کارگردان نمایش «آبی مایل به صورتی» معتقد است حکم امام خمینی (ره) درباره عمل تغییر جنسیت همراه با دلسوزی و امید بوده است. وی این فتوا را قدمی مهم درباره حل مشکلی بخشی از جامعه میداند که در این سالها توسط دولت نادیده گرفته شده است.
به گزارش جماران، ساناز بیان سالهاست فعالیت هنری خود را معطوف به بازنمایی مشکلات و معضلات اجتماعی کرده است. البته در پرونده کاری او، دغدغه اجتماعی به مسائلی سوق پیدا میکند که کمتر هنرمندی تمایل به بیان آن دارد. زنان کارتنخواب، اعدام، جنگزدگان خوزستانی و اکنون اختلال هویت جنسیتی تنها بخشی از رفتار هنری - اجتماعی این نویسنده و کارگردان جوان بوده است.
با وجود آنکه ساناز بیان از چهرههای موفق جشنواره 36 تئاتر فجر بود و با اینکه او رفتار و کنشی اعتراضآمیز در زمان دریافت جایزههای خود داشت؛ اما نمایش «آبی مایل به صورتی» او چندان مورد توجه رسانهها قرار نمیگیرد، بیتوجهی که بیان آن را ناشی از نوعی محافظهکاری و البته ندانستن میداند.
آنچه میخوانید گفتگوی مفصل با ساناز بیان و دلایل تمرکز چندسالهاش بر موضوع چالشبرانگیز است که چهل سال پیش توسط امام خمینی (ره) به مسئله و امری ساده بدل گشته بود. خانم بیان از مصائب و مشکلاتی میگوید که بیگمان مخاطب معمول این مصاحبه از تجربه آن بیخبر است.
***
نمایش شما با اینکه با مخاطب بسیار خوبی روبهرو شده است، برخلاف آثار دیگر شما از طرف رسانهها نادیده گرفته میشود. در مقابل موضوع نمایش بهگونهای است که میتواند پای جامعه مذهبی را و قشری که ظاهراً در مقابل تئاتر هستند را به تئاتر باز کند.
ز چیزی سخن میگویم که در کشور ما قانونی است و حدود سی سال پیش در رابطه با آن فتوای مذهبی داده شده است
ساناز بیان: نمیتوانستم پیشبینی کنم که برخوردها از سوی روحانیون و جامعهٔ مذهبی به چه صورت خواهد بود؛ اما خودم میدانستم که از چیزی سخن میگویم که در کشور ما قانونی است و حدود سی سال پیش در رابطه با آن فتوای مذهبی داده شده است. در دل این کار که تحقیق روی آن چهار سال به طول انجامید تا توانستم آن را روی صحنه بیاورم، یک دیالوگ وجود دارد که از زبان شخصیت "مَلی" بیان میشود و میگوید «این ملت این شکلین، از هرچه میترسن یا چالش میکنن و خاک میریزن روش که چشمشون بهش نیفته، یا مسخرهاش میکنن که ترسشون کم بشه.» من فکر میکنم عموماً اینها ناشی از ترس ما ست. ترسی که ناشی از ناآگاهی و نشناختن است و این برخوردی است که با افراد فراجنسیتی انجام میدهیم. این برخورد را هم اکنون با همین نمایش نیز انجام میدهیم. افرادی که به تماشای نمایش من مینشینند و آگاهی لازم در آنها شکل میگیرد، دیگر ترس آنها میریزد؛ اما ما از هرچیز ناشناخته ای مثل همان هیولای معروف توی کمد میترسیم اما فقط کافی است در کمد را باز کنیم تا ببینیم هیچ چیز ترسناکی در کمد نیست. وقتی حدود سی سال پیش به لحاظ قانونی ظرفیت پذیرش چنین مسئلهای برای ما باز شده است، در این سی سال باید چندین قدم جلوتر میرفتیم. در فتوای امام ، ذکر شده است که "عمل تغییر جنسیت، با تجویز طبیب مورد اعتماد، اشکال شرعی ندارد، ان شاالله تعالی در امان باشید و کسانی که شما ذکر کردهاید مراعات حال شما را بکنند" حتی در ادامهٔ این فتوا، یک دلسوزی، امید و حتی نوعی وصیت هم وجود دارد. دیالوگی در دل کار هست که میگوید «خیلیها هستند که کاسهٔ داغتر از آشاند و نمیگذارن صدای ما به گوش کسی برسه.» این صحبت خانم ملکآرا است که میگویند «من در وزارت کشور به همین کاسههای داغتر از آش همیشه میگفتم که علم، دین، سواد و مقام کدام یک از شما از مرحوم امام بیشتر است.» این همان حکایت مدیرانی است که ترس از دست دادن میزهایشان را دارند.
یک ترنس چقدر میتواند برای یک مسئول خطرناک باشد تا مسئول ترس از دست دادن میزش را داشته باشد؟
اگر دورهٔ مدیریت فرد دیگری بود که دغدغه میزش را داشت، چنین نمایشهایی شاید به مرحلهٔ اجرا نمیرسیدند
ساناز بیان: مسئله بر سر ناآگاهی است. نه ظرفیتهای قانونی این مسئله را میشناسند و نه ظرفیتهای مذهبی را میدانند. به نظر میآید که کار ترسناکی انجام میدهیم. اتفاقاً برای من جالب است که عموم مردم راحتتر این مسئله را میپذیرند تا افرادی که نگرانیهایی در رابطه با میزهایشان دارند. این کار در دورهای خارج از دورهٔ مدیریت آقای مهدی شفیعی نمیتوانست مجوز اجرا بگیرد. خود ایشان پیشنهاد بازبینی این اجرا را دادند. من دو سال درگیر گرفتن مجوز برای این کار بودم و نگرانیهایی وجود داشت. در نهایت رئیس جدید شورای نظارت و خود آقای شفیعی بعد از بازبینی حمایت کردند. آقای بهداروند هم حمایت کردند. آقای مهدی شفیعی در رابطه با این نمایش و حتی نمایش شلتر، بسیار حمایت کردند از اینکه این جنس کارها به مرحلهٔ اجرا برسند. اگر دورهٔ مدیریت فرد دیگری بود که تئاتر و فرهنگ برایش مهم نبود و دغدغه میزش را داشت چنین نمایشهایی شاید به مرحلهٔ اجرا نمیرسیدند. اظهار تأسف میکنم برای اینکه تا به این حد جماعت ترسویی هستیم و نمیدانم چرا باید از چنین مسائلی بترسیم. برخی به من میگویند که کار شجاعانهای انجام دادهام، شاید واقعاً من فرد نترسی هستم و یا شاید اطرافیان به صورت محافظهکارانه و عصا به دست پیش میروند. مگر همهٔ ما انسان نیستم!؟ پس دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد. ما صرفاً از حقوق انسانی یک گروهی حرف میزنیم که علیرغم اینکه ظرفیت قانونی برای حمایت از آنها وجود دارد؛ اما متاسفانه ظرفیت فرهنگی وجود ندارد و همین مورد به من انگیزهٔ ادامه دادن در این راه را میدهد. دلم میخواهد حال که اجرای این کار تمدید شده است افراد بیشتری این اجرا را ببینند و قدری روحیهٔ ترس و محافظهکاری کنار گذاشته شود که صرفاً یک تابوی بیدلیل است و ناشی از ناآگاهی است.
وزیر بهداشت به تماشای اجرای شما نشست و من در آنجا حضور داشتم و مشاهده کردم که تا چه اندازه گارد ایشان و همسرشان نسبت به این مسئله شکسته شد.
ساناز بیان: نمیدانم ایشان از قبل گارد داشتند یا خیر.
همهٔ افرادی که وارد سالن میشوند را به عنوان افراد معمولی در نظر میگیریم. آنان از قبل نسبت به این افراد دیدگاههایی دارند. همیشه دوست دارند آنها را از دور ببینند و لمسشان نکنند. همانند یک بیمار خطرناک به آنها نگاه میکنند. زمانی که من در سالن حضور داشتم مشاهده میکردم که گارد مخاطبین شروع به شکسته شدن میکرد. این اتفاق در نمایش هتلیها هم میافتاد و شاید حسی ناشی از گناهکار بودن داشته باشند. برای وزیر بهداشت نیز چنین اتفاقی در حین دیدن نمایش رخ داد.حتی در اتاق گریم حضور یافتند و با بازیگرها صحبت کردند. بعد از شکستن این گارد از سوی سیاستمدارها و یا نمایندگان، آیا اتفاق خاصی رخ داده است؟
من بسیار امیدوار بودم که بتوانیم وزیر کار را به تماشای این نمایش دعوت کنیم
ساناز بیان: تمام تلاش من این بوده است که اتفاقی رخ دهد. هم اکنون هم تمام مسئله من و تلاش من این است که بتوانیم یک حرکتی ایجاد کنیم. وزیر ما و نمایندگان، نمایندگان همهٔ ما هستند و باید خودشان باور کنند که نمایندهٔ ترنسها هم هستند. نمایندهٔ میترا و هومنِ قصهٔ من نیز هستند. این دوستان نیاز دارند که شنیده شوند. من بسیار امیدوار بودم که بتوانیم وزیر کار را به تماشای این نمایش دعوت کنیم و ایشان و بقیه نمایندهها یا لایحهای در حمایت از ترنسها به مجلس ببرند و یا تکلیف لایحهای را که نزدیک به 3 سال است در راه مجلس مانده را تعیین کنند.
این لایحه در چه زمینهای است؟
در لایحه وزارت کار در حوزهٔ اشتغال، سربازی، تحصیل، و روند ارائه مجوز و... پیشبینیهایی شده است
ساناز بیان: در این لایحه در حوزهٔ اشتغال، سربازی، تحصیل، و روند ارائه مجوز و... پیشبینیهایی شده است. یک تصور کلیشهای وجود دارد که حتی افرادی که آگاهیهای نصفه نیمهای در زمینهٔ ترنسها داشتند به این کلیشه دامن زدند که ترنسها زمانی که عمل جراحی را انجام میدهد به رهایی میرسند. در صورتی که چنین نیست و اتفاقاً بعد از انجام عمل جراحی بخش جدیدی از مصائب برای ترنسها آغاز میشود. وقتی در رابطه با حوزهٔ آسیبهای اجتماعی صحبت میکنیم و تلاش میکنیم فردی که در این حوزه کار میکند به تماشای این نمایش بنشیند، دلایلی برای آن وجود دارد. ما ترنسهایی داریم که هم اکنون در کشور خودمان در مشاغل مدیریتی عالی مشغول به کار هستند؛ اما عنوان نمیکنند که تغییر جنسیت دادهاند. ترنسهای موفق و تحصیلکردهٔ بسیاری داریم؛ اما عموماً ترنسها در جامعهٔ ما به دلیل فشارهای اجتماعی در محیط های آموزشی و درگیریهای روحی بیشتر از دورهٔ ابتدایی و راهنمایی تحصیل نمیکنند. بعد مجبور میشوند به مشاغل ساده مثل کارهای خدماتی، رانندگی و از این دست رو بیاورند که در آن فضاها نیز به لحاظ فرهنگی، آگاهی و ظرفیت پذیرش این افراد وجود ندارد .اگر یک ترنس را در غالب یک کارگر جنسی ببینیم او را محکوم میکنیم و فکر نمیکنیم که چه مسیری باعث شده که این فرد به این نقطه رسیده است. ما باید بتوانیم برای این افراد اشتغالزایی کنیم و حتی امکاناتی برای ادامهٔ تحصیل آنها فراهم کنیم که بسیار ضرورت دارد.
بهزیستی از ترنسها حمایت میکند؟
بهزیستی به این افراد وام میدهد؛ اما این حمایتی نیست که به همه تعلق بگیرد
ساناز بیان: این حمایتها به شکلی که عرض کردم نیست. بهزیستی به این افراد وام میدهد؛ اما این حمایتی نیست که به همه تعلق بگیرد، من با 70 تا80 ترنس صحبت کردم که از این بین فقط 7 تا8 نفر موفق به گرفتن این تسهیلات شدهاند.
ترنسها در بهزیستی تعریف شدهاند؟
ساناز بیان: بله؛ ولی باید هفت خوان رستم را رد کنند. شاید خوب باشد که در این زمینه با آقای سامان ارسطو به صحبت بنشینید؛ زیرا ایشان در این زمینه بسیار دلسوز و دغدغهمند هستند و در این حوزه چندین کار تئاتری موفق داشتهاند. تا زمانی که نمایش من روی صحنه است، نه من و نه هیچ یک از افراد این گروه به دنبال گرفتن جایزه در جشنواره و یا به دنبال نقد مثبت نبودیم، دغدغهٔ ما بسیار فراتر از این است. مسئله ما این است که بتوانیم برای بهبود وضعیت این افراد کاری انجام دهیم.
هادی عطایی در یکی از دیالوگهایش میگوید که کدوم بازیگری حاضر است نقش ترنس را بازی کند؟
وزیر بهداشت بدون دعوت ما برای تماشای این نمایش آمدند
ساناز بیان: من برای نقش هومن و میترا، تقریباً با 35 بازیگر مرد صحبت کردم تا به بهنام شرفی و هادی عطایی رسیدم. نه فقط در رابطه با نقش ترنسها، نقشی که خانم رضوی هم بازی میکنند نقش پرفشاری است. هر شب در پشت صحنهٔ این کار، بازیگران دارای انرژی بیشتری نسبت به شب قبل هستند و به کاری که انجام میدهند ایمان دارند. وزیر بهداشت بدون دعوت ما برای تماشای این نمایش آمدند که برای ما بسیار باارزش است؛ زیرا در زمانهای گذشته افرادی بودند که اعتقاد داشتند در ایران، مسئلهٔ اقلیتهای جنسی وجود ندارد. هم اکنون وزیر بهداشت ما خودش بلیت تهیه میکند و به تماشای این اجرا مینشیند. ما بسیار منتظر بودیم که وزیر کار را نیز ببینیم و یا رئیس شورای شهر و یا نمایندگان مجلس را. با توجه به اینکه پیگیری کرده بودند، منتظر بودیم از بهزیستی و مجلس حضور پیدا کنند که هیچ یک از اینها حضور نیافتند .
میدانید در ایران جمعیت ترنسها به چه میزانی است؟
ساناز بیان: فکر نمیکنم بتوان روی چنین چیزی کار کرد؛ زیرا آمار دقیقی وجود ندارد. بحث همجنسگراها و ترنسها به هم نزدیک است و بسیاری از افرادی که به عنوان ترنس معرفی شدهاند بعدها مشخص شده است که ترنس نیستند و صرفاً گرایش جنسی به همجنس خود دارند.
جمعیت چشم گیری هستند؟ یکی از مشکلات ما با مسئولین کشور در نگاه کمی است.
چون اینها اقلیت هستند دلیل نمیشود که بر روی آنها چشم ببندیم.
ساناز بیان:به نظر من حتی اگر یک نفر باشد، در مقابل همان یک نفر نیز مسئول هستند؛ کما اینکه خیلی بیشتر از یک نفر هستند. اصلا مگر باید حتماً تعداد زیادی باشند که بتوان در مقابل آنها احساس مسئولیت کرد؟! من در هتلیها هم به یک اقلیت جنگ زده اشاره کردم، در عامدانه، عاشقانه، قاتلانه به یک اقلیت مجرم و در شلتر به یک اقلیت معتاد و کارتن خواب. چون اینها اقلیت هستند دلیل نمیشود که بر روی آنها چشم ببندیم. اتفاقا این ها همان گروهی هستند که باید رویشان دقیق شد و به آن ها پرداخت.
همین اقلیتها در کنار هم تبدیل به اکثریت میشوند.
کار ما دیدن همین چیزهایی هست که عموم نمی بینند
ساناز بیان: ما در رابطه با یک اکثریت آسیبدیده حرف میزنیم، این اکثریت آسیبدیده شامل جنگزدهها، کارتنخوابها، معلولین و... میشوند، من همیشه به دنبال این هستم انسانهایی که در سایه پنهان هستند را پیدا کنم و به زیر نور پروژکتور صحنه بگیرم و به دیگران نشان دهم. کار ما دیدن همین چیزهایی هست که عموم نمی بینند.
به یاد دارم که نگار آذربایجانی، فیلم آینههای روبهرو را ساخت. در جشنوارهٔ فجر بسیار سروصدا کرد و همه از جسارت او سخن میگفتند. چرا در رابطه با تئاتر چنین سروصداهایی رخ نمیدهد؟ با اینکه کار شما از فیلم نگار آذربایجانی نیز جسورانهتر است. ما در فیلم تنها بازخوردی از یک فرد را میبینیم که میخواهد عمل کند؛ ولی در نمایش شما هم کسی را میبینیم که عمل نکرده و هم کسی که عمل کرده است.
ساناز بیان: نگار آذربایجانی دوست عزیز من است و من برای ایشان به خاطر فیلم آینههای روبهرو بسیار احترام قائل هستم .فیلم ایشان بسیار ارزشمند بود و فکر میکنم اگر در رابطه با دیده نشدن کار من و سامان ارسطو صحبت میکنیم بهتر است از همکاران شما بپرسیم. همان همکارانی که جرأت چاپ نقد کار من را در روزنامهها ندارند، حتی نقدی که یک روانپزشک داشته است.
فکر میکنید چرا چنین اتفاقی رخ میدهد؟
ساناز بیان: ترس از دست دادن میزهایشان را دارند .
با این حال رقابت بسیار سنگینی در رسانه وجود دارد که در مسائل اجتماعی از هم سبقت بگیرند.
ساناز بیان: بله، این مسئله به یک ژست فرهنگی تبدیل شده است.
اگر مبحث ترنسها، تابو هم میبود، دیگر با فیلم نگار آذربایجانی این تابو شکسته شده است و در روزنامهها در رابطه با آن صحبت شده است. پس چه چیزی باعث شده است که کار شما دیده نشود؟
ساناز بیان: اگر به فاصله سال های 84 تا 92 نگاه کنید میبینید در آن زمان همه روی متنهای خارجی کار میکردند و برای اینکه روی صحنه بمانند پذیرفته بودند که به این بازی تن بدهند. حال در این چند سال اخیر، مد شده است که ژست دغدغهمندی اجتماعی بگیریم. همه روی متنهای اجتماعی کار میکنند. ژست و پز مسئله ای را داشتن، با اینکه واقعاً آن مسئله دغدغهٔ ما باشد بسیار متفاوت است. به هر حال زمان اثبات میکند که چه کسانی حاضر به ریسک هستند و به مسائلی که ارزش اجتماعی دارد میپردازند و چه کسانی هم فقط ژست آن را میگیرند و فقط مقوای قضیه برای آنها حائز اهمیت است. سامان ارسطو سه مورد کار در این رابطه دارد و هیچ وقت خبری از کارهای او منتشر نشده است.
سامان ارسطو همیشه در رابطه با فراجنسیتیها صحبت کرده است و این اتفاقی است که برای خودش رخ داده، همیشه برایش دغدغه است و در رابطه با آن کار میکند. به نظر شما خوششانس هستید که کارتان اجرا میشود.
ساناز بیان: جدای از بحث سلیقه، طرح این مسئله در فضای اجتماعی مهم است. من هم نمیدانم که چرا چنین کارهایی دیده نمیشود و آن را مورد پوشش قرار نمیدهند.
از جانب خودم میتوانم بگویم با افرادی مواجه بودم که تصور مشمئزواری از این مقوله دارند.
ساناز بیان: ما اصولاً زمانی که در فضاهای سنتی رشد میکنیم، همیشه دچار یک دوئالیزم هستیم. یک دوگانگی با عنوانهای مختلف مانند زشت، زیبا; خوب و بد، زن و مرد و... زمانی که این مرزها برای ما خیلی پررنگ هستند اگر مرز شکسته شود، شناخت ما دچار اختلال میشود. بیشتر از آنکه بگوییم ترنسها دچار اختلال هویتی و جنسی هستند، خودمان دچار اختلال شناختی هستیم. آنها میان طیف آبی و صورتی قرار دارند، پذیرش حقوق انسانی آنها و عدم تبعیض بر این گروه اجتماعی، نمیبایست منوط به سلیقه ما باشد. بهتر است افراد را با همان رنگی که هستند بپذیریم و نخواهیم که مانند ما آبیِ آبی و یا صورتیِ صورتی باشند. من فکر میکنم کسی نباشد که کار من را ببیند و هومنِ این کار را دوست نداشته باشد. میترا در این کار بسیار دوست داشتنی است. هومن مردی است با رفتارهای زنانه اما به شدت شیرین و دوستداشتنی است و به هیچ وجه چندشآور نیست. این افراد چندشناک نیستند؛ بلکه این ناآگاهی و برخورد تحقیر آمیز ماست که چندش آور است.
ما یک شناخت ناقص از ترنسها داریم که به پارک دانشجو و فضای اطراف تئاتر شهر بازمیگردد. حتی جامعه تئاتری با نگاه توأم با تحقیر به این قشر مینگرد؛ چون آنان را عاملی بر آشفتگی فضای اطراف تئاتر شهر میدانند.
ساناز بیان: بیایید رودربایستی را کنار بگذاریم و به جای پارک دانشجو بگوییم داریم از کارگری جنسی و یا تنفروشی حرف می زنیم. خانم رضوی یک دیالوگ دارند که میگوید «بچهای که دیپلم هم نداره، کار درست و حسابی هم نداره، از چه راهی زندگیش رو میگذرونه؟» برمیگردیم به همان حوزهی آسیبهای اجتماعی که بعد میگوید «من با آرمین کنار میاومدم؛ آیا شما هم کنار میاومدین؟» ما به میزان زیادی در سرنوشت و در این شکل از زیستن ترنسها مقصریم. خود ما با تأثیری که روی خانوادهها میگذاریم، مقصریم.
نقش خانواده بسیار مهم است و باید فرزندان ترنس خود را زیر بال و پر بگیرند و حمایت کنند تا بتوانند مهارتهایی برای زندگی اجتماعی کسب کنند؛ زیرا شرایط روحی که ترنسها تجربه میکنند هیچ کسی نمیتواند تجربه کند. فشارهای روحی که تجربه میکنند و محدودیتهای اجتماعی برای بسیاری از ما قابل تصور نیست. به هر حال آدمیزاد زمانی که گرسنه است نیاز دارد غذا بخورد. فردی که سردش شده است نیاز دارد تا به زیر سر پناه برود. ما نمیتوانیم علت را نبینیم و فقط به معلول توجه کنیم. نمیتوانیم قربانی را ببینیم و مسیری که طی شده است تا فرد قربانی شود را نبینیم. تمام حرف من این است که کاری کنیم تا علت از بین برود. باید تلاش کنیم تا زیرساختهای فرهنگی جامعه را درست کنیم. افرادی که حاضر نیستند حتی به تماشای چنین اجرایی بنشینند چگونه میتوانند برای این حوزه قدم بردارند و تازه مدام هم محکوم میکنند؟!
این مسئله در حیطهای است که بسیاری در نادیده گرفتن آن اشتراک دارند. افرادی که به حاشیه رانده میشوند. هر جناحی که در رابطه با آنها میخواهد حرف بزند روی آن خاک میریزد و به آن توجه نمیکند و مشترکاً به این نتیجه میرسند که آن را نادیده بگیرند. به همین دلیل بسیار سخت است که این افراد را بیایند و چنین نمایشهایی ببینند و این خود یک بحران است. اگر به تماشا بنشیند که بسیار خوب است؛ زیرا بخشی از آن به خاطر مسئولیتی است که آن فرد دارد.
ساناز بیان: شاید مشکل آنجاست که اگر خیلیها به تماشای این اجرا بنشینند نسبت به آنها انتظارات و مسئولیتهایی به وجود خواهد آمد که دیگر نمیتوانند کاری برای این افراد نکنند!
مانند وزیر که بعد از آنکه به تماشای این کار نشست گفتند به بیمهٔ این افراد کمک خواهند کرد.
ساناز بیان: بله من هم این مسئله را پیگیری میکنم و در طی صحبتی که با آقای قاضیزاده داشتهام سعی میکنند که به لحاظ درمانی کمک کنند تا عملهای باکیفیت داشته باشیم؛ متأسفانه پزشکانی داریم که من نام آنها را دلال پزشک گذاشتهام. کاری که انجام میدهند نه با سوگندی که خوردهاند ارتباط دارد و نه با انسانیت جور است. عملهای بیکیفیت زیادی رخ میدهد که یا به دلیل نداشتن شناخت و علم کافی است و یا فقط میخواهند سرهمبندی کنند که همین عملها هم عملهای گرانی است. اگر بتوان مسیر استانداردشدن عملهای جراحی و داروهایی که استفاده میکنند را هموار کرد بسیار خوب میشود. اگر بیمهٔ آنها پیگیری شود و به سرانجام برسد بسیار کار مهمی رخ داده است، اگر رسانهها بیشتر به بحث حول این موضوعات بپردازند و برنامههای آگاهی رسانی برای خانوادهها و مسئولان امور گذاشته شود، بسیار مهم است.
آیا میدانید در ایران، در سال چند عمل تغییر جنسیت رخ میدهد؟
ساناز بیان: آماری که ارائه شده است آمار دقیقی نیست.
آیا این عمل در بیمارستانهای خاصی انجام میشود؟
ساناز بیان: بیمارستانهای مختلف خصوصی و دولتی و کلینیک های خصوصی هم هستند.
عمل تغییر جنسیت را فقط در تهران انجام میدهند؟
ساناز بیان: خیر، تا جایی که من اطلاع دارم در اصفهان و شیراز و مشهد نیز پزشکانی هستند که این عمل ها را انجام می دهند. میگویند ایران بهشت ترنسهاست و منظورشان این است که این عمل به سادگی انجام میشود؛ در صورتی که آزادی انجام عمل جراحی تغییر جنسیت، تمام نیاز ترنسسکشوالها نیست.خیلی موضوعات هست که هنوز در موردش صحبت نمیشود. مثلاً اینکه چه عملهایی لازم است و یا اجباری است و کدام میتواند انتخابی باشد. یا مثلاً حق و حقوق این بچه ها در صورت خطای پزشکی چگونه پیگیری شود، پس از عمل و در هیبت جنس جدید، چه حمایتی از آنها برای تطبیق با جامعه هست و خیلی موضوعات دیگر که امیدوارم بیش از قبل مسئولین به آنها توجه کنند.
آیا فکر میکنید تعداد ترنسها به حدی رسیده است که نیاز باشد درمانگاه تخصصی تأسیس شود تا در آنجا جراحی کنند؟ مانند خیلی از موارد دیگر که برای خودشان مرکز تخصصی دارند.
ساناز بیان: این موارد واقعاً یک حوزهٔ تخصصی جداگانه است، چیزی که من در رابطه با آن صحبت میکنم بحث مرکز درمانی عمل نیست، من میخواهم بگویم اگر در یک مرکزی یک پزشک به جراحی تغییر جنسیت میپردازد، در کنار آن باید 200 مشاور بیایند و مشاورهٔ روحی به بچه ها بدهند.موضوع ترنسها فقط عمل جراحی نیست. فرهنگ جامعه ما در نگاه به تفاوت های بین انسان ها بایستی دگرگون شود و مدارای بیشتری از خود نشان دهیم.
اگر سازمان بهزیستی بیاید و این نمایش را ببیند و بخواهد کاری انجام دهد موظف است که روانکاوها را برای ترنسها فعال کند.
ساناز بیان: بله همینطور است، مشاور خانواده باید با خانواده ها صحبت کند. بهزیستی در حوزهٔ اشتغال وارد شود. تنها جایی که دولت در حاضر بعد از کلی دوندگی به این اشخاص اختصاص داده است یک نهاد است تحت عنوان انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی است و یک اتاقک 2×1 که با پارتیشن جدا شده است در میدان خراسان در ساختمان شهرداری داشتند. همین را نیز مدتی پیش از آنها گرفتند! زمانی که من با مدیر و منشی آنجا صحبت میکردم متوجه شدم که حقوق آنها نصف حقوق مصوب برای یک کارگر است که همان را نیز به مدت یک سال دریافت نکرده بودند.
بهانهشان برای چنین رفتار منفی چه بوده است؟
ساناز بیان: میگفتند اتاقکی که خودشان بعد از کلی دوندگی تهیه کردند را گرفتهاند، حقوقشان به شرطی واریز میشود که شهرداری دریافتیهای مازاد داشته باشد و هیچ بودجهای برای آنها تعریف نکردند. وجود نهادهایی که بخواهند گروه خودیاری داشته باشند و افراد بتوانند در کنار هم باشند و از تجربههای هم استفاده کنند ؛ اما چنین فضاهایی وجود ندارد. سی و چند سال پیش امام گفتند که امیدوارم این افراد رعایت حال شما را بکنند.
پس میتوان گفت که امام درک میکردند که یک گاردی وجود دارد و این گارد به راحتی شکسته نمیشود.
ساناز بیان: بله قطعاً این پیشبینی وجود داشته است در غیر این صورت این جمله را به کار نمیبردند.
من اسم نمایش شما را که خواندم، آبی مایل به صورتی، حدس زدم که این نمایش در رابطه با ترنسکچوال هاست. بحث از سی و چند سال پیش تاکنون روی ترنسها مانده است و بعد از گذشت این همه سال هنوز برای شروع به صحبت امام ارجاع میکنیم.
ساناز بیان: دقیقاً به سی سال پیش برگشتهایم. ارتجاع به همین میگویند!
پس در این فاصله چه رخ داده است؟
ساناز بیان: برای خود من نیز سؤال است. با صدای بلند رو به رسانهها، رو به مدیران، می خواهم بپرسم در این سی سال چه میکردید که حتی یک گام به جلو برنداشتید؟ اگر قرار بود من راه حل بدهم که من میشدم بهزیستی. من نه مددکار اجتماعیام و نه مدیرم و نه وزیرم و نه وکیلم که راه کار ارائه دهم. من صرفاً یک هنرمندم. کار من این است که سؤال مطرح کنم و مقابل جامعه آینهای قرار دهم؛ من پیشنهاد میکنم آن چیزی که جوهرهٔ مشترک همهٔ ماست به عنوان انسان بودن، همان رنگ سفید که فصل مشترک همه ی رنگ هاست را به یاد داشته باشیم . سفید باشیم و همدیگر را دوست باشیم؛ زیرا همگی انسان هستیم. این تنها پاسخی است که من میتوانم بدهم.
نامه امام هیچ وقت وارد پروسه اداری شده است؟
ساناز بیان: آن نامه باعث قوانین و آییننامههایی شده است که دارد اجرا می شود ولی هنوز نه کافی است و نه پاسخگوی نیازهای امروزی این جامعه و پیشرفت هایی که در سطح جهان در این زمینه شده است. لایحهای تنظیم شده که در وزارت کار و تعاون تصحیح و تنظیم شود و برای تصویب به مجلس ارائه شود که گویا هنوز متاسفانه در راه مانده است. نامهٔ امام فقط به صورت یک فتوای شرعی بوده است که همان زمان ارجاع داده میشود. خانم ملکآرا فتوا را میگیرد و نزد آقای خامنهای میروند که در آن زمان رئیسجمهور بودند. ایشان خودشان برای این خانم چادر و مقنعه برش میدهند و سپس این نامه را به وزارت کشور میبرد که حکم و دستور بگیرد؛ اما هیچ وقت به مجلس نمیبرد.
بیت رهبری تا کنون نسبت به این مسئله واکنشی داشته است؟
ساناز بیان: خیر، اما می دانم که خانواده امام پیگیر بودند که بیایند و کار را ببینند که ما هنوز منتظر آنها هستیم.
پس از سوی جامعه روحانیت مشکلی وجود ندارد؟
ساناز بیان: تا کنون سه روحانی برای کار من نقد نوشتهاند حجت الاسلام بهداروند، آقای آهنگران و حجت الاسلام تقوی.
هر سه متفق القول بودند که ترنسها به لحاظ فقهی هیچ مشکلی ندارند؟
وقتی BBC فتوای امام و حرفهای خانم ملکآرا را در کارهایشان نقل میکنند به دنبال مجوز ارشاد هستند؟!
ساناز بیان: بله. بدیهی است. برخی فکر میکنند که من مجوز کارم را در دل کارم با قرار دادن فتوای امام جای دادهام؛ در صورتی که چنین نیست. برای مثال وقتی BBC و یا شبکههای فرانسوی در این باره صحبت میکنند و فتوای امام و حرفهای خانم ملکآرا را در کارهایشان نقل میکنند به دنبال مجوز ارشاد هستند؟! مسئله این است وقتی نگاه جامع و جامعهشناختی به یک مسئله داریم نمیتوانیم گزینش کنیم که فقط از یک زاویه به آن نگاه کنیم. ما باید همه ی سرفصل ها را در نظر بگیریم. وقتی که عمل تغییرجنسیت در ایران نیاز به مجوز قانونی دارد (در جاهای دیگر دنیا نیاز به مجوز نیست) و وقتی این قانون با شرع پیوند خورده چون قانون ما قانون اسلامیست نمیتوانیم روی برخی از موارد خط بکشیم. برای خیلی از مردم مهم است که بدانند نگاه شرع و قانون به این مسئله چگونه است و این بخشی از جامعهشناسی است. در این بین ما چوب دو سر طلا هم شدهایم و به من انگهایی میخورد که حتماً فرد محافظهکاری بودهام که به بخش مذهبی مسئله اشاره کردهام.
این خود نوعی پارادوکس است؛ زیرا انجام چنین اجراهایی نیازمند جسارت است و محافظهکاری بر نمیدارد، بعد از طرفی میگویند در اینجا محافظهکاری شده است.
ساناز بیان: راستش را بخواهید برای من هیچ اهمیتی ندارد که راجع به من چه میگویند. چه بگویند هجومی است یا چه بگویند محافظهکار است. من فقط دارم کاری را که به آن اعتقاد دارم انجام میدهم و از این موضوع خوشحالم.
فکر میکنید در این راه تا چه اندازه تاثیرگذار بودهاید؟
ساناز بیان: نمیتوانم به این سؤال پاسخ دهم. امیدوارم کار من در کنار کارهای دیگران و تلاش خود بچه های ترنس باعث پذیرش اجتماعی بیشتر آنان و تصویب قوانین حمایتی شود.
قلبتان چه میگوید؟
ساناز بیان: قلب انسان همیشه راست نمیگوید؛ اما قلبم خیلی شکسته و خسته است.
فکر میکنید برای ترنسها توانستهاید یک محرک بوده باشید؟ یا آنها را در آستانهٔ قدم برداشتن قرار دهید؟
ساناز بیان: خیلی از دوستان آمدند که کار را دیدند و دفعهٔ بعد یک تیم بیست نفره میآمدند و حتی دفعهٔ بعد تک به تک با خانوادههایشان میآمدند. یک ترنس زن به مرد بود که مجوز تغییر جنسیت را گرفته بود؛ اما خانواده اش نمیپذیرفتند. دفعهٔ اول یک پسر دیدم که به پشت صحنه آمد و با من صحبت کرد دفعهٔ بعد با مادرش آمد و روسری به سر داشت و از حالتهای مادرش میدیدم که تغییر کرده است. من قبل از اینکه کار را روی صحنه ببرم با ترنسها در انجمن اختلال جنسی صحبت کردم و خیلی از آنها آمدند و کار من را دیدند. من دوستان ترنسی داشتم از سالهای پیش که دوستی ما به خاطر هنرمند بودن آنها بوده است.
من با همهٔ آنها صحبت کردم و آنها متن را خواندند و بر سر تمرینها آمدند و من میدانستم که چگونه باید حرکت کنم. حتی دیشب خانوادهای آمد که درگیر این موضوع بودند و پدر و مادری که رنج کشیده بودند. چیزهایی که به خودم میگویند عموماً مثبت است. چندین بار روانشناسان گروهی از مراجعین خود را برای تماشای این تئاتر آوردهاند. جامعهٔ مخاطبان این کار گسترده است و هرشب به شکلی گروهی از این جامعه برای تماشای تئاتر حضور پیدا میکنند.
این موضوع در وزارت علوم و در حوزهٔ پایاننامهای تا چه اندازه جذاب بوده است؟
ساناز بیان: اطلاعی ندارم. من تنها پایاننامهای که به خاطر کارم دنبال کردم پایاننامهٔ دکتر کریمنیا بود که چندین سال پیش در قم نوشتهاند و من در بخشهایی به آن ارجاع کردم؛ اما چون من و همکار پژوهشگرم خانم ریاحی که انسانشناس و جامعهشناس هستند منابع انگلیسی میخواندیم خیلی به دنبال پایاننامههای فارسی نبودیم.
در جامعهٔ علمی آنها این مسئله چگونه بود؟
در کشورهای دیگر هنوز موضوعات جنسیتی و مسائل ترنسها مورد بحث و موضوع تغییرات قانونی و حقوقی است
ساناز بیان: در کشورهای دیگر نیز هنوز موضوعات جنسیتی و مسائل ترنسها مورد بحث و موضوع تغییرات قانونی و حقوقی است. فکر نکنید که در جوامع غرب این یک مسئلهٔ کاملا حل شده است. در عربستان ، یا برخی کشورهای دیگر مثل افغانستان و... به شکل فاجعه است. در عربستان هنوز اجازهٔ عمل وجود ندارد و برای من عجیب است که چرا ترنسهای ما حتی پس از انجام عمل تغییر جنسیت به ترکیه فرار میکنند. اهل سنت و کلیسای کاتولیک هنوز با این مسئله کنار نیامدهاند و معتقدند که دست بردن در خلقت خداست. در تمام ادیان فتوای امام اولین فتوا در این باره است.
واکنش جامعهٔ تئاتری به واسطه حواشی تئاتر شهر چگونه بوده است؟
ساناز بیان: بیایید مدام لفظ پارک دانشجو را به کار نبریم. به جای آن از سامان ارسطوها صحبت کنیم که از ترنسهای موفق بودهاند.
فضای اطراف تئاتر شهر بسته است و دارای حریم میباشد. عدهای از هنرمندان معتقدند که علاوه بر جامعهٔ ترنسها که در آنجا حضور دارند جامعهٔ دیگری نیز شکل میگیرد از افرادی که چشمشان به دنبال ترنسهاست و یا در واقع مشتریان کارگران جنسی هستند و آنها را برای تئاتر شهر خطرناک میدانند.
هیچ وقت از ترنسها آزار ندیدم
ساناز بیان: من وقتی اینها را میشنوم بیشتر تأسف میخورم. من به عنوان یک زن از سال 79 مرتب به آنجا میرفتم و تئاتر میدیدم. چیزی که در پارک دانشجو من را آزار میداد هیچ وقت این افراد نبودند، کسانی آزاردهنده بودند که در کار مواد مخدر بودند و یا کسانی که بیکار مینشستند در آنجا و کلام آزاردهنده داشتند؛ اما هیچ وقت از ترنسها آزار ندیدم. نمیدانم چرا ما اصرار داریم که ترنسها را ببینیم اما آزاردهندهها را نبینیم.
آنها معتقدند که افراد ترنس عامل حضور همان طیف هستند.
ساناز بیان: اگر در رابطه با این صحبت میکنیم که ریشهٔ کارگری جنسی در حوزهٔ آسیبهای اجتماعی است. مگر کارگران جنسی فقط ترنسها هستند؟ و بعد بیاییم ترنسها را تقلیل بدهیم به کارگری جنسی نگاه بسیار غلط و عقبماندهای است. آیا کارگران جنسی اگر امکان انجام یک شغل شرافتمندانه و حداقل را داشته باشند، خود را در معرض این همه توهین و تحقیر و سو استفاده دائم قرار می دادند؟ اگر خانواده ها آنها را طرد نمی کردند، اگر مردم در باره این افراد قضاوت منفی نداشتند و از محیط کار و آموزش طرد نمی شدند، ایا مجبور بودند با تن فروشی زندگی بگذرانند؟ و تازه خوب است مقوله مشتریان این افراد را هم ببینیم.
مشتریانی که ظاهرا از افراد "محترم" در و همسایه ما هستند و البته در این خرید، انواع خشونت و آزارها را نیز به این افراد بی حمایت اعمال می کنند. به نظرم مهم است که این کارگران جنسی را از دست این مشتریان نجات دهیم و برایشان با حمایت دولت، و کارآفرینان، امکانات شغلی ایجاد کنیم.امیدوارم مدیران ما مانند وزیر بهداشت به تماشای این کار بیایند و وظیفه دارند که چنین کارهایی را ببینند. ما آنها را انتخاب کردیم. ما به آنها رأی دادیم. برای اینکه نمایندهٔ ما باشند و از حقوق ما دفاع کنند. من به عنوان کسی که در هر کدام از کارهایم به سراغ یک موضوع رفتهام هم اکنون احساس میکنم زمانی که این کار تمام شود اگر حس کنم که تاثیری نگذاشتهام نمیتوانم به سراغ موضوع جدیدی بروم.
فکر میکنید ممکن است نمایش دیگری با همین موضوع کار کنید؟
ساناز بیان:فکر نمیکنم نمایش دیگری با این موضوع کار کنم. فکر میکنم برای همین نمایش به قدری هزینهٔ مالی و انسانی داده شده است که باید به نتیجه برسد. به همین خاطر کار را تا 26 اسفند تمدید کردیم.
به شما پیشنهاد شده که بیشتر از این هم اجرا بروید؟
ساناز بیان: بله؛ اما فعلاً امکانش نیست.
من با وزیر صحبت کردم و پرسیدم که آیا حاضرید شرایطی را فراهم کنید که این نمایش وارد تور بشود یک موافقت ضمنی داشتند.
ساناز بیان: ما وام کوتاه مدت نیاز نداریم و اگر هم قرار باشد کسی وام بدهد این مسئولیت بر گردن وزارت بهداشت نیست؛ زیرا بیشتر از اینکه این یک مسئله پزشکی باشد یک مسئلهٔ جامعهشناختی و فرهنگی است. این روزها هیچ چیز مهمتر از این نیست که زندگی بعد از عمل و فرهنگسازی حول آن صورت گیرد. اگر قرار است کسانی بعد از ما در رابطه با این موضوع کار کنند امیدوارم درست و با شناخت کار کنند و بدانند که در رابطه با چه موضوع حساسی کار میکنند.
این خیلی خطرناک است. بعضی اوقات به کلیشه و یک اپیدمی تبدیل میشود.
ساناز بیان: من خوشحالم که اگر هنر بتواند جریانساز باشد؛ اما گاهی جریانی میشود که عدهای روی آن رانتخواری میکنند و بدبختی را عاملی قرار میدهند که با آن تجارت فرهنگی کنند. این مسئله یکی از آسیبهایی است که در حوزهٔ هنر اجتماعی در همه جای دنیا رخ میدهد. البته در خیلی جاها وضعیت بهتر است؛. کلا کار کردن روی این موضوع بینهایت سخت است و فردی که میخواهد کار کند، چه بازیگر چه نویسنده و چه کارگردان باید مدام با مشاور در ارتباط باشد؛ زیرا ابعاد زندگی شخصی را تحت تأثیر قرار میدهد و روح فرد مدام زخم میخورد.