، حافظی در فصل انتخابات شورای شهر با شلوغشدن صفهای ثبتنام، غایب ثبتنامکنندگان بود و از ورود به جمع کاندیداهای شورای پنجم انصراف داد. از حالا تا سالهای بعد اما خیلی از مردم شورای چهارم شهر تهران را با نام «رحمتالله حافظی» به یاد خواهند آورد؛ نمایندهای مستقل، منتقد.
به گزارش جماران، حافظی حالا به عنوان رئیس سابق کمیسیون سلامت و محیطزیست شورای شهر تهران در صحبت از خاطرات خوب شورای چهارم با «روزنامه شهروند» کارنامه اینچنین دارد: «تعطیلی کارخانه شن و ماسه، رفع مشکل آلودگی آب برخی مناطق تهران و تعطیلی کارخانه ایرفو.» حافظی از تنشها و درگیریها دلگیر نیست و آن را به حساب مسائل کاری خود میگذارد و میگوید: «بدترین خاطرهام در روزی رقم خورد که فروشگاه شهروند و شهر آفتاب را به فروش گذاشتند.»
آقای دکتر حافظی شورای چهارم تمام شد و دیگر احتمالا ما خبرنگاران حوزه شهری شما را کمتر میبینیم. حالا که در حال رفتن هستید، میتوانید در مورد بهترین خاطرههایتان از شورای چهارم حرف بزنید؟
شورای چهارم بهرغم فرازونشیبهای زیادی که داشت اما اتفاقات خوبی هم در آن به وقوع پیوست و صدور دستور توقف معادن شن و ماسه یکی از این اتفاقات خوب بود. این معادن که جز تهدید زیستمحیطی، تهدید جانی هم برای شهروندان بود چون دیوارههای آن ١٣٥ متر عمق داشت و وجود ترکهای روی آن احتمال ریزش آن را زیاد میکرد. در این صورت ممکن بود که دیوارهها فرو بریزد و محلات را به درون خود بکشد. وزرات صنعت و معدن به علت منقضیشدن پروانه برداشت از این معادن، سازمان محیط زیست به دلیل تهدید زیستمحیطی و وزارت نیرو هم به دلیل فاصله ٤ متری آن با عرض رودخانه کن از صاحبان این کارخانه شکایت کرده بودند اما هیچکدام نتیجهای نداشت. به دنبال پیگیریها و مکاتباتی که با دادستانی داشتیم، توانستیم دستور توقف آن را بگیریم. در مکاتبات صراحتا اعلام شد که مسئولیت هرگونه خسارت جانی و مالی بر عهده شماست؛ بنابراین مداخله جدی دادستانی صورت گرفت. مورد دیگر که بحث آلودگی آب تهران بود که با رسانهایکردن و جلب افکار عمومی باعث انتقال آب سد ماملو به ناحیه جنوب شرق و شرق تهران در سال ٩٥ شدیم و درنهایت آب این مناطق هم به سطح استاندارد رسید. مورد بعدی بستهشدن کارخانه ایرفو بود که در دل مناطق مسکونی قرار داشت و چدن ذوب میکرد. در آنجا هم با حضور رسانهها درنهایت توانستیم کار را به تعطیلی کارخانه برسانیم.
خاطره بد چه چیزی در خاطرتان مانده است؟
روزی فروشگاه شهروند و شهر آفتاب را به فروش گذاشتند؛ همان روز هم این حرف را به دوستانم در شورا گفتم. البته از سه ماه قبل زمزمههای فروش شهروند و شهرآفتاب در صحن شورا شنیده میشد اما بهرغم مخالفتهای زیاد اعضا، شهرداری تهران سه ماه بعد با لابی توانست نظرات موافق را به خود جلب کند. این طرح در جلسهای با نمایندگان شهرداری به رأی گذاشته شد و به تصویب رسید. معتقدم فروش شهروند و شهرآفتاب فروش سرمایههای شهر تهران بود. شهرداری از بانک شهر پول قرض گرفته بود و در بازپرداخت آن مانده بودند بنابراین اینها را به حراج گذاشتند. نکتهای که باید مورد توجه اعضای بعد باشد این است که فعلا فروشگاه شهروند را حدود ٢٥٠ میلیارد تومان فروختهاند در حالیکه تنها برند «شهروند» چندین هزار میلیارد تومان ارزش دارد. این اقدام شهرداری جای تعمق دارد. امیدواریم کمیتهای در شورای پنجم مراحل آن را رصد کند و فرآیند واگذاریها را تحت نظر داشته باشد. در قرارداد نمایشگاه شهر آفتاب هم مبلغی حدود هزار میلیارد تومان لحاظ کردند در حالی که در شورا بیش از این مبلغ مصوبه داشتند؛ یعنی حدود هزار و ٦٠٠ یا هزارو ٧٠٠ میلیارد تومان برای آن هزینه کردند. فکر میکنم این موارد باید مورد استفاده قرار بگیرد. ماجرای پلاسکو هم یکی دیگر از خاطرات تلخ ما در شورای پنجم بود که موجب کشتهشدن پرسنل شهرداری شد. این اتفاق میتوانست تلفات جانی نداشته باشد چون آتشسوزی به صورت طبیعی در همه جای دنیا اتفاق میافتد ولی مهم این است که تلفات جانی نداشته باشد اما متاسفانه سوءمدیریت باعث وقوع چنین حادثه تلخی شد.
در شورا یکی از افرادی بودید که به خاطر مواضعتان مورد هجوم برخی از اعضا بهویژه رئیس شورا بودید. در آن روزهای پرتنش چطور؟ ناراحت نشدید؟
اینها مهم نیست. وقتی نمایندگی مردم را دارید و صادقانه کار میکنید، این اتفاقات مهم نیست. این رفتارها را به حساب مسائل کاری خود میگذارم و از اینکه چنین رفتارهایی با من شد، دلگیر نیستم؛ اما متاسفم ظرفیتهایی که از آنها میشد برای افزایش آرامش مردم استفاده کرد با دید بسته اینطور به هدر رفت. این پتانسیل برای نتیجهای که انتظار میرفت، خرج نشد اما امیدوارم شورای بعدی که طبعا دیگر این مقاومتها را ندارد از ظرفیت مشاورهای فنی کمک بگیرد و بتوانیم این خلأیی را که در ١٢سال گذشته شاهد بودیم، در مدت کوتاهی جبران کنیم.
فکر میکنید چه اتفاقی باید در شورای چهارم میافتاد که نیفتاد؟
اگر نیتها و رفتارها مبتنی بر صداقت بود، اتفاق دیگری رقم میخورد آن هم در صورتی که هر ٣١ نفر خود را نماینده مردم احساس میکردند و میخواستند در راستای منافع مردم گام بردارند. هیچ دلیلی وجود نداشت که نیمی از جلسات شورا پشت درهای بسته برگزار شود. اگر من خود را نماینده مردم تلقی میکنم، فعالیت صادقانه داشته باشم، میگویم بگذارید موکلان من بدانند که در صحن شورا چه تصمیمی میگیرم؛ چرا پشت درهای بسته و در خفا تصمیم گرفته شود؟ این اولین گام جهت شفافسازی است، اگر درها باز میشد و در حضور اصحاب رسانه تصمیمگیری میشد، هیچگاه بین آن چیزی که در صحن شورا رخ میداد، آن چیزی که نمایندگان ابراز میکردند و آنچه که اعضا در انظار عمومی مصاحبه میکردند، تفاوتی شاهد نبودیم. ما میدیدیم که آقایان در جلسات غیر علنی حرفی را میزنند و در مصاحبه با اصحاب رسانه حرف دیگری میزنند؛ آن هم بهطور کاملا متضاد. این رفتارها از صداقت و شأن نمایندگی به دور بود. اگر این شفافسازیها صورت میگرفت، رانت ایجاد نمیشد. وقتی در مورد باغات تصمیم میگیرید، چرا باید در جلسات غیر علنی باشد؟ معتقدم باید از قبل دستور جلسات روی سامانه شورا باشد و صاحب ملکی که میخواهد در مورد آن تصمیم بگیرد همه چیز را بداند، حتی این امکان را در اختیارش بگذارید که در سالن مجاور شورا مسائل را به طور زنده ببیند. باید بگذارید، بداند آیا ملک او باغ تلقی میشود یا نمیشود؟ میلیاردها تومان پول جابهجا میشود، ولی وقتی اجازه دسترسی به اطلاعات به آنها نمیدهید برای عدهای که به این اطلاعات دسترسی دارند، رانت ایجاد میکنید. زمینی که هیچ ارزشی نداشته با این تصمیم باارزش میشود، عدهای آن را میخرند و از ارزش افزوده آن استفاده میکنند یا بالعکس. در صورت نبود این شفافسازی اطلاعات زمینی که در حالت عادی ارزش داشته است و با یک تصمیم شورا از ارزش آن کاسته میشود را میتوانید به کسی برسانید و قبل از اینکه تصمیمات در سامانههای شهرداری بنشیند، آن را به فردی که مطلع نیست، بفروشید که آن فرد دچار خسران میشود؛ متاسفانه این مسائل قابل پذیرش نیست.
طرح حفاظت از باغات تهران برای سومینبار به صحن شورای شهر آمد و البته رد هم شد، شما محدودیتهای این لایحه را به نفع حفظ باغات تهران میدانستید اما آقای چمران معتقد بودند که محدودیتها ما را به دوران قبل از مصوبه برج-باغها باز میگرداند. او البته بعدتر در گفتوگویی اشاره کرد که معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران گزارشی دارد که نشان میدهد تخریب باغات در دوره قبل از مصوبه برج-باغها بسیار زیاده بوده است. آقای چمران در پاسخ به این سوال «شهروند» که آمار تخریب باغات در آن زمان چقدر بوده است؟ دقیقا این جمله را بیان کرد: «آنقدر آمار تخریب باغهای تهران در آن دوران (منظور دهه ٧٠ و اوایل دهه ٨٠ است) زیاد بوده است که رویمان نمیشود آن را اعلام کنیم.» آیا واقعا آماری در این زمینه وجود دارد؟ و در کل پاسختان به این موضعی که دارند، چیست؟
سوال از آقای چمران این است که اگر مالک زمین و ملکی که کاربری باغ دارد، بداند که در صورت خشککردن باغ و تبدیل آن به زمینی بایر باز هم اجازه ساختوساز به او نمیدهند آیا باز هم باغ را خشک خواهد کرد؟ این اتفاق میافتد چون در اجرای قانون تعلل شده است وگرنه باغ، باغ است، حتی اگر خشک شود. وقتی در ٣٠درصد باغی که درخت سالم دارد، اجازه ساختوساز داده میشود نتیجه تخریب باغ است. میبینید که چه اتفاقی افتاد ٤هزار هکتار از باغهای تهران را از بین بردند اما اگر با قدرت میایستادید که باغ، باغ است این اتفاق نمیافتاد. حتی اگر درختان هم خشک میشد، نباید به مالک اجازه ساختوساز داده میشد و در ازای آن حتی باید از او جریمه هم گرفته میشد تا مجددا درختان باغ را احیا کند. چون باغ را خشک میکردند به آنها اجازه ساختوساز داده شد؛ این رفتار غلط است! در آن زمان طبق قانون اگر مالک درختان را خشک میکرد، میتوانستید از قوه قضائیه دستور مصادره زمین را بگیرید اگر در این کار هم موفق نبودید- چون گفته میشود در آن زمان هیچوقت دستور مصادره زمین داده نشد- زمین که خشک شد چرا اجازه ساختوساز دادید؟ چرا به همین بهانه مصوبه برج-باغها را تصویب کردید؟ حتی اگر زمین خشک بود باید مالک را با جریمه مجبور به کاشت درخت میکردید. حرفهایی که زده میشود واقعا قابلپذیرش نیست.