واقعیت این است که برجام اگرچه یک سند حقوقی الزامآوری نیست و از اول نیز قرار نبود باشد و نفع ما هم در همین بود، اما سندی است با انسجام درونی، متکی به حمایت همه کشورها، به استثنای دولت ترامپ و دو، سه کشور در خاورمیانه و از عوامل کمک به ثبات منطقه. به این ترتیب، همه کشورها به استثنای چند کشور معدود از حفظ و ادامه اجرای آن حمایت میکنند.
به گزارش جماران؛ یک دیپلمات سابق کشورمان تاکید کرد: ایران به هیچ وجه نمیتواند و نباید به خاطر عصبانیت از برجام خارج شود؛ چراکه در این صورت به هزینه خود اسباب توفیق ترامپ را فراهم کرده است.
ایران و امریکا هرچند در نزدیک به چهار دهه گذشته روابطی خصمانه با یکدیگر داشته و بیش از سی و هشت سال است که روابط سیاسی میان تهران و واشنگتن برقرار نیست اما این فقدان روابط و آن روابط خصمانه مانع نشده است که میان دو کشور تبادل وجود نداشته باشد. به دیگر سخن، روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده سیر خطی نداشته و این روابط با فراز و نشیبهایی هم همراه بوده است کماآنکه ایران و امریکا در دوره دولتداری حسن روحانی و باراک اوباما بر سر یک میز نشستند و گفتوگوهای آنها در قالب مذاکرات هستهای ایران و گروه ۱+۵ منجر به توافق هستهای شد. اوباما در چارچوب سیاستهای خاورمیانهایاش از جایگاه اسرائیل کاست و دوری چشمگیری با عربستان پیدا کرد. با این حال، به نظر میرسد با آمدن دونالد ترامپ به کاخ سفید، روابط دو کشور هر اندازه که در دوره اوباما نزدیکتر شده بود، به سرعت در حال بازگشتن به دوره پیشااوباما و تخاصمیتر شدن است. در این باره با کوروش احمدی، دیپلمات سابق و تحلیلگر ارشد مسائل امریکا گفتوگویی داشتیم که مشروح آن در ادامه میآید.
تنش و تعارض در روابط آمریکا و اسرائیل هیچگاه به اندازه دوره اوباما بالا نبود
سال ۹۶ در حالی آغاز شد که ترامپ در کاخ سفید مستقر شده بود. روابط ایران و امریکا در این دوران چه تفاوتی با دوران اوباما پیدا کرد؟
طی ۱۴ ماهی که از ریاست جمهوری ترامپ میگذرد، سیاست خاورمیانهای آمریکا و به تبع آن روابط ایران و آمریکا به شدت دچار تحول شده است. اوباما به وضوح و بیتردید تلاش کرد تا به نوعی تعادل در روابطش با قدرتهای اصلی خاورمیانه برسد و گامهایی عملی در این جهت نیز برداشت. تنش و تعارض در روابط آمریکا و اسرائیل هیچگاه طی چند دهه گذشته به طور نسبی به اندازه دوره اوباما بالا نبود. سخنرانی نتانیاهو در مارس ۲۰۱۵ در کنگره آمریکا علیه سیاستهای اوباما در مورد ایران و بدون هماهنگی با کاخ سفید و بدون ملاقات او با اوباما در آن سفر یکی از فرازهای این روابط متشنج بود. خودداری آمریکا از وتو قطعنامه شورای امنیت علیه شهرکسازی اسرائیل در اراضی اشغالی در دسامبر ۲۰۱۶ یکی دیگر از این اوجها بود. آمریکا در آن دوره اولویت سنتی را که آمریکا در خاورمیانه برای منافع اسرائیل قائل میشد، کنار گذاشت و اسرائیل نیز از بسیاری جهات برای آمریکا تبدیل شد به یکی از قدرتهای منطقهای مانند دیگران. به همین سیاق، آمریکا سیاست سنتی خود در برابر متحدان عرب خود را نیز تا حدی تعدیل کرد و اوباما کوشید تا از این نظر تا حدودی البته باز به طور نسبی به میانه طیف بین ایران و عربستان نزدیک شود. اوباما در ماه آوریل ۲۰۱۶ به به خبرنگار مجله آتلانتیک گفت که شرایط منطقه او را ملزم میکند که به عربستان و دیگر دوستان آمریکا توصیه کند که منطقه را با ایرانیها شریک شوند و نوعی صلح سرد را بین خود برقرار کنند.
ترامپ سیاستی ۱۸۰ درجه متفاوت از اوباما در پیش گرفت
این در حالی است که ترامپ از ابتدا در حوزههای مهم، سیاستی ۱۸۰ درجه متفاوت در پیش گرفت. در میان تعجب ناظران، اولین سفر خارجی او به عنوان رئیسجمهور در ۲۰ مه ۲۰۱۷ به عربستان و سپس به اسرائیل بود. در عربستان از یک سو بر بازسازی روابط با متحدان منطقهای تاکید کرد و از سوی دیگر در نشستی با شرکت سران و نمایندگان کشورهای اسلامی از حاضرین دعوت کرد تا ایران را منزوی کنند و لحنی علیه ایران به کار برد که در چنین سطحی هرگز سابقه نداشته است. شناسایی بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل و برنامه انتقال سفارت آمریکا به این شهر به عنوان امری بیسابقه در سیاست منطقهای آمریکا نیز از نقاط اوج سیاست اسرائیلی دولت ترامپ است. سیاست ترامپ در بحران سوریه از جمله حمله موشکی به یک پایگاه هوایی سوریه و نهایتا سیاست ایجاد یک گروه شبه نظامی کرد – عرب در سوریه و ادامه حضور نظامی در آن کشور با هدف اعلام شده «کاهش حضور ایران» که توسط تیلرسون در ۱۷ ژانویه مطرح شد، وجه دیگری از سیاست خاورمیانهای و بیسابقه ترامپ است. متاسفانه لبه تیز همه این سیاستهای جدید متوجه ایران است.
سیاست ترامپ نسبت به توافق هستهای تفاوتی نکرده است
برجام مهمترین حلقه وصل تهران و واشنگتن در سالهای اخیر بوده است. سیاست ترامپ درباره این توافق از ابتدا دشمنی بود. سیاست وی قبل و بعد از ورود به کاخ سفید چه تفاوتهای پیدا کرده است؟
هیچ تفاوتی نکرده است؛ او در جریان مبارزات انتخاباتی همانگونه علیه برجام سخن میگفت که بعد از استقرار در کاخ سفید. او ضمن حمله مستمر و شدید علیه برجام در درجه اول کوشید تا با ایجاد فضای تردید و بلاتکلیفی که خود ناقض برجام بود، مانع کار شرکتها و بانکهای بینالمللی با ایران شود. او هر چند دو بار در چارچوب قانون INARA در آوریل و ژوئیه پایبندی ایران را به برجام را تایید کرد، اما در نوبت سوم در ۱۳ اکتبر چنین نکرد. نهایتا در ۱۳ ژانویه طی بیانیهای شدیدالحن، به سه کشور اروپایی التیماتوم داد که در صورت عدم همکاری برای به قول او «اصلاح نواقص» برجام و نیز محدود کردن برنامه موشکی ایران و جلوگیری از برنامههای منطقه ایران، در نوبت بعدی از تمدید تعلیق تحریمها خودداری و به این ترتیب از برجام خارج خواهد شد.
بهجز ترامپ و معدود عناصر تندرو همه در امریکا خواستار ادامه حیات برجام هستند
ترامپ از قبل از ریاست جمهوری برجام را ننگین خطاب کرده بود و احتمال از خروج از برجام وجود داشت. چه شده که بعد از ۱۵ ماه هنوز این اتاق رخ نداده است؟
واقعیت این است که برجام اگرچه یک سند حقوقی الزامآوری نیست و از اول نیز قرار نبود باشد و نفع ما هم در همین بود، اما سندی است با انسجام درونی، متکی به حمایت همه کشورها، به استثنای دولت ترامپ و دو، سه کشور در خاورمیانه و از عوامل کمک به ثبات منطقه. به این ترتیب، همه کشورها به استثنای چند کشور معدود از حفظ و ادامه اجرای آن حمایت میکنند. به علاوه در داخل آمریکا نیز به جز ترامپ و معدود عناصر تندرو و وفاداران به وی، بقیه حتی بسیاری از جمهوریخواهان مانند سناتور کورکر و... نیز خواستار ادامه حیات برجام هستند. اعضای دولت ترامپ مانند رکس تیلرسون، ژنرال هربرت مکمستر، ژنرال جیمز ماتیس و... نیز علنا مواضعی مغایر با مواضع ترامپ در مورد برجام داشتهاند. در چنین شرایطی، در حالی که ترامپ بسیاری از قولهای انتخاباتی خود را به راحتی عملی کرده، اما هنوز قادر به عملی کردن قول خود در مورد برجام نشده است. اما ظاهرا و با کمال تاسف به این نقطه نزدیک شده است.
تهدید ترامپ به خروج از برجام جنبه نمایشی ندارد/ ایران نباید به خاطر عصبانیت از برجام خارج شود
برخی معتقدند ترامپ میداند خروج از برجام چه هزینهای برای امریکا دارد و او درصدد است با اجرای نمایش تهدید به خروج مانع از دستیابی ایران به منافع اقتصادی برجام و عصبانی کردن تهران برای خروج از توافق هستهای است. چقدر با این تحلیل موافقید؟
فکر نمیکنم تهدید ترامپ به خروج از برجام جنبه نمایشی داشته باشد. همانطور که گفتم او در یک سال اول با تهدید به خروج و ایجاد بلاتکلیفی کوشید تا مانع دستیابی کامل ایران به منافع ناشی از برجام شود. اما این رویه تنها تا حدی میتوانست اثرگذار باشد. او در بیانیه ۱۳ ژانویه کاملا خود را به خروج تحت شرایطی متعهد کرده و با توجه به عباراتی که در آن بکار برده، بعید است بتواند بدون تحقق آن شرایط در برجام بماند. به علاوه، روشن است که ایران به هیچ وجه نمیتواند و نباید به خاطر عصبانیت از برجام خارج شود؛ چراکه در این صورت به هزینه خود اسباب توفیق ترامپ را فراهم کرده است.
آیا آمریکای ترامپ قادر است پرونده ایران را این بار با بهانه توان دفاعی و فعالیتهای منطقهای مجددا امنیتی کند؟
آمریکای ترامپ مدتی است که دارد چنین میکند. وقتی بحث موشک و کمک به برخی گروهها در منطقه و... به عنوان موانعی بر سر راه عادی شدن روابط اقتصادی ایران با جهان خارج قرار داده میشود، معنی آن این است که جو امنیتی شده است. این یعنی اینکه تمرکز ایران و طرفهای خارجی باید بر این قبیل امور باشد و مادام که تکلیف این امور یک طرفه نشده است، یک قدرت جهانی با تهدید و اعمال فرامرزی تحریمها مانع عادیسازی روابط اقتصادی و سیاسی است.
ایرانیان حدود نیمی از کسانی هستند که هدف قانون محدودیت ورود اتباع هفت کشور قرار گرفتهاند
شاهد اعمال قانون محدودیت صدور ویزا برای چند کشور از جمله ایران بودیم. این موضوع چه تاثیری بر روابط دو کشور داشت؟
اعمال این قانون دو منشاء داشت: نخست سیاست مهاجرتی ترامپ و قولهای انتخاباتی او در این مورد و دوم حس ایرانستیزی مزمن در ترامپ. در نتیجه، ایرانیان حدود نیمی از کسانی هستند که هدف قانون محدودیت ورود اتباع هفت کشور قرار گرفتهاند. این موضوع ربط چندانی بر روابط دو دولت نمیتوانست داشته باشد چراکه دشمنی بسیار بالاتر از این حرفها است اما طبعا به حال رابطه بین مردم دو کشور و نیز برای حدود یک میلیون ایرانی که در آمریکا زندگی میکنند، بسیار مضر است.
لابیها تاثیر تعیینکننده در امور اصلی نمیتوانند داشته باشند
تا چه اندازه خصومت ترامپ با ایران تحت تاثیر لابیهای آیپک و سعودی است؟
لابیها هیچگاه تاثیر تعیینکننده در این قبیل امور نمیتوانند داشته باشند. لابی اسرائیل در آمریکا اصولا زمانی نشو و نما کرد که استراتژی امنیتی آمریکا در زمان نیکسون به سمت محور قرار دادن اسرائیل در سیاست منطقهای آمریکا میل کرد. تا قبل از آن رابطه ویژهای بین آمریکا و اسرائیل برقرار نبود و اروپاییها متحدین اصلی اسرائیل بودند. در پرتو توجه جدید آمریکا به اسرائیل، لابی اسرائیل نیز حمایت شد و فرصت یافت تا رشد کند و البته به مرور خود تبدیل به نیرویی اثرگذار شد. اما همچنان عامل تعیینکننده نیست. کما اینکه دیدیم همین لابی در زمان اوباما نتوانست در سیاستهایش در ارتباط با ایران موفق باشد. لابی عربستان و امارات و .. نیز به طریق اولی چنین هستند و تنها در شرایط خاصی میتوانند حرکاتی انجام دهند لذا این لابیها ضمن اینکه موثرند اما نباید در نقش آنها اغراق کرد. مضحکتر آنکه اخیرا برخی در امارات مدعی شده بودند که لابی آنها موجب برکناری تیلرسون شده است.