محمدرضا میرتاج الدینی دبیر کمیته نمایندگان ادوار از برخی ناگفته های مجموعه جمنا در هفته آخر منتهی به انتخابات ریاست جمهوری پرده برداشت.
محمدرضا میرتاجالدینی می گوید : قالیباف در انصراف از نامزدی در انتخابات تصمیم انقلابی گرفت اگر چنین تصمیمی نمیگرفت تمام کاسه و کوزهها بر سر او شکسته میشد.
به گزارش جماران، مشروح گفتگوی نامه نیوز با محمدرضا میرتاج الدینی را در ادامه بخوانید
بعد از انتخابات بحث های زیادی در حوزه ضرورت تغییر گفتمانی اصولگرایی شکل گرفت و به این موضوع اشاره داشت که گفتمان اصولگرایی در حال حاضر جذابیت آنچنانی ندارد و باید ساختار جدیدی را بر اساس یک گفتمان جدید شکل داد. به صورت واضحتر، ملموستر و صریحتر موضع آقای قالیباف بود. به نظر شما شخص آقای قالیباف آن نامه را نوشت یا گروه مشاورانش نگارش نامه را برعهده داشتند که در انتها نامه را به امضای او رساندند؟
بازشناسی جریانات و آسیبشناسی حرکات و فعالیتهای حزبی بعد از مقاطع مختلف یک امر مقبول و معمول است. همه جریان های سیاسی بعد از مدتی یک بازنگری در رفتارها و موضع گیری های خود دارند. طبعا بر این اساس جریان اصولگرایی نیز در این مقطع یک ارزیابی نسبت به دیدگاههای خودش باید داشته باشد. حال این ارزیابی میتواند نسبت به گفتمان و شعار ها باشد یا میتواند درباره رفتارها و عملکردها صورت گیرد. البته این انتظار و تقاضا در جریان انقلابی و اصولگرا زیاد بود تا اینکه نماد بیرونی پیدا کرد و برای نخستین بار در نامه آقای قالیباف به آن اشاره شد. آقای قالیباف در آن نامه بحث نواصولگرایی را مطرح و تأکید کرد باید یک نوع گفتمان ارائه داد تا بتوانند جذبه بیشتری را برای جامعه بویژه جوانان داشته باشند. اما اینکه این نامه با پیشنهاد و ایده خود آقای قالیباف نگاشته شده یا با پیشنهاد مشاورشان را من اطلاعی ندارم. این نامه هرچه بود یک پیام داشت که حرکت سیاسی آقای قالیباف به عنوان یک شخصیت سیاسی و یک مدیر ارشد در جامعه ادامه داشته و متوقف نشده است. نکته دیگر نامه خطاب قرار دادن جوانان نسل جدید اصولگرایی بود. در واقع حکایت از آن می کرد که آقای قالیباف قصد حفظ و گسترش ارتباط با نسل جوان را دارد و در دو هفته اول انتخابات ریاست جمهوری و دوران تبلیغات انتخاباتی این ارتباط سریع و قوی شکل گرفت و حالا آقای قالیباف می خواهد این ارتباط را حفظ کند. معتقدم شخصیتهای سیاسی در یک طیف کلان هرکدام دارای ظرفیت های متفاوتی هستند و ما از اینکه این ظریفیتها کمی استقلال و در جامعه فعالیت داشته باشند نباید دل نگران بشویم بلکه این اجازه را باید به همه بدهیم که ظرفیت سازی کنند. یک جریان زمانی موفق است که بتواند شاکله اصلی تفکر خود را حفظ کند و در دل خودش بتواند طیفهای همسو را بپروراند و اگر حرفهای تازه و گفتمان جدید راه اندازی می شود که با آن اصول و تفکر اصلی در تعارض نیست حفظش کند، یعنی ارتباط با کانون اصلی و ثقل اصلی جریان باید با تمام طیفها حفظ بشود اما به اصطلاح امروزی هر کدام آتش به اختیار جلو بروند.
برخی می گویند آقای قالیباف در نامه خود شورش به سمت راس جمنا را اعلام کرد و گفت «جوانان، راس جمنا نمیخواهد در اشتباهاتش تجدیدنظر کند بنابراین آتش به اختیار باشید» حالا سئوال این است چرا آقای قالیباف به سمت راس جمنا آتش گشود؟
من این موضوع را شورش تلقی نمیکنم و چنین تعبیراتی هم درست نیست و آنرا نمی پسندم شما در رسانه ها پیازداغش را زیاد می کنید. آقای قالیباف نسبت به تصمیم گیرندگان در حوزه جریان اصولگرایی به طور عام و نه به طور خاص در مورد جمنا انتقادهایی داشت.
آیا در این دوره به غیر از جمنا چه مرجع و گروه خاص دیگری در جریان اصولگرایی تصمیم گیری کرد یا سازوکار انتخاباتی تشکیل داد؟
آقای قالیباف جریان اصولگرایی را که فقط در این شش ماه مد نظر قرار نداد چون جمنا فعالیت رسمیاش را از زمستان سال۹۵آغاز کرد.
اما جمنا گفت «آقای قالیباف شما کنار بکشید و آقای رئیسی شما بمانید».
آقای قالیباف نسبت به این قضیه معترض نبود چون خود او این تصمیم را گرفت و در فضای سیاسی و انتخاباتی چندان انتظار چنین تصمیمی را نبود. من که در محافل سیاسی حضور داشتم بعد از مطلع شدن از تصمیم آقای قالیباف تعجب بعضی را حس کردم.
آقای قالیباف در برنامه تلویزیونی جهان ارا گفت «همه اعلام می کردند یکی باید کنار بکشد و همه هم به من نگاه می کردند».
بله در آن شرایط ابتدا نگاهها این بود که حضور هر دو کاندیدا انتخابات را به مرحله دوم میکشاند. یک چنین وضعیتی بود البته در صورت کناره گیری همه نگاه متوجه قالیباف بود. اما از مناظره سوم نظرسنجیها مقداری فرق کرد و همین موضوع به اتخاذ این تصمیم کمک کرد حتی تا دو روز قبل از اعلام کنارگیری آقای قالیباف، شورای مرکزی جمنا -که خبرهای جلساتش را می شنیدیم- یک تصمیم دیگر داشت.
یعنی شورای مرکزی جمنا معتقد بود این دو نفر باید در صحنه بمانند؟
بله این دیدگاه اولیه بود و تصمیمی برای اینکه آقای قالیباف برود نداشتند.
دو روز قبل یعنی شنبه؟
بله نظر سنجیهای روز یکشنبه و بعضی ملاحظات و سفرهای استانی و دیدارها به طوری پیش رفت که به این نتیجه رسیدند کنار رفتن آقای قالیباف انسجام ایجاد خواهد کرد . آقای قالیباف نیز تصمیم انقلابی گرفت که اگر چنین تصمیمی نمیگرفت تمام کاسه و کوزهها بر سر او شکسته میشد.
تغییراتی که اخیرا در جمنا در حال وقوع است چه معنایی دارد ؟
شما به بررسی نظرسنجی ها در آن ایام اشاره کردید، تنها نظرسنجی که در هفته آخر منتهی به انتخابات نشان می داد «اگر آقای رئیسی بماند و تنها مقابل آقای روحانی قرار بگیرد۶۰درصد از رای دهندگان به او رای خواهند داد نظرسنجی یکی از نهادها بود» . آیا بر همین اساس تصمیم گرفته شد ؟
نظرسنجیها فقط همان یکی نبود. تقریبا چهار نظرسنجی را مرتب تحلیل میکردند تا به یک نتیجه برسند نه اینکه بر اساس یک نظرسنجی به نتیجه و تصمیم قطعی برسند. در این خصوص بهتر است با افرادی که در شورای مرکزی بودند و تاثیرگذار بودند مصاحبه کنید. تحلیل من این بود که اگر هر دو نفر می ماندند بهتر بود و امکان رسیدن به مرحله دوم وجود دشت. البته بعد از مناظره سوم افولی محسوس را شاهد بودیم. یک تحلیل این بود که اگر هر دوی آقایان رئیسی و قالیباف بمانند طبق نظر سنجیها آرای این دو بیشتر از۵۰درصد می شود و احتمال اینکه انتخابات به دور دوم کشیده شود جدی بود. در عین حال رفتن آقای قالیباف یک شوک تبلیغاتی و سیاسی قوی ایجاد کرد که ارای آقای رئیسی را در نظرسنجیها افزایش داد.
اگر آقای قالیباف میماند و آقای رئیسی کنار میرفت فاصله آرای آقای قالیباف نسبت به آقای روحانی بیشتر میشد یا کمتر؟
نظرسنجیها میگفتند کمتر میشد.نظرسنجیها در آن هفته آخر نشان میداد که وقتی دو به دو سوال میکردند بین آقای روحانی و رئیسی فاصله رأی بیشتر بود و بین آقای روحانی و قالیباف فاصله رأی کمتر بود، روال نظرسنجیها این گونه بود.
یعنی به نظرتان اگر آقای قالیباف تک نامزد مقابل آقای روحانی بود چقدر رای میآورد؟ از۱۵و نیم میلیون رأی بیشتر می شد؟
دقیق نمی شود گفت ولی می شود ادعا کرد که رای آقای روحانی بیشتر نمیشد. به این دلیل که یک رقیب هراسی شدید نسبت به آقای رئیسی ایجاد کردند که بخشی از۲۳میلیون و خردهای به علت همین رقیب هراسی کاذب بود که یک بداخلاقی سیاسی بود. در صورتی که اگر آقای قالیباف میماند این قسمت کمتر میشد و بعضی از افرادی که بنا داشتند به آقای قالیباف رای بدهند و با رفتن ایشان به آقای رئیسی رای ندادند. البته نمی شود دقیق آنالیز کرد ولی بخشی از آرای آقای قالیباف به سمت آقای رئیسی و بخشی به سمت دیگرکاندیداها مثل آقای روحانی رفت که اگر خود آقای قالیباف میماند به آن سمت سرازیر نمی شد.
اگر آقای قالیباف میماند نفر دوم میشد یا سوم؟
اظهار نظر در این رابطه بسیار سخت است ولی مجموع رأی آقایان رئیسی و قالیباف احتمالا بالای۵۰درصد می شد.من نظرم ماندن هردو در صحنه انتخابات بود
روز دوشنبه وقتی شورای مرکزی جمنا به این تصمیم رسید چه کسی رفت به آقای قالیباف این خبر را داد؟
خبر ندارم.
آقای قالیباف انتظار شنیدن چنین خبری را داشتند؟
من اطلاعی ندارم.
اگر به عقب برمی گردیم جمنا از انتخاب آقای رئیسی پشیمان است؟
این تصمیم جمعی بود چرا باید پشیمان باشند؟ بالاخره در مقایسه با انتخابات قبلی دو سه قدم جلو رفتهایم.
درباره اینکه سازوکار جمنا دو سه قدم جلوتر است از مکانیزم انتخاباتی سال 92 است صحبت نمی کنیم. سئوال این است آقای رییسی بنا به گفته شما یک ظرفیت رای منفی داشت که رقیب از آن استفاده کرد و جواب گرفت اما آقای قالیباف ویژگی این را که موضوع رقیب هراسی قرار بگیرد، نداشت آیا جمنا از انتخاب آقای رئیسی پشیمان هست؟
اولا این رای منفی را رقیب ایجاد کرد. جبهه مردمی یک حرکت جدیدی بود، درون نیروهای انقلاب که در اولین حرکتش موفقیتهای زیادی بدست آورد، این حد از موفقیت هم غیر قابل تصور است اولین موفقیت این بود که توانست درون نیروهای انقلابی انسجامی ایجاد کند. یکی از انتقادات درباره انتخابات۹۲این بود که چندین نفر آمدند و هیچ کس هم کنار نرفت همین باعث پیروزی رقیب شد. طبعا اگر از آن تجربه تلخ استفاده نمیشد برای همیشه تومار یک مجموعه سیاسی پیچیده بود. جمنا یک قدم بزرگی بود که به وحدت روی یک کاندیدا رسید. نکته دوم اینکه۱۶میلیون رای کمی نیست، آقای رییسی با توجه به ویژگیهایی که داشت در جمع این آرا نقش اساسی داشت . در مجموع اگر چه به هدف اصلی که پیروزی در انتخابات بود نرسیدیم اما به بعضی از اهداف میانی دست یافتیم.
این نگاه و انتظار کناره گیری آقای قالیباف از ناحیه کجا بود؟ آیا جامعه روحانیت و جامعه مدرسین این نگاه و انتظار را داشتند؟
جامعه روحانیت و جامعه مدرسین به راحتی به تصمیم نمیرسند وقتی هم به تصمیم رسیدند، اعلام قطعی می کنند. وقتی یک شخصیت مقبول به میدان بیاید جامعه روحانیت و جامعه مدرسین از او حمایت میکنند. فقط با این نگاه هم حمایت نمیکنند که رای بیاورد چون شرایط مقبول را دارد چه رای بیاورد و چه رای نیاورد حمایت میکنند.یعنی صلاحیت ها و شرایط لازم کاندیدا اصل اولی برایشان است. ما این را در تاریخ جامعه روحانیت و جامعه مدرسین دیدهایم در اولین انتخابات ریاست جمهوری که دکتر جلال الدین فارسی به دلیل مشکلاتی کنار کشید، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت از آقای دکتر حبیبی حمایت کردند که رای زیادی هم نیاورد ولی جامعه مدرسین فقط به رای نگاه نمیکند، در اینجا هم آقای رئیسی اگر نبود معلوم نبود که از کاندیداهای دیگر حمایت کنند که چون آقای رئیسی شرایط مقبول از نظر جامعتین را داشت جامعتین از ایشان حمایت کردند.
بعضی میگویند جامعه روحانیت نقش مهمی در تعیین آقای رییسی داشته است .
نه اینچنین نیست قبل از اینکه جامعه روحانیت و جامعه مدرسین آقای رئیسی را معرفی کنند که به میدان بیاید آقای رئیسی به عنوان یک کاندیدا در درون جبهه مردمی مطرح شد، بعضی افراد از جبهه مردمی که در کانون اصلی فعالیت بودند سراغ عدهای میرفتند که اینها کاندیدا بشوند مثلا آقای ضرغامی نمیخواست کاندیدا بشود، حتی در رای گیری اولیه نمیخواست شرکت کند اما بعضی ها از جبهه مردمی با ایشان صحبت کردند و مصر شدند و گفتند که شما نیز شرکت کنید. آقای ضرغامی هم پذیرفت. که یکی از ویژگیهای مثبت آقای ضرغامی این بود که گفت من به تصمیم جمع پایبندم و اگر جمع بگوید میآیم و اگر تصمیمی این نشد نمیآیم.
جمنا برنامهای چهارساله و طولانی مدت دارد، اما همزمان برخی انتقادات مانند سخنان آقایان میرسلیم و وحید جلیلی وجود دارد . سوال این است که جمنا به چه شکلی میخواهد ادامه کار دهد؟
جبهه مردمی نیروهای انقلاب یک تشکیلات جبههای فراگیر است که در قالب بعضی از احزاب محدود نمیگنجد و اهداف و راهبردهای فراگیری دارد که آنها را براساس آرمانهای انقلاب دنبال می کند بنابراین فقط قرار نبود فعالیتش به انتخابات محدود شود. تشکلی به این عظمت و گستردگی با انتقاد دونفر به حاشیه نمیرود بنابراین انتقاد آقای وحید جلیلی و آقای میرسلیم به جایی برنمیخورد.جوان گرایی یکی از رویکردهای جمنا است. البته در گام اول فرصت نبود که جوانگرایی خیلی بروز داشته باشد. درصد قابل توجهی از همان جمیعت۳هزار نفری که در شکل مجمع عمومی گرد هم آمدند جوانها بودند ولی میتواند بهتر از آن هم باشد. یکی دیگر از رویکردهای جمنا همین است که نسل جوان در برنامههای بعدی بیشتر حضور داشته باشد. در مجموع گرچه ساختار را فشرده کردند اما در جهت جذب قشرهای مختلف مخصوصا فرهیختگان جامعه برنامههای خوبی دارند.
آقای قالیباف گفتند در نظرسنجی ها فقط یک درصد از آقای روحانی عقب بوده اند، صحت دارد؟
نظرسنجیها مختلف بودند شاید در یک نظرسنجی چنین باشد ولی میانگین نظرسنجی ها ملاک است. تحلیلی که ما داشتیم قبل از انصراف آقای قالیباف این بود که مجموع آرای این دونفر بالای۵۰درصد یا نزدیک به۵۰درصد میشد.
آقای رئیسی یکی از شخصیتهای محبوب درون نیروهای انقلابی است و محبوب میماند چون او ویژگیهایی که دارد، از جهات علمی و معنوی در عرصه عمل و امتحان پیروز شد. در مناظرهها وجهه اخلاقی خوبی را از خود نشان داد با اینکه اطلاعات زیادی داشت و میتوانست بگوید و خیلی ها هم انتظار داشتند که بگوید ولی در چارچوب اخلاق سیاسی اسلامی عمل کرد. اما اینکه نامزد سال۱۴۰۰باشد. از الان نمیشود گفت، ضمن آنکه صحبتی در این رابطه نشده است.
آیا ممکن است اصولگرایان آقای رئیسی را فصل الخطاب بدانند، در واقع او را در مقام شیخوخیت قرار بدهند؟
فصل الخطاب در جمع ما معلوم است که علما یعنی جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین هستند که این بار هم حضور داشتند. آقای رئیسی هم از افراد اصلی و تاثیر گذار در جمع علما هستند.
آینده سیاسی آقای قالیباف چه میشوند؟ آیا آقای قالیباف هم راه آقای عارف را دارد طی می کند؟
می تواند به مجلس برود؟
بعید نیست ولی اطلاعی در این خصوص ندارم، نمی دانم چه اهداف و انگیزههایی دارد ولی چنین افرادی بنا بر ظرفیتهای موجودشان تاثیر گذار خواهند بود. هیچ کس به اندازه آقای قالیباف در تهران کار نکرده است، معتقدم وقتی دو سه سال بگذرد و عملکرد شهردار جدید اشکار شود، مردم تهران تازه میفهمند که آقای قالیباف چه کار کرده است. به عبارت دیگر رای مردم تهران چه طور به آقای هاشمی برگشت، این احتمال وجود دارد که به آقای قالیباف نیز برگردد چون مردم تهران حق آقای قالیباف را ادا نکردند هیچ کس به اندازه آقای قالیباف به مردم شهر تهران و شهر تهران در تاریخ خدمت نکرده است. حداقل در تهران آقای قالیباف باید رای اول را در انتخابات 92 میآورد. مردم تهران سیاسی رای دادند نه از روی خدمات و توانمندی. معمولا کاندیداها در شهر خودشان اولین رای را میآوردند. اما مردم تهران در انتخابات گذشته این حق را درباره آقای قالیباف ادا نکردند.
آقای قالیباف میتواند لیدر اجرایی اصولگراها بشود؟
آقای قالیباف این توانمندی را دارد و ایشان یکی از چهرههای بالقوه انقلابی همیشه خواهد ماند و در شرایط مقتضی نقش اساسی را ایفا می کند و اینکه من از ایشان تعریف میکنم به این معنا نیست که او ایرادی ندارد ولی از قدیم گفتند که املای نانوشته غلط ندارد، آقای قالیباف حداقل۱۰،۱۲سال در این تهران کار کرده است ولی این روش غلط بطور کلی در جامعه است فردی که هزاران کار درست انجام داده اگر جایی تعدادی هم اشکال داشته باشد کارهای خوبش را فراموش میکنند و اشکالات را برجسته میکنند که این بیانصافی محض است.الان از اصلاح طلبان انتظار نمیرود که ز قالیباف تجلیل کنند اما شورای شهر چهارم چنین انتظار هست که مراسم تجلیل بگذارد عملکردها را نشان دهد باید کلیپهایی درست کنند و خدمات آقای قالیباف از قبیل پیشرفت در مترو و اتوبانها و... را نشان بدهند.آقای جهانگیری این کارها را در ایام انتخابات نادیده گرفت و فقط بحث زباله را مطرح کرد و گفت «شما مشکل زباله تهران را حل نکردهاید» این بیانصافی ها و ندید گرفتن خدمات دیگران در تاریخ میماند. باید توجه کنیم دوستی و دشمنی با افراد نباید در قضاوتمان تاثیر بگذارد. کما اینکه در مورد دولت قبل هم همین طور شد، حتی همه فعالیتهای خوب را نیز بد جلوه دادند.