میتوان به راحتى به نتیجه رسید که براى چندین سال آینده بازار ایران قدرت بسط بالایى نخواهد داشت. طبیعى است که کار کردن در اقتصاد ایران نه تنها به سیاستهاى متفاوتى نیاز دارد، بلکه لازم است تغییر پارادایم تجربه شود
به گزارش جماران، مرتضی ایمانی راد در روزنامه اعتماد نوشت: نفت، قیمت آن و عرضه و تقاضایش در یک شرایط ویژه تاریخى قرار گرفته است. ویژگى شرایط فعلى وابسته به تغییرات تکنولوژى و شرایط خاصى است که بر اقتصاد جهانى حاکم است. در شرایط فعلى انقباض تقاضا در بازارهاى جهانى به یک پدیده غالب تبدیل شده است و همین پدیده موجب شده است که نرخ رشد اقتصادى براى مدتى طولانى در سطحى غیرقابل قبول قرار گیرد. گذشته از نرخ پایین رشد اقتصادى، نرخ تورم هم به پایینترین سطح خود در سالهاى اخیر و در بعضى کشورها به دهههاى اخیر رسیده است و این پدیده آنچنان مسالهساز شده است که دغدغه اصلى سیاستگذاران اقتصادى در کشورهاى صنعتى شده جهان اتخاذ سیاستهاى پولى براى بالا بردن نرخ تورم است و بسیارى از این کشورها در این زمینه بهشدت ناموفق بودهاند که نمونه بارز آن کشور ژاپن است که چندین سال است از این بیمارى رنج میبرد. طبیعى است که همراه نرخ تورم پایین، نرخ بهره نیز به عنوان یک متغیر سیاستگذارى کاهش یافته است، به طورى که در بعضى از کشورها، که تعدادشان کم هم نیست، نرخ بهره زیر صفر است. سوال مهم این است که چرا چنین فضایى در اقتصاد جهانى به وجود آمده؟ علت اساسى این شرایط همان طور که گفته شده هم تغییرات تکنولوژى بنیادى در جهان هست و هم انقباض تقاضا. چون این دو علت ساختارى و بلندمدت هستند، بنابراین عوارض آن نیز بلندمدت باقى خواهد ماند. بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که اقتصاد جهان وارد یک دوران رونق شود. نباید انتظار دوران تورمى را در اقتصاد جهان داشته باشیم. در این شرایط طبیعى است که تقاضا براى مواد اولیه نیز کاهش مییابد. این مساله براى نفت هم اتفاق میافتد.
در کنار این مسائل یک اتفاق دیگر هم افتاده است. در رقابت نفسگیر کشورهاى جهان براى نرخ رشد اقتصادى بالاتر در سالهاى بعد از بحران اقتصاد جهان در سال ٢٠٠٨ کشور امریکا، به دلایل متعددى داراى نرخ رشد اقتصادى بهتر و شرایط اقتصادى مطلوبتری نسبت به بقیه مناطق جهان شد و همین مساله موجب شد که دلار امریکا به قویتری پول جهان در سه سال گذشته تبدیل شود. از آنجا که نفت و بسیارى از کالاها عمدتا با دلار امریکا در بازارهاى جهانى مبادله میشوند، طبیعى بود که با بالا رفتن قیمت دلار نرخ کالاها از جمله نفت، در بازارهاى جهانى کاهش یابد. این داستان سه سال است ادامه دارد و تازه سیاستهاى فدرال رزرو امریکا معطوف به افزایش نرخ بهره شده است که همین مساله قیمت دلار را در سطحى بالا قرار میدهد و فشار دیگرى بر قیمت نفت براى بالاتر رفتن ایجاد میکند.
معنى گفته هاى بالا این است که انتظار نفت با قیمتهای بالا را نباید داشته باشیم. باید انتظار داشته باشیم که هم به خاطر محدودیت تقاضا در بازارهاى جهانى و هم به دلیل تغییرات سریع و شدید تکنولوژى در این صنعت و صنایع جایگزین قیمت نفت ممکن است نتواند قیمتهای صد دلار و نزدیک به صد دلار را تجربه کند. همان طور که در چند سال گذشته ایستایى قیمت نفت را شاهد بودهایم، دور از انتظار نیست که در سالهاى آتى هم وضعیت به همین گونه خواهد بود. همان طور که گفته شد این عوارض ساختارىاند و نباید انتظار تغییرات سریع را داشت.
این شرایط براى اقتصاد ایران با معنى است. یعنى وقتى قیمت نفت نمیتواند به اندازه رضایتبخشى افزایش یابد اتفاقات ساختارى خاصى در اقتصاد ایران قابل پیشبینی است. مثلا دولت قدرتش کم مى شود و مجبور میشود به مالیاتها تکیه کند. فشارهاى مالیاتى زیاد خواهد شد، مثل همیشه دولت به دنبال فعال کردن بخش خصوصى خواهد افتاد، ممکن است این شرایط دولت و حکومت را در فشار بیشتر و واقعیتری براى ایجاد دموکراسى اقتصادى و سیاسى قرار دهد. در این شرایط دیگر نباید منتظر افزایش یکباره قیمت مسکن بود، قیمت ارز فشار بالایى در سالهاى آینده بر اقتصاد ایران وارد خواهد کرد و صادرات را به کلید طلایى اقتصاد ایران تبدیل خواهد کرد. فشار بدهىها همچنان در اقتصاد ایران استمرار خواهد داشت و کسر بودجههای دولتى و انقباضهای هزینهای گریبان دولت را خواهد گرفت. در مجموع میتوان به این نتیجه رسید که اقتصاد ایران، بنا بر همین دلایل، وارد یک فاز متفاوتى خواهد شد. دیگر سیکلهای تجارى همانند سابق اتفاق نخواهد افتاد. اقتصاد با نرخهای رشد پایینتر و با نوسان کمترى تغییر خواهد کرد. تقاضا در اقتصاد ایران هم منقبض خواهد شد و رکود اقتصادى را مزمن خواهد کرد. در این شرایط توسعه صادرات هم به دلیل کاهش نرخ رشد اقتصادى در جهان محدودتر خواهد شد. در مجموع میتوان به راحتى به نتیجه رسید که براى چندین سال آینده بازار ایران قدرت بسط بالایى نخواهد داشت. طبیعى است که کار کردن در اقتصاد ایران نه تنها به سیاستهاى متفاوتى نیاز دارد، بلکه لازم است تغییر پارادایم تجربه شود. این پدیدهای است که به نظر میرسد مدیران اقتصادى باید به آن توجه کنند.