«جهل مقدس»؛ این عنوانی که از دلِ تاریخ میآید، امروز هم گریبان بشر را گرفته است، هنوز طرد میکند و خون میریزد و خشم روی خشم و درد روی درد میگذارد.
به گزارش جماران، شفقنا نوشت: انتشار کتاب «جهل مقدس» اولیویه روآ بهانهای شد که به سراغ مترجم آن، عبدالله ناصری طاهری برویم. او به این دو اصل اعتقاد دارد که الگو قرار دادن اسلام تاریخی موجب بروز جهل مقدس است و همچنین بنیادگرایی و جهل مقدس، خروجی گسست بین دین و فرهنگ هستند و خاطرنشان میکند: در نبرد جهل مقدس و مقتضیات دینداری عصر مدرن، حتماً یا دومی پیروز خواهد شد یا تغییر آیین در جامعه پدیدهی فراگیری میشود.
این پژوهشگر، مترجم و استاد دانشگاه در گفتوگو با شفقنا به بسترهای شکلگیری مفهومی به نام جهل مقدس اشاره میکند و از مسیری که در آینده برای آن متصور است و همچنین پیامدهای پر و بال گرفتن آن یا توسعه جریانهای رادیکال دینی برایمان میگوید.
*چه چیز در کتاب «جهل مقدس» برای شما جالب بود که به سراغ ترجمهی آن رفتید؟
ناصری: قبل از عنوان کتاب یعنی «جهل مقدس»، نویسنده برای من مهم بود؛ اولیویه روآ یکی از اسلامشناسان مشهور و منصف فرانسوی است و مانند بعضی دیگر از اسلامشناسان مثل برنارد لوئیس نیست که نگاه بسیار ضداسلامی دارد و تئوریسین نظریهی برخورد تمدنهاست. در حقیقت ساموئل هانتینگتون تحت تأثیر او این نظریه را ارائه داد. همین ویژگی منصف بودن او موجب شده است که کارهایش در جهان، چه جهان اسلام و چه جهان غرب، بیشتر دیده شود. وی پیش از درآمدن در کسوت دانشگاهی، سالها دیپلمات و وزارت خارجهای بود و در مناطق مختلف مأموریت داشت. اولیویه روآ سالها در افغانستان و در میان قبایل این کشور زندگی کرده و مأموریتهایی داشته است.
اولین کتابی که از او منتشر و به فارسی هم ترجمه شد، «شکست اسلام سیاسی» بود که البته در ایران با نام «تجربهی اسلام سیاسی» اجازهی چاپ گرفت و دیگر هم تجدید چاپ نشد. اولیویه روآ حدود بیست سال قبل در آن کتاب به خوبی زمینههای شکلگیری و همچنین ناکامی جریانهای افراط گرا و رادیکال و بنیادگرا را در منطقه و با مرکزیت افغانستان پیشبینی کرده بود که همان القاعده و طالبان و… بودند. او در آنجا روندی را که تحلیل کرده بود، در قالب یک تجربهی مطالعاتی جامعه شناختی و تاریخی به نوع نگرش به دین و رابطهی دین، فرهنگ، جامعه و نژاد و … ارتباط داده بود. آن کتاب بود که من را به این اسلامشناس علاقهمند کرد. اولیویه روآ سه کتاب هم بیشتر ندارد. یکی همان کتاب مورد اشاره است که بسیار پر نفوذ و پر استفاده بود و به ویژه بعد از شکست جریان القاعده در منطقهی خاورمیانه و ظهور دوبارهی جریان داعش، بسیار مورد توجه قرار گرفت. دیگری کتاب جهل مقدس است که به عبارتی زمینههای شکلگیری بنیادگرایی را هم در جهان مسیحیت و هم درون اسلام مطرح کرده است. پس از اینکه کتاب جهل مقدس وی را دیدم، با توجه به شرایط امروز منطقه و حتی ایران خودمان لازم دیدم که این کتاب ترجمه شود. البته ترجمهی آن بسیار دردسرساز بود زیرا مدتی طولانی در وزارت فرهنگ و ارشاد ماند و همین باعث شد که من بنا به تقاضای آنها پاورقیهایی بزنم. پاورقیهایی که بعضی از آنها با چارچوبهای فکری خود من نمیخواند اما به هر صورت برای گرفتن مجوز، ارشاد اصرار داشت که این موارد افزوده شود. البته در مقدمه هم اشاره کردهام که یک خوانندهی باهوش، خودش متوجه میشود این موارد، الزاماً چندان نظرات من نیست چون به هر صورت این کتاب، کتابِ پرسشبرانگیزی بود. بحث دادگاه تفتیش عقاید در مسیحیت در قرون وسطی تا آغاز عصر روشنگری، مساله بود و میدانید که «جهل مقدس» در دنیا یک ترم اختصاصی برای یکی از فلاسفهی مشهور ایتالیا است.
*پس ترکیب جهل مقدس، یک ترکیب جدید نیست؟
ناصری: خیر! این ترم برای اولین بار در آغاز قرن هفدهم میلادی (در ۱۶۰۰میلادی) مطرح شد، زمانی که کلیسا و دادگاه تفتیش عقاید، این فیلسوف ایتالیایی، جردانو برونو که تقریباً معاصر گالیله بود را محکوم به اعدام کرد و در آتش سوزاند. این فرد، مانند بعضی از روشنگران نادر عصر قرون وسطی دیدگاههایی در تعارض با کلیسا داشت. کلیسا نیز در آن دوران هر که نظری خلاف نظر سنتیاش داشت را به عنوان غیر دیندار اعدام میکردند. آقای دکتر محقق داماد هم الهامگرفته از این واژه، کتاب «فاجعهی جهل مقدس» را در مورد روشنگری دینی و مسالهی عاشورا و بعضی باورهای دینی نوشتند. در لحظهی آخری که میخواستند جردانو برونو را بسوزانند، پیرزنی آمد و برای آتش او هیزم آورد. در آنجا جردانو گفت که «لعنت بر این جهل مقدس!» و این ترکیب واژه در تاریخ ماند. علاوه بر تاریخچهی نام این کتاب، این خوشذوقی نویسنده، اولیویه روآ بود که این کتاب را مطرح کرد.
*با وجود قدمت اصطلاح جهل مقدس، همچنان در دنیای معاصر، بشر از تسلط این مفهوم در برخی مناطق رنج میبرد و به ویژه ما اهالی خاورمیانه با گوشت و پوستمان آن را حس کردهایم. این جهل مقدس دقیقاً چه پدیدهایست و از دل چه زمینههایی بیرون میآید؟
*الگو قرار دادن اسلام تاریخی موجب بروز جهل مقدس است
ناصری: وقتی شعائر و مناسک دینی، پررنگ و غلیظ و آن اسلام وحیانی کنار گذاشته شد و اسلام تاریخی را الگو قرار دادند، شاهد بروز چنین پدیدهای هستیم. منظور از اسلام تاریخی، اسلامی است که شاهان و خلفای اموی و عباسی و دیگر پادشاهان و حاکمان سیاسی که به دنبال مطامع و منافع خاص خود بودند، آن را الگو قرار میدادند. در طول تاریخ، این دسته از حاکمان، اسلام را بیشتر در قالب شعائر دینی مطرح کردند و رشد دادند. در صورتیکه طبق آنچه اندیشمندانی مانند اولیویهروآ اشاره میکنند، آنچه وی به عنوان هویت دین جهانی از آن نام میبرد یعنی دینی که بخواهد در عصر جهانی شدن برقرار بماند، باید به چهار عنصر اصلی توجه کند. «نشانههای دینی مثل شعائر و مناسک دینی»، «هنجارها مثل معیارها و ارزشهای اخلاقی»، «ایمان جاری در زندگی یعنی شکل تعبدی دینداری» و مهمتر از همه «استدلالهای عقیدتی و تئوریهای برهانپذیر و استدلالپذیری که به قول برخی فیلسوفان معاصر بتواند دینداری، مبتنی بر عقل باشد» آن چهار عنصر را شکل میدهند.
*اگر هویت اصلی دین، روند وحیانی خود را طی نکند، جهل مقدس خود به خود شکل میگیرد
در جهان مسیحیت هم این قالب وجود دارد که بیشتر در قرون وسطی آن را مشاهده میکنیم. در عصر حکومتها و خلافتهای بعد از صدر اسلام نیز با جعل بخشهایی از دین بر روی ظواهر و مناسک دینی تمرکز کردند و آن دین مندرج در قرآنی که خداوند به پیامبر آموخته و انتقال داده است، تضعیف شد و به قول برخی از آقایان اهل علم، سنت جای قرآن و عقل را گرفت. همین موضوع به مرور، زمینهی این باورهای غلط را فراهم آورد و به جایی رسید که ابن یمین فریومدی شاعر قرن هشتم هجری در وصف آن جهل بسیط و جهل مرکب چنین گفته است که «آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند». من تضمینی از این شعر داشتم که «آنکس که نداند و بداند که بداند/ در جهل مقدس ابدالدهر بماند»؛ به فردی اشاره میکند که نمیداند اما باور دارد که میداند. تمام روند جهل مقدس از همین گذرگاه شروع شده است که اگر در اسلام و همهی ادیان توحیدی، هویت اصلی دین، روند وحیانی خود را طی نکند، این جهل مقدس خود به خود شکل میگیرد. جهل مقدس شکل گرفته در روند تاریخی نیز همان پدیدهای میشود که به دلیل باورهای متصلبش، اگر شما معتقد نباشید که فلان واقعه در تاریخ اسلام به شکلی که در متون تاریخی و متون کلامی وارد شده، رخ داده است، شما را بیدین، ملحد یا مرتد قلمداد میکند. این پدیدهایست که در طول تاریخ در جهان مسیحیت و همچنین جهان اسلام رخ داده است. به این دلیل که هر دو دین برخلاف یهودیت، داعیهی جهانی شدن و هویت تبشیری و تبلیغی داشتند اما این واقعیت، درونشان شکل گرفته است.
*اولیویه روآ علت رخ دادن رادیکالیسم در دین را تهی شدن دین از هویت فرهنگی میداند
برای مثال فردی مانند ابوحَیان توحیدی که به تعبیر امروزی فیلسوفی کاملاً انسانگرا در قرن چهارم بوده است، به این دلیل که مبانی اسلامشناسی، هستیشناسی و خداشناسی وی با عالمان همعصرش متفاوت شده است، بعضاً او را ملحد، بی دین، مرتد و کافر قلمداد کردند. ناصر خسرو هم به همین شکل؛ او نیز سوالاتی اساسی در مورد دین مطرح میکند که آن سوالات، پرسشی است از عالمانی که در جهل مقدس گرفتار شدند. اولیویه روآ این مفهوم را بر اساس یک پژوهش میدانی و یک تجربهی تاریخی در سرزمینهای مختلف تحلیل میکند. تمام بحث او نیز این است که اساساً علت رخ دادن رادیکالیسم در اسلام یا مسیحیت، آن است که دین، هویت فرهنگی خود و رابطهی غیرقابل گسست خود را با فرهنگ از دست میدهد و بنابراین از هویت فرهنگی تهی میشود. آنجاست که دو پدیدهی جهل مقدس یا بنیادگرایی رخ میدهد.
*با توجه به تعریف سنت و فرهنگ، این جمله که رادیکالیسم و جهل مقدس، وقتی در دین شکل میگیرد که دین، هویت فرهنگی خود را از دست میدهد با آنکه گفتید وقتی سنت جای قرآن و عقل را گرفت، دچار این وضعیت و روی کار آمدن اسلام تاریخی شدیم، تناقض ندارد؟
*سنتهای غلط تاریخی غیرمنطبق بر روح وحی، بستر بروز جهل مقدس و بنیادگرایی است
*برخی از متون روایی ما ریشه در انحرافات اولیه دارد
ناصری: به هیچ وجه! آنچه بستر بروز این دو پدیده یعنی جهل مقدس و بنیادگرایی را پدید میآورد، همان سنتهای غلط تاریخی غیرمنطبق بر روح وحی چه در مسیحیت و چه در اسلام است. ما معتقدیم که آنچه به نام قرآن، کلام وحی در اختیار ماست، برخلاف اناجیل اربعه یا رسالاتی که حواریون نوشتند مصون از تحریف و دستکاری بوده و کتاب نابی است. به عبارتی در مورد مسیحیت و یهود، کتاب انجیل یا تورات تحریف شده است و در تاریخ اسلام، بعضا برداشت از کلام وحی و قرآن که در سنت تاریخی در اشکال مختلف، متجلی است. بر این اساس مشاهده میشود در تاریخ اسلام از همان صدر اسلام و حتی از نیمهی دوم امامت یعنی از عصر امام صادق (ع) به بعد و به ویژه عصر غیبت این انحرافات و بدعتگذاریها در ارزشهای دینی و باورهای دینی اصیل بسیار شدید است. آن چنان این فاصلهها از روح و بطن دین فراوان میشود که امروزه شاهدیم متون روایی ما که متأسفانه مبنای فقهی و حقوقی بسیاری از عالمان دینی قرار گرفته و بر اساس آن فتاوای فراوانی صادر شده و دستورالعمل زندگی مسلمانان شیعه یا سنی قرار گرفته است، همه ریشه در همان انحرافات اولیه دارد یعنی به هیچ وجه تعارضی میان آن دو سخن نیست.
*چه اتفاقی میافتد که دین از ریشهی تاریخیاش جدا میشود و اصل دین جای خود را به یکسری حاشیهها میدهد و در مواردی جای دینی که صدرش خدای رحمان و رحیم است و دعوت به مهربانی و نیکوکاری میکند را یک دین رادیکال خشن میگیرد که از دلش داعش سر بر می آورد و آنگونه سر میبرد و فرمان قتل و خونریزی میدهد؟
*در ۲۰۰ سال فاصله از صدر اسلام تا ادبیات مکتوب آن روایات جعلی بسیاری وارد شده است
ناصری: ادبیات مکتوب اسلامی با دوران صدر اسلام حدود دویست سال فاصله دارد. در این دویست سال بسیاری از اتفاقات شکل گرفته است و بسیاری از احادیث و روایات جعلی با انتساب به پیامبر (ص) و حتی در شیعه با انتساب امامان معصوم علیهم السلام ما وارد شده است.
*اسلام بعد از پیامبر منحرف شد
در حقیقت اسلام بعد از پیامبر (ص) منحرف شد و جامعهی اسلامی دوباره به بسیاری از باورهای قدیمی و اصل جاهلی خود برگشت و شاید از نظر روانشناسی بتوان گفت که این پدیدهای طبیعی بود. برای این که به هر حال آنها انسانهایی بودهاند که یک دوران طولانی با بسیاری از باورهای غلط و ارزشهای جاهلی زیست کرده و نسل اندر نسل این گونه آموختهاند. علاوه بر آن گرچه مردم جزیره العرب، اسلام را پذیرفتند اما بدون شک در کنار زمینههای اقتصادی و اجتماعی، کاریزمای پیامبر (ص) نیز در این روند موثر است بنابراین بعد از پیامبر (ص) دوباره به روند گذشته برمیگردند.
*پیوند عالمان دین و حاکمان سیاسی زمینهساز انحراف سنت تاریخی مسلمانی میشود
*شیار بین اسلام وحیانی و قرآنی با اسلام تاریخی بسیار عمیقتر شده است
بعد از پیامبر (ص) که عصر خلافت شروع میشود، یک پیوند یا یک رابطهی دوگانه بین عالمان دین یا راویان حدیث با حاکمان سیاسی شکل میگیرد؛ به این صورت که حاکم سیاسی، مشروعیت خود را از عالم دینی میگیرد و عالم دینی هم زیست اقتصادی و اجتماعی، خود را متکی بر حاکم دینی میکند. البته از نظر ما دورهی حکومت امام علی(ع) استثنا است. بسیاری از مبانی در این پیوند دوگانه شکل میگیرد. عالم نیازمند حمایت حاکم سیاسی است و آن عالم دینی است که مشروعیت را برای حاکم سیاسی در جامعهی عوام به اثبات میرساند و بنابراین مردم مجبور به تبعیت از حاکم سیاسی میشوند. این پیوند دوگانه زمینهساز انحراف سنت تاریخی مسلمانی میشود و ما امروز بعد از هزار و چهارصد سال میبینیم شیار شکل گرفته بین اسلام وحیانی و قرآنی یا دین ناب با اسلام تاریخی بسیار بسیار عمیقتر شده است که البته هرچه جلوتر میرویم، همین وضعیت ادامه پیدا میکند. به طور مثال در قرون گذشته پدیدهای مثل القاعده یا به مراتب بدتر از آن امثال جریان داعش یا نوسلفیگری جدید را در اسلام نمیبینید که به سادگی با استدلال این که این فرد از ما نیست و بنابراین بر ماست، جلوی دوربین و در انظار همهی جهانیان، گردنش را بزند یا او را تیرباران کند.
*چرا؟
ناصری: این روند تاریخی منجر به تئوریپردازی شده است. حاکمان غیر معصوم بعد از عصر پیامبر (ص) و مخصوصاً با شروع خلافت اموی مجبور بودند نهادی به نام نهاد دینی را شکل دهند. این نهاد دینی، هویت و تعریفی میخواست بنابراین برای شکل دادن این نهاد دینی نیاز داشتند که تمام چارچوبهای آن را منطبق کنند با آنچه پیامبر (ص) آورده و در قرآن آمده است. در همین راستا نیز روایات مجعول وارد اسلام شد. یک نمونهی تاریخی آن را اشاره میکنم. چند سال پیش در شب راهپیمایی قدس در تلویزیون میدیدم که در باب فضیلت مسجدالاقصی، یکی یکی روایتها را پخش میکند؛ فضیلت مسجدالاقصی که در قرآن آمده و قبلهگاه اول مسلمانان بوده و است و شکی در آن نیست. زمینهی تاریخی این چه بوده است که از آن باید به عنوان جهل مقدس نام برد و مردم هم پذیرفتند؟ مکه که خانهی خدا و محل حج و عبادت سالانهی مسلمان است، در یک دورهی تاریخی در اختیار یکی از دشمنان سرسخت امویان به نام عبداللهبنزبیر و خاندان زبیریان قرار میگیرد. طبیعی است که مردم نمیتوانند حجشان را رها کنند و عبدالله بن زبیر و جانشینان او هم مانع حج مردم نمیشوند اما دستگاه اموی درشام که دیگر کعبه را در اختیار ندارد، به عالمان دینی سفارش میدهد و از زبان پیامبر (ص) در باب فضیلت مسجد الاقصی جعل حدیث میکنند که هرکسی در آنجا یعنی سرزمین فلسطین که جزیی از شام و امپراتوری اموی بوده است، حج را به جا بیاورد، گویا تکلیف از او ساقط شده و حج را در مکه به جا آورده است. به دلیل این که مسجد الاقصی هم منزلتی و فضیلتی دارد و در قرآن هم از آن یاد شده است، طبیعتاً این نوع روایات در ذهن و دل بسیاری از مردم مینشیند. از این روایات انبوه و حجیم است که برخی در شیعه منشأ غالیگری میشود و اعتقادات بسیار افراطی پیدا میکنند؛ تا جایی که حتی ائمه یا پیامبر (ص) را به جایگاه اولوهیت و خداوندی میرسانند یا حتی خدا را برمی دارند و جای آن را به شدت حبّ و تقدس جاهلانه امام را به جای او مینشانند و او میشود خالق، رزاق و همه چیز را منسوب به او میکنند. این سنت در ادبیات معاصر و همچنین ادبیات غیرعالمانهی ما غلبه پیدا میکند. حتی به صراحت عرض میکنم که چه بسا در تاریخ فقه شیعه که چهار مبنا -عقل، قرآن، سنت و اجماع- در باب استنباط احکام داریم، سنت و اجماع بر عقل و قرآن غلبه پیدا کردهاند.
امروز هم بحثی بین نواندیشان و عقلگرایان با عالمان سنتی حوزه در درون جامعهی شیعه و در همین ایران خودمان در جریان است که در بین این چهار عنصر، عقل حاکم بر سه عنصر دیگر است یا در طول سه عنصر دیگر قرار میگیرد؟ یعنی اگر جایی بین عقل با سنت و اجماع، تعارضی صورت گرفت، چگونه باید آن را رفع کرد؟ در یک کلام میخواهم بگویم تمام رفتارهایی که حتی در آغاز عصر جهانی شدن منجر به یک بنیادگرایی و رادیکالیسم افراطی میشود هم با الهام از این آموزههای سنت تاریخی که در تاریخ اسلام غالب شده است، هویت خود را توجیه میکند.
*چرا اغلب میبینیم که انتساب به دین نقطهی جوشش این هویتها و موتور محرکهی تولید این قبیل گروههاست؟
*بنیادگرایی و جهل مقدس، خروجی طبیعی گسست بین دین و فرهنگ هستند
ناصری: در هر کجای جهان، نظامهای اجتماعی که یک آیین را میپرستند، در اکثریت مطلق هستند و تعداد بسیار محدودی از انسانهای کرهی خاکی را میتوانید بشناسید که دین نداشته باشند. به عبارتی میتوان گفت دین، تامّی است که جزو سرشت بشر شده است اما نکتهی مهم آن است که در طول تاریخ، وقتی دینی در مناسک خلاصه شد یا جلوههای ایمانی و تعبدی خود را پیدا کرد و فقط آن شد، دچار مسایلی میشود. امروز حتی برخی علمای دینی شیعهی خودمان هم بعضا همین مضامین را میگویند که دین کاملاً یک پدیدهی تعبدی است و هیچ گونه تجزیه و تحلیل در مورد آن نباید شروع شود. وقتی دین در تعبد خلاصه شد، دیگر تاثیر دین و پدیدهای مثل جهانی شدن، نادیده گرفته میشود و جریان بنیادگرایی متعبدِ متعصبِ گرفتار در جهل مقدس از فرهنگ فرار میکند؛ فرهنگی که در رابطهی متقابل با دین قرار دارد و همدیگر را هویتبخشی میکنند. در نتیجه این حرف هم درست است که وقتی رابطهی فرهنگ و دین نقض شد، جریان تکفیری و افراطی و بنیادگرایی شکل میگیرد و اگر به آن صورت هم شکل نگیرد، صورت دیگرش یعنی همان جهل مقدس را خواهد داشت. این دو، خروجی طبیعی گسست بین دین و فرهنگ هستند.
*فقط دین، هویتساز نیست، بلکه فرهنگ هم هویتساز است
*امروز نمیتوان از یک اسلام نام برد
باید بپذیرید که فقط دین، هویتساز نیست، بلکه فرهنگ هم هویتساز است و به همین جهت هم هست که وقتی اسلام وارد مناطق مختلف شده است، بسیاری از آداب سنتی و پیشااسلامی جزو مناسک و رفتار اسلامی جامعهی مسلمانان آن منطقه قرار گرفته است. از همین روست که امروز برخی دیدگاه های می گوید نمیتوان از یک اسلام نام برد و به قول یکی از جامعهشناس و مردمشناس فرانسوی از پنج نوع اسلام سخن به میان می آورد؛ اسلام ایرانی، اسلام عربی، اسلام ترکی، اسلام مالایی و اسلام سیاه یعنی اسلام آفریقایی و نمیتوانیم این همه را صرفاً دارای وجوه مشترک یکسان دید که در سراسر کرهی خاکی پهن هستند. از پدیده هایی نظیر حجاب گرفته تا بخشی از آدابی که تحت عنوان فروع دین از آن یاد میکنیم در این جغرافیاهای متعدد با یکدیگر فرق میکند. این تأثیرگذاری فرهنگ بر دین است که به هیچ وجه نمیتوان آن را نادیده گرفت.
*پررنگ شدن جهل مقدس در دنیای امروز یا با قدرت گرفتنش حتی اگر در اقلیت باشند ، آن دینداری را که با چالشهای عصر مدرنیته نیز مواجه شده است، به کجا میبرد؟
*در نبرد جهل مقدس و مقتضیات دینداری عصر مدرن، حتماً یا دومی پیروز خواهد شد یا تغییر آیین در جامعه پدیدهی فراگیری میشود
ناصری: در نبرد بین جهل مقدس و مقتضیات دینداری عصر مدرن، حتماً یا دومی پیروز خواهد شد یا اگر آن جهل مقدس با ابزارآلات سختی که در اختیار دارد بخواهد تفوق خود را حفظ کند، به صورت آشکار یا محرمانه، تغییر آیین در جامعه پدیدهی فراگیری خواهد شد.
در نگاهی به مراجع خبری، اسناد رسمی یا حتی گزارشهای مجامع بینالمللی رسمی مشاهده میشود حتی درون جهان مسیحیت این تغییر آیینها در حال رخ دادن است. بر فرض از کاتولیک به پروتستان یا از ارتودوکس به پروتستان و … . در مناطقی که تمام جلوه های آیین دموکراسی و دنیای مدرنیته شکل گرفته و برقرار است، امکان دارد این تغییرات، علنی شود اما در کشوری مثل ما که بر فرض به استناد ارتداد از دین و حکم مرتد که قتل و اعدام است، برای نجات جان، در تغییر کیش، پنهانکاری شود اگر چه در مقابل جمعیت هفتاد-هشتاد میلیونی مسلمان ما این پدیده چندان قابل شمارش نیست اما نمیتوان آن را کتمان کرد. اولیویه روآ این پدیده را به خوبی به صورت آماری تحلیل میکند، البته میدان پژوهش ایشان بیشتر جهان مسیحیت است و مطابق این تحلیل، بحث تغییر آیین، این آمار روزافزونی دارد. دلیل آن نیز همان جریان بنیادگرایی است که در دنیای مسیحیت، برخی کلیساها به آن دچار هستند. هرچه کشورهای دنیا به اجبار وارد دنیای جهانی شده میشوند و فناوریهای نوین به طور طبیعی بازاری حتی برای مبادلهی فرهنگ و دین میشود و شده است، در درازمدت، آن تغییر آیین بسیار به سهولت صورت میگیرد. به همین جهت است که بیش از سه دهه است که تمام تلاش عالمان نواندیش دینی مسلمان در سراسر جهان اسلام این است که اسلام تاریخی باید مورد بازخوانی قرار بگیرد و اسلام واقف و مجتهد به عصر و زمانه ظهور کند که حتی آداب دینی آن نیز مورد بیتوجهی قرار نگیرد تا این تغییر آیین رخ ندهد.
برخی عالمان سنتی ما هنوز هم نمیخواهند این واقعیتها را قبول کنند که یک، قرائتپذیری از دین و فهم از دین، امری نسبی و قرائتپذیری دینی یک واقعیت است و دو این که اصولی مثل اخلاق، آزادی و عدالت، اصولی فرادینی است و ذیل دین تعریف نمیشوند بلکه آنها پیش از دین تعریف میشوند. به همین دلیل است که پیامبر (ص) هم میگوید که برای تکمیل اخلاق جامعهی مسلمانی آمدهام و آیات متعددی هم در قرآن وجود دارد که من آمدهام برای ابلاغ دین. از سوی دیگر هم خداوند به پیامبر (ص) میگوید که تو موظف هستی فقط پیام برسانی! مردم خودشان آزاد هستند که تصمیم بگیرند. بر این اساس بنابراین این اصول پیشادینی باید در جامعهی سنتی دینی ما باور شود که متاسفانه امروزه چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. به ویژه در ایران که به هر حال حکومت و قدرت سیاسی، ماهیت دینی دارد و این قدرت سیاسی، ماهیت دینی خود را هم از اسلام تاریخی و سنت تاریخی گرفته است.
* با توجه به دیدگاه هایی که ارائه دادید و زمینههای موجود و فضای منطقهای و بینالمللی قدرت کدام یک از این مسیرها و رویکردها بیشتر است و ظهور بنیادگراییهایی مثل داعش در آینده چقدر میتواند یک تهدید جدی برای ایران و خاورمیانه باشد؟
ناصری: هر چه جهان اسلام و کشورهای اسلامی به آن نقطهی اصلی یعنی بازنگری و بازخوانی میراث دینی از یک سو کمتر توجه کنند و از سوی دیگر به لوازم جبری دنیای مدرن که لوازم بشری هست، بیتوجه باشند، نتایج خوبی نخواهد داشت اما در جامعهی خودمان شاهد هستیم این موضوع تا حدی مورد توجه قرار گرفته است.
به طور مثال همین حکومت دینی در جامعهی ما که در یک سنت تاریخی بر اساس احادیث و فتاوی فقها، دیهی زن و مرد و دیهی مسلمان و غیرمسلمان را برابر نمیدانست، عقلاً پذیرفت در چارچوب حکومتی که امروز متعهد به بسیاری از کنوانسیونهای بینالمللی است، این دو را باید تغییر دهد. در مورد قصاص نیز به این باور رسیدهاند که باید حبس جایگزین بگذارند، ضمن این که در قرآن به صراحت آمده است که اگر قصاص امر حیات بخشی است، اما عفو و بخشش بهتر از آن است.
این واقعیت را باید پذیرفت که وقتی کشوری نام خود را طبق اصول جدید تعریف کرد و نام دولت را بر خود نهاد و میثاق دولت و ملت را پذیرفت، به طور طبیعی عضو جامعهی جهانی است و نمیتواند کلا فارغ از این قواعد بینالمللی عمل کند. طبیعی است که باید حفظ هویت دینی و فرهنگی خود را باید مبنا قرار دهند. جهانی شدن هم به این معنا نیست که تمام فرهنگها یا سنن و ارزشهای دینی در جوامع زایل شود. جهانی شدن امری در حوزههای اقتصادی و فرهنگی کلان و مباحثی مانند حقوق بشر، دموکراسی و آزادی بیان است. اگر این مباحث، مورد توجه قرار بگیرد، طبیعی است که به همین میزان بنیاد جهل مقدس تضعیف و جریان علم نوین یا دین عقلانی جایگزین آن میشود و در ادامه نیز به همین میزان جریان بنیادگرایی و افراطی هم میتواند کمفروغتر باشد.
*یکی از زمینههای بنیادگرایی و جریانهای رادیکال در جهان اسلام، فقر است
بدون تردید یکی از زمینههای بنیادگرایی و جریانهای افراطی و رادیکال در جهان اسلام، فقر است. به میزانی که فقر در جهان مسلمانی افزایش پیدا کند، پیوستن به تشکلها و جامعهی تشکیلاتی بنیادگرایی و افراطی تقویت خواهد شد. به همین جهت است که یکی از رسالتهای تمام کشورهای مسلمان و دولتهای حاکم بر کشورهای مسلمان این است که فقر را در جامعه از بین ببرند. پدیدههای دیگری در خاورمیانه نیز از جمله ظهور پدیدهی صهیونیسم و اشغال سرزمینهای تاریخی فلسطین وجود دارند که نقطهی کانونی این مباحث به شمار میروند. همهی این موارد، عواملی بوده که دست به دست هم دادند و امروز بخشی از جوانان عرب برای این که هویت تاریخی خود در برابر صهیونیسم را دوباره پیدا کنند، به جریانات بنیادگرایی میپیوندند تا با دنیای غرب مدرن که به قول معروف، صهیونیسم و اسراییل را متولد کرده است بجنگند. بر این اساس باید عوامل متعددی را در اصلاح نگرشهای دینی، مبنای حرکت قرار داد و از پایههای اول آموزش یعنی زمانی که یک دانش آموز وارد دبستان میشود، با مفاهیمی از دین آشنا شود که هیچ یک از آنها را متضاد و متناقض با اصول فکری خودش نبیند. چرا که امروز با ورود فناوریهای جدید، سن آگاهی پایین آمده است. نکتهی دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که امروز فناوری جدید یا همین شبکههای اجتماعی به نحوی بازار سرمایه هستند. بههمین دلیل هم دینداران متشرع اما عقلانینگر به میزانی که در این بازار جهانی حضور یابند و اسلام رحمانی غیرافراطی ترویج کنند، پیروز هستند. همچنین جریان جهل مقدس که در فناوری جدید، حضور فعالی دارد و هم جریان بنیادگرایی و رادیکالیسم افراطی که رسانههای مجازی و غیر مجازی آنها به مراتب بسیار بیشتر از رسانههای تاریخی و سنتی ما مسلمانها است. حضور در این بازار و فناوری جدید را باید مورد توجه قرار داد و همینطور که اولیویه روآ در فصل آخر کتابش میگوید، امروز باید دین و عرضهی دین به یک معنا هویت مارکتینگ پیدا کند و بتوان آن را در تمام نقاط دنیا عرضه کرد.