شرایط در داخل ایران آن‌طور که آمریکایی‌ها انتظارش را دارند، پیش نخواهد رفت. در نهایت تقابل منطقه‌ای با ایران می‌تواند به سادگی به نبردی ناخواسته تبدیل شود، اتفاقی که نتیجه آن جنگ‌های مستقیم تمام‌عیار است.

به گزارش جماران؛  عمده سیاست‌های خارجی آمریکا بر مبنای خصومت با ایران شکل گرفته است. آنها معتقدند ایدئولوژی‌های ایران در تضاد با منافع آنها قرار دارد؛ وضعیتی که هیچ‌راهی برای همکاری دو طرف باقی نمی‌گذارد. در این رابطه سیاست‌های فعلی آمریکا با هدف به انزوا کشاندن ایران تبیین می‌شوند. ابزار آنها در مسیر رسیدن به این هدف استفاده از عربستان سعودی و وضع طیف گسترده‌ای از تحریم‌های اقتصادی و نظامی است. برخی از منابع آگاه و مقامات رسمی – همچون وزیر خارجه رکس تیلرسون – نیز اعلام کرده‌اند دولت آمریکا برای تغییر حکومت در ایران از مخالفان این کشور حمایت خواهد کرد. براساس این تفکرات، آنها تصور می‌کنند که دولت ایران در نهایت تحت‌تاثیر افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی تسلیم خواسته‌های غربی‌ها خواهد شد. به نوشته حمید بیگلری در نشریه آمریکایی «فارن‌ افرز» در سال‌های پیش‌رو آمریکایی‌ها سه گزینه درباره ایران خواهند داشت: اول، تلاش برای کنترل و محدود کردن ایران با استفاده از تحریم‌های بین‌المللی گسترده و ایجاد ائتلاف با دولت‌های عرب منطقه به رهبری عربستان سعودی (و اتحادی جداگانه با اسرائیل)؛ دوم، تلاش برای به‌ثمر رساندن سیاست تغییر حکومت در ایران و سوم، ایجاد انگیزه‌هایی برای حفظ توازن قدرت در منطقه به‌واسطه تنش‌زدایی یا آشتی ملت‌ها. گزینه سوم از لحاظ سیاسی طرفداران بسیار کمی در داخل آمریکا دارد، زمان اثرگذاری این گزینه نسبت به دو گزینه دیگر بیشتر و مدیریت و اجرای آن به مراتب سخت‌تر از گزینه‌های دیگر است. اما به عقیده کارشناسان این گزینه بهترین ترکیب از ریسک‌ها و منفعت‌ها را برای آمریکا به همراه دارد.

مشکلات گزینه «محدود کردن»

منطق نهفته در سیاست محدود کردن ایران واضح است. آمریکایی‌ها می‌توانند با یک تیر دو نشان بزنند. به گزارش «فارن افرز»، مدیریت هوشمندانه ترس دولت‌های عربی از نفوذ و برتری ایران در منطقه از یک طرف با ایجاد هدف مشترک میان اعراب و اسرائیل، یکپارچگی مخالفان تهران را در پی دارد و از طرف دیگر امنیت اسرائیل در مساله فلسطین تضمین خواهد شد. با این حال اجرای چنین سیاستی زمانی اثرگذار است که سه شرط فراهم شود: نخست، ائتلاف دولت‌های عرب منطقه به منظور محدود ساختن ایران باید متحد و بدون وجود هرگونه شکاف باشد؛ دوم، تحریم‌های گسترده علیه ایران باید به‌واسطه ممانعت از دسترسی به سرمایه‌گذاری‌ و تامین مالی خارجی، رشد اقتصادی این کشور را مختل کند و سوم، اگر تنش‌ها در منطقه به درگیری‌های جدی تبدیل شود، باید قابلیت کنترل این درگیری‌ها وجود داشته باشد. به عقیده صاحب‌نظران در بهترین حالت، برقراری این سه شرط با اما و اگر روبه‌رو است. به‌عنوان مثال، مقامات سعودی گرچه برای رهبری ائتلاف اعراب بسیار مشتاق هستند اما این کشور در داخل و خارج با مشکلات بسیاری مواجه است. در دوران حکمرانی شاهزاده محمدبن‌سلمان، عربستان اهداف آرمان‌گرایانه‌ای را برای اصلاح ساختار اقتصادی دنبال می‌کند. اجرای چنین اصلاحاتی نیازمند تغییرات اساسی در بافت اجتماعی-اقتصادی عربستان (همچون نظام خدمات اجتماعی این کشور) است، اصلاحاتی که چندان به مذاق جامعه بزرگ وهابی این کشور سازگار نیست و احتمالا با مخالفت‌ آنها روبه‌رو خواهد شد. جنگی که عربستان در یمن به راه‌ انداخته‌ یکی دیگر از بحران‌های این کشور است، جنگی به مثابه منجلاب که سعودی‌ها توانایی خروج از آن را ندارند. اختلاف مذهبی داخل عربستان میان ریاض و مناطق شمال شرقی (شیعه‌نشین) این کشور و اعدام‌های هراس‌آور یکی دیگر از چالش‌های سعودی‌ها است. از طرفی تقابل ائتلاف دولت‌های عربی به رهبری عربستان سعودی با قطر و تلاش برای به انزوا کشاندن این کشور، یکپارچگی ملت‌های عرب را خدشه‌دار کرده است.

تحریم‌ها ابزار بعدی آمریکا برای محدود ساختن ایران است. در سال‌های اخیر تحریم‌های گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه ایران مشکلات زیادی برای این کشور – به‌خصوص مشکلات اقتصادی – به‌وجود آورده است. یکی از دلایلی که تحریم‌ها علیه ایران کارساز شدند، حمایت همه‌جانبه جامعه بین‌المللی بود. اما این روزها تحت‌تاثیر پایبندی ایران به توافق هسته‌ای، دیگر جامعه جهانی تمایلی به همراهی آمریکا برای وضع تحریم‌های جدید علیه ایران ندارد. از طرفی پس از به قدرت رسیدن دولت ترامپ و اختلاف‌نظری که میان اروپایی‌ها و آمریکا در زمینه‌های مختلف به وجود آمد، همکاری اروپا با آمریکا برای وضع تحریم‌های اقتصادی علیه ایران بیش ‌از پیش دور از ذهن به‌نظر می‌رسد. موضوع مهم‌تر آن که حتی اگر واشنگتن موفق شود حمایت‌های بین‌المللی را برای وضع تحریم علیه ایران به‌دست آورد، شرایط در داخل ایران آن‌طور که آمریکایی‌ها انتظارش را دارند، پیش نخواهد رفت. در نهایت تقابل منطقه‌ای با ایران می‌تواند به سادگی به نبردی ناخواسته تبدیل شود، اتفاقی که نتیجه آن جنگ‌های مستقیم تمام‌عیار است. چنین تقابلی می‌تواند عواقب بسیار ناگواری نسبت به هر جنگی که خاورمیانه به خود دیده است، داشته باشد. با توجه به متحدانی که ایران در منطقه دارد، اثرات نظامی و اقتصادی چنین درگیری‌هایی تنها محدود به منطقه خاورمیانه نمی‌شود بلکه چالشی بزرگ برای اقتصاد جهانی خواهد بود.

فشار برای تغییر

به گزارش «فارن افرز»، دومین گزینه درباره سیاست‌های مربوط به ایران دولت آمریکا، تغییر حکومت در این کشور است. تغییر حکومت در این کشور بر سه اصل استوار است: حمایت‌ از مخالفان ایران، تحریک‌ مردم ایران برای مخالفت با دولت و ایجاد اختلاف قومی و مذهبی در استان‌هایی که مستعد هستند. این گزینه آمریکا – تغییر حکومت در ایران – نیز چندان عملی به‌نظر نمی‌رسد. درحال حاضر تنها گروه مخالف دولت سازمان مجاهدین خلق[منافقین] است، سازمانی که تعداد اعضای آن بین 5 تا 13 هزار نفر تخمین زده می‌شود. با توجه به اندازه کوچک سازمان مجاهدین ‌خلق و این واقعیت که اکثر اعضای آن در خارج از ایران پراکنده هستند، نمی‌توان انتظار چندانی از این سازمان برای ایجاد بی‌ثباتی در ایران داشت. به‌علاوه مردم ایران نسبت به سازمان مجاهدین خلق حس انزجار دارند، چرا که این سازمان در جنگ هشت‌ساله ایران و عراق حامی صدام حسین بود و این اعتقاد میان مردم وجود دارد که منابع مالی این سازمان از سوی اسرائیل و عربستان سعودی تامین می‌شود.

تحریک مردم ایران برای مخالفت با دولت یکی دیگر از اصل‌های دور از واقعیت است، به‌خصوص اینکه قرار باشد با فشارهای خارجی این اتفاق بیفتد. به گزارش «فارن افرز»، با وجود سال‌ها تحریم‌های فلج‌کننده تعداد بسیار کمی از ایرانی‌ها هستند که شرایط این کشور را نامساعد می‌بینند. مردم این کشور آمادگی هر نوع از خودگذشتگی در شرایط نامساعد اقتصادی را دارند. به‌علاوه جوانان تحصیلکرده ایرانی به‌خوبی فهمیده‌اند که هر نوع دخالت برای تغییر حکومت نتیجه‌ای جز نابسامانی‌ها و درگیری‌های گسترده‌ای که در سوریه، عراق، مصر و... اتفاق افتاده است،‌ ندارد. تحریک اختلافات مذهبی یکی ‌دیگر از ابزارهای تغییر حکومت در ایران است. با توجه به اینکه روحانیون مورد اعتماد در استان‌های سنی‌نشین همگی دیدگاه‌های موافقی نسبت به جمهوری اسلامی دارند و این واقعیت که در انتخابات اخیر، رئیس‌جمهور منتخب در استان‌های سنی‌نشین اکثریت آرا را به‌دست‌ آورد، آمریکایی‌ها نمی‌توانند روی این اصل چندان حساب کنند.

تسکین شعله‌های آتش

مجموع تحلیل‌های بالا گزینه سوم را پیش‌روی آمریکایی‌ها قرار می‌دهد: اتخاذ سیاست تنش‌زدایی با به‌کارگیری مشوق‌ها و جریمه‌های هدفمند به منظور ایجاد توازن قدرت در منطقه. چنین سیاستی به کاهش تنش‌ها میان ایران و عربستان خواهد انجامید و در ازای همکاری‌های استراتژیک پذیرفته شده با آمریکا مسوولیت ایران را نسبت به دولت‌های منطقه بیشتر خواهد کرد. البته برای اتخاذ چنین سیاستی باید سه شرط تامین شود:‌ کاهش تنش میان ایران و رقبای منطقه‌ای باید در راستای منافع همه باشد، ایران باید در ازای مساعدت و همکاری غربی‌ها به تعهد خود در منطقه پایبند باشد و اینکه زمان فعلی بهترین زمان برای اتخاذ چنین سیاستی است. به گزارش «فارن افرز» تغییر روابط ایران و آمریکا تنها در شرایطی امکان‌پذیر است که هر دو طرف شروعی دوباره داشته باشند. یافتن زمینه‌های مشترک همکاری تنها به‌واسطه ارتباط مستقیم مقامات بلندپایه سیاسی و نظامی امکان‌پذیر است. ایالات متحده باید ایران را به‌عنوان قدرت منطقه‌ای بپذیرد و در تمامی موضوعات با این کشور بر سر میز مذاکره بنشیند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 738047
  • منبع: دنیای اقتصاد
  • نسخه چاپی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.