مهمترین مسالهای که امروز در آستانهی چهلمین سال انقلاب وجود دارد، این است که به دلایل مختلف داخلی خودساخته و خارجی تحمیلی، روح اعتماد کلی در جامعه آسیب دیده است و پیوند میان حاکمیت و مردم نسبت به سالهای اولیهی انقلاب دچار سستی و ضعف شده است. اگر این آسیب، جبران نشود، هم مردم و هم نظام خسارتهای بزرگی خواهند دید.
پایگاه خبری جماران؛ مجید انصاری همهی قوای سهگانه، نخبگان و ان جی اوها را به بازنگری، آسیبشناسی و دادن راهکار در آستانهی چهل سالگی انقلاب دعوت میکند و معتقد است که امروز زمان خوبی برای بازنگری است. او گرچه برخی قوانین به ویژه قوانین انتخابات را نیازمند بازنگری و اصلاح میداند، اما بیم آن نیز دارد که در این مسیر، به جای اصلاح، تخریب شود.
متن گفت و گو با حجتالاسلاموالمسلمین مجید انصاری را در ادامه بخوانید:
*شما به عنوان یکی از انقلابیون در سال ۵۷ و همچنین کسی که در تمام سالهای پس از انقلاب، مسوولیتی در جمهوری اسلامی داشته است، فکر میکنید چقدر به آرمانهای انقلاب و خواسته های مردم و امام خمینی (ره) نزدیک شدهایم و چقدر از مطالبات محقق شده است؟
انصاری: ضمن تبریک ایام دههی فجر به همهی هموطنان عزیز، به پاسخ سوال شما از زوایای مختلف میتوان پرداخت. انقلاب اسلامی ما یک انقلاب بزرگِ مردمی با اهداف بلند و متعالی انسانی و اسلامی بود بنابراین در ارزیابی دستاوردهای آن ابتدا باید نگاهی به آن آرمانها و اهداف بلند داشته باشیم. در ارزیابی موفقیت حرکتهای اجتماعی یا انقلابهای وسیعی که به تغییر ساختار سیاسی در یک کشور میانجامد، باید دید که چرا شکل گرفت و اهدافی که مردم و رهبران انقلاب تعقیب میکردند، چه بوده است و آیا به آن اهداف رسیدهاند یا خیر! در انقلاب اسلامی، تغییر نظام شاهنشاهی و ساختار سیاسی یکی از اهداف عمده اما به عنوان یک ظرف برای تحقق اهداف بسیار بزرگتر و متعالیتر بود بنابراین باید دید که انقلاب چرا شکل گرفت و امام و مردم از سال ۴۰ و ۴۱ به دنبال چه بود.
در یک نگاه غیرمتعصبانه و آسیبشناسانه میخواهم بگویم در حوزههای مختلفی که به آرمانها و اهداف انقلاب برمیگردد، به توفیقات نسبی دست پیدا کردهایم اما تأکید من روی نسبیت این دستیابی به اهداف است. در برخی زمینهها توفیقات، بسیار خوب و در برخی دیگر از زمینهها کم بوده است. در پارهای از موارد نیز هنوز در گامهای اول هستیم و چه بسا ممکن است نسبت به سالهای اول انقلاب عقبگردی هم داشته باشیم.
*در چه مواردی موفق بودهایم و در چه مواردی عقبگرد داشتهایم؟
انصاری: یکی از علل اصلی وقوع انقلاب، استقلالخواهی بود. در نگاهی به سیر سخنرانیهای امام(ره) و نامهنگاریهای ایشان از سال ۴۱ و حتی قبل از آن مشاهده میشود که امام یک اصلاحگر و اصلاحطلب واقعی بودند و در گام اول به دنبال تغییر نظام سیاسی نبودند و به دنبال این بودند که اصلاح صورت بگیرد اما هرقدر زمان گذشت، معلوم شد که به هیچ وجه گوش شنوایی در حکومت نیست و شاه، مغرور از حمایتهای غربیها و آمریکا دست به تشکیل ساواک و دستگاه سرکوبگر زد و فکر میکرد با مشت آهنین و سرکوب مردم و خفه کردن هرگونه انتقاد و اعتراض میتواند برای همیشه حکومت کند. در نتیجه هم امام و هم مردم در طول زمان از سال ۴۱ تا ۵۶ احساس کردند که تمام روزنههای امید اصلاحی بسته شده است و چارهای جز براندازی رژیم شاه نیست. یکی از خواستههای اصلی مردم از برانداختن رژیم شاهنشاهی هم این بود که کشور را از وابستگی به اجانب و بیگانگان نجات دهند و استقلال کشور بخصوص استقلال سیاسی حفظ شود.
در تغییر خود نظام شاهنشاهی هم این نکته نهفته بود که مردم احساس میکردند در ذات نظام سلطنتی، یک عقبماندگی سیاسی وجود دارد. این امر در دنیای جدیدی که به سمت دموکراسی و آزادیخواهی حرکت میکرد، قابل دفاع نبود. این سوال برایشان مطرح بود که چرا مردم از قبل مجبور به پذیرش سلطنت فرزند ارشد شاه که هنوز نابالغ است یا بچهای که هنوز به دنیا نیامده هستند. همچنین مردم به دنبال این بودند که در ادارهی کشور سهیم باشند و اراده و خواست آنها به عنوان صاحبان کشور در جایی نقش داشته باشد. در حالی که به طور مثال در رژیم گذشته انتخابات مجلس یک انتخابات فرمایشی بود؛ لیست نمایندگان از قبل معلوم و حوزهی اختیاراتشان هم بسیار محدود بود یعنی در مجلس به این صورت نبود که بدون اذن شاه و دربار و طراحی سفارتخانهها بتوانند کاری اساسی انجام دهند.
ضلع دوم اهداف کلیدی انقلاب نیز آزادیخواهی بود. از سال ۳۲ به این سو و به ویژه از سال ۵۱ تا مقطع ۵۵ اوج خفقان و آزادیهاست. آزادیخواهان بزرگ در هر قشری اعم از دانشگاهیان مانند مرحوم بازرگان، مرحوم سحابی، مرحوم دکتر شریعتی، شهید چمران و… و همچنین روحانیان مانند مرحوم آیتالله طالقانی، مرحوم آیتالله منتظری، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و دیگران در زندان و تحت شکنجه بودند و هر فریاد و اعتراضی سرکوب میشد.
در نهایت نیز به دلیل مسلمان بودن اکثریت قاطع مردم ایران، خواهان آن بودند که احکام اسلام و ضوابط اسلامی در امور کشور جریان داشته باشد و میخواستند نظامشان جمهوری باشد و با رای خودشان انتخاب شود و اسلامی باشد به این معنا که احکام اسلام نادیده گرفته نشود.
این سه آرمان بزرگ در شعارهای محوری مردم کاملاً متجلی بود که در هر سه محور، توفیقاتی بسیار خوب یا نسبی داشتیم. در بحث استقلال سیاسی، واقعاً پیشرفت بسیاری کردیم و توانستیم حلقههای وابستگی را قطع کنیم و به لحاظ سیاسی کاملاً استقلال کشور را بازیافتیم. در حوزهی استقلال اقتصادی هم تلاشهای بسیاری انجام شده است. حلقههای وابستگی اقتصادی را تا حد فراوانی کم کردیم اما هنوز در بحث پیچیدهی اقتصاد، مشکلاتی داریم. نیازهای اقتصادی رو به تزاید است و در بعضی حوزهها اقتصاد ما هنوز وابسته است. البته هیچ کشوری به طور مطلق نمیتواند بگوید که همه چیز را خود، تولید و تأمین میکند. علاوه بر آن در اقتصاد، هنوز به نفت متکی هستیم که هم قیمت آن و هم میزان خریدش چندان در اختیار ما نیست. راهکار نیز آن است که اقتصادمان را از تک محصولی در اقلامی مثل گندم، بودن نجات دهیم.
*این استقلال اقتصادی و تغییرات مثبت در حوزهی اقتصاد را مردم چقدر لمس کردند و میکنند و در معیشت آنها تأثیر داشت؟
انصاری: در حوزهی استقلال اقتصادی به طور مثال در دارو نزدیک به صد در صد وابسته بودیم در حالی که امروز این روند، کاملاً معکوس شده است و با گسترش مصرف و سطح توسعهی خدمات بهداشتی، بیش از ۹۰ درصد در دارو خودکفا هستیم. مهمترین شاخص، امید به زندگی است که طی چهل سال حدود ۲۵ سال در خانمها و ۲۰ سال در آقایان افزایش پیدا کرده است. این نشان میدهد که سرمایهگذاری خوبی در این حوزهها صورت گرفته است. همزمان با ارتقای سطح سلامت در جامعه، عوامل آنها که دارو و غذا و… بوده است را خودمان تولید کردهایم. در نتیجه در اقتصاد گرچه هنوز وابستگیهایی داریم اما موفقیتهایی نسبی داشتهایم. در سایر حوزهها اعم از فرهنگی نیز همینطور.
در بحث آزادی هم در این که نظام ما جمهوری شده است و رییس جمهور، نمایندگان و خبرگان با رای مردم انتخاب میشوند، اما با کمال تأسف باید بگویم نسبت به آزادی انتخابات از سالهای اول انقلاب، فاصلهی منفی گرفتهایم. تا دور سوم و دور چهارم مجلس شورای اسلامی، مسالهای به نام نظارت استصوابی مطرح نبود اما از آن روز فیلتر شورای نگهبان، هر دوره تنگتر و تنگتر شده است. این یکی از آسیبهایی است که در این سالها به نظام مردمسالاری و دموکراسی وارد شده است. البته انقلاب در اصل هدف، موفق بود؛ امام بعد از پیروزی، اصل نظام را به رفراندوم مردم گذاشت. بیش از ۹۸ درصد مردم گفتند که جمهوری اسلامی را میخواهند. خاطرات بسیاری از مظاهر آزادی کامل انتخابات در اوایل انقلاب دارم اما به اعتقاد من روندی که در قوانین انتخاباتی و اعمال نظارت صورت گرفت، بخصوص در رابطه با انتخابات خبرگان به شدت آسیبپذیر است. با روندی که انتخابات خبرگان در حال انجام است، چندان نمیتوان نام آن را انتخابات آزاد گذاشت. در آزادی تا مقطعی بسیار خوب عمل کردیم اما در سالهای اخیر آسیبهایی به حوزهی آزادیهای مشروع از جمله آزادی بیان و آزادی انتخابات وارد شده است. در عین حال در سال ۷۶ و همچنین ۹۲ یا در انتخابات مجلس یا شورای شهر اخیر بر خلاف آنچه تصور میشد، مردم صندوق رای را طور دیگری تغییر دادند. این موضوع نشان میدهد که شاکلهی مردمسالاری در کشور ما مستقر است البته آسیبهایی به آن وارد شده است که باید علاج شوند.
*در حوزهی استقرار احکام اسلامی چطور؟ نفس قوانین ما و اجرای آنها چقدر با اصول اسلامی و ایدهآلهای حکومت نبوی و علوی سازگار است؟
انصاری: حوزهی استقرار احکام اسلامی نیز بسیار وسیع است و ما تا رسیدن به نقطهی مطلوب که حکومت ایدهآل اسلامی و حکومت عدل علوی است، فاصلهای از زمین تا آسمان داریم. قوهی قضاییهی ما سخت تلاش میکند، اما حتماً تا رسیدن به قوهی قضاییهی عدالتبنیان آزادمنش علوی فاصلهای از زمین تا آسمان دارد. با صراحت باید بگوییم که در قوهی قضاییه، استقلال کامل وجود ندارد یا فساد در سطوحی از آن مشاهده میشود.
در دستگاههای اجرایی نیز آن عدالت اساسی که مورد تاکید امام بوده است در بسیاری اوقات برقرار نیست. در بعضی موقعیتها و سازمانها شایستهسالاری وجود ندارد و با کمال تأسف بعضی مظاهر فساد مثل رشوه، تبعیض، بیعدالتی و امثال آن نیز وجود دارد. در اجرای احکام اسلام نیز بیشتر به نگاههای سطحی و قشری اکتفا کردهایم و بعضی افراد، کل اسلام را در ظواهر پوشش افراد و برقراری مجالس عزا و… خلاصه دیدند. به طور مثال در دو ماه محرم و صفر، بیست و سه شبکهی ملی و سی و یک شبکهی استانی ما شب و روز سینهزنی و زنجیرزنی را نمایش میدهند اما آیا اسلام این است؟ اصلاً اسلام این را میخواست؟ امام این را میخواست؟ آنچه در صدا و سیما میگذرد، عدل و انصاف و اخلاق است؟ اصلاً صدا و سیما رسانهی کل ملت است یا رسانهی یک حزب تندروی خاص؟ این موارد، ایراداتی است که وجود دارد و اگر چشم خود را بر آنها ببندیم، حقیقت را منکر شدهایم.
ملت ما توفیق بزرگی در انقلاب داشت و توانستیم ۸ سال جنگ نابرابر را دفع کنیم. برای اولین بار در تاریخ سیصد-چهارصد سالهی اخیر ایران، یک جنگ نظامی هشت ساله، آن هم با این گستردگی تحمیل میشد اما در پایان جنگ یک وجب از خاک ایران در دست دشمن باقی نماند. در حالی که در دورهی پهلوی با یک تشر بخشی از ایران جدا شد. در دورهی قاجار که تکههای بسیار بزرگی از ایران جدا شد و امروز خودشان کشورهای مستقلی هستند.
در کنار این کارهای بزرگ، نواقص و کمبودهایی از جمله در بحث اشتغال نیز میبینیم. ما یک جمعیت چند ده میلیونی جوان داریم که امروز نزدیک به سه-چهار میلیون از آنها با تحصیلات عالیه هستند و شغل مناسب میخواهند. گرچه دولت آقای روحانی به طور متوسط سالی چند صد هزار شغل ایجاد کرده است اما تا رسیدن به نقطهی اشتغال کامل، فاصلهی بسیاری داریم. در بحث تولید، روابط با دنیا و مسایل دیگر ما هنوز مشکلات جدی داریم. هنوز نتوانستهایم با کشورهای دیگر روابط متعادلی برقرار کنیم. گرچه دشمنی هم علیه انقلاب بسیار است و همهی تقصیرات را نمیتوان بر گردن بیتدبیری انداخت اما همهی مشکلات هم تقصیر دشمن نیست. باید منصفانه نگاه کنیم و ببینیم چقدر از آن به ما تحمیل شده است و چقدر آن بر اثر بیتدبیری خود ما بوده است. در یک آسیبشناسی منصفانه باید بگویم که ما در حوزههایی پیشرفتهای خوبی داشتیم، در حوزههایی به طور نسبی پیشرفت داشتیم و در حوزههایی نیز نسبت به اوایل انقلاب پسرفت داریم. در حوزههایی کاستیهای بسیاری وجود دارد.
*در میان این موفقیتهای خوب و نسبی و کاستیها، مهمترین چالش موجود در برابر انقلاب و جمهوری اسلامی چیست؟
انصاری: مهمترین مسالهای که امروز در آستانهی چهلمین سال انقلاب وجود دارد، این است که به دلایل مختلف داخلی خودساخته و خارجی تحمیلی، روح اعتماد کلی در جامعه آسیب دیده است و پیوند میان حاکمیت و مردم نسبت به سالهای اولیهی انقلاب دچار سستی و ضعف شده است. اگر این آسیب، جبران نشود، هم مردم و هم نظام خسارتهای بزرگی خواهند دید.
* با تحلیل اتفاقاتی که در یک سال گذشته داشتیم، آیا این نواقص و آسیبها به ویژه در حوزهی اعتماد بین مردم و حاکمیت و پیوند میان آن دو به مرز هشدار رسیده است؟
انصاری: حوادث اخیر نشان داد که مردم مطالباتی دارند که باید دیده و شنیده شود و راه آسان که انتصاب آنها به بیگانه هست را انتخاب نکنیم. البته نقش بیگانه و رسانهها، یأس آفرینی و توطئههایشان را در این ماجراها رد نمیکنم. البته این رسانهها از جمله بی بی سی از ابتدای انقلاب وجود داشتند، دوران جنگ هم بودند و تلاش فراوانی هم میکردند اما چرا بر جامعه اثر نمیکرد؟ چون در آن زمان در داخل، پیوند عمیقتری بین حکومت و مردم بود و مردم، صداقت بیشتری میدیدند. در دوران جنگ واقعاً امام و مردم، هرچه کشور داشت را صادقانه به میدان آوردند و از کشور دفاع کردند. فرزند مسوولان کشور هم همپای فرزند روستایی در خط مقدم بودند و همه شهید و جانباز میدادند. فاصلهی چندانی بین مردم و مسوولان نبود.
*فاصلههای امروز بین حکومت و مردم از کجا آمده است و مهمترین عواملی که اعتماد عمومی میان مردم و حکومت را خدشهدار کرد، چه بود؟
انصاری: یک بخش آن به همین نگاه خودحق پنداری و قیم مآبی برمی گردد. یک عده فکر کردند اسلام همین است که آنها میفهمند و الگوی زیستن، الگوی پوشش، الگوی گفتار، الگوی تفکر را آن هم با نگاه سختگیرانه و با ادبیات خشن و تند به مردم تحمیل کردند. به تعبیر دیگر نگاهی مشابه نگاه سلفیگری که در جهان اسلام و جاهای دیگر هم دیدیم و ثمرهی تلخ آن داعش و طالبان و القاعده و امثال آنها شد، در داخل نیز شکل گرفت و عدهای فکر کردند هر که دین را مثل آنها نفهمید و هر که ارزشها را از زاویهی دید آنها قبول نکرد، ضدانقلاب، غیرخودی و اصلاً عامل بیگانه است. این نگاه موجب شد به تدریج دایرهی خودیها تنگتر و ناخودیها و غیرخودیها بیشتر شود. برخلاف سیاستی که مرحوم امام داشت و سیاستی که رهبری چندین بار بر آن تاکید فرمودند که جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشند، یک عده دقیقاً برعکس عمل کردند. حوادثی در انتخابات سال ۸۸ پیش آمد و امروز که نزدیک به ۹ سال از آن میگذرد، هنوز عدهای آن را برای خارج کردن رقبایشان از صحنهی سیاسی دستاویز قرار میدهند. صدا و سیما در طول این سالها، یکطرفه و بدون اینکه یک دقیقه به کسانی که متهم میکنند از جمله بزرگانی مثل آقای خاتمی یا آیتالله هاشمی رفسنجانی مهلت دهد، به روند تخریب و اتهامزنی خود ادامه داد. یک عده تندروی انحصارطلب، به این افراد که سرمایههای ملی و انقلاب بودند، شب و روز در صدا و سیما، سایتها و روزنامهها و رسانههای دیگرشان انواع اتهامات را وارد کردند. دستگاه رسمی حکومت مثل صداوسیما، نمازهای جمعه، سایتهای وابسته به نیروهای نظامی و انتظامی، جلسههای توجیه بصیرتافزایی، حتی در مسیر راهیان نور، هرجایی که تریبون و مجلسی به دستشان رسید، به جای صحبت از الفت و وحدت و اهداف مشترک انقلاب و منافع ملی از اتهامها و تخریبهایشان گفتند و از نفوذیهای دشمن و منافقین و دیگر دشمنان غفلت کردند. وقتی چنین افرادی سرمایههای ملی را این طور بیاعتبار میکنند، مردم باید به چه چیزی اعتماد کنند؟ در طول این مدت به دلیل نادانی، تنگنظری، انحصارطلبی و نفوذ برخی از جریانات درون این جریانات به ظاهر سوپرانقلابی، یک خودزنی بسیار وحشتناک اتفاق افتاد که موجب شده است سرمایههای اجتماعی ما آسیب ببینند و اعتماد مردم سست شود.
*فسادهای اقتصادی و سیاسی در سطوح کلان، رانتها و اختلاسگرهایی که قبل از بازداشت از کشور خارج شده اند در حالی که افراد عادی با یک چک برگشتی، ممنوع الخروج می شوند، چقدر به اعتماد مردم آسیب زده است و فکر برای چاره نکردن این مسایل، وضعیت را به کدام سو میبرد؟
انصاری: من هنوز به آسیبشناسی ورود نکردهام؛ عوامل مختلفی در این مساله دخیل است. قطعاً شکاف بزرگ اقتصادی میتواند برای مردم آزاردهنده باشد و یکی از عوامل وقوع انقلاب، قبل از انقلاب هم همین شکافهای طبقاتی شدیدی بود که مردم احساس میکردند. این مساله به دلیل بیماریهای مزمنی که در اقتصاد ما وجود داشت، ریشهکن نشده است. اقتصاد ما از ابتدا یک اقتصاد رانتی بود و دولتهای برآمده از نفت، دولتهای رانتینر شدند و در حوزههای نظام شفافیت اقتصادی، نظام نظارت کارآمد و بحث قوانین کارآمد برای مبارزه با تعارض، نقص داشتیم. این نقص در هر سه حوزهی نرمافزار، سخت افزار و نظارتها است. در نتیجه این نارساییهایی که شما به آنها اشاره کردید، اتفاق افتاد. بهویژه در هشت سال دولت نهم و دهم که درآمدهای سرشار نفتی پیش آمد و این همزمان بود با تحریمها که عدهای به بهانهی دور زدن تحریم، اساس شفافیت را کنار گذاشتند و از این فرصت پیش آمده در نظام بانکی، تجاری، واردات و صادرات و توسعهی قاچاق نهایت سوءاستفاده را کردند. در نتیجه یک فساد چندبعدی و چند وجهی در قالب قاچاق، رانتها، انتقال پول و گم شدن پولها، گم شدن دکل نفتی، گم شدن کشتی نفتی و امثال آن شکل گرفته است. اینها مواردی از آثار شوم تحریمها بود در حالی که یک عده در داخل مدام میگفتند تحریمها هیچ اثری ندارد. موارد بیان شده، حلقههای بهم پیوستهای است. ما اصلاحطلبان در حوزهی سیاست خارجی، همیشه بحثمان این بود که این مطلب را شفاف کنید که میشود با دنیا تعامل کرد. به طور مثال آیتالله هاشمی رفسنجانی ظرفیت بزرگی بودند و از ظرفیت ایشان میشد برای تلطیف روابط با کشورهایی از جمله عربستان استفاده کرد. آقای خاتمی ظرفیت بزرگی بودند و در دولت نهم و دهم میتوانستند از این ظرفیت برای توسعهی روابط با اروپا استفاده کنند. از سر بینیازی به همهی اینها پشت پا زدند و فحاشی کردند و با ادبیات تند شعارگونهای شروع به حرف زدن با دنیا کردند و هر روز گرههای کور جدیدی بر پروندهی هستهای و تحریمها افزودند. در حالی که آثار آن تحریمها همین مواردی بود که اشاره کردید و اقتصاد را از ریل سلامت خارج کرد. اقتصاد، زیرزمینی و رانتی و مخفی و محرمانه شد.
در مقاطعی در برخوردهای قضایی هم چشمپوشی شده و ملاحظهکاری صورت گرفته است و همین شد که شما اشاره کردید. اختلاسهای بزرگ و ارقام نجومی شکل گرفت که بعضی نیز در تبلیغات، چند برابر شد و نتیجه این شد که اعتماد اساسی مردم به سلامت دستگاههای مسوول آسیب دیده است. بازسازی این اعتماد مخدوش شده یک ضرورت است و کار دشواری است و احتیاج به یک اقدام شجاعانه دارد.
*در صورت وجود ارادهای بر ترمیم اعتماد مردم به سلامت دستگاههای مسوول، این اقدام یک عملیات ضربتی میخواهد یا زمانی طولانی؟
انصاری: من به حرکتهای ضربتی شعاری معتقد نیستم. در مبارزه با فساد باید راههایی عقلانی که دنیا رفته است را در پیش بگیریم که اصلاح ساختارها یکی از آنهاست. واگذاری بسیاری از فعالیتهای غیرضروری از دولت به بخش غیردولتی نیز یکی دیگر از راهکارهاست. هرکجا که در دستگاههای نظام، یک امضای طلایی یا مجوزی را درست میکنیم، آنجا زمینهی بالقوهی فساد است. هرجایی که امتیاز و رانتی وجود دارد که این رانت به امضای یک فرد متکی میشود، در ذات خود، فسادزاست. دنیا این مسایل را حل کرده است؛ بسیاری از این موارد را واگذار کرده و اقتصاد در دست مردم است. دولت باید سیاستگذار و ناظر باشد نه این که خود، ذینفع و مجری باشد. یارانههای مختلف به شکل فعلی فسادزا بوده است. صحبتم به این معنا نیست که یارانهها نباشد. به طور مثال در دنیا سطح ارائهی خدمات بهداشتی را میتوانند تا سطوحی برای همهی مردم مجانی کنند اما اگر قرار شد همین مساله با معرفی این و آن باشد و عدهای بتوانند امتیاز بیشتری بگیرند، به معنای فساد است. برای حل این معضلات، چارهای جز این نیست که قوانین و مقرراتمان را اصلاح کنیم. در معاونت ریاست جمهوری که بودم، قانون تعارض منافع را نوشتم و به کمیسیون دادم اما نمیدانم امروز در کدام مرحله است. معنای قانون تعارض منافع این بود که افراد ذینفع حق نداشته باشند در آن موضوع تصمیم بگیرند.
موضوع دیگر شفافیت است. اگر در حوزهی اقتصاد، شفافیت مطلق داشته باشیم و هر تصمیم، امر، امتیاز و مقررهای پشت ویترین شیشهای و در فضای مجازی در اختیار همهی آحاد مردم باشد، دیگر رانت اطلاعاتی وجود نخواهد داشت. در ابتدا باید مبارزات اصولی را انجام دهیم و در آن صورت است که برخورد قهرآمیز، آن هم عادلانه و یکسان در قوهی قضاییه جواب خواهد داد.
نکتهی بعد عدالت در برخورد است که در این موضوع باید نگاهی به برخوردهای امیرالمومنین(ع) داشته باشیم. همهی این مسایل ناشی از سلسله اشکالاتی است که در نظامات اداری کشور، در نظامات قضایی کشور و در نظامات نظارتی کشور داریم. امروز حدود ۱۰ دستگاه نظارتی داریم که همگی از بیتالمال حقوق میگیرند اما وضعیت موجود نشان میدهد که سازمان نظارت ما سازمان ناکارآمدی است که این کارآمدی باید ایجاد شود. به سهم خودم چندین لایحه اعم از لایحهی شفافیت، تعارض منافع، مسوولیت مدنی دولت در معاونت حقوقی دولت یازدهم در همین زمینهی مبارزهی ریشهای با مفاسد تدوین کرده بودیم که بعضی از آنها هم به جریان افتاد، اما امروز نمیدانم در چه مرحلهای است.
*شما کسی هستید که بعد از انقلاب، همیشه درون نظام در جایگاههای مختلفی اعم از مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان، معاونتهای دولت و همچنین در مجمع تشخیص بودهاید و هنوز هم مسوولیت دارید. قطعا همانطور که به برخی از آنها اشاره کردید، شما و افراد دیگری مانند شما تلاشهایی در راستای بهبود این وضعیت داشتهاید. چرا با وجود همهی این تلاشها در جایی که چهل سال پیش میخواستیم حتی مارکسیستها هم آزادی بیان داشته باشند، هنوز در مواردی معنی دار شاهد نقض حقوق شهروندی هستیم و یا در مواردی مانند بحث سپنتا نیکنام به پاسخ روشن و قانع کننده نمی رسیم؟ آیا مشکل، سیکل معیوب ساختار اداری ما و نبود انباشت مدیریتی و همینطور ادامه ندادن کارهای ناتمام مسوولان قبلی است یا موضوع کلانتر از آن است؟
انصاری: به طور خاص در مورد موضوع لایحههایی که مطرح کردم، در مصاحبهی چند روز گذشتهی خانم دکتر جنیدی، دیدم خوشبختانه ایشان گفتند که هر چهار لایحه را ما تعقیب کردیم و به جاهایی رساندیم. من به سهم خودم کارهایی کردم؛ همهی ما ممکن است قصور و تقصیر هم داشته باشیم. در حال حاضر مهم این است که مجموعهی اقدامات در قالب یک نظام تجلی پیدا کند.
باید در موضوع عواملی که موجب فاصلهی بین مردم و مسوولان است به طور ویژه تمرکز کرد. بعضی از این عوامل، نرم افزاری است از جمله این که قانون انتخابات باید اصلاح شود. به طور مثال رد آقای سپنتا نیکنام، توهین به مردم ایران و توهین به قانون اساسی بود. من به دلایل فقهی، حقوقی و قضایی این نظری که شورای نگهبان داده است که آقای سپنتا به دلیل قاعدهی تسلیط نمیتواند عضو شورای شهر باشد را به طور کلی مردود میدانم و برای مناظره با یکی از اعضای شورای نگهبان راجع به این موضوع اعلام آمادگی کردم. آقای کدخدایی گفتند که نظرات شورای نگهبان مناظرهبردار نیست. این چه برخورد استبدادی است؟ امیرالمومنین(ع) میفرمایند که «من استبد برأیه هلک» یعنی کسی که استبداد به رای دارد، هلاک میشود، هم خودش را و هم مردم را هلاک میکند. شما نظری دادید، به لحاظ حقوقی اجرا کنید اما مردم حق دارند مبانی نظر شما را بفهمند. اینکه یک عضو شورای نگهبان یک طرفه به صدا و سیما بیاید و توضیحاتی دهد، آن هم به نام فقه و دین صحیح نیست.
بنده به عنوان یک طلبه لباس دفاع از دین را پوشیدهام. من احساس میکنم بعضی از نظراتی که در قالب دین عرضه میشود و محدودیت برای مردم ایجاد میکند، ضد دین است. شورای نگهبان در مقام اجرا حرف خود را عمل کند اما مبانی را مطرح کند و ما هم نقد خود را بگوییم و مردم هم داوری کنند. مگر شورای نگهبان معصوم است که هر تشخیصی داد، بگوید من تغییرش نمیدهم؟ اخیراً آیتالله جنتی فرمودند که «ما اصلاً پاسخگو به اعتراضات نیستیم و کاری نداریم چه میگویند. ما صبر میکنیم». یعنی چه شما صبر میکنید؟ شما در حکومت باید پاسخگو باشید. یعنی چه ما به افکار عمومی کار نداریم؟ باید به افکار عمومی کار داشته باشید. اصلاً این حرف، غیراسلامی و غیرانقلابی است که بگوییم ما کار نداریم مردم چه میگویند. قطعاً اقدامی که راجع به آقای سپنتا نیکنام انجام شد، خلاف قانون اساسی است و همچنین خلاف شرع است چون خلاف مصلحت است. شرع میگوید که مصلحت باید رعایت شود. کسی نمیتواند بگوید مصلحت جامعهی اسلامی برای من مهم نیست. علاوه بر آن این امری است که به طور دائم در کشور در حال انجام بوده است. من نمیدانم این دوستان اگر در زمان تصویب قانون اساسی بودند، اجازه میدادند که اقلیتها یک نماینده در مجلس داشته باشند؟ نقش نمایندهی مجلس مهمتر است یا نقش عضو شورای شهر؟ همین اقدامات است که ما را به این روز انداخته است.
*چرا شخصیتهای درون نظام مثل خود شما توسط شورای نگهبان، احراز صلاحیت نمیشوند یا رد صلاحیت میشوند، آن هم در حالی که همگی قبل و بعد از این رد صلاحیتها در نهادهای مهم دیگری درون نظام، مشغول هستند؟
انصاری: به طور ویژه مهندسی نظام سیاسی کشور در قانون اساسی در حوزهی مردمسالاری و نظام انتخاباتی که حضرت امام و خبرگان انجام دادند، مهندسی خوبی است و همهی مسوولیتها و مراکز قدرت، مستقیم یا در یکی دو مورد غیرمستقیم متکی به رای مردم است اما در مقام اجرا، در بعضی جاها ما نسبت به اول انقلاب دچار اشکال شدیم.
یک مثال ساده بزنم؛ در دور اول انتخابات مجلس، خواهرزادهی حضرت امام در شهر خمین کاندیدا شده بود و در برابر ایشان یک معلم متدین خوب اما بر حسب ظاهر، گمنام کاندیدا شد و آن معلم رای آورد. یک عده عزا گرفته بودند که آقا! آسمان به زمین آمد، ولایت فقیه تضعیف شد، دنیا چه میگوید، مردم چه میگویند که خواهرزادهی امام در شهر امام رای نیاورده است. یک عده از خمین خدمت امام آمدند و ابراز ناراحتی کردند که آقا خیلی بد شد. امام هم با یک دنیا خوشحالی خندیده بودند و فرموده بودند که کجای دنیا چنین انتخابات آزادی سراغ دارید؟ خواهرزادهی من در شهر من رای نیاورده است، این بهترین دلیل بر سلامت انتخابات است و این بساط را جمع کنید چون آمده بودند به امام بگویند که انتخابات مخدوش بوده، شما دستور بدهید دوباره برگزار شود. اگر این نگاه باشد، ما آسیبپذیر نخواهیم بود.
این نگاه را مقایسه کنید با این که در انتخابات اخیر خبرگان، بزرگان از مجتهدین حوزه را به بهانهی امتحان و امثال آن رد میکنند و شاگرد شاگردان آنها را بیامتحان میپذیرند. قوانین انتخاباتی ما از اول انقلاب یک سیر قهقرایی و نزولی دارد و همینطور در حال سقوط آزاد است. نظارت شورای نگهبان درست است اما این که شورای نگهبان به گونهای نظارت کند که معنای آن دخالت مستقیم در اجرا است، هرگز در اوایل انقلاب به این شکل نبوده است.
همه جای دنیا یک اصل عقلایی است که ناظر و مجری انتخابات نباید کاندیدا باشد. این در حالیست که در انتخابات اخیر خبرگان، هفت نفر از اعضای شورای نگهبان کاندیدا بودند. ریش و قیچی انتخابات خبرگان هم در دست ایشان بود. مسلم است نتیجه این میشود که مجید انصاری، طلبهای که دور سوم توسط همین شورای نگهبان امتحان شده، قبول شده و هشت سال نمایندهی مردم تهران در خبرگان بوده است، به دلیل همین حرفهایی که میزند و زبان خاصی که دارد و نطقهایی که در خبرگان داشت و طرحهایی که برای اصلاح خبرگان داد، برای دور بعد میگویند باید از نو امتحان دهی. چرا؟ چون بهانهی دیگری نیست و برای آن امتحان هم شاخصی وجود نداشت. این دوره هم به همین شکل و به بنده گفتند که «برو شکایت کن». گفتم: «به چه کسی شکایت کنم؟» پاسخ دادند: «شورای نگهبان». گفتم که «من از آنها شاکی هستم! آنها حق من را تضییع کردند». از این جهت این مساله را در مورد خودم مطرح کردم که در متن قضیه بودم وگرنه نسبت به دهها نفر دیگر نیز این قضیه تکرار شده است.
مردم میبینند که در حوزهی مجلس، بسیاری از بزرگان و انسانهای شریف به بهانههای واهی رد صلاحیت میشوند، در خبرگان نیز به بهانههای واهی رد صلاحیت میشوند. در حالی که در مورد فردی که به عنوان یک رییس جمهور، هشت سال تمام موازین اخلاقی و قانونی را زیرپا میگذارد اغماض میشود. همهی این موارد هم مردم را آزار میدهد و هم اعتمادسوزی میکند. در اوایل انقلاب، مردم با همهی وجود احساس میکردند که حکومت، نظام و امام نسبت به آنها کاملاً شفاف است و هرچه میگویند حق است.
* با توجه به فضایی که در داخل داریم و همچنین فضای بینالمللی و منطقهای چه پیشنهاداتی برای حل چالشهای پیش روی انقلاب دارید؟
انصاری: چهل سالگی در عمر انسان، نقطهی بلوغ است. یک سال زمان، باقی است و پیشنهاد من این است که NGO ها، احزاب و گروهها با فراغ خاطر عملکرد چهل سال گذشته را یک آسیبشناسی و ارزیابی کنند. اهداف را بازخوانی و آرمانها را بازنگری کنند. اگر جایی احتیاج به اصلاح هست، پیشنهادات اصلاحی را ارائه کنند. حتی ممکن است ما در یک مقطعی ناگزیر شویم قانون اساسی را اصلاح کنیم اما خوفی که من دارم، این است که اگر بسترهایش را فراهم نکنیم، جاهایی از قانون اساسی اصلاح شود که بیشتر به نفع مردم است و در حقیقت به جای اصلاح، تخریب شود.
قوای سهگانه هم به همین شکل، بخشی را مامور کنند و دقیقاً این چهل سال را رصد کنند، نقاط قوت و ضعف را بشناسند و راهکار ارائه دهند. در این بین نقش نخبگان و دانشگاهیان بسیار مهم است. مهم این است که همه در این ارزیابی، بازخوانی و آسیبشناسی مشارکت کنیم و پیشنهاداتی ارائه شود. مکانیزمی باید طراحی شود و به طور رسمی نظرات را جمعبندی کنند. به طور مثال من خودم این مساله را در مجمع تشخیص مطرح کردم و باز هم بنا دارم مطرح کنم که مجمع تشخیص میتواند از ضابطهی نظارت کلی بر اجرای سیاستهای کلی، آسیبشناسی کند. در این آسیبشناسیها سهم خود را از قصور و تقصیر بپذیرند. ما که معصوم نیستیم، ممکن است اشتباه هم کرده باشیم. به هر حال در طول چهل سال هم کارهای خوب داشتهایم و هم اشتباهاتی مرتکب شدهایم. اشتباهات را بشناسیم و بپذیریم و اگر لازم است جایی از مردم عذرخواهی کنیم. امام چندین جا فرمود که من با صراحت میگویم در فلان جا اشتباه کردم و از مردم عذر میخواهم. مردم ایران میپذیرند. مردم ایران مردم بزرگی هستند. پس از آن هم به فکر اصلاح اشتباهات باشیم. لجبازی بر ادامهی اشتباه، ما را به بن بست میکشاند.
در حوزهی اقتصاد و معیشت همه باید دست به دست هم دهیم. ما در یک دوران خاص قرار داریم. هرم سنی رشدیافتهی دههی اول انقلاب، امروز دقیقاً در سن شغلخواهی متراکم شده است که مسکن میخواهد، شغل میخواهد، ازدواج میخواهد. همهی اینها هزینهی بالایی دارد. این اتفاق در طول ۵۰ سال در کشور یک بار رخ میدهد و ما در قلهی مصرف گران قیمت هستیم. باید نسل جوان را حفظ کنیم و در عرصهی کشور وارد کنیم و ناامیدش نکنیم. امروز باید اولویت اول همه مردم، دولت، قوا، رهبری و… عبور دادن کشور از بحران اشتغال و بحران اقتصاد باشد و این جز با آرامش حاصل نمیشود. هر روز با دنیا دعوا کردن یعنی فراری دادن سرمایه و با فراری دادن سرمایه، دیگر شغلی ایجاد نمیشود. شغل که ایجاد نشود، تبدیل به مشکلات اجتماعی، فقر، بیکاری، اعتیاد، شورش و امثال آن خواهد شد و در نهایت ممکن است که انفجار اجتماعی رخ دهد. باید همه به داد مردم و به داد خود انقلاب برسیم که کار سختی هم نیست؛ باید کمی از منیتها دست برداریم و همه راجع به منافع مشترک ملی و انقلاب کار کنیم.
انقلاب، انقلاب بزرگی بوده است و دستاوردهای بسیار بزرگی داشته است. ما از یک کشور وابستهی دست نشاندهی تحت امر آمریکا و انگلیس در خاورمیانه و خلیج فارس تبدیل به یک کشور مستقل شدیم. امروز قدرتهای بزرگ و اقتصاد بزرگی داریم. امنیت بالایی داریم و یکی از دستاوردهای بسیار خوب نظام ما امنیت و آرامش داخل کشور در میان جهنمی از ناآرامیهای اطرافمان است. باید این دستاوردها را قدر بشناسیم و مغرور هم نشویم. منطق، خرد جمعی و مشورت جمعی را به کار ببریم و این عینک سیاهی که یک عده به چشمشان زدهاند و همه را ناخودی و ضدانقلاب و ضد دین میبینند، از چشم بردارند. زمان خوبی برای بازنگری است. عدهای این روزها بر موج حقخواهی و اعتراضات به حق مردم سوار شدهاند. کسانی که در طول این ۳۸ سال از هیچ خیانتی به مردم ایران چشمپوشی نکردند، امروز هم در قالب گرگهایی در لباس میش آمدهاند دلسوزی و القای ناامیدی میکنند. در فضای مجازی که این روزها ابزار خوبی هم در خدمت مردم است، مراقبت کنند تا سمومی که در قالب دلسوزی به عنوان خوراک فکری داده میشود، تفکیک کنند. البته خود جوانها باهوش و هوشیار هستند. در یک جمله ایران را خود ایرانیها باید بسازند. اگر خرابی هست، خودشان باید اصلاح کنند و هیچ چشم امیدی به آن طرف مرز نداشته باشند.