آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی، نماینده ولی فقیه در استان مرکزی، امام جمعه اراک و نماینده مردم تهران و عضوهیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری است. او در سوابق اجرایی و سیاسی خود مسئولیتهایی چون نمایندگی مجلس در دوره دوم، چهارم و پنجم، وزارت اطلاعات و دادستانی کل کشور را داشته است.
شما یکی از افرادی بودید که سال 88 از سوی رهبر انقلاب به عنوان اعضای هیات بررسی حوادث منصوب شدید. با توجه به سابقهای هم که از حضور در دستگاههای اطلاعاتی دارید مهمترین ریشههای آن حوادث را چه میدانید و ریشهها بیشتر داخلی بود یا خارجی؟
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا. قرآن کریم به همه ما فرمان میدهد که به حبل خدا و ریسمان الهی تمسک بجوییم و تفرقهجویی و تفرقهانگیزی نکنیم و دنبال انسجام و وحدت ملی و اتحاد باشیم. این سفارش موکد امام راحل هم بود. در رابطه با ریشههای حوادث 88 باید بگویم ریشههای مختلف خارجی و داخلی دارد. خارجیها اساسا با انقلاب اسلامی و شیوه و متد آن و انتخاباتی که بر مبنای شورای نگهبان و قانون اساسی و ولایت فقیه باشد چندان نظر خوشی ندارند. آنها از اول هم با ولایت فقیه، شورای نگهبان، قانون اساسی که مبنای آن آرمانهای ولایی و انقلابی بود، موافق نبودند. اگر دیروز در کنایه و لفافه میگفتند امروز علنا اعلام میکنند که با اساس نظام جمهوری اسلامی مخالف بوده و هستند. بنابراین حرف آنها کاملا روشن است. آنها از هر فرصت و بهانهای برای اهداف پلید و شیطانی خود استفاده میکنند. حوادثی که نزدیک به 40 سال گذشته به ما تحمیل کردند مثل جنگ، وقایع سال 78، رویدادهای سال 88، تحریم و... با همین هدف صورت گرفته است.
زمانی با دکتر روحانی در شورای امنیت ملی جلساتی داشتیم و مرتب از وزارت خارجه میآمدند و بحث میشد که آیا آمریکاییها دنبال براندازی هستند یا در پی آن هستند که ما رفتار و شیوهمان را اصلاح کنیم. نتیجه البته یکسان است، اما بیشتر نظر آنها این بود که آمریکاییها در پی براندازی هستند و ساختار جمهوری اسلامی را برنمیتابند. در تضاد کامل با آمریکاییها از جبهه مقاومت در برابر جبهه صهیونیستها و غرب و آل سعود و مزدوران هستیم و هیچ تردیدی نیست که در جبهه مقاومت، عزت، شرف و وفاداران به آرمانهای فلسطین و قدس شریف قرار داریم و در جبهه مقابل هم کفر،شرک و نفاق قرار میگیرند. از نظر داخلی هم ریشههای این مسائل درازمدت بود و از صدها سال پیش شروع شد و در دوران مربوط به آیت الله کاشانی، مصدق، فداییان اسلام نمود پیدا کرد و در دوران انقلاب و از 15 خرداد مسیری که امام ترسیم کرد، مسیر اسلام فقاهت بود.
15 خرداد حساس ترین کانونی بود که جریان انقلاب را برای آینده رقم زد و انقلاب بر مبنای اسلام فقاهت، مرجعیت، رهبری امام و نیابت از امام عصر قرار گرفت. از همان زمان هم برخی سکوت کردند و اصلا وارد ماجرا نشدند. گروههای ملیگرا، نهضت آزادی، منافق، کمونیست، مارکسیست، تودهای، روشنفکران غربزده و... اساسا با انقلاب همراه نبودند. در سالهای 56 و 57 رفته رفته برخی از این جریانها تا حدودی خود را به جریان انقلاب اسلامی نزدیک کردند و دوباره بعد از پیروزی انقلاب آنها کمکم خطمشیهای مختلفی ازجمله فعالیتهای مسلحانه و تجزیهطلبانه گرفتند و آسیبهای فراوانی را به کشور وارد و با بیگانگان چپ و راست همسویی پیدا کردند. بعد از عزل بنیصدر و شهادت آیتالله بهشتی و یارانش، تقریبا جریان انقلابی از جریانهای منافق، ضدانقلاب و نفوذی تسویه و این روند در جریان شهادت آقایان رجایی و باهنر تکمیل شد. منتهی تهماندههای این جریانات مثل ملیگراها، ناسیونالیستها و... همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدهد. این گروهها بویژه بعد از ارتحال حضرت امام با رهبری حضرت آیتالله خامنهای مساله داشتند و به صورتهای مختلف از هر فرصتی استفاده کردند و حادثهای را در برخی از جریانها مثل بسته شدن روزنامه سلام، وقایع سال 78، کوی دانشگاه و... آفریدند. حتی گاه در بدنه حاکمیت هم نفوذیها حضور داشتند و برای کشور مساله و مزاحمت ایجاد کردند.
همه اینها جمع شد تا به سال 88 رسید. جریان 88 یک مساله مربوط به کاندیداها و ارزیابی شایستگیهای آنهاست که اساسا بحث ما نیست. ما فیلتری به نام شورای نگهبان داریم که بر مبنای نظرات این نهاد و قانون اساسی کار انتخابات برگزار شد. هر کسی در آن مرحله وارد جریان انتخابات شد، باید در چارچوب قواعد و قوانین عمل میکرد. ما بعد از انقلاب بیش از 30 انتخابات داشتیم که همه آنها از یک قاعده پیروی میکرد. کسی که وارد بازی شده است باید از قواعد آن هم تبعیت کند. در سراسر دنیا بازی فوتبال یک قاعده و قانون دارد و هر کسی که تخلف یا تخطی کرد طبق مقررات با آن برخورد میشود. انتخابات هم مقررات و قوانین خاص خود را دارد. آمریکا با همه قلدریش هم نمیتواند با مقررات سازمان ملل مخالفت کند. شما دیدید که در جریان انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس مجمع عمومی سازمان ملل این اقدام را رد کرد و آمریکا محکوم شد.
بنابراین هر کسی که وارد بازی شد باید قواعد آن را رعایت کند.همان زمان، در جلسات دوستانهای که با آقایان در مجمع تشخیص مصلحت نظام داشتیم و آقای امامی کاشانی هم آن موقع در مجمع بودند، گفتند که قبل از انتخابات پیش آقای میرحسین موسوی رفتند و دو مطلب عمده را مورد تاکید قرار دادند. نکته اولی این بود که شما در گذشته در حوزه مسائل اقتصادی محدود بودید و گرایشهای دولتی داشتید و دولتی فکر میکردید و میخواستید همه چیز در اختیار دولت باشد. مساله دوم هم این است که شما در گذشته در حوزه اختیارات زاویه و اختلافاتی با مسئولان ارشد نظام داشتید و آقای موسوی در پاسخ گفت که من میدانم آن دیدگاه محدود الان جواب نمیدهد و باید از نظر اقتصادی دیدگاه باز باشد و نه بسته و از نظر اختیارات هم من قبول دارم که اختیارات رهبری طبق قانون اساسی است. بنابراین قبل از حوادث 88 آقایانی که در انتخابات شرکت کردند هم شرایط را میدانستند.
پس با همین شناخت وارد صحنه شدند و از سوی دیگر پیش از این رهبر معظم انقلاب اتمام حجت کردند و به این آقایان گفتند که ممکن است شروعکننده شما باشید اما پایاندهنده شما نخواهید بود. من که دادستان کل بودم با دفتر مقام معظم رهبری تماس گرفتم و عرض کردم اجازه بدهید من با آقایان صحبت کنم. من از طرف خودم نمیخواهم صحبت کنم بلکه میخواهم از طرف شما ماذون باشم. گفتند که ما با آنها اتمام حجت کردیم و هر چه را میباید، به آنها گفتیم. من به عنوان دادستان کل که سابقه آشنایی و سلام و علیک با این آقایان را داشتم درصدد بودم که با آنها صحبت کنم و بگویم شما با این کارها کشور را به هم نریزید و آرامش و امنیت را حفظ کنید. وجدانا نظام هم در آن شرایط با رافت و بزرگواری عمل کرد. آقایان سراج و ذبحی هم به عنوان نمایندگان و معاونان دادستانی کل در ایام انتخابات حضور داشتند و من نیز به عنوان عضو داور در تبلیغات انتخابات مرکب از وزیر کشور، رئیس صدا و سیما و دادستان کل حضور داشتم.
بنابراین این شرایط کاملا روشن است. آقایان وارد انتخابات شدند و باید کاملا به قواعد پایبند میبودند. در چهل سال گذشته در همه انتخابات بر مبنای این روش عمل شد. در دور سوم انتخابات مجلس شورای اسلامی که من هم حضور داشتم اعتراضات زیادی مطرح شد، اما به هر کیفیت امام نمایندهای انتخاب کردند و مساله فیصله پیدا کرد. چنین اعتراضاتی نه در حد کلان و ملی اما به هر صورت در سطح تهران و شهرستانها وجود داشته، اما داور نهایی بر جریان انتخابات نظارت و قضاوت میکرد و ماجرا تمام میشد. در جریان انتخابات 88 آنها ادعای تقلب کردند و بدترین تهمتها را به نظام زدند. مساله درباره شیوه انتخابات نبود، بلکه آنها مدعی بودند در آرا تقلب صورت گرفته است. تفاوت رای حدود ده میلیون بود حتی تفاوت آرا با بعضی از نامزدهای دیگر مثل آقای کروبی قابل مقایسه نبود. آقای کروبی نه در سال 88 و نه انتخابات قبلی آرای قابل توجهی نداشت. بنابراین ادعای تقلب اساسا مبنایی نداشت.
نمیشد از قبل چنین حوادثی را پیشبینی و برای جلوگیری از آن چارهاندیشی کرد؟
من انتظار چنین اتفاقاتی را نداشتم. در مجلس دوم در تهران مردم یک میلیون و 200 هزار رای به من دادند و در همان مرحله اول به مجلس راه پیدا کردم. مجلس سوم همین دار و دسته آقای کروبی و دوستانش انتخابات را دو جریان کردند و نسبتهایی مثل آمریکایی و غیرآمریکایی در شعارهای خود مطرح کردند و چند نفر در این دوره از انتخابات رای لازم را نیاوردند. من بدون معطلی به قم برای ادامه کار طلبگی آمدم.امیرالمومنین(ع) که مقتدای ما است وقتی در جریان سقیفه آن مساله را به وجود آوردند ایشان تا مقطعی اعتراضاتی کردند مخصوصا تا زمانی که وجود مبارک حضرت صدیقه کبری در قید حیات بودند.
بعد از آن امیر مومنان برای آسیب نرسیدن به اسلام حمایت جدی کردند. ایشان در نهجالبلاغه به این نکته اشاره دارند که: فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْباً (خطبه سوم). دیدم که شکیبایی در آن حالت خردمندانهتر است و من طریق شکیبایی گزیدم. در حالی که همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته و استخوان در گلویش مانده باشد. میدیدم که میراث من به غارت می رود. امام دید که ارث او را غارت کردند، اما مصلحت اسلام و مسلمانان در این است که سکوت کنند و احیانا اگر لازم شد کمک هم بدهند. حق مطلب این بود که آقایان که ادعا میکنند ما علاقهمند و پیرو امام هستیم، حالا امام که نیست اما رهبر معظم انقلاب به عنوان جانشین امام راحل حضور دارند و همان قوانین دوره امام جاری است. بسیاری از افرادی که در شرایط کنونی مسئولیت دارند بویژه در شورای محترم نگهبان کسانی هستند که در زمان امام راحل منصوب شدند. مثل آیتالله مومن، آیتالله یزدی، آیتالله جنتی و ... اینها علمایی هستند که در زمان امام به عنوان عضو شورای نگهبان فعالیت داشتند.
پس این که آقایان مدام به این وضعیت دامن بزنند و اردوکشی خیابانی کنند و خدای نکرده خونی از بینی کسی بریزد، طبیعی است که این آقایان مسئول هستند. کمااین که چند نفری هم کشته و زخمی شدند پس آنها باید جوابگو باشند چون آنها بانی و به وجود آورنده این مسائل بودند. نباید کاری کرد که نظام آسیب ببیند، دشمنان سوءاستفاده کنند، مسئولان متهم شوند، زمینه تفرقه و دوگانگی و تنازع در کشور فراهم شود، دشمن شاد شویم و دوستان آزرده شوند. بدبینی در جامعه به وجود آید و در هر صورت وحدت ملی و مصالح نظام بر منافع اشخاص و گروهها و احزاب مقدم است. البته نسبت به شیوه تبلیغات انتخاباتی و مناظرهها جای بحث و نقد فراوان است که باید جداگانه بررسی و ارزیابی شود و در هر حال حرمت اشخاص صیانت و حفظ شود و این بسیار مهم است.
روند برخورد نظام با آن حوادث را چگونه ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای به هر کیفیت، قبل و بعد و در اثنای این ماجراها شرح صدر نشان دادند و موعظه لازم را کردند. حالا به این معنا نیست که ممکن است شیوههای دیگر برای حل ماجرا جواب ندهد. همان وقت هم شیوههای دیگری به ذهن ما رسید که البته بحث دیگری را میطلبد. ولی در مجموع نظام با شرح صدر عاقلانهای برخورد کرد و نمیخواست کشور آسیب ببیند. تلاش این بود که منافع ملی حفظ شود. الان هم باید منافع ملی را در نظر داشت. در شرایط کنونی که برخی میگویند حصر باید شکسته شود، باید به مسائلی هم توجه داشته باشند. من این نکته را در زمان حصر مرحوم آقای منتظری هم گفتهام و به آن هم عمل شد. شرط ماجرا این بود که دوباره کانونی برای فتنه ایجاد نشود. مثل یک شهروند نظام جمهوری اسلامی عمل کنند نه این که رفع حصر عاملی برای ایجاد کانون فعالیت بیگانگان و تبلیغات سوء علیه نظام و تفرقه افکنی و اخلال در امور شود.
آیا به نظر شما آن غائله کاملا پایان یافته یا ممکن است به اشکال دیگری بار دیگر شاهد ماجرایی جدید باشیم؟
فتنه اشکال مختلفی دارد. هر روز جریانهای فتنهگر، بیگانگان و رسانهها، صهیونیستها و عربستان سعودی برای ایجاد فتنه و آشوب هزینه میکنند. آنها حاضرند صد میلیارد دلار هزینه کنند و با هویت جمهوری اسلامی مواجه نشوند.
خاطره ناگفتهای از ماجراهای آن سال دارید. از جلساتی که برای بررسی مسائل برگزار میکردید یا اقدامات برخی افراد. آیا دیداری هم با سران معترض در آن سال داشتید؟ چرا با وجود تمام اقداماتی که انجام شد حاضر نشدند از مواضع خود کوتاه بیایند؟
در هر صورت هیاتی پنج شش نفری با حضور آقایان حدادعادل، افتخار جهرمی، رحیمیان و ابوترابی و بنده به عنوان دادستان کل تعیین و بنا شد که این هیات تعدادی از آرا را بررسی کند. ما 10 درصد از صندوقهای تهران را به صورت رندمی بررسی کردیم و واقعا تفاوتی نبود و برای این هیات ابهامی باقی نماند که تعداد آرای 24 میلیونی نفر اول و 14 میلیونی نفر دوم درست است. حتی اگر فرض را هم بر این بگذاریم که در صندوقها 10 درصد هم تقلب شده باشد نمیتواند در سرنوشت انتخابات تاثیری بگذارد.
در پی تمدید مهلت مجدد برای بررسی به همین جمع بندی رسیدیم و نظر خودمان را به شورای محترم نگهبان و مسئولان ذیربط دادیم. آقایانی که مدعی تقلب بودند و شاید از قبل هم لشکرکشی کردند یا گفتند خوابمان برده بود و به یکباره رای ما را خوردند و بردند یا از قبل خود را پیروز مطلق انتخابات میدانستند ظاهرا هیچ مبنایی برای اثبات ادعای خود نداشتند. بنابراین تقلب به این معنا که خدای ناکرده ده میلیون رای به صندوقها ریخته شده یا صندوقها از قبل پر شده یا جابهجا شده مبنایی نداشت. از استانداران، فرمانداران،هیات اجرایی، هیاتهای نظارت، سپاه، نیروی انتظامی و امنیتی هم که پرسیدیم، کسی نگفت که 24 میلیون رای دروغ است. بنابراین در مساله رای، شمارش آرا و رایی که مردم به صندوقها ریخته بودند هیچ تردیدی در اصل مساله نبود. ادعای تقلب، ظلم بزرگی به کشور، نظام، مردم، رایدهندگان و مجریان بود. حالا در ابتدا ممکن است کسی نسبت به انتخابات اعتراضی داشته باشد، میتواند اعتراض خود را از مسیر قانونی طی کند، اما این که کشور را برای مدت هشت ماه دچار آسیب و چالش کنند و دشمنان نظام جمهوری اسلامی هم باعث تحریک شوند و بعدها به این اختلافات دامن بزنند و از آن به عنوان انقلاب مخملی یاد کنند ظلمی غیرقابل گذشت و اغماض است.
اینجا هم این مطلب را عرض کنم که من هیچگاه طرفدار کاندیدای پیروز نبودم و در هیچ دورهای به ایشان رای ندادم و شرعا نتوانستم برای رای به ایشان قانع شوم. در عین حال به آقای جنتی هم گفتم که شما چرا آقای کروبی را تائید کردید و برای این کار چه عذر شرعی داشتید. ایشان البته پاسخی به من ندادند. من بعد از وقوع حوادث 88 با آقای کروبی درباره ادعاهای عجیب و غریبی که درباره انتخابات مطرح میکردند یکی دوبار تلفنی صحبت و پیگیری کردم. آنها هم قبول داشتند که من پیگیری کنم، اما با دیگران ارتباطی نداشتم.