احتمال داده میشود که اگر حوادث سال 1388 نبود، پرونده احمدینژاد در همان سال 1390 بسته میشد و کار به 6 سال اخیر نمیرسید. ولی نگرانی از تعابیری که نسبت به برخورد با وی و حلقه او وجود داشت، موجب گردید در برخورد با او محتاط باشن
به گزارش جماران؛ عباس عبدی در یادداشتی که در روزنامه اعتماد منتشر شده است، نوشت:
هدف از این یادداشت به رخ اصولگرایان کشیدن رفتار عجیب این روزهای مجموعه دولت سابق نیست. چون کار از این حرفها گذشته است. اگر جزیی نگری کنیم، اقدامات آنان حداقل در کوتاه مدت تا حد بسیاری زیادی به نفع اصلاحطلبان و نیروهای منتقد است. در واقع آنان به دلایلی از موقعیتی برخوردارند که میتوانند حرفهایی را بزنند که مستقل از درست یا نادرست بودن آنها، هیچ اصلاحطلبی نمیتواند آنها را بگوید، حتی اگر با سند و مدرک دقیق حرف بزند. و اگر چنین رفتاری از خود نشان دهند به فوریت با واکنش تند مواجه خواهند شد. البته یک علت چنین برخوردی به اثرگذاری اصلاحطلبان مربوط میشود و الا در کشور کسانی هستند که تندترین سخنان را بیان میکنند و کسی به آنان کاری ندارد. اتفاقاً خوب هم هست که آزاد هستند تا هرچه میخواهند بگویند، این به نفع جامعه و کشور است. مجموعه احمدینژاد و دوستانش نیز از این قاعده مستثنا نیستند، آزاد بودن آنان مشکلی ایجاد نمیکند، سهل است که به نفع همه است، و البته اگر اصلاحطلبان هم بتوانند از طریق آزادی بیان نقش نظارتی خود را ایفا کنند، بسیار بهتر خواهد بود.
فارغ از این نکته مقدماتی، میتوان این پرسش را طرح کرد که رفتار حلقه مرکزی دولت احمدینژاد در شرایط کنونی چه معنایی دارد؟ در شرایطی که ایران با یک مشکل حاد خارجی مواجه است و در داخل نیز با یک زلزله و عوارض آن دست و پنجه نرم میکند، بست نشستن در حرم عبدالعظیم چه معنایی دارد؟ بویژه آنکه چندین دهه است که این سنت منسوخ شده و معنای آن نیز در ضدیت با حکومت برای همه اهل نظر روشن است. شاید اصولگرایان به راحتی این گروه را تخطئه و رد کنند، ولی قضیه به این سادگی نیست. چرا که رفتار احمدینژاد و اطرافیان او در زمان ریاست جمهوری نیز کمابیش به همین شکل بود. فقدان درک از مسایل اصلی کشور و اولویت دادن به مسایل شخصی و فردی در سیاستهای آن زمان نیز جاری بود. البته آنچه که گفته میشود به معنای دفاع از قوه قضاییه نیست، بلکه در نقد رفتار این حلقه سیاسی است.
اصولگرایان باید در این زمینه به دو مسأله پاسخ مناسبی را حداقل برای خودشان داشته باشند. اول اینکه چرا در زمان ریاست وی بر دولت در برابر چنین کارهای مشابه آن دولت، یا سکوت کردند یا حتی تأیید نمودند؟ آیا نمیتوانیم نتیجه بگیریم که نحوه داوری اکثر اصولگرایان درباره امور جاری کشور مبتنی بر انتساب عاملان رفتار به گروه آنان یا مخالف اصولگرایان است؟ اگر عامل آن سیاست جزو آنان است که دربست تأیید میکنند و اگر از مخالفان و منتقدان آنان است، آنان را دربست تخطئه میکنند؟ متأسفانه در جریان زلزله اخیر و با توجه به وضعیت بوجود آمده برای طرحهای مسکن مهر، اکثر اصولگرایان به حمایت ضمنی از این طرح برخاستند و به نوعی چسبندگی خود را با سیاستهای دولت احمدینژاد نشان دادند. گویی که حمایت از کارهای وی چنان قوی و هویتی بوده است که همچنان از آن حمایت میکنند و این حمایت مضمونی هویتی پیدا کرده است.
موضوع دوم این است که اصولگرایان تاکنون به این پرسش پاسخ ندادهاند که چرا احمدینژاد و یارانش که از دل اصولگرایان بیرون آمدند در فاصله اندکی از اوج رفاقت، به یک ضدیت حاد با آنان رسیدند؟ آیا از ابتدا آنان را اشتباهی جزو خود میدانستند؟ یا آنکه این افراد دچار تحول پیشبینی نشده شدهاند و چنین رفتاری از خود نشان میدهند؟ فراموش نکنیم که اصلاحطلبان از گذشتههای دور مرزبندی خود را با اصولگرایان داشتند و همچنان نیز دارند، ولی رابطه گروه و حلقه احمدینژاد با اصولگرایان بسیار نزدیک بوده است. هرگونه پاسخی که به این دو پرسش داده شود تبعات خاص خود را دارد، و در هر صورت باید عبرتهای خاص آنها را گرفت.
اگر بخواهیم پاسخ منطقی به این دو پرسش بدهیم، باید گفت این تغییرات رفتاری، ناشی از هر دو علت است. به عبارت دیگر بخشی از آن محصول شناخت اندک اغلب اصولگرایان از گروه و حلقه احمدینژاد بود. ضدیت با اصلاحطلبان قدرت بینایی آنان را کمسو کرده بود. پدیدهای که نزد اصلاحطلبان تا حدی شناخته شده بود و بسیاری از اصلاحطلبان از همان ابتدا تعجب میکردند که چرا جناح اصولگرا تا این حد خود را به این گروه پیوند زده و آن را از خود میداند؟ اندکی تأمل و تدبر و دقت کافی بود تا به این نتیجه برسند که این گروه تفاوت زیادی با اصولگرایان دارند. ولی عجیب آن بود که حتی از امام زمان(ع) نیز برای آنان مایه گذاشتند و معلوم شد که همه اینها به دروغ و حیله بوده است. حیلهای که زمان زیادی طول نکشید که به خودشان برگشت. بخشی از تغییرات رفتاری نیز معلول تجربه عملی و شکلگیری منافع جدید و حضور در قدرت است که به طور طبیعی موجب تغییرات ارزشی، تحلیلی و رفتاری میشود. تغییر وزیر اطلاعات در سال 1390 سرآغاز این شکاف و تغییرات رفتاری بود.
احتمال داده میشود که اگر حوادث سال 1388 نبود، پرونده احمدینژاد در همان سال 1390 بسته میشد و کار به 6 سال اخیر نمیرسید. ولی نگرانی از تعابیری که نسبت به برخورد با وی و حلقه او وجود داشت، موجب گردید در برخورد با او محتاط باشند. در هر حال توصیه میشود که اصولگرایان تحلیل خود را از تحولات این گروه به همراه عبرتهایی که از آن گرفتهاند منتشر کنند، بلکه در آینده و برای بار دوم از یک سوراخ گزیده نشوند. این بستنشینی آنان نشانهای از بنبستنشینی دیگران است.