این بحران اکنون آشکار شده و نباید خود را متوقف به ان کنیم بیش و پیش از چیز باید برای خروج موثر و بادوام از چنین بحرانی اندیشه کرد.
به گزارش جماران، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
در فرهنگ دینی بسیار گفته شده است که: «مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.» به نظر میرسد که منظور از این حدیث، تأکید بر حداقلی از بینش و دانش به عنوان یک ویژگی فرد مومن است. نتیجهای که میتوان گرفت این است که اگر کسی یا کسانی از یک سوراخ نه دو بار که چند بار گزیده شوند، میتوانیم بگوییم که مومن شناخته نمیشوند. حالا اگر خود فرد نیز دستش در سوراخ گزیده نشده باشد ولی ببیند که دست دیگران گزیده شده است، باز هم باید احتیاط کرده و درس بگیرند. سال گذشته در همین روزها کتابی را با آقای دکتر گودرزی منتشر کردیم به نام «صدایی که شنیده نشد»، این کتاب در اصل پژوهشی است که در سال 1353 از طرف مجموعهای از استادان ارتباطات برای رادیو تلویزیون وقت به مدیریت دکتر اسدی و دکتر تهرانیان انجام شد. پژوهش با هدف خاصی برای رادیو تلویزیون آن زمان انجام شده است، ولی مضمون مهمی در آن است که برخی از افراد تیزبین آن زمان متوجه آن شدند و امروز که پژوهش را میخوانیم این مضمون روشنتر از همیشه دیده میشود. در واقع پژوهش به زبان بیزبانی، اعلام میکرد که اتفاقاتی در راه است. این صدا خیلی بلند نبود. ولی اگر گوشهای تیزی وجود میداشت، احتمالاً آن را میشنید. امروز همه تعجب میکنند که چرا کسی در آن زمان متوجه ماجرا نشد.
آن زمان گذشت، ولی امروز نه آن صداهای ضعیف، که چندین سال است فریادهای بلند از سوی بسیاری از صاحبنظران مطرح است که با عدد و رقم میگویند مجموعه مطالعات موجود نشان میدهد که شاخصهای ذهنی و عینی، هیچکدام مطلوب نیست، و به نظر ما حتی مهمتر از شاخصهای عینی، شاخصهای ذهنی است. شاخص های امید به آینده، اعتماد به دیگران و حکومت، ارزیابی از اخلاقیات جامعه، ارزیابی از عدالت، ارزیابی از وضع آینده، نگرش نسبت به مشکلات اقتصادی و اجتماعی، مسأله فساد و... هیچکدام در موقعیتهای مطلوبی قرار ندارند، سهل است که در وضع نامطلوب قرار دارند. شاخصهای عینی نیز نیازی به بیان نیست. وضع رشد اقتصادی، بیکاری، تورم و مسایل دیگر از جمله آلودگیهای هوا، ترافیک، وضع آب و... همه و همه میتوانند آسیبزننده به ثبات و آرامش روانی فرد و جامعه باشند. در کنار همه اینها فقدان انسجام اجتماعی نیز اهمیت خاص خود را دارد که در عمل برنامهریزی را بلاموضوع کرده و شاید هم ریشه بخشی از این مشکلات است.
این نتایج نه تنها قابل تعبیر و تفسیری غیر از آنچه که نشان میدهند نیستند، بلکه، بسیار واضح و روشن هستند که نیاز به تفسیر پیچیده داشته باشند. و بارها و بارها از طرف محققان و افراد مطلع در علن و یا در جلسات محدود بیان شدهاند. ولی حیف و صد حیف که برخی افراد جاهل و قدرتپرست که ذرهای درک و شعور فهم بدیهیات را ندارند، با خودشیرینیهای گوناگون به رد و نفی این بدیهیات میپردازند و مانع از آن میشوند که کوششی در خور برای حل مشکلات صورت گیرد. گروهی از آنان طی 8 سال منابع کلان کشور را به باد دادند و شغلی ایجاد نکردند، گروهی دیگر هر کس هرچه گفت با انگهای گوناگون آنان را به سکوت فرا خواندند. همهاشان با تکیه بر چاپلوسی و ریا و مجیزگویی و با هدف برخورداری از سفره گشوده شده، اقدام به حذف دیگران کردند. رسانه ملی کشور را با دهها هزار پرسنل و امکانات به روزی نشاندند که در برابر یک رسانه به نسبت کوچک فرامرزی خلع سلاح شد. گروهی دیگر در برابر مسایلی همچون حضور زنان در ورزشگاهها یا برگزاری یک کنسرت و یا... چه قشقرقی که بپا نکردند، ولی هیچگاه زحمت برخورد با یک فساد و ظلم را به خود نداند. هرچه گفتیم امثال مرتضویهای خیرخواه کشور و حکومت نیستند، و دیر یا زود از عملکرد آنان ضربهای خواهید خورد که هیچگاه قد راست نکنید، خندیدند و گذاشتند کارش را بکند. در حل سادهترین مسایل کشور در ماندهاند، آنگاه مدیریت جهانی را پیش روی مردم میگذارند و کلاً مسایل کشور را به سخره گرفتند و در مقابل بسیاری دیگر، خون دل خوردند و دم فرو بستند که میدانستند وضع منطقه چگونه است و چه سرنوشتی تمدن ایرانی را تهدید میکند. و از این سکوت استنباط مناسبی نشد و فرصتها مثل ابر از دست رفت. در این میان نیز برخی هرچه کوشیدند نقارها را برطرف و وحدت نسبی ایجاد کنند، کینههای کهنه شده مانع شد.
گذشت، آنچه که گذشت. باز هم میتوان گذشته را به پشت سر انداخت، مشروط بر اینکه حداقل این بار چشم خیلیها بر واقعیات جامعه باز شود و تصمیمات شایسته برای آینده کشور اتخاذ گردد.
این بحران اکنون آشکار شده و نباید خود را متوقف به ان کنیم بیش و پیش از چیز باید برای خروج موثر و بادوام از چنین بحرانی اندیشه کرد.
اولین گام باز کردن فضای رسانه ای کشور و بویژه صدا و سیما است. این سیاست باید رسما از طرف دست اندرکاران اعلام و روشن شود. بدون داشتن چنین زمینه ای ممکن نیست که بتوان در عرصه عمومی گفتگو کرد. این باب باید گشوده شود و در باره آن بحث شود. ریشه یابی باید معطوف به این باشد. رسانه ها اگر آزاد باشند می توانند به این بحث کمک کنند. و البته چهره ها و جریان های سیاسی.