تجربه هم نشان داده است که کسانی که حتی به دنبال ایجاد جریان سوم در کشور بودند بعد از چندی متوجه شدند که آنها نمیتوانند خالق جریان سوم در کشور باشند و اساساً ایجاد جریان دیگری به جای دو گفتمان حاضر در سیاست ایران یعنی اصولگرا و اصلاحطلب بسیار جای تردید دارد.
به گزارش جماران؛ علیرضا خامسیان مشاور رسانه ای محمدرضا عارف در یادداشتی که در روزنامه وقایع اتفاقیه منتشر شده است نوشت:
روز جمعه دکتر محمدرضا عارف با حضور در دو کنگره سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی و مجمع زنان اصلاحطلب، نسبت به تحرکاتی در فضای سیاسی کشور برای جایگزین کردن گفتمان اصلاحطلبی به وسیله یک گفتمان جعلی، هشدار داده بود. این اولینبار است که درباره ایجاد یک گفتمان بدلی در سپهر سیاست ایران اینچنین با صراحت سخن به میان آورده میشود. دکتر عارف اگرچه درباره مشخصات گفتمان جعلی که عدهای میخواهند جایگزین گفتمان اصلاحات کنند، سخنی نگفت ولی با توجه به رفتار سیاسی برخی مسئولان اجرایی و سیاسیون میتوان دراینباره گمانهزنی کرد. آنچه درباره اهداف پیدا و پنهان ایجادکنندگان مهم است، یک گفتمان بدلی است. تصور برخی در فضای سیاسی بعد از سال 88 این بوده که اصلاحطلبان و اصلاحطلبی را باید به بایگانی سپرد و آنها دیگر توان عرض اندام در سیاست ایران را ندارند البته بیانگیزگی بخشی از نخبگان این جریان سیاسی در فضای سالهای قبل هم به این باور حذفکنندگان گفتمان اصلاحطلبی اعتبار بخشیده بود اما رخداد سال 92 شوک بزرگی برای کسانی بود که میخواستند آخرین میخ را به گمان خود به تابوت اصلاحات بزنند. آنها از انصراف عارف بسیار ناخرسند بودند و تصور نمیکردند که در گفتمان اصلاحطلبی، گذشت از منافع فردی برای رسیدن به اهداف کلانتر یک جریان سیاسی که اصلی پذیرفته شده است و دکتر عارف این اصل را عملیاتی کرد. شکی در این نیست که در پیروزی روحانی در سال 92 نقش اساسی و کلیدی را اصلاحطلبان ایفا کردند و حزبی که روحانی پدر معنوی آن بود نه آنچنان قدرت نفوذی در مناسبات سیاسی ایران داشت و نه آنچنان شناخته شده بود که بتواند به تنهایی نامزد حزبی خود را روانه پاستور کند در انتخابات سال 96 هم با محوریت شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان روحانی توانست بر رقبای خود پیروز شود؛ البته روحانی هیچگاه ادعای اصلاحطلبی نکرد و خاستگاه حزبیاش هم به جامعه روحانیت مبارز که یک تشکل سیاسی اصولگراست بر میگردد؛ البته روحانی خود را اصولگرا هم نمیداند و تلاش دارد خود را محور جریانی با نام جریان «اعتدال» در کشور بنامد که پیشتر با نام آیتالله هاشمی گره خورده بود ولی آیتالله هاشمی هیچگاه تلاش نداشت واژه اعتدال را تبدیل به یک گفتمان در سپهر سیاست ایران کند زیرا با تیزهوشی که ویژگی ایشان بود این مهم را دریافته بود که «اعتدال» قدرت گفتمانسازی را ندارد برای همین هیچگاه به دنبال آن نبود که با محوریت خودش جریانی را تبدیل به گفتمان در سیاست ایران کند اگرچه بهخاطر کاریزمای شخصیتی آیتالله هاشمی این امکان وجود داشت جریان سومی در کنار دو جریان اصولگراو اصلاحطلب شکل بگیرد ولی به هرترتیب او با شناخت دقیق از فضای سیاسی ایران در پی ایجاد جریان سومی نبود. اما آنچه باعث نگرانی شده این مهم است که کسانیکه پیروزیشان مدیون گفتمان اصلاحطلبی است به این باور برسند که میتوانند گفتمان دیگری را در عالم سیاست ایران ایجاد کنند و مهمتر اینکه بر این گمان باشند که این گفتمان را بخواهند جانشین گفتمان اصلاحطلبی کنند که هر دوی این تصورات از اساس اشتباه است زیرا نه میتوان بهواسطه یک حزبی که عقبه و پایگاه اجتماعی محکمی ندارد گفتمانی ایجاد کرد و نه میتوان بر فرض ایجاد چنین گفتمانی آن را جانشین گفتمان مسلط اصلاحطلبی کرد. تجربه هم نشان داده است که کسانی که حتی به دنبال ایجاد جریان سوم در کشور بودند بعد از چندی متوجه شدند که آنها نمیتوانند خالق جریان سوم در کشور باشند و اساساً ایجاد جریان دیگری به جای دو گفتمان حاضر در سیاست ایران یعنی اصولگرا و اصلاحطلب بسیار جای تردید دارد. آنچه مهم است این است که فعالان جبهه اصلاحطلب به گونهای عمل نکنند که برخی باورشان شود که میتوانند از نردبان اصلاحطلبان بالا بروند و در نهایت هم به دنبال ایجاد یک گفتمان و جایگزینی آن بهجای گفتمان اصلاحطلبی باشند. باید هوشیار بود.