لبنان و عربستان سعودی ساعتهای پرالتهاب سیاسی و بیدارباش امنیتی را پشت سر میگذارند.
به گزارش جماران، اعتماد نوشت:
سعد حریری، نخستوزیر لبنان روز شنبه در اقدامی ناگهانی از خاک عربستان سعودی اعلام کرد که از پست نخستوزیری کشورش استعفا میدهد. آخرین تصویری که از وی دیده شده است تصویر چهره رنگ پریده وی در نطق زنده تلویزیونی است که از رسانه عربستانی العربیه پخش شد. از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست و رییسجمهور لبنان نیز اعلام کرده که استعفای او را تنها در شرایطی میپذیرد که سعد حریری در لبنان حاضر شود و توضیحاتی را درباره دلیل استعفا ارایه دهد. تنها چندساعت پس از این شوک سیاسی به لبنان بود که محمدبن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی شبانه حکم بازداشت بیش از ١١ شاهزاده و قریب به ٤٠ مقام ارشد دربار و دولت را به اتهام فساد صادر کرد. محصوران در هتلهای ٥ ستاره در ریاض انتظار تعیین تکلیف را میکشند و جهان با خوف و رجا به بازی جدید عربستان چه در داخل و چه در سطح منطقهای نگاه میکند. درباره تحولات ٤٨ ساعت گذشته در لبنان و عربستان سعودی و تاثیر آن بر ایران روزنامه اعتماد با دکتر سیدمحمد صدر، دیپلمات خوشنام و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتوگویی داشته است که به شرح زیر است:
روز شنبه سعد حریری، نخستوزیری که امروز میتوان او را مقام سابق خواند ناگهان در خاک عربستان سعودی استعفا داد. نگاه شما به این حرکت سیاسی سعد حریری چیست ؟
تناقضی در گفتار و رفتار آقای سعد حریری است که باید به آن توجه کرد: ایشان ادعا میکنند که دخالتهای ایران در مسائل داخلی لبنان دلیل اصلی استعفای من بوده است اما شخص وی استعفای خود را از کجا اعلام میکند؟ از عربستان سعودی. ایشان ابتدا باید به این پرسش پاسخ بدهند که معنای اعلام استعفا از خاک یک کشور دیگر چیست و چرا ایشان دست به چنین کاری زده است؟ استعفای نخستوزیر یا هر مقام سیاسی دیگری در کشورها یک امر طبیعی است و نخستوزیر لبنان هم میتوانست رسما استعفای خود را در خاک لبنان تقدیم رییسجمهور این کشور کند تا سایر مراحل طی شوند اما سعدحریری با سفر به عربستان استعفای خود را در این کشور اعلام سپس به پاریس، پایتخت فرانسه سفر میکند و به نظر میرسد که فعلا تصمیم بازگشت به لبنان را هم ندارد. با توجه به شکل و شمایل استعفای سعد حریری اکنون باید از ایشان سوال کرد که آیا ایران بیشتر در مسائل لبنان دخالت میکند یا عربستان سعودی؟ تناقض در گفتار و رفتار آقای حریری نیز از همین جا نشات میگیرد. ذات سفر حریری به عربستان و اعلام استعفا از خاک یک کشور دیگر یک معنا بیشتر ندارد و آن هم این است که حامی اصلی سعد حریری، عربستان سعودی است. سعد حریری، نخستوزیر لبنان بود و زمانی که عربستان بر نخستوزیر یک کشور دیگر تا این اندازه نفوذ دارد چطور این نخستوزیر میتواند ادعای دخالت ایران در مسائل لبنان را مطرح کند.
آیا این اقدام سعد حریری بحران سیاسی داخلی را به لبنان بازمی گرداند؟
رفتار سعدحریری مبنی بر استعفا در خاک یک کشور دیگر جدا از اینکه نشاندهنده وابستگی وی به عربستان سعودی یا به نوعی تقویتکننده این گمانهزنیها است که او تحت فشار ریاض استعفا داده این سوال را طرح میکند که آیا این اقدام وی در راستای منافع ملی لبنان بود یا خیر؟ هر سیاستمداری از هر حزب و جناح سیاسی یا تفکر مذهبی باید پیش از هراقدام، منافع ملی را در نظر بگیرد. آقای حریری نیز باید به این سوال پاسخ بدهند که آیا استعفای ایشان در این مقطع زمانی تامینکننده منافع ملی لبنان بود؟در لبنان جناحهای مختلف قریب به یک سال پیش و پس از دو سال و نیم بحران سیاسی در این کشور دور میز مذاکره نشستند و به تفاهم رسیدند که میشل عون عنوان رییسجمهور را به خود اختصاص بدهد و کرسی نخستوزیری نیز به آقای حریری برسد. در نتیجه این تفاهم در نهایت یک سال پیش دولت در لبنان تشکیل شد. در چنین شرایطی باید دید که استعفای سعد حریری در راستای منافع کیست؟ قدر مسلم این است که این استعفا مشکلاتی را در لبنان ایجاد میکند اما اینکه سطح این مشکلات چقدر باشد در آینده مشخص خواهد شد. سعد حریری ادعا میکند که به دلیل ناراحتی از دخالت بازیگران خارجی (ایران) در مسائل داخلی لبنان استعفا داده است اما باید به این سوال پاسخ بدهد که آیا این استعفا در راستای خنثی کردن آن دخالت خارجی است یا در جهت ایجاد بحرانی جدید در داخل لبنان است. استعفای سعد حریری قطعا مقدمه ایجاد یک بحران است و باید گفت که ایشان با این کار منافع لبنان را در نظر نگرفت.
استعفای سعد حریری تنها چندساعت پس از دیدار با آقای علیاکبر ولایتی، مشاور رهبری در امور بینالملل اعلام شد. این همزمانی نسبی در رسانههای عرب زبان منطقهای بازتاب بسیاری داشت. فکر میکنید در این دیدار گفتوگوی خاصی میان حریری و آقای ولایتی مطرح شده یا باید تصمیم به استعفای سعدحریری را از قبل تعیین شده دانست؟
من درحال حاضر از متن مذاکرات میان آقای ولایتی و سعدحریری مطلع نیستم اما میدانم که تصمیم استعفای یک نخستوزیر آن هم نخستوزیر لبنان با ویژگیهای خاصی که این کشور دارد به هیچوجه نمیتواند در بازه زمانی ٢٤ ساعت گرفته و اجرایی شود یا تحت تاثیر یک ملاقات باشد. قطعا این استعفا یک برنامه از پیش تعیین شده بوده است و شواهد از جمله سفر یک هفته قبل سعد حریری به عربستان نیز گویای همین مساله است، ضمن اینکه ثامر السبحان از چهرههای سعودی نیز چندروز پیش خبر از وقوع اتفاقهای مهمی در چندروز آتی داده بود. این شواهد نشان میدهد که تصمیم سعدحریری برای استعفا نه فردی بوده و نه لحظهای بلکه از قبل در این مورد تصمیمگیری شده بود و عربستان سعودی نیز در این تصمیم قطعا نقش دارد.
سعدحریری در نطق استعفا سخنان بسیارتندی را درباره حزبالله لبنان برزبان راند. استعفای وی با مختصاتی که به آن اشاره کردید میتواند در افکار عمومی لبنان به تضعیف حزبالله منتهی شود یا تقویت آن؟
حزبالله یک حزب عاقل است و همواره در راستای منافع ملی لبنان کار کرده و گام برداشته است. منافع لبنان همواره در اولویت تصمیمگیریهای حزبالله لبنان بوده است. شخص آقای سیدحسن نصرالله یک بار در ملاقاتی به من گفتند که من میدانم لبنان کشوری طائفهای است و طوائف در راستای منافع خود گام برمیدارند اما آرزوی شخصی من این است که بتوانم تمام احزاب و طوائف را به سمت توجه به منافع ملی و تامین منافع ملی کشور سوق دهم. حزبالله در سالهای گذشته نیز به معنای تمام کلمه در راستای تامین منافع ملی لبنان گام برداشته و اینگونه نبوده که به عنوان یک جریان سیاسی شیعه تنها تامینکننده منافع شیعیان باشد. این عملکرد حزبالله لبنان است که باعث شد این جنبش در میان سایر طوائف و اقوام لبنان مانند مسیحیها و دروزیها هم متحدان جدی داشته باشد. من مطمئن هستم که در بحران به وجود آمده اخیر نیز حزبالله مانند گذشته عاقلانه برخورد میکند و مشکلات را نیز با درایت و کیاست حل و فصل خواهد کرد. البته این مساله فقط ویژه حزبالله لبنان نیست و اصولا لبنانیها این ویژگی را دارند. تمام قومیتها و طوائف در لبنان ویژگیهایی دارند که در هیچکدام از کشورهای عربی به چشم نمیخورد. لبنانیها ملتی فرهیختهاند که به موقع جنگجویان جدی هستند. مزیتهای دیگر لبنانیها این است که در عین حال که تجار بسیار خوبی به حساب میآیند در سیاست و دیپلماسی نیز خبره هستند. اکثر لبنانیها به چند زبان تسلط دارند و از همه مهمتر اینکه ملت عاقلی هستند. لبنانیها در جریان جنگهای داخلی لبنان قریب به ١٥ سال همدیگر را کشتند اما در نهایت به این نتیجه رسیدند که این کشتار فایدهای ندارد. در نتیجه نمایندگان تمام قومیتها و طوائف پشت میز مذاکره نشستند و جنایتهایی را که علیه هم مرتکب شده بودند، فراموش کردند و برای ساختن لبنان، دوباره کنار هم قرارگرفتند.
برخی از گمانهزنیها حاکی از این است که با استعفای سعدحریری، عربستان و ایالات متحده که فشارهای سیاسی – اقتصادی بر حزبالله لبنان را شدت بخشیدهاند با باقی ماندن حزبالله در ساختار سیاسی کنار نخواهند آمد. احتمال کنارکشیدن حزبالله لبنان یا کنار زده شدن آن از قلب حاکمیت سیاسی در این کشور را تا چه اندازه میدانید؟
در قدرت بودن برای حزبالله لبنان هیچگاه یک اصل نبوده است. فلسفه وجودی حزبالله لبنان مقاومت علیه اسراییل است و انصافا این افتخار را برای ملت لبنان و کل کشورهای اسلامی به ارمغان آورده که تنها جایی که توانسته از ١٩٦٨ تاکنون اسراییل را شکست دهد لبنان است که این کشور نیز این پیروزی را مدیون حزبالله لبنان است. هدف حزبالله خارج کردن اسراییل از خاک لبنان است که در تحقق این هدف هم تا حد بسیاری موفق بوده است. بنابراین برای حزبالله لبنان در قدرت بودن یک اصل نیست و به همین دلیل نیز مدتها در داخل حزبالله بحثهایی از این دست مطرح بود که آیا این جنبش وارد پارلمان و دولت بشود یا خیر. حزبالله سالهای سال در لبنان فعال بود اما نه در دولت و نه در پارلمان نقشی نداشت. بنابراین حزبالله هر زمان که احساس کند بودن در قدرت تامینکننده منافع ملی لبنان است در آن باقی میماند و هر زمان که احساس کند منافع لبنان در فاصله گرفتن حزبالله از دولت یا پارلمان است از آنها فاصله میگیرد.
سعدحریری روز شنبه در نطق خود ادعا کرد که ما نمیخواهیم گروه لبنانی که در سوریه علیه مردم این کشور میجنگد در لبنان فعال باشد که کنایه وی به حزبالله لبنان بود. چرا حضور حزبالله لبنان در سوریه در داخل لبنان با برخی بازخوردهای منفی روبهرو شده است و آیا اگر حزبالله در سوریه نمیجنگید باز هم لبنان از ویروس داعش در امان بود؟
اگر حزبالله لبنان در سوریه با داعش نمیجنگید ما امروز در سوریه شاهد به پایان نزدیک شدن حیات داعش نبودیم. اگر حریری داعش را گروهی تروریستی و خطرناک میداند تشبیه عملکرد این گروه در سوریه با عملکرد حزبالله لبنان توسط وی اوج بیانصافی است. باید از آقای حریری سوال کرد که حزبالله لبنان جز خدمت در حق کشور چه کرده است. اسراییل تا مرزهای بیروت رسیده بود و مدتها نیز در جنوب لبنان حضور داشت و این حزبالله لبنان بود که اسراییل را از خاک کشور بیرون راند. حزبالله لبنان گروهی میهندوست است که به منافع ملی لبنان فکر میکند. داعش بخشهایی از لبنان را هم به اشغال خود درآورده بود و اگر حزبالله کنار ارتش لبنان با داعش نمیجنگید امروز لبنان هم از حضور و فعالیتهای داعش رنج میبرد. حزبالله لبنان به گونهای عمل کرد که داعش سازشناپذیر، تسلیم قدرت حزبالله شد و خواهان مجوز آنها برای ترک برخی مناطق و عقبنشینی شد. به نظر میرسد که سعدحریری متوجه سخنان خود درباره دلایل حضور حزبالله در سوریه نبوده است.
به نظر میرسد که اتحادی میان اسراییل، عربستان و امریکا برای اعمال فشار بر حزبالله لبنان شکل گرفته است؛ اتحادی که فشار اقتصادی آن با تحریمهای جدید امریکا علیه حزبالله شکل گرفت و فشار سیاسی آن با وادار کردن سعد حریری به استعفا. آیا احتمال درگیری نظامی میان اسراییل و حزبالله لبنان به عنوان ضلع سوم این فشارها وجود دارد؟
حزبالله هیچگاه جنگ علیه اسراییل را آغاز نخواهد کرد. اسراییل نیز دوبار در گذشته رویارویی با حزبالله لبنان را تجربه کرده است هرچند توان نظامی اسراییل از حزبالله لبنان بیشتر است اما تجربه نشان داده که در نهایت افسران اسراییلی با تحلیل جزییات رویارویی خود با حزبالله اعتراف کردهاند که ما شکست خوردهایم هرچند شخص نتانیاهو آدم عاقلی نیست اما افسران و نظامیهای اسراییل مجوز رویارویی مستقیم اسراییل با حزبالله را به او نخواهند داد.
به گواه بسیاری از تحلیلگران مسائل منطقه و اخبار بیشماری که درباره دیدار میان مقامهای سعودی با اسراییلی به گوش میرسد عربستان در حالی که هر روز بیش از دیروز از ایران دور میشود همزمان به اسراییل نزدیک و نزدیکتر میشود. تبعات این نزدیکی یا عادیسازی نسبی رابطه تلآویو با ریاض برای منطقه چه خواهد بود؟
بزرگترین خطر از دست رفتن حیثیت عربستان در جهان اسلام و جهان عرب است. عربستان از این سیاست قدیمی مبنی براینکه دشمن دشمن تو دوست توست استفاده میکند که البته این سیاست همواره درست نیست. اسراییل با ایران دشمن است اما ایران دشمن عربستان نیست البته ریاض، تهران را دشمن خود میداند. ملت عرب ضدامریکا است و مراکز نظرسنجی در امریکا نیز بر این امر صحه میگذارند که حداقل ٧٥ درصد از ملت جهان عرب از امریکا متنفر هستند. ریشه این تنفر هم در رابطه دو جانبه کشورهای عربی با امریکا نیست بلکه به دلیل حمایتهای بیحد و حصر امریکا از اسراییل است. ملت عرب از اسراییل نفرت دارند و این تنفر به دلیل حمایتهای واشنگتن از تلآویو به امریکا هم سرایت پیدا میکند. در چنین جوامعی اگر عربستان سعودی که خادمالحرمین است در مسیر عادیسازی رابطه با اسراییل گام بردارد با چه واکنشی در جهان عرب و اسلام روبهرو خواهد شد؟ در صورت تحقق چنین سناریویی عربستان نه تنها در جهان عرب بلکه در داخل این کشور نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد و با چالش جدی روبه رو خواهد شد.
شامگاه شنبه در عربستان سعودی به اسم مبارزه با فساد ١١ شاهزاده و ٣٨ مقام ارشد بازداشت شدند. این اقدام محمدبن سلمان، ولیعهد سعودی در بسیاری از رسانهها به کودتا تشبیه شد و نه اقدامی برای مبارزه با فساد. دلایل این رفتار حاکمان جدید سعودی را در چه میدانید؟
من یک سال پیش در مصاحبه با شما گفتم که عربستان در حال دگردیسی است. مبارزه با فساد در کشوری که حکومت آن حکومت شاهزادگان است معنا ندارد چرا که در این قبیل حکومتها پاسخگویی وجود ندارد. به عنوان مثال نه فردی در مورد منبع خرج شدن پول نفت سعودی سوال میکند و نه فردی در این مورد پاسخگو است. آیا سرمایههایی که در داخل عربستان سعودی است در اختیار فردی یا افرادی جز شاهزادگان و خانواده سلطنتی است؟ من یک بار از یک منبع سعودی سوال کردم که شما چند شاهزاده و امیر دارید و وی پاسخ داد: قریب به ٤ هزار نفر (صحت و سقم این ادعا را نمیدانم) . آنچه مسلم است این که پول فروش نفت در اختیار خانواده سلطنتی است و در میان شاهزادگان و امیرها تقسیم میشود. در عربستان سعودی مبارزه با رانت و فساد چندان واقعی به نظر نمیرسد. آنچه که مسلم است این که ما شاهد جنگ قدرت در عربستان سعودی هستیم و این جنگ قدرت نیز مسبوق به سابقه است و جدید نیست اما برخی مانند ملک فهد و ملک عبدالله عاقلانه رفتار میکردند. چهرههایی نظیر ملک عبدالله و ملک فهد اجازه بروز اختلاف میان شاهزادگان را نمیدادند. سالهای طولانی فهد پادشاه بود و ملک عبدالله ولیعهد اول عربستان سعودی بود. در ١٠ سال آخر عمر ملک فهد وی عملا پادشاه نبود و بیماری بر وی مستولی شده بود. زمانی که در دولت اصلاحات آقای سید محمد خاتمی، رییسجمهور وقت به عربستان سفر کرد برای احترام به وی ملک فهد در فرودگاه و در حالی که روی ویلچر نشسته بود، حاضر شد. فکر میکنید چه کسی صندلی چرخدار ملک فهد را هدایت میکرد؟ ملک عبدالله که ولیعهد اول بود. قدرت در آن زمان عملا در اختیار ملک عبدالله بود اما وی به گونهای عمل نمیکرد که در دیگر شاهزادههای سعودی حساسیت ایجاد کند. درحال حاضر آن عقل و درایت در چهرههای نشسته در راس حاکمیت در خاندان سعودی وجود ندارد و این وضع پس از کنار گذاشته شدن محمد بن نایف بدتر هم شده است. طبیعی است که بخشی از شاهزادگان از رفتارهای محمد بن سلمان و اطرافیان او ناراضی هستند.
خطر کودتای داخلی در داخل دربار سعودی علیه محمد بن سلمان وجود دارد؟
همانطور که اشاره کردم جنگ قدرت در عربستان سعودی سابقه دارد و به عنوان مثال ملک فیصل را ترور کردند. البته ظاهر آن قضیه را به گونهای حفظ کردند و سریعا قاتل را گردن زدند. محمد بن سلمان در حال حاضر از حمایت ملک سلمان، پادشاه سعودی برخوردار است. واکنشها به رفتارهای محمد بن سلمان به قدرت جریان اپوزیسیون در عربستان سعودی بستگی دارد اما قطعا میتوان گفت که بحران جدی داخلی در خانواده سعودی در جریان است.
ما در سطح منطقهای و بینالمللی شاهد تشدید فضاها علیه ایران با اتهام دخالت تهران در مسائل داخلی سایر کشورها هستیم. تنها سعودی و امریکا نیستند که این پروژه را پیش میبرند و چهرههایی مانند نخستوزیر بریتانیا و رییسجمهور فرانسه نیز منتقد رفتارهای منطقهای ایران هستند. ایران چگونه میتواند با این پروژهسازی جدید علیه خود مقابله کند؟
علت این فضاسازی این است که ایران برخلاف عربستان استراتژی بسیار صحیحی را انتخاب کرده است. استراتژی اشتباه عربستان سعودی براساس نفوذ در منطقه از طریق ایجاد و تقویت جریانهای تروریستی است. استراتژی ایران مقابله با تروریسم، از بین بردن آن و نجات کشورها از چنگال تروریسم است. اقدام ایران قانونی و عاقلانه بوده است. ایران در راستای مبارزه با تروریسم به هر کشوری که پا گذاشته بر اساس درخواست دولت مرکزی و قانونی این کشور بوده است. اما عربستان غیرقانونی وارد این کشورها شده و پروژه تقویت جریانهای تروریستی را در کنار اقدامهای بسیار خشن پیش برده است. عربستان در یمن اقدامهای بسیار غیرانسانی و خشنی را علیه مردم بیگناه و بیسلاح انجام داد. باید رفتارهای منطقهای ایران و عربستان را با هم مقایسه کرد و سپس پاسخ داد که آیا مقابله با تروریسم باید مورد تشویق و تقویت قرار بگیرد یا کمک به ترویج آن در منطقه ؟ عربستان باید دست از اشتباههای استراتژیک در منطقه بردارد. عربستان تا زمانی که به این نتیجه نرسد که با رشد دادن تروریسم در کشوری مانند سوریه نمیتواند به اهداف خود برسد در رقابت با ایران عقب میماند.
ایران و عربستان شاهد سکون روابط نیستند بلکه این رابطه از تشدید تنش رنج میبرد. مدیریت این تنش تا کجا ممکن است؟
من به الگوی تعامل و گفتوگو بسیار اعتقاد دارم اما همزمان تاکید میکنم که در واقع گفتوگو به اراده هر دو طرف بستگی دارد.
در طرف سعودی این اراده مدتهاست که وجود ندارد.
بله و تا زمانی که سعودیها به این نتیجه نرسند که از طریق تقویت تروریسم و بمباران انسانهای بیگناه نمیتوانند به اهداف خود برسند اوضاع منطقه و رابطه ایران و عربستان بهبود پیدا نخواهد کرد.
سعودیها از دست حمایتی امریکای ترامپ پشت سر خود برخوردار هستند. این مساله، شرایط را برای ایران در سطح منطقهای و بینالمللی سخت نمیکند و خطری برای ایران به حساب نمیآید؟
قطعا خطرناک است و سعودیها را تبدیل به متحدان امریکا و اسراییل در منطقه میکند. اما آیا شاه ایران با ایالات متحده همراه و هم مسیر نبود و از حمایت امریکا برخوردار نبود ؟ البته که بود اما در نهایت قدرت امریکا نتوانست مانع از سقوط شاه در ایران شود. زمانی که دولتی از همراهی و حمایت مردم برخوردار نباشد معلوم نیست که سرنوشتی مانند سرنوشت شاه ایران در انتظارش نباشد.