رئیس سازمان صداوسیما در دهه ۶۰ از آغاز پروژه هاشمی‎زدایی در دانشگاه آزاد سخن می‎گوید و ابعاد آن را تشریح می‌کند و البته گلایه‎هایش از رویکرد صداوسیما نسبت به برادر بزرگترش را به صراحت به زبان می‎آورد.

 

به گزارش جماران، مشروح گفت‌وگوی محمد هاشمی  را در ادامه می‎خوانید:

یک سال از درگذشت آیت‌الله هاشمی می‌گذرد. فضای این یک سال بر خانواده چگونه گذشت؟

برای ما که اعضای خانواده هستیم از لحاظ عاطفی بسیار سخت گذشت. تقریباً وابستگی تمامی اعضای خانواده به ایشان زیاد و رفتنشان هم بسیار غیرمترقبه و دور از انتظار بود. از جهات دیگر رفتارهایی که با خانواده می‌شد و شد هم دور از انتظار نبود. چراکه در زمان حیات آقای هاشمی هم نسبت به خانواده و شخص ایشان حرکت‌هایی ایذایی صورت و خانواده مشمول مهرورزی برخی قرار می‌گرفت، بنابراین بزرگترین مشکل خانواده در این یک‌سال از لحاظ عاطفی بوده است.

در بعد کشوری و برای مردم هم انتخابات را داشتیم که با توجه به نظراتی که ایشان بیان کرده بودند مردم به طور جدی دنبال پیگیری خواسته‌های ایشان بودند و تاثیرشان در انتخابات کمتر از زمان حیاتشان نبود. مردم برای سپاسگزاری و قدردانی با میزان بالایی در انتخابات حضور یافتند و حتی تا ساعت ۱۲ شب هم که وقت انتخابات تمدید شد، مردم در حوزه های انتخابیه بودند که در نوع خود اتفاقی استثنایی بود، تاحدی که در این دوره مسئولان موفق نشدند از همه کسانی که علاقه‌مند بودند که رای دهند، رای‌گیری به عمل آورند و شاید این فضا بیشتر تحت تأثیر و مدیون نظر آیت‌الله هاشمی بود که می‌گفتند مردم راه خود را پیدا کرده‌اند و من دیگر نگرانی ندارم.

در بین مسئولان و مسائل رسمی کشور اما بحث جداگانه‌ای است. می‌بینیم که صداوسیما بعد از گذشت یک هفته از وفات آیت‌الله هاشمی به روال گذشته باز گشته و برخی نشریات و تریبون‌ها بعد از رحلت ایشان هم دست از تخریب بر نمی‌دارند. اینگونه به نظر می‌رسد که آنان در تلاشند نام هاشمی در اذهان مردم به فراموشی سپرده شود اما با وجود میل آنان این اتفاق نمی‌افتد و در بین مردم بعد از رحلت ایشان، نام هاشمی بیش از حیاتش به نیکی یاد می‌شود.

چقدر معتقدید که عملکرد آقای روحانی و انفعالی که گاهی در رفتارش در دولت دوم دیده می‌شود تحت تاثیر فقدان آیت‌الله هاشمی است؟ به گونه‌ای که این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که چون روحانی حمایت هاشمی را از دست داده در پیگیری مطالبات مردم در مواردی، منفعلانه عمل می‌کند.

من خیلی فضا را رصد نکردم و تحلیل مشخصی هم ندارم، اما درباره دولت دوم روحانی فکر می‌کنم هنوز فضا برای قضاوت این دولت زود است. کمتر از شش ماه است که این دولت تشکیل شده و چهار سال زمان پیش رو قرار دارد و باید در نظر داشته باشیم رقیبی که در انتخابات شکست خورده بود، نخواست این شکست را بپذیرد و به نوعی همراهی شایسته‌ای با رئیس‌جمهوری داشته باشد. به خصوص که آقای روحانی بعد از پایان انتخابات اعلام کرد که دوران رقابت به پایان رسیده و حال نوبت مشارکت و همدلی و همراهی برای حل مشکلات مردم است.

متاسفانه مشکلات مردم در زمینه امرار معاش و رشد بیکاری، کمبود اشتغال و افزایش ناهنجاری‌های فرهنگی بسیار زیاد است و می‌طلبد که همه همکاری کنیم تا مشکل رفع شود، اما به نظر می‌رسد که گروهی هنوز خود را در رقابت احساس می‌کند و از این فرصت بهره می‌جوید که اگر نتوانسته رقیب را در میدان شکست دهد با این رفتارهای رقابت‌گونه که نمونه‌هایش را در روزهای اخیر شاهد بوده‌ایم، مشکلات دولت را بیشتر کند.

با توجه به آغاز برخی تجمعات اعتراضی در شهرهای مختلف کشور در روزهای اخیر، فکر می‌کنید منشا این تجمعات مردمی است یا آن‌طور که عده‌ای می‌گویند از سوی رقبای آقای روحانی تهییج شده‌اند؟

هر رفتار اینگونه‌ای که ایجاد شود، دودش به چشم همه می‌رود و خسارتش برای همه ما است. مرحوم امام اوایل انقلاب که اختلافات میان حزب جمهوری اسلامی و دولت موقت ایجاد شده بود، در جلسه‌ای که خدمتشان رسیده بودیم تعبیری کردند به این مضمون که شما همه در یک کشتی سوارید و اگر این کشتی سوراخ شود همه‌تان غرق می‌شوید. این‌طور نیست که یک گروه غرق شود و گروه دیگر نه. معتقدم که امروز نیز این تعبیر حکیمانه امام (ره) باید مدنظر همه ما باشد. چه در شرایط فعلی و چه در آینده باید توجه کنیم که دشمن وقتی بیاید و اثر خود را بگذارد و در صفوف مردم و نظام تفرقه ایجاد کند، به هیچ‌کس رحم نمی‌کند و همه ما غرق می‌شویم. پس لازم است که مشی انسجام وحدت را بعد از این هم با قدرت بیشتر ادامه دهیم.

پاسخ این سوال را نگرفتیم که در بین تحلیلگران این موضوع مطرح است که تاثیر فقدان آقای هاشمی موجب شده است که روحانی در برخی موضوعات این چنین منفعلانه عمل کند، آیا شما با این تحلیل موافقید؟

در همه زمینه‌ها و صحنه‌ها آقای هاشمی فقط حامی دولت و شخص رئیس‌جمهوری نبود. پس این تنها دولت نیست که یک حامی را از دست داده بلکه نظام است که یک حامی را از دست داده است. آقای هاشمی در شرایط سخت به گونه‌ای عمل می‌کرد که اگر کسانی هستند که منتقدند و در حاشیه نظام قرار گرفته‌اند و یا به حاشیه رانده شده‌اند، آنان را به متن بیاورد و با شیوه‌های مخصوص خود جلوی آسیب‌ها را بگیرد تا نظام لطمه نبیند. ایشان معتقد بود که نقادی انجام شود تا به اصل نظام آسیبی نرسد و من شاهد بودم که در دیدارهای خود با گروه‌های مختلف بر حمایت از اصل نظام تاکید داشتند و حرفشان هم موثر بود.

در حال حاضر نه‌تنها دولت حامی خود را از دست داده بلکه نظام یک حامی و تکیه‌گاه را از دست داده است و متاسفانه ممکن است این فقدان، آسیب‌های زیادی داشته باشد. به خصوص که حکمتی که آقای هاشمی داشت را کمتر در سایرین می‌بینیم.

رفتارهای اخیر آقای احمدی نژاد و برخوردش با قوه قضائیه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

حوادثی که قبل از آغاز تجمعات اخیر انجام شد و کارهایی که آقای احمدی نژاد انجام داد و طی آن، مستقیماً جلوی نظام ایستاد، اینگونه نیست که صرفاً یک فرد در برابر نظام ایستاده باشد. این مسائل آثاری نامطلوب دارد که فقط به یک فرد و حرفی که زده است، محدود نمی‌شود. درست است که قوه‌ی قضائیه ضعف‌ها و آسیب‌هایی دارد اما شاهد بودیم که در زمان حیات آقای هاشمی با نقش اعتدالی که ایشان ایفا می‌کرد کمتر این مسائل اتفاق می‌افتاد و امروز نبود یک نگاه حکمت‌آمیز را نسبت به مسائل شاهد هستیم.

من شاهد بودم که وقتی زمان صدور بیانیه‌ی اجلاسیه‌ی پایانی مجلس خبرگان می‌رسید، ایشان با دقت وارد موضوع می‌شد و می‌کوشید بیانیه‌ای صادر شود که جمله‌ای از آن باعث تفرقه نشود. اما الان کمتر این توجهات را می‌بینیم و وقتی عده‌ای اینگونه رفتار می‌کنند، دودش به چشم نظام خواهد رفت.

تا چه اندازه معتقدید راه‌اندازی کمپین پشیمانی از روحانی ریشه در دیدگاه مردم و رای‌دهندگانِ به او دارد؟

من این کار را در راستای فعالیت رقبا می‌دانم. همه‌ی ما کمابیش با جامعه و مردم سروکار داریم و برخی نظرسنجی‌ها را هم رصد می‌کنیم. این نوع مسائل، مسائلی نیست که ریشه در مردم داشته باشد. این‌ها گروه خاصی هستند که در جهت ترمیم برخی از شکست‌ها می‌کوشند تا این رفتارها را در جامعه شایع کنند. بنابراین فکر نمی‌کنم که بحث عبور از روحانی چندان ریشه‌ی مردمی داشته باشد و مردم یا اکثریت به دنبال آن باشند. البته ممکن است که عده‌ای از مردم نسبت به مسائل معیشتی و شیوع بیکاری ناراضی باشند اما ثابت کرده‌اند که به نظام وفادارند و اینگونه مشکلات، کمتر آنان را وادار به تقابل با اصل نظام می‌کند. این تجربه‌ی ما در چهل سال گذشته است که نشان می‌دهد رابطه‌ی مردم با نظام وفادارانه است و آنان سختی‌ها را به خاطر حفظ نظام تحمل می‌کنند. پس معتقد نیستم که این مسائل چندان ریشه‌ی مردمی داشته باشد اما باید تحقیق شود که ریشه‌ی این مسائل از کجاست.

 در پرسشی که از منشا اعتراضات اخیر داشتیم، پاسخی روشن ندادید که آیا معتقدید این تجمعات اعتراضی در راستای تخریب دولت روحانی است یا اینکه صرفاً ریشه‌ای مردمی دارد و خودجوش است؟

نمی‌دانم. با برخی از ویدئوهایی که در فضای مجازی از این موضوع دیدم، برداشتم این نیست که حرکت فعلی مردمی باشد و مقداری مشکوک به نظر می‌رسد. البته اطلاعاتم نسبت به این مسائل زیاد نیست اما اینکه این موج یک موج مردمی باشد هم به نظرم درست نیست. اینکه مردم از کجا تحریک شده‌اند و چگونه و با حمایت و هدایت چه کسانی به خیابان می‌آیند، کار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی است که آن را مشخص کنند اما آن حرفی که من در رسانه‌های مجازی دیدم و با شعارهایی که برای این تجمعات انتخاب شده این کار به نظر مردمی نمی‌رسد و در واقع این شک وجود دارد که این تحریکات از طریق رقبا برای برخورد با روحانی انجام شده یا اینکه آنان نقطه‌ای بالاتر از روحانی را هدف گرفته‌اند.

دولت باید چه واکنشی در برابر این موضوع داشته باشد؟

شعارهایی که در این تجمعات مطرح می‌شد به مسائل اقتصادی نمی‌خورد و شعارهای اندکی درباره گرانی‌ها بود. بیشتر شعارها سیاسی بود. دولت باید مطابق قانون اساسی و قوانین مدنی که تکلیف مسئولان را در برابر اینگونه مسائل در آن مشخص کرده‌اند، عمل کند.

 

شما در گفته‌هایتان اشاره کردید که طیفی می‌خواهند نام هاشمی از اذهان مردم برود، این طیف شامل چه جریاناتی می‌شود؟

در دانشگاه آزاد یک استراتژی شروع شده که نام آن را هاشمی‌زدایی گذاشته‌اند. در دانشگاه آزاد دو دیدگاه در این باره وجود دارد. یکی تفکر هاشمی است که آزاداندیشی و آزادی عمل را در خود داشت و جایگاه دانشجو و استاد را ویژه می‌دانست. همان‌طور که در برخی بحث‌ها، مرحوم هاشمی تاکید می‌کرد که دانشگاه با پایگاه نظامی متفاوت است و نمی‌شود آن را با سیاست‌های پادگانی اداره کرد چرا که دانشجو قشر آینده‌ساز این جامعه است. اوایل انقلاب هم عده‌ای آمدند و تحت عنوان انقلاب فرهنگی در برخی کلاس‌ها میان دختران و پسران دیوار کشیدند و امام (ره) که متوجه این موضوع شد دستور داد که دیوارها را خراب کنید، این چه کاری است که انجام می‌دهید. این تفکر هنوز هم وجود دارد. در حال حاضر برخی در دانشگاه آزاد می‌خواهند به شکل پادگانی عمل کنند و در این جهت هر نیرویی که وابستگی فکری به هاشمی‌رفسنجانی داشته و ایشان منصوبش کرده است باید حذف شود.

من خودم خوشبختانه یا متاسفانه کمتر درگیر مسائل دانشگاه آزاد شده‌ام و اطلاعاتم نسبت به آن کم است اما در همین حد که در رسانه‌ها مطرح شده، می‌توان این واقعیت را دید. همانطور که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم می‌کوشند که هیچ نامی از هاشمی نباشد و در جاهای دیگر هم می‌بینیم که هیچ اقبالی به نام و مسیر هاشمی وجود ندارد.

برای آنچه که اسمش را هاشمی‌زدایی می‌گذارید، مصادیق بیشتری هم بیان می‌کنید؟

الان توجه کنید که هفته‌ی جنگ مدتی پیش پشت سر گذاشته شد. آقای هاشمی در آن دوران هشت ساله فرمانده جنگ بود اما رادیو و تلویزیون و برخی رسانه‌ها اسمی از ایشان نمی‌آورند، انگار که اصلاً هاشمی وجود خارجی نداشته است یا سالگرد انقلاب که به آن نزدیک می‌شویم را ببینید، نقش آقای هاشمی در انقلاب بسیار پررنگ بود اما برخوردها طوری است که انگار ایشان اصلاً در آن دوران نبوده است.

سالگرد درگذشت ایشان هم چند روز آینده فرا می‌رسد و آن وقت می‌بینید که صداوسیما چگونه عمل می‌کند. در همین روزهای اخیر همایشی بسیار پرمحتوا و علمی در قم برگزار شد که درباره‌ی اخلاق از دیدگاه آیت‌الله هاشمی بود. همایشی که آیت‌الله جوادی آملی برای آن پیام تصویری فرستاد و سخنرانی‌های خوبی در آن انجام شد اما یک کلمه از این همایش در خبرهای صداوسیما بیان نشد. در رادیو معارف در قم جمله‌ای گفته شد که چنین همایشی برگزار شده است اما اخبار سراسری هیچ پوششی از این برنامه انجام نداد. فرصتی و زمانی که تلویزیون برای نمایش برنامه‌های آشپزی می‌گذارد حتی یک هزارمش را هم صرف آیت‌الله هاشمی نمی‌کند. در همان روزها در همدان برنامه‌ای درباره‌ی عالِمی دیگر برگزار شد که صداوسیما آمد و خبرش را هم پوشش داد اما چنان کینه‌ای از آیت‌الله هاشمی دارند که خبر همایشی که بیش از دو هزار عالم دینی در قم برگزار کرده بودند را حتی در حد یک کلمه، پوشش نمی‌دهند. معلوم است که کدام جریان می‌خواهد نام هاشمی فراموش شود.

اگر آیت‌الله هاشمی این روزها زنده بود واکنشش نسبت به مسائل امروز کشور از دیدگاه شما چگونه بود؟

آقای هاشمی در ماه‌های آخر عمرشان چند باری درباره‌ی وضعیت کشور صحبت کردند و تاکیدشان این بود که مردم راهشان را پیدا کرده‌اند و سفارششان هم به ادامه حرکت اعتدالی بود و در برابر مردم، گروه‌های افراطی را در اقلیت می‌دیدند. براساس گفته‌های ایشان و آینده‌نگری‌ای که داشتند این اقلیت افراطی نمی‌توانند کاری کنند هرچند که به حضورشان ادامه می‌دهند. اما در عین حال اینکه بخواهیم از آینده پیش‌بینی دقیقی داشته باشیم برای ما مشکل است.

اخیراً فائزه هاشمی موضوعی را از قول شورای عالی امنیت ملی مطرح کرده است که در بدن پدرش ۱۰ برابر حد مجاز رادیو اکتیو وجود داشته و در بدن مادرش و نیز خواهرش فاطمه هم این میزان سه برابر حد مجاز بوده است. شما از این موضوع و گزارش شورای عالی امنیت ملی در این باره خبر دارید؟

بعد از ارتحال آیت‌الله هاشمی کمیته‌ای در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد که بررسی کنند و ببینند علت فوت ایشان چه بوده است. پزشکان اعلام کردند علت ایست قلبی است اما همانطور که قبلا هم با ایسنا صحبت کرده بودم ایست قلبی علل و عواملی دارد که هیچ‌کس آن را اعلام نکرد و کمیته‌ای که در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد برای بررسی همین موضوع بود. بعد از انجام بررسی‌ها آن طور که فائزه می‌گفت خانواده را دعوت کردند تا گزارش نهایی را بدهند و در آن گزارش گفتند که در بدن ایشان اشعه رادیواکتیو ۱۰ برابر حد مجاز بوده است. اما اینکه چگونه این میزان از حد مجاز فراتر رفته را کسی نمی‌داند و من هم در آن جلسه حضور نداشتم.

پرونده آیت‌الله هاشمی در شورای عالی امنیت ملی بسته شده است؟

نمی‌دانم. ارتباطی با آن شورا ندارم.

 

آیا شب درگذشت آقای هاشمی شما شاهد انتقال پیکر ایشان برای کالبد شکافی یا بررسی‌های بیشتر بودید؟

نه. تا جایی که من می‌دانم ایشان به جایی منتقل نشدند و کالبدشکافی هم انجام نشد و معاینه بیشتری هم از سوی کسی بعد از فوت ایشان ندیدم. در واقع من وقتی بالای سر ایشان رسیدم دیدم که پزشکان مشغول تنفس‌رسانی و ایجاد شوک در بدنش هستند تا جایی که حتی استخوان‌های سینه ایشان در اثر فشار پزشکان خون مرده شده بود و وقتی من این صحنه را دیدم برایم شوک بزرگی بود و حالت بهت‌زدگی به من دست داد. مدام چشمم را به مانیتور می‌انداختم تا علائم حیات در بدن ایشان را ببینم که وقتی با علائم موقتی روبه‌رو شدم و از پزشک پرسیدم، گفت که این علائم صرفا برای وارد کردن شوک است و حتی از ایشان پرسیدم زمانی که آیت‌الله هاشمی به بیمارستان رسید علائم حیات داشت یا نه که پاسخش منفی بود.

در نهایت هم آقایان قاضی‌زاده هاشمی، روحانی و جهانگیری آمدند و تیم احیا بررسی‌های لازم را انجام دادند و گفتند امیدی به بازگشت ایشان نیست و همانجا پیکر را از بیمارستان به جماران منتقل کردند و دو روز بعد هم مراسم خاکسپاری انجام شد. اما به هر حال از آنجا که علت ایست قلبی اعلام شده و دلیلی برای آن ذکر نشده است جای شبهه وجود دارد و منشأ برخی گمانه‌زنی‌ها می‌شود.

فاطمه هاشمی هم اخیراً گفته بود وصیت‌نامه‌ای از پدرش وجود دارد که کسی آن را پیدا نمی‌کند، شما از این موضوع اطلاع بیشتری دارید؟

فاطمه خانم از مادرش نقل می‌کرد که سه سال قبل روزی آقای هاشمی در منزل هم وصیت‌نامه خود و هم همسرشان را نوشته‌اند و این جدا از آن وصیت نامه‌ای است که سال ۷۹ در یک برگ کاغذ برای آنژیوگرافی نوشته‌اند. اما من هم این وصیت‌نامه جدید را ندیده‌ام و هیچ اطلاعی از آن ندارم.

بعد از انتخابات ۸۸ شاهد دیدگاه انتقادی آیت‌الله هاشمی نسبت به وضعیت موجود بودیم و گاهی انتقاداتی از سوی وی به رئیس‌جمهوری وقت را می‌شنیدیم. شما خاطره‌ای از برخورد آیت‌الله هاشمی با آقای احمدی‌نژاد به یاد دارید؟

گویاترین سندی که از دیدگاه آقای هاشمی نسبت به آقای احمدی‌نژاد وجود دارد همان نامه بدون سلام سال ۸۸ است که اگر کسی آن را مطالعه کند، همه‌ی مسائل امروزی که آقای احمدی‌نژاد پیش آورده‌اند در آن پیش‌بینی شده و از این موضوع که احمدی‌نژاد چه رفتارهایی دارد و چه کارهایی انجام خواهد داد، صحبت به میان آمده است. بعد از انتخابات هم فکر می‌کنم روز شنبه ۲۳ خرداد ایشان را دیدم که جلسه‌ی مجمع تشخیص بود البته حضور ذهن دقیق ندارم و اگر همان روز جمعه ایشان را ندیده باشم، شنبه حتما دیده‌ام اما صحبت خاصی بین ما انجام نشد و فضا به‌گونه‌ای بود که همه متاثر بودند.

بهرحال برخوردهایی که امروز با خانواده آقای هاشمی می‌شود نه در جهت تکریم که در جهت تخریب است. البته کسی توقع ندارد کسانی که از گذشته دشمنی می‌کرده اند امروز رویه دیگری پیش بگیرند اما کسانی که مدعی دوستی بودند آن طور که باید عمل نمی‌کنند. اکثر مسئولان رده‌بالای کشور هر کدام به نحوی مورد احسان آقای هاشمی قرار گرفتند اما در این یک سالی که از فوت ایشان می‌گذرد ظاهراً همه یادشان رفته است که کسی که از دنیا رفته، خانواده‌ای دارد و باید از آنان یادی کرد. بحث مسئولیت‌داشتن خانواده‌ی ایشان در جایی نیست، کسی چنین توقعی ندارد. بحث یک موضوع انسانی است و آن به فراموشی سپردن خانواده وی است. کسانی که شاید همه زندگانی‌شان را و جایگاه‌شان را از آقای هاشمی دارند و الان در مسندی نشسته‌اند، یادشان رفته است که هاشمی خانواده‌ای هم داشته است.

 

رابطه بیت رهبری با خانواده آقای هاشمی چطور است؟

رابطه با بیت رهبری که خوب است. از خانواده‌ی آقای هاشمی، محسن آقا گاهی به بیت می‌رود و می‌آید. من هم بعد از رحلت حاج آقا دو دیدار  با رهبری داشته‌ام. یکی بعد از مراسم ترحیم حاج آقا در حسینیه‌ی رهبری، که در راهرویی رهبری آمدند و با همه سلام و احوال پرسی کردند. یک بار هم بعد از وفات حاج آقا از سوی رهبری از اعضای خانواده و البته بیشتر مردان خانواده از جمله فرزندان خود آقای هاشمی، فرزندان من و سایر برادرانش به همراه آقای مرعشی به بیت دعوت شدیم که بیشتر جنبه‌ی عاطفی و دید و بازدید داشت و ما هم از پیام ایشان برای درگذشت حاج آقا تشکر کردیم. اخیراً هم گزارشی از چگونگی برگزاری مراسم سالگرد ایشان از طریق دفتر رهبری به شخص آیت‌الله خامنه‌ای در دیداری که من و محسن آقا نزد ایشان رفتیم، ارائه کردیم.

آقای روحانی و جهانگیری چطور؟ آنان هم به خانواده آیت‌الله هاشمی سر می‌زنند؟

من در این پنج‌ساله نه آقای روحانی نه آقای جهانگیری را مستقیماً ندیده‌ام. مگر اینکه در مراسم‌هایی آمده‌اند و در جایی نزدیک ما نشسته‌اند که حتی به سلام و احوال پرسی هم نرسیده است. ما کار خاصی با آنان نداریم و بالاخره در دولت سرشان شلوغ است. هیچ‌کدام از وزرا را هم ندیده‌ام و کاری هم با آنان ندارم. اما بهرحال آنان هم هیچ‌وقت احوال ما را نمی‌پرسند. البته احتمالاً به بیت آقای هاشمی سر می‌زنند اما هر وقت که ما رفته‌ایم خبری از حضور آنان در آنجا نبوده است.

 

 بعد از فوت آیت‌الله حقایق زیادی روشن شد

 

عضو جامعه روحانیت مبارز آیت الله هاشمی را  از لحاظ تحصیلی و انقلابی و خدماتی و وفاداری و فداکاری یک فرد برجسته و وارسته توصیف می‌کند که  در حد خود و یا بیش از حد خود حاضر شد فداکاری کند تا انقلاب اسلامی به پیروزی برسد و معتقد است بعد از فوت آیت الله هاشمی که یک سال از آن می‌گذرد حقایقی از سال ۸۴ روشن شد. حجت‌الاسلام سیدرضا اکرمی می‌گوید در این سال برای  مرحوم آیت‌الله هاشمی  دغدغه و دلشوره‌ای بوجود آمد و حوادث پس از آن هم نشان داد که این دغدغه چندان بیراه نبوده است، در همین میان برخی که اصلا واجد شرایط نبودند وارد عرصه شدند از جمله آقای احمدی‌نژاد. دوران ریاست‌جمهوری دولت‌ها نهم و دهم نشان داد نگرانی آیت‌الله به جا و به حق بوده درحالیکه آن زمان برخی این نگرانی را نمی‌دیدند و لمس نمی‌کردند.

متن مصاحبه ایلنا با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدرضا اکرمی را در ذیل می‌خوانید:

اولین دیدار شما با آیت‌الله هاشمی به چه زمانی بازمی‌گردد و چگونه ایشان را شناختید؟

سال ۴۳ که امام راحل(ره) از تهران به قم برگردانده شدند و من طلبه سال سوم حوزه علمیه قم بودم، به ما اطلاع دادند که امام بازگشته‌اند. اول صبح خودمان را به محل زندگی حضرت امام(ره) رساندیم و بسیار از بازگشت ایشان خوشحال بودیم. وقتی وارد منزل امام شدم دیدم ایشان با جمعیتی در اتاق خود نشسته است و فردی که لباس سربازی به تن دارد، در حال گفت‌وگو با امام است، طوری که حضرت امام به او خوب گوش می‌داد و آن فرد متکی به خود صحبت می‌کرد و به قول طلبه‌ها در حالت بحث و مباحثه بودند نه اینکه امام جمله‌ای بگوید و ایشان بپذیرد یا او جمله‌ای بگوید و امام گوش دهد. حالت بحث و مباحثه بود که از افراد سؤال کردم این فرد کیست. گفتند اکبر هاشمی رفسنجانی است.

آیت‌الله هاشمی را در سال ۴۳ در منزل امام از نزدیک مشاهده کردم و از آن پس آرام‌آرام با نوشته‌ها و کتاب‌های ایشان به ویژه کتاب سرگذشت فلسطین آشنا شدم تا اینکه به زمان انقلاب اسلامی رسیدم که شرایط به گونه‌ای شد و ایشان به میدان آمد و در راهپیمایی‌ها یا نماز جمعه و مجلس سخنرانی می‌کرد و از زمانی هم که نماینده مجلس شدم با ایشان در ارتباط و مواجه بودم تا سال ۹۵ که در ۱۹ دی از دنیا رفتند و بسی افسرده و دلگیر شدیم از این وفات ناگهانی و در عین حال تسلیم رضای پروردگار متعال هستیم.

توصیف شما از زندگی سیاسی آیت‌الله هاشمی چیست و فکر می‌کنید تا چه حد در این سیر زندگی سیاسی خود ایفای نقش کردند؟

آیت‌الله هاشمی برای کشور، انقلاب اسلامی و تاریخ ایران و جهان یک فرد کاملاً شناخته‌شده و شفاف است. او خود را در خطبه‌ها، مدیریت‌ها، فرماندهی جنگ و امثال اینها نشان داد. فردی آرمان‌گرا و در عین آرمان‌گرایی، واقع‌گرا هم بود. یعنی باید در آسمان و عرش حرف بزنیم و آرزو داشته باشیم و در عین حال باید بیاییم زمین و ببینیم مردم و دولت‌های این جهان و کشورها در چه حال و شرایطی قرار دارند.

ایشان خود را نسبت به انقلاب بسی وفادار می‌دانست و فداکاری جدی نسبت به انقلاب اسلامی داشت. نسبت به امام بسیار وفادار بود و ایشان را به درستی می‌شناخت و نسبت به امام علاقه تام داشت. همچنین نسبت به مقام معظم رهبری عاشق بود و احترام می‌گذاشت و به طور واقعی علاقه‌مند بود که ایران یک کشور سرفراز، سربلند و با اعتبار باشد و بتواند آبروی خود را حفظ کند و به عنوان اسلام ناب محمدی اهتمام داشت.

از دوران زندان به قرآن اهتمام خاص داشت و اگر آثار فرهنگی ایشان مانند کتاب تفسیر راهنما یا کتاب قرآن را کسی مطالعه کند، می‌فهمد که ایشان نسبت به اسلام ناب محمدی عشق می‌ورزید. اگر کسی زندگینامه دوران مجلس را که به دست خود نوشته است مطالعه کند، می‌فهمد در ملاقات‌های گوناگون و متنوعی که با افراد داشته و اظهاراتی که ابراز کرده، که وی می‌خواست با همین انسان‌های موجود و جوامع موجود کار کند و معتقد به این بود که حرف‌ها و خواسته‌ها را باید با افراد در میان گذاشت تا بتوانیم به اهداف بلندی که یک ایران آبرومند و عزت‌مندی داشته باشیم، برسیم.

خاطره‌ای به ذهنتان می‌رسد که برای فداکاری آیت‌الله هاشمی بیان کنید؟

در زمینه فداکاری آیت‌الله هاشمی نسبت به اسلام، انقلاب اسلامی و امام خمینی و رهبری باید به زندگی بیش از ۵۰ ساله ایشان بپردازیم و از انقلاب اسلامی تا سال وفات را مورد نظر قرار دهیم. باید توجه داشته باشیم به اینکه فردی که وارد مبارزه می‌شود، در درجه اول صورت مسأله باید برای او روشن باشد که برای چه چیزی مبارزه می‌کند و می‌خواهد چه کاری انجام دهد و چگونه می‌شود به آن هدف رسید.

آیت‌الله هاشمی به زندان می‌رود و شکنجه‌های سختی می‌بیند که هرگز آن را بازگو نمی‌کند. بسیاری شکنجه شدند و شکنجه‌های خود را بازگو کردند، ولی ایشان در زندان شکنجه شد و آنهایی که آن زمان زندان بودند، نقل می‌کنند ما مشاهده کردیم که بعد از شکنجه ایشان را آوردند و به سلول انداختند که جراحات شدیدی داشت به صورتی که دیگر امیدی به حیات و زندگی او نداشتیم ولی هرگز کسی ننوشته یا نگفته که مرحوم آیت‌الله هاشمی در آن شکنجه ابراز ندامت و اظهار پشیمانی کرده باشد. حتی نقل است که یک شکنجه‌گری بعد از شکنجه به او می‌گوید همه اینها را بر تو وارد کردیم برای اینکه دیگر اسم خمینی را نیاوری اما ایشان می‌گوید بعد از این همه شکنجه باز هم خواهم گفت خمینی. این نشانگر وفاداری و فداکاری آیت‌الله هاشمی تا سر حد ایثار و جان برای انقلاب است.

از روز نخستی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید تا امروز که ۳۹ سال از آن می‌گذرد، می‌بینیم که به طور مکرر در تحریم، جنگ یا در محاصره و تبلیغات ناروا علیه خود قرار داشتیم اما آیت‌الله هاشمی تا زمان حیاتش همیشه خود را وامدار این انقلاب، نظام و رهبری می‌دانست. حتی این جمله را گفت که نسبت به رهبری عشق می‌ورزم و نقل کردند که گاهی صبح که از خواب بیدار می‌شوم یک مرتبه به ذهنم مراجعه می‌کنم که به طور مثال اگر رهبری نباشد بر ایران چه خواهد گذشت و وقتی متوجه می‌شوم رهبری حیات دارد و فعال است خوشحال می‌شوم. این نشانگر وفاداری و فداکاری ایشان است.

هاشمی زمانی که مسئولیت جنگ را برعهده داشت، آن هم جنگی که همه دنیا یک طرف بود و ایران در مقابل آنها مقاومت می‌کرد، به میدان جنگ می‌رفت و با فرماندهان و مجریان اعم از ارتش، سپاه و بسیج می‌نشست و گفت‌وگو می‌کرد و پس از آن به محل کار خود در مجلس بازمی‌گشت. این نشانگر مسؤولیت‌پذیری او است.

برخی بیان کردند که ایشان فرمانده جنگ نبود. با توجه به توضیحاتی که داشتیم دلیل این اظهارات را در چه می‌دانید؟

خیلی نمی‌خواهیم با افرادی که بنا دارند واقعیات را انکار کنند جدل کنیم، اما عملاً به عنوان نماینده مجلس در آن دوران شاهد بودم مجلس را به نواب رئیس واگذار می‌کرد و به جبهه می‌رفت و گاهی به مدت ۱۰ روز بیشتر و کمتر در آنجا می‌ماند تا آنجا وضعیت جنگ روشن شود.

در علمیات کربلای ۴ با شکست سختی مواجه شدیم و فاجعه سنگینی برای کشور پیش آمد. آیت‌الله هاشمی در این شرایط به جبهه رفت و در آنجا ماند تا عملیات کربلای ۵ انجام گیرد و برگردد. این بیانگر این است که خود را مسؤول مدیریت جنگ می‌دانست که از طرف امام به ایشان مأموریت داده شده بود.

وقتی قطعنامه ۵۹۸ مطرح شد، مرحوم آیت‌الله هاشمی خدمت امام گفت که حاضرم این مسئولیت را بپذیرم و بعد مرا محاکمه کنند و هر نتیجه‌ای از محاکمه درآمد، من پذیرای آن هستم. امام فرمودند نه من خود عهده‌دار آن می‌شوم. این نشانگر مسؤولیت‌پذیری آقای هاشمی است. اگر مسؤولیتی نداشت که این‌گونه وقت نمی‌گذاشت و بعد هم حاضر نمی‌شد که در خلال موضوع قطعنامه این اظهارات را ابراز کند.

آیت‌الله هاشمی از اعضای جامعه روحانیت مبارز محسوب می‌شد اما با توجه به شرایط، وقتی از این تشکل فاصله گرفت جامعه روحانیت هم با اینکه او از مؤسسان آن بود تلاش مؤثری برای بازگرداندن ایشان نکرد. دلیل این مسأله چه بود؟

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هیچ‌گاه از جامعه روحانیت مبارز جدا نشد. ببینید طلبه‌ها و روحانیون اهل بحث و مباحثه هستند و در مباحثه هیچ تعارف هم ندارند. اختلاف نظر بین طلاب وجود دارد. حتی مقام معظم رهبری هم در کرمانشاه فرمودند اگر کسی نسبت به نظرات من مطلبی دارد با صراحت می‌تواند ابراز و بازگو کند. به دلیل اینکه اهل مباحثه هستیم به طور طبیعی اختلاف به وجود می‌آید و چون اختلاف به وجود می‌آید به طور طبیعی آرام آرام فاصله ایجاد می‌کند.

وقتی آیت‌الله هاشمی رئیس جمهور شد، حفاظت ایشان می‌گفت رفت و آمد ضوابطی دارد. از وقتی من عضو جامعه روحانیت مبارز شدم سالی یک‌بار یک جلسه در مجمع تشخیص مصلحت می‌گذاشتیم و آنجا شرکت می‌کردیم و مسائل و مباحث مطرح می‌شد و ارتباط برقرار بود. آرام آرام مشکلات مملکت قدری به این قصه دامن زد و فاصله‌ها را بیشتر کرد، همان‌طور که متأسفانه الان این فاصله‌ها وجود دارد.

کشور برای خود مشکلات سنگینی دارد و در عین حالی که چرخ کشور دارد می‌چرخد و برای خود آبرومند و عزیزالوجود است، اما مسأله اشتغال، بیکاری، گرانی و اعتیاد را داریم و با تحریم هم مواجه هستیم. مذاکرات برجام بعد از دو سال به پایان رسید اما همه اعتراف دارند تنها عضوی که قاطع پای برجام ایستاده، ایران است ولی انگلیس، اروپا و آمریکا نسبت به این مذاکرات وفادار و فداکار نیستند و آمریکا بی‌اعتمادی را در حد بالا رسانده و این مسأله باعث می‌شود بین من و یک برادر دیگر اختلاف ایجاد شود و بگوید اصلاً چرا رفتید مذاکره کردید، نمی‌توان به آمریکا اعتماد کرد. خب باید گفت مگر مذاکره‌کنندگان می‌خواستند به آمریکا اعتماد کنند. آنها می‌خواستند حرف بزنند و بگویند خواسته‌هایی داریم و شما هم ایده‌هایی دارید و اینها باید با هم تلفیق شده و به یک جایی برسد.

زندگی رسول اکرم(ص) را که مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم فقط با مسجدی‌ها و مؤمنین مباحثه نمی‌کرد. با ابوسفیان، عباس، ابوطالب و ابولهب هم مذاکره و گفت‌وگو کرده است. گفت‌وگو و تعامل به معنای اعتماد کردن یا اعتماد نکردن نیست. باید حرفمان را بزنیم و مطلبمان را بازگو کنیم تا وضعیت معلوم شود چرا که دنیا، دنیای تعامل و گفت‌وگو است و در این تعاملات باید حواسمان جمع باشد که فریب نخوریم.

اختلاف نظر جامعه روحانیت با آیت‌الله هاشمی در چه زمینه‌ای بود؟

اختلاف به معنای تقابل نیست. آیت‌الله هاشمی در عین حال که آرمان‌گرا بود، واقع‌گرا هم بود. ما در منطقه خود سوریه، عراق، ترکیه، عربستان و کویت و امثال این کشورها را در همسایگی خود داریم و همه هم اسلامی هستند اما با ترکیه و سوریه یک‌جور می‌شود حرف زد اما با عربستانی که این‌گونه علیه ایران رفتار می‌کند، می‌شود صادقانه نشست و صحبت کرد؟ گاهی برادران بر سر این مباحث اختلاف داشتند و البته نمی‌خواهم آقای هاشمی را با کسی مقایسه کنم، برای اینکه ایشان شخصیتی است که دارای مرتبه بالایی بود و بدون تعارف کسی را نمی‌توانیم در سطح آیت‌الله هاشمی مطرح کنیم که مسائل دنیا را می‌دانست و به مسائل کشور و منطقه و همسایه‌ها اشراف داشت و دو دوره تجربه ریاست جمهوری، بیش از دو دوره ریاست مجلس و همچنین مجلس خبرگان رهبری و ریاست مجمع تشخیص را برعهده داشت. بنابراین نمی‌توانیم سطح آقای هاشمی را با دیگر اعضای جامعه روحانیت مقایسه کنیم. همه برجسته هستند اما هر کدام تفکر خود را دارند و این را در افکار و عملکردشان نشان می‌دهند.

ایشان در زمان حیات خود بارها پیشنهاد دادند میزبان جلسات جامعه روحانیت باشد تا بتواند در آن شرکت کند. چرا این پیشنهاد استقبال نشد و همچنان برخی از افراد مانند حجت‌الاسلام ناطق نوری و آقای روحانی هم از جامعه روحانیت مبارز فاصله گرفتند؟

شرایطی که آیت‌الله هاشمی از نظر مسئولیت و از نظر نگاه داشت، متأسفانه فاصله‌ای را به وجود آورد. برخی نمی‌توانستند پا به پای او بیایند و این باعث شد که آرام آرام فاصله ایجاد شود. از سال ۸۸ وقتی آن مناظره آقای احمدی‌نژاد در رابطه با آیت‌الله هاشمی و حجت‌الاسلام ناطق نوری پیش آمد، جامعه روحانیت مقداری تعلل کرد و مایه نگذاشت و این فاصله را بیشتر کرد اما اینکه بگوییم جدایی بی‌اندازه است هرگز این اتفاق نیفتاد.

چرا از اعلام میزبانی ایشان استقبال صورت نگرفت؟

به هر حال این طرف (جامعه روحانیت مبارز) هم برای خود توقعاتی دارند. در حال حاضر آیت‌الله هاشمی در قید حیات نیست که بخواهیم از جانب ایشان صحبت کنیم. اما در زندگی خود ما هم این‌گونه است که گاهی حرف‌های یکدیگر را می‌فهمیم و صحبت می‌کنیم گاهی اصلاً موازنه‌ای با یکدیگر نداریم. من عضو جامعه روحانیت هستم اما آیت‌الله هاشمی کجا و من کجا. آقای ناطق و آقای روحانی هم همین‌طور. اینها با هم تفاوت دارند؛ گاهی تفاوت در نگاه وجود دارد و گاهی تفاوت در عمل. این باعث می‌شود قدری فاصله باشد اما در عین حال جدا نشوند.

پس از سال ۸۸ فضا قدری ملتهب شد. نقش آیت‌الله هاشمی را در بازگرداندن امید به جامعه چقدر مؤثر می‌دانید؟

بعد از فوت آیت‌الله هاشمی که یک سال از آن می‌گذرد حقایقی روشن شد که در گذشته آشکار نبود. از سال ۸۴ که افرادی برای ریاست جمهوری داوطلب شدند و مرحوم آیت‌الله هاشمی هم داوطلب شد، یک دغدغه و دلشوره‌ای به وجود آمد که برخی اصلاً واجد شرایط نبودند. ایشان می‌دید در رابطه با آقای احمدی‌نژاد این را می‌دید ولی برخی نمی‌دیدند و لمس نمی‌کردند. آیت‌الله هاشمی از اصطلاح کوتوله‌‌های سیاسی استفاده می‌کرد یعنی قد احمدی‌نژاد را برای سیاست کوتاه می‌دید و در دور دوم ریاست جمهوری او دیدیم کم‌کم آنچه را پیش‌بینی کرد، درست بود و اواخر سال ۹۱ و ۹۲ کم‌کم روشن‌تر شد و اکنون دارد بهتر روشن می‌شود. آقای احمدی‌نژادی که خدمت رهبری ابراز می‌کنند نمی‌خواهم داوطلب انتخابات ریاست جمهوری شوم بعد برای ثبت‌نام حاضر می‌شود یا اینکه در حرم حضرت عبدالعظیم بست می‌نشینند یا به خاطر یک وزیر ۱۱ روز خانه‌نشینی می‌کنند با اینکه ظرف این ۱۱ روز ۱۱ نفر هم به سراغش نرفتند و سینه‌چاک نشدند.

آقای هاشمی باورش این بود که باید با عربستان مسائل منطقه را حل کنیم و در زمان خود نشست و صحبت‌هایی هم داشتند اما متأسفانه بعد از ایشان پیگیری نشد و اکنون می‌بینیم که عربستان به جایی رسیده که رسماً می‌گوید می‌خواهم با اسرائیل رابطه برقرار کنم و مشاهده می‌کنیم دو سال است که عربستان بر سر یمن چه می‌آورد و هیچ‌کس هم نمی‌تواند حرفی بزند.

برخی مسائل را فردی پیش‌بینی می‌کند و می‌بیند، اما نمی‌تواند به دیگران بفهماند و باعث می‌شود که او فاصله بگیرد و به ناچار تحمل کند و با گذر زمان مشخص شود. امام جواد(ع) می‌فرماید روزگار بر شما حقایق پنهانی را روشن می‌کند و گویا خواهد نمود.

بسیاری چون شما معتقدند آیت‌الله هاشمی آنقدر بصیرت داشت که بتواند این روزها را پیش‌بینی کند. آیا رفتار امروز احمدی‌نژاد حاصل حمایت‌های بی‌دریغ اصولگرایان از وی نیست؟

درباره آقای احمدی‌نژاد باید یک کار روان‌شناسی انجام شود که اصلاً او به دنبال چه چیزی است و به چه می‌اندیشد و چه چیز را باور دارد و این باورها را از کجا تغذیه می‌کند و چه کسانی در کنترل او مؤثر هستند. روان‌شناسان باید در این زمینه کار کنند و این برعهده بنده و امثال بنده نیست که بگوییم احمدی‌نژاد تنها می‌خواهد خود را عرضه کند یا به دنبال هل من مبارز و رقیب است یا اینکه دنبال این است که بگوید مرا تحویل بگیرید. آن کسی که بگم‌بگم را باب کرد و گفت فهرست مفسدان در جیب من قرار دارد و هر وقت بخواهم افشا می‌کنم، یک مورد را هم نگفت. این باید مورد بررسی قرار گیرد.

هر موضوعی را باید در زمان خود بررسی کنیم. نمی‌توانیم بگوییم که ۳۰ سال قبل فردی این گونه بود و الان این گونه است. در رابطه با احمدی‌نژاد باید کار کارشناسی کرد. افراد فهیم بنشینند و خصوصی به او بگویند که در دنیا هر کسی یک دوره‌ای دارد؛ رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس مجلس و همه یک دوره‌ای دارند. شما دوره‌ات تمام شده برو در دانشگاه علم و صنعت و به تدریس یا به نوشتن خاطرات خود بپرداز. از روی بیکاری احمدی‌نژاد تا چهار نفر و زمینه‌ای را می‌بیند، سنگی را برمی‌دارد و می‌اندازد داخل چاه و ۴۰ نفر هم باید او را جمع کنند.

نقش آیت‌الله هاشمی در انتخابات ۹۲ و ۹۴ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بعد از آنکه آیت‌الله هاشمی برای ریاست جمهوری سال ۹۲ ردصلاحیت شد، ایشان بسیار متین و موقر، نظر شورای نگهبان را پذیرفت و کنار کشید. بین داوطلبانی که مطرح بودند آقای روحانی حضور داشت و آقای هاشمی با احترام به همه داوطلبان، به واسطه سابقه حوزه، دانشگاه، مجلس، خبرگان، شورای عالی امنیت ملی و مشاوره در جنگ، وی را واجد شرایط تشخیص داد و او را معرفی کرد و قطعاً نظر ایشان در جذب آرای مردم کارساز و مؤثر بود. در انتخابات ۹۶ هم که در قید حیات نبودند، اندیشه ایشان در جریان بود.

نظر شما در مورد ردصلاحیت آقای هاشمی چیست. آیا فکر نمی‌کنید که در حق ایشان جفا شد؟

اگر نهادهای قانونی و جایگاه آنها را می‌پذیریم، وقتی جمع‌بندی می‌شود ما از نظر قانونی تسلیم هستیم و آ‌ن تصمیم را می‌پذیریم و هرگز حمل بر این نمی‌کنیم که جفا شد. بالاخره آنها هم برای خود نظراتی دارند. متأسفانه نظراتشان را هم بازگو نمی‌کنند. ممکن است شخصاً نظر خاصی داشته باشم اما نظر شخصی من نمی‌تواند کارساز باشد. ما تسلیم هستیم مگر اینکه خود شورای نگهبان نظرش را تغییر دهد.

آیت‌الله هاشمی ازجمله افرادی بود که مورد هجمه همه گروه‌ها ازجمله اصولگرایان و اصلاح‌طلبان قرار گرفت. دلیل آن را چه می‌دانید؟

بیشتر هجمه‌کنندگان افراد هستند نه جریان‌ها. متأسفانه ما در کشور تشکل و احزاب رسمی و علمی نداریم که در طول سال فعالیت گسترده داشته باشند و افراد را جذب کنند و نیرو عرضه و مراقبت کنند و اصولگرا و اصلاح‌طلب هم از این قاعده مستثنی نیستند. احزاب فعال و با برنامه برای اینکه برای نیازهای کشور تلاش کنند، نداریم. آیت‌الله هاشمی یک فرد فراجناحی بود و بالاتر از اصولگرا و اصلاح‌طلب و احزاب قرار داشت و شخصیتی کشوری، مذهبی و ملی و حتی بین‌المللی داشت. در داستان عربستان دیدیم که چگونه با ملک عبدالله نشست و مذاکره کردند و بسیاری از یخ‌ها را آب کردند. افرادی که در جریان این گفت‌وگوها و نگاه‌ها نباشند به طور طبیعی نفی می‌کنند. به طور مثال در مسأله برجام که دو سال انجام گرفت و شورای عالی امنیت ملی، مجلس و رهبری پذیرفتند، افرادی داریم که می‌گویند مذاکرات نادرست است. افراد باید جمع‌بندی را مورد توجه قرار دهند چرا که آیت‌الله هاشمی معدل را نگاه می‌کرد.

چرا هیچ‌گاه جامعه روحانیت مبارز در مقابل هجمه‌ها و توهین‌ها علیه آیت‌الله هاشمی موضع نگرفت و حتی برخی افراد از داخل جامعه روحانیت به این توهین‌ها دامن زدند.

به نظرم قدری داریم مبالغه می‌کنیم. همین الان در مجلس هر روز در مورد یک طرح یا لایحه‌ای، مخالف یا موافق داریم که هر کدام حرف خود را بیان می‌کنند اما این به معنای تقابل نیست و به معنای اظهارنظر است، اما گاهی نمی‌توانیم حرف خود را به یکدیگر تفهیم کنیم نه اینکه در تقابل هستیم. آقای هاشمی وجداناً در فاز بالایی بود که دیگران نمی‌توانستند درک کنند. باید قبول کنیم اختلاف فکر و بینش وجود داشت و با این وجود می‌گوییم سر مشترکات با یکدیگر همکاری کنیم. دموکراسی ادا و اطوار دارد و باید آن را پذیرفت.

دلیل محبوبیت آیت‌الله هاشمی در سال‌های اخیر را چه می‌دانید؟

من آیت‌الله هاشمی را معصوم نمی‌دانم و نمی‌گویم در زندگی ۸۵ ساله خود خطا نداشته اما در عین حال وقتی به زندگی او نگاه می‌کنم می‌بینم از لحاظ تحصیلی، انقلابی، خدماتی، وفاداری و فداکاری، یک فرد برجسته و وارسته بود و در حد خود و یا بیش از حد خود حاضر شد فداکاری کند تا انقلاب اسلامی به پیروزی برسد و دوام پیدا کند. دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی داشت که گذشت زمان نشان داد این دغدغه‌ها صحیح است. به نظر می‌آید که باید ویژگی‌های شخصیتی ایشان را نگاه کنیم. وقتی می‌خواهیم به آنها نمره دهیم هر آدم با انصافی ناگزیر است در برابر آیت‌الله هاشمی تواضع و احترام کند. رهبر معظم انقلاب بعد از وفات آیت‌الله هاشمی پیامی دادند که بیش از ۵۰ نکته در آن وجود دارد که اگر همین را ملاک قرار دهیم می‌توانیم نسبت به آن نمره دهیم.

مهمترین ویژگی آیت‌الله هاشمی را چه می‌دانید و خط قرمز ایشان چه بود؟

ولایت فقیه و رهبری امام(ره) و آیت‌الله العظمی خامنه‌ای جزو خطوط قرمز ایشان بود و ما هم نسبت به این باور داریم و تاکنون نتایج آن را هم دیده‌ایم. کارشناسان خارجی هم اعتراف کردند که ولایت فقیه یک محور محکمی است که ایران را در برابر این همه مسائل آب‌دیده کرده است.

مسئولان چه رفتاری از آیت‌الله هاشمی را الگوی خود قرار دهند؟

این به برداشت و بینش خود افراد برمی‌گردد. آقای هاشمی به کشور علاقه داشت و می‌خواست کشوری آباد، آزاد و مستقل باشیم که در رفاه به سر ببرند.

خبر فوت ایشان را چگونه دریافت کردید؟

مراسمی برای تجلیل آیت‌الله جلالی خمینی در مسجد نارمک برگزار شده بود که آنجا ناگهان از طریق رسانه‌ها خبردار شدیم یک چنین حادثه‌ای پیش آمده است. قطعاً یکی از حوادث تلخ سال ۹۵ را فوت ناگهانی ایشان می‌دانیم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.