدوبندهای اطلاعرسانی باید در دستور کار باشد. البته خیلی سادهانگارانه است که گمان کنیم تلگرام را فقط برای عوارض آن مسدود میکنند. اگر کسانی با این عوارض مخالف باشند، خیلی پیش از آن میتوانستند از طریق باز کردن صداوسیما مانع آن عوارض شوند. هدف اصلی از فیلترینگ احتمالی تلگرام، بازگشت به گذشته انحصار رسانهای است. کسانی که یک عمر با انحصار رسانه خو کردهاند و یکطرفه هرچه خواستهاند، گفتهاند اکنون فضای چندصدایی را نمیتوانند تحمل کنند و درصدد فیلترینگ آن هستند. کسانی که در این فضای چندصدایی حرفی برای گفتن ندارند یا هرچه میگویند به نوعی تبدیل به مضحکه خاص و عام میشود، اکنون برای بازگشت به دوران انحصار رسانهای روزشماری میکنند.
وضعیت رسانههای رسمی در جامعه ایران از دو حال خارج نیست: یا آن قدر آزاد است که نیازهای عمومی مردم در حوزه رسانه و اطلاعرسانی را تامین کند یا آن که این رسانهها آن قدر محدود و سوگیرانه هستند که مورد اقبال مردم نیستند و به منابع دیگر مراجعه میکنند؟ به طور قطع مسئولان ذیربط شجاعت و شهامت لازم را ندارند که بپذیرند وضع دوم شامل حال ما میشود. ولی اگر چنین نمیپندارند، چرا در جامعهای که آزادی رسانه و اطلاعرسانی هست، باید از وجود رسانههای دیگر و مستقل ترسید؟ جانشینی شبکههای داخلی نیز نوعی شوخی محسوب میشود. چون اگر امکان داشت که شبکههای اجتماعی داخل کشور خارج از فضاهای رسمی فعالیت و مردم به آنها اعتماد کنند، تاکنون این شبکهها گسترش یافته بود و دلیلی نداشت که مردم شبکههای فرامرزی را بر آنها ترجیح دهند. بیاعتمادی گستردهای که در جامعه ایران و نسبت به استقلال رسانهای شکل گرفته، اکنون در حال نشان دادن عوارض خود است.
مشکل دیگر و همیشگی که سیاست فیلترینگ با آن مواجه است، ناکارآمدی آن در برابر پیشرفتهای فناوری است. برخیها چین را به رخ میکشند. این مقایسه تا حدی سادهانگارانه است. کشوری که طی سه دهه رشد دورقمی داشته و در حال تبدیل شدن به بزرگترین اقتصاد جهان است و طرحهای اقتصادی هزار میلیارد دلاری برای جهان دارد و... را با خودمان مقایسه نکنیم؛ با مدیریتی که از اتخاذ کوچکترین سیاستهای اقتصادی مولد ناتوان است. هر زمان توانستیم فقط چند سال رشد دو رقمی داشته باشیم و مساله بیکاری را حل کنیم، آنگاه دیگران هستند که در پی این میروند تا رسانههای ایران را فیلتر کنند. بنابراین بهتر است مردم را عصبانی نکنیم. حتی اگر اتفاقات دی ماه را معلول تلگرام بدانید، باز هم باید شکرگزار آن بود که تلگرام موجب شد که بروز این رویداد به تاخیر نیفتد. همه کسانی که از تلگرام استفاده میکنند، کمابیش با عوارض و نکات منفی آن آشنا هستند ولی کمتر کسی حاضر است که بر اساس عوارض یک پدیده، آن هم عوارضی که ذاتی آن نیست درباره آن پدیده داوری کند که اگر چنین بود همه پدیدههای مدرن باید محکوم و مردود میشدند. چون همه آنها کمابیش دارای عوارضی هستند. اتفاقا عوارض آنها وقتی در اوج است که پدیده مدرن را به صورت سنتی و در چارچوب گذشته استفاده کنیم. به نظر بنده فیلترینگ تلگرام فقط یک معنی دارد و آن اعلام ناتوانی سیاسی است. قبول دارم که کنار آمدن با تلگرام و کلا رسانههای غیر انحصاری سخت و جانکاه است ولی چارهای نیست جز این که باید با این وضع خود را تطبیق دهند.»