کارشناسان میگویند: اتاقهای فکر در اغلب دولتها شیوههای مختلفی برای پنهان کردن واقعیت نرخ بیکاری در جامعه دارند که اصلیترین آنها تغییر تعریف استاندارد شغل و شاغل است.
به گزارش جماران؛ کاهش نرخ بیکاری و افزایش فرصتهای شغلی در جوامع مختلف، همواره به عنوان یکی از دغدغههای اصلی دولتها شناخته شده است.
در این زمینه، سیاستگذاران و برنامهریزان کلان همواره در تلاشند با استفاده از تمام توانمندیهای موجود نمودارهای رو به رشد و تصویری زیبا از اشتغال ایجاد شده در منطقه تحت مدیریت خود به نمایش بگذارند، اما دادههای اقتصادی و برنامههای تدوین شده معمولا آن طور که قرار بوده به نتایج مثبت دست نمییابند و چالش ارائه آمار در میان مدیران ارشد و سیاستگذاران کلان دولتها ایجاد میشود.
اینجاست که نمودارهای خاص برای ارائه به عموم مردم نمایان میشوند، بیآن که این نمودارها واقعیت اقتصادی یا حتی میزان اشتغال واقعی جامعه را بیان کنند. دولتها برای دوری از هر گونه تبعات منفی واقعیت بیکاری در جامعه، آمار را مطابق دستهای از دادههای پایه اقتصادی بیان و صرفا به منتشر کردن شاخصهای مثبت بسنده میکنند.
کارشناسان میگویند: اتاقهای فکر در اغلب دولتها شیوههای مختلفی برای پنهان کردن واقعیت نرخ بیکاری در جامعه دارند که اصلیترین آنها تغییر تعریف استاندارد شغل و شاغل است، به صورتی که برخی سیاستمداران برای دستیابی به آنچه میخواهند با تغییر زمان اشتغال افراد آمارها را به گونهای دستکاری میکنند که همه شاخصهها مثبت نمایان شوند، در حالی که واقعیت پنهان جامعه چیز دیگری است که مردم از آن خبر ندارند.
در آخرین آماری که وزارت کار ایالات متحده درباره نرخ بیکاری در این کشور اعلام کرده، آمده است، نرخ بیکاری در این کشور تفاوتی نیافته و همان 5 درصد دوره قبل ثابت مانده است که در ظاهر نشاندهنده سیاستهای دونالد ترامپ در ایجاد مشاغل مختلف و ثابت نگه داشتن فرصتهای شغلی در کشور است، اما با در نظر گرفتن توضیح قبلی آیا واقعا وزارت کار آمریکا همه واقعیت را برای مردم بازگو کرده است. به طور کلی، همان طور که قبلا نیز اشاره شد، دادههای مختلفی برای تعیین و تعریف دقیق و علمی شغل و نرخ بیکاری وجود دارد که کارشناسان و متخصصان میتوانند با توجه به مجموع آنها، شرایط اقتصادی یک کشور را بررسی و براساس آن، تصمیمگیری و سیاستگذاری کنند، اما معمولا برای انتشار آمار نرخ بیکاری، یکی از شاخصهای معمول را بیان میکنند که نمیتوان واقعیت اقتصاد منطقه را براساس آن به دست آورد.
به طور کلی، دولتها برای دستیابی به آمارهای مثبت اقتصادی بیشتر روی کاهش نرخ بیکاری کشور تمرکز میکنند و با ارائه آمارهای مثبت از روند ایجاد شغل، سعی در موفق جلوه دادن خود دارند، اما واقعیت اطلاعات و آمار نرخ بیکاری چیست و نمودارها چطور مثبت میشوند؟
این 6 شاخص معروف
کارشناسان برای برآوردهای آماری خود از نرخ بیکاری، موارد و اطلاعات بسیار متفاوتی را مورد مطالعه قرار میدهند که بتوانند شفاف و با کمترین میزان خطا سیاستهای مورد نظر را به کار گیرند. در این زمینه، شش کد خاص با حروف اختصاری (U (Unemployment که اولین حرف کلمه بیکار است، با شش عدد به کار گرفته میشود که هرکدام دارای تعریف مشخص هستند.
U-1: در تعریف این شاخص که شاخص استاندارد نرخ بیکاری است، تعداد افرادی که طی 15 هفته اخیر بیکار بودهاند را تقسیم بر کل نیروی کار موجود جامعه کرده و در عدد 100 ضرب میکنند تا درصد بیکاران جامعه با این روش ملاک تعیین نرخ بیکاری قرار گیرد. این نرخ اگرچه میتواند برای استفاده آماری به کار گرفته شود، اما برای دستیابی به واقعیت اقتصاد یک جامعه کافی نیست.
U-2: در این شاخصه، مبنای تعیین آمار نرخ بیکاری به گونهای دیگر درنظر گرفته شده است، به این ترتیب که تعداد افرادی که کارشان را از دست دادهاند یا گروهی را که مدت زمان انجام کار موقت آنها به پایان رسیده بر تعداد کل افراد آماده به کار جامعه تقسیم و در عدد 100 ضرب میکنیم. این نوع آمار هم براساس آنچه کارشناسان میگویند، نمیتواند تصویری واضح از اقتصاد یک جامعه بیان کند.
U-3: با توجه به نحوه آمارگیری در این شاخصه، اطلاعات کلی از آن استخراج میشود که گزینهای مناسب برای انتشار در اخبار است و عموم مردم زیاد درباره آن حساسیت نخواهند داشت. برای تعیین این شاخصه، تعداد کل افراد بیکار بر نیروی آماده به کار جامعه تقسیم میشود تا با ضرب شدن حاصل آن در عدد 100 درصد بیکاری به دست آید. کارشناسان در این زمینه میگویند، شاخص U-3 سادهترین شیوه دستیابی به اطلاعات و آمار نرخ بیکاری است.
U-4: چهارمین شاخص ارائه نرخ بیکاری میتواند کمی دقیقتر باشد، به این دلیل که براساس این شاخصه، تعداد افراد بیکار علاوه بر گروهی که از دستیابی به شغل دلسرد شدهاند را تقسیم بر حاصل جمع تعداد کل افراد آماده به کار جامعه و همان گروه دلسرد شده از کار میکنند تا هنگامی که عدد به دست آمده در عدد 100 ضرب شد، درصدی از نرخ بیکاری به دست آید.
نکته قابل توجه در این بخش، تعداد افراد دلسرد شده از استخدام یا مشغول به کار شده است، به این دلیل که گروه یاد شده با توجه به مدت زمانی که برای دستیابی به شغل سپری کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که مدرک مناسبی برای دستیابی به شغل ندارند یا تجربهای متناسب با نیازهای بازار کار نداشتهاند، هرچند برخی از آنها هم براین باورند که برای دستیابی به فرصت شغلی مناسب هنوز بسیار جوان هستند. به گفته کارشناسان، نادیده گرفتن این بخش از جامعه هنگام محاسبه نرخ بیکاری، خطایی استراتژیک است چون این گروه آمادگی بالقوهای دارند برای پیوستن به جمعیت بیکاران دائمی.
U-5: شاخص پنجمی که میتوان برای استخراج نرخ دقیق بیکاران و دستیابی به واقعیت اقتصادی یک جامعه از آن استفاده کرد، براساس دادههایی همچون تعداد کل بیکاران به همراه افرادی است که طی 12 ماه اخیر جویای کار بودهاند و بتازگی جذب بازار کار شدهاند. در فرمول مربوطه به این شاخصه، کل بیکاران را با افراد تازه استخدام شده که یک سال تمام به دنبال کار بودهاند، جمع کرده تا حاصل جمع آنها تقسیم بر حاصل جمع تعداد کل افراد آماده به کار و همان تعداد افراد تازه استخدام شده شود؛ حاصل به دست آمده در عدد 100 ضرب میشود تا درصدی قابل قبول از آنچه نرخ بیکاری است، به دست آید. کارشناسان درباره افراد تازه استخدام شده میگوید: اهمیت استفاده از این آمار در فرمول مربوطه این است که گروه یاد شده برای یک سال تمام دنبال دستیابی به فرصت شغلی مناسبی بودهاند. نکته اقتصادی این گروه در واقع وضعیت اقتصاد است چون این بخش از جامعه برای رسیدن به شغل مناسب یک سال بیکار و جویای کار بوده است.
U-6: شاخص آخر که جامعترین و شفافترین شاخص برای دستیابی به واقعیت بیکاری یک جامعه است، شامل اطلاعاتی کامل است به این ترتیب که در صورت کسر حاصل جمع کل افراد بیکار بعلاوه مجموع تعداد افرادی که در شرف پیوستن به نیروی کار هستند و آن گروه که به دلایل اقتصادی مجبور به انتخاب شغل پارهوقت شدهاند، محاسبه میشود تا حاصل به دست آمده تقسیم بر تعداد کل افراد آماده به کار و آن گروه که در شرف پیوستن به نیروی کار هستند؛ بشود. این عدد با ضرب شدن در عدد 100 واقعیت درصدی نرخ بیکاری را در جامعه نشان میدهد که معمولا از سوی مسئولان در رسانهها منتشر نمیشود چون اطلاعات دقیقی را از آنچه آن روی سکه بیکاری در جامعه است، بیان خواهد کرد.
نگرانی از مشارکت پایین در آمریکا
حالا که از واقعیت شاخصهای بیکاری در سراسر جهان اطلاعاتی در اختیار داریم، نوبت به بررسی وضعیت اخبار منتشر شده از نرخ بیکاری در ایالات متحده رسیده که اصولا در دولت دونالد ترامپ از آنها استفاده تبلیغاتی شده و واقعیت بیکاری در این کشور هرگز بیان نشده است.
دفتر آمار کار ایالات متحده BLS براساس برآوردهای انجام شده در بازار کار ایالات متحده مطرح میکند، اکنون شاخص U-6 که کاملترین مشخصه از وضعیت بیکاری در این کشور است، ماه آوریل گذشته به 9.7 درصد کاهش یافته که میتواند نشانه موفقیت سیاستهای اقتصادی دولت باشد، اما این آمار نمیتواند حکایت از موفقیت کامل ترامپ در سیاستهای اقتصادی باشد چون نرخ مشارکت در بازار کار همچنان رو به پایین است. در این زمینه بیان شده است، درحالی که نرخ U-6 رشد قابل توجهی داشته و تقریبا به نرخ قبل از بروز بحران اقتصادی 2008 بازگشته، عملکرد این شاخص طی دوره یاد شده بسیار بهتر از شاخص U-3 بوده به صورتی که در شاخص U-6 شاهد کاهش 110 واحدی هستیم اما عملکرد U-3 تنها 40 درصد کاهش داشته است. ارائه شدن این آمار و عملکرد شاخصهای یاد شده باعث شده تا اقتصاددانان در آمریکا بیشتر به جای این که به شاخصهای یاد شده تکیه کنند به سراغ بررسی نرخ مشارکت کارگران و همچنین علاقه حضور بخش خصوصی در بازار کار برای ایجاد اشتغال بروند تا با دستیابی به اطلاعات آماری موجود از این شیوه واقعیت نرخ بیکاری در ایالات متحده را مورد بررسی قرار دهند.
در بررسی اولیه کارشناسان اقتصادی آمده اگرچه افزایش نرخ بیکاری همیشه هم بد نیست، اما تحولات اخیر بازار کار آمریکا حکایت از نیمه پنهان بازار کار این کشور دارد که میتوان از آن به عنوان آتش زیر خاکستر یاد کرد. به این ترتیب که افزایش یک دهم درصدی در نرخ U-3 طی ماه مارس گذشته بیانگر خروج بیشتر کارگران از محیط شغلی خودشان است.
این اتفاق پنهان در میان شاخصهای مثبت میتواند تاکیدی براین باشد که کارگران درحال به حاشیه رانده شدن از بازار کار هستند و بخش خصوصی، تمایلی به جذب آنها برای مشاغل تمام وقت کامل ندارد. به همین دلیل اقتصاددانان معتقدند، آمارهای دولتی بیانگر همه واقعیت نیست و وضعیت اشتغال این کشور در مرز بحران قرار دارد چون نرخ مشارکت در بازار کار طی دو ماه گذشته به 62.8 درصد کاهش یافته است.
به گفته این کارشناسان، کاهش چشمگیر نرخ مشارکت در زمانی کوتاه میتواند حکایت از یک سونامی بیکاری در سراسر کشور داشته باشد که باید از هم اینک برای مقابله با آن برنامهریزی کرد. شاهد مثال این افراد نیز اظهارات جانت یلن، رئیس فدرال رزرو آمریکاست که در جلسات اخیر خود بارها اعلام کرده، این مرکز همچنان به دنبال یافتن نشانههایی از بهبود اوضاع اقتصادی آمریکاست تا بتواند سیاستهای اقتصادی خود را متناسب با آن تنظیم کند.
واقعیت بیکاری در آمریکا چنین است که دادههای آماری ADP علاقه سرمایهگذاران را برای حضور در بازار نشان میدهد. بخش خصوصی در ماه گذشته میلادی تنها توانسته 156 هزار فرصت شغلی در ایالات متحده ایجاد کند که این آمار بسیار پایینتر از برآوردهای گذشته است و در ماههای آینده باید منتظر انتشار اخبار نگرانکنندهتری باشیم.
بهرهوری پایین صنعت ساختمان در کشورهای صنعتی
در تازهترین مطالعات اقتصادی موسسه مک کنزی، طی یک دهه گذشته رشد بهرهوری در صنعت ساختمان، در کشورهای صنعتی یکچهارم بخش صنعت بوده است.
در گزارش منتشر شده از سوی این مرکز مطالعاتی آمده است، پس از ایجاد بحران مالی در سراسر جهان، یکی از مهم ترین موارد موجود در اقتصادهای مختلف، دستیابی به بهرهوری بالاتر بوده است تا به این ترتیب، هزینههای مختلف تولید کاهش یابد. بر این اساس، تولیدکنندگان به فکر جایگزینی دستگاهها با نیروی انسانی برای کاهش هزینههای حقوق و دستمزد افتاده و روند جایگزینی رباتها با کارگران آغاز شده است.
این روند باعث شده، مشاغل وابسته به نیروی انسانی با کاهش بهرهوری و ارزش افزوده کمتر مواجه شوند.
به این ترتیب که آمارها بیانگر آن است که در کشورهای صنعتی مثل فرانسه و ایتالیا بهرهوری در بخش مسکن و ساخت و ساز به یک ششم کاهش یافته و ایالات متحده، آلمان و ژاپن در این بخش به نصف بهرهوری در دهه 1960 میلادی رسیدهاند.
آمارهای اقتصادی بیانگر این است که بازار ساخت و ساز در سراسر دهکده جهانی سالانه 10 هزار میلیارد دلار گردش مالی به خود میبیند که چیزی حدود 13 درصد کل اقتصاد جهان است. بنابراین اگر این صنعت با کاهش بهرهوری مواجه شود، اقتصاد جهانی با چالش جدی مواجه خواهد شد و از آن سو اگر حداقل به اندازه بخش صنعت، ساخت و ساز نیز با رشد بهرهوری روبهرو شده بود، اکنون سالانه 1.6 هزار میلیارد دلار هزینه کمتری به اقتصاد تحمیل میشد. در این زمینه، بررسی این شاخص در اقتصاد ایالات متحده آمریکا بیانگر آن است که ساختار عدم تمرکز در این بخش از اقتصاد آمریکا باعث شده تا کمتر از 5 درصد شرکتهای ساختمانی در این منطقه بیش از 10 هزار نیروی کار دارند. درحالی که اگر به بخش خدمات و صنعت توجه کنیم، میبنیم این درصد به 23 و 25 درصد افزایش یافته است.
نکته قابل توجه در این آمار تاثیرگذاری این بخش از اقتصاد در معیشت و بهبود زندگی مردم است، به صورتی که کارشناسان اقتصادی برآورد کردهاند، درشرایط فعلی و با در نظر گرفتن آمارهای موجود اقتصاد جهانی سالانه هزاران میلیارد دلار کسری سرمایهگذاری در بخش زیرساختها را تجربه میکند.
بنابراین اگر صنعت ساخت و ساز اندکی کاراتر باشد، این حجم از سرمایهگذاری میتواند عاملی قابل توجه در بهبود شرایط زندگی و معیشت زندگی افراد و وابستگان به این بخش شناخته شود.
بدترین عملکرد ساختمان در ایالات متحده
براساس انتشار گزارش فصلی مرکز آمار ایالات متحده بخش ساختمان این کشور طی فصل گذشته بدترین عملکرد اقتصادی خود را ثبت کرده است. در گزارش یاد شده آمده مشکلات اقتصادی و همچنین کاهش ارزش دلار در این کشور باعث شده تا این بخش با چالش جدی روبهرو شده باشد. لازم به یادآوری است در نقطه مقابل ساختمان، بخش کشاوری بهترین عملکرد خود را در دوره یاد شده ثبت کرده است.