لذت عشق
دیوان امام - غزلیات
لذت عشق تو را جز عاشق محزون، نداند
رنج لذت بخش هجران را بجز مجنون، نداند
تا نگشتى کوه کن، شیرینى هجران ندانى
ناز پرورده، ره آورد دل پر خون نداند
خسرو از شیرینى شیرین، نیابد رنگ و بویى
تا چو فرهاد از درونش، رنگ و بو بیرون نداند
یوسفى باید که در دام زلیخا، دل نبازد
ورنه خورشید و کواکب در برش مفتون نداند
غرق دریا جز خروش موج بى پایان، نبیند
بادیه پیماى عشقت ساحل و هامون نداند
جلوه دلدار را آغاز و انجامى نباشد
عشق بى پایان ما جز آن چرا و چون، نداند
کپی شد