آقای رئیس کل به تخلفات و نارسایی های موسسات پولی غیرمجاز اشاره کرده، ولی مسأله بسیار مهمتر این است که این موسسات چگونه شکل گرفتهاند؟
به گزارش جماران؛ روزنامه شهروند نوشت:
«مدیر بیسواد یک موسسه اعتباری، سود ٨٤درصدی در یکی از موسسات غیرمجاز، ١١٩ فقره چک برگشتی مدیر موسسه ثامنالحج و زندانیشدن مدیر موسسه فرشتگان»؛ اینها بخشی از نکاتی است که آقای رئیس کل بانک مرکزی در روزهای اخیر گفته است. وی نکات مهمتری هم اظهار داشته است؛ از جمله اینکه، «مشخص نیست مدیران این موسسات که افرادی بیسواد و ناکارآمد بودند و از تخصص کافی هم برخوردار نبودند، چگونه میتوانستند چنین سود (٨٤درصدی) پرداخت کرده و از پس هزینههای آن برآیند. آنطور که سیف میگوید، فعالیت برخی موسسات غیرمجاز در زمان فعالیت خود بهگونهای بوده که موجب بههمریختگی نظم در شبکه بانکی میشدند. به گفته او، نمونهای از این بههمریختگی موسسهای در شهریار بوده که تا ۲۷۰میلیارد تومان از مردم پول جمع و از آن سودجویی کرد. او با طرح این سوال که واقعا نمیدانم چرا مردم به راحتی پولهای خود را در چنین موسساتی که هیچ مجوزی برای فعالیت ندارند، قرار میدهند، تأکید کرد که مردم در هیچ شرایطی فریب نرخهای سودهای بالا را نخورند و همواره در بانکها و موسساتی سرمایهگذاری کنند که براساس مصوبات شورای پول و اعتبار عمل میکنند. برای سپردهگذاری در مجازها هم دقت کنید. درعین حال، آقای رئیس کل بانک مرکزی نسبت به سپردهگذاری در بانکها و موسسات اعتباری و نحوه انتخاب آنها نیز توصیههایی کرد. سیف با تأکید بر اینکه غیرمجازها دیگر فعالیت نخواهند کرد اما مردم حتی برای سپردهگذاری در مجازها هم باید دقت کنند و نباید این تصور وجود داشته باشد که چون آنها دارای مجوز از بانک مرکزی هستند، پس میتوان در هرکدام که سود بالاتری میپردازند، سپردهگذاری کرد، چراکه به هرحال پرداخت سودهای غیرمتعارف میتواند ناشی از ریسک بالا باشد».
به نظر می رسد که نقد تحلیل اظهارات رئیس کل نیاز مبرم جامعه ماست. بهویژه اینکه همواره تأکید شده که یکی از اَبَرچالشهای جامعه ایران بحران بانکی است که لزوما هم محدود به موسسات غیرمجاز نمیشود. در هرحال، طرح برخی از پرسشها درباره این سخنان نیازمند پاسخگویی شفاف نسبت به آن است.
١- آقای رئیس کل به تخلفات و نارساییهای موسسات پولی غیرمجاز اشاره کرده، ولی مسأله بسیار مهمتر این است که این موسسات چگونه شکل گرفتهاند؟ درجامعهای که یکنفر قادر نیست در خیابان بساط پهن کند و نیز کوچکترین فعالیت شغلی نیازمند کسب دهها مجوز تأیید صلاحیت است، چگونه شده که موسساتی توانستهاند شکل بگیرند که فقط در یک شهر درجه چندم ٢٧٠میلیارد تومان پول جمع کنند؟ یا چگونه موسسات آنان در سطح کشور صدها و هزاران میلیارد پول جمع میکنند و دهها شعبه و دفتر و دستک داشته باشند، ولی هیچکس از آنان نپرسد که مجوز این کار را از کجا آوردهاید؟ چرا آقای رئیس کل درباره همه چیز سخن میگوید جز این نکته مهم و البته اصلی؟ در چنین جامعهای، طبیعی است که مردم وجود چنین موسساتی را مجاز فرض کنند و هیچ احتمالی ندهند که موسساتی با صدها کارمند و دهها شعبه و هزاران میلیارد پول و... نه تنها رسمی و دارای مجوز است، بلکه پشتیبانهای جدی نیز دارد. حال چگونه آقای رئیس کل انتظار دارند که مردم آنها را غیرمجاز شناخته و در آن پسانداز نکنند یا وارد معامله با آن نشوند؟
٢- نکته مهمتری که در اظهارات آقای رئیس کل بانک مرکزی دیده میشود، این است که از مردم خواستهاند به سودهای بالای موسسات مجاز هم اعتماد نکنند و در موسساتی سرمایهگذاری کنند که مصوبات شورای پول و اعتبار را عمل میکنند! این درخواست غیرمسئولانه است. مردم مگر کارشناس امور هستند که در هر زمینهای تحقیق و تفحص کنند تا ببینند کدام بانک یا موسسه این مصوبات را عمل میکند و کدام نمیکند؟ آن هم در جامعهای که همه چیز غیرشفاف است، حتی کارشناسان خبره نیز قادر نیستند به این پرسشها پاسخ دقیقی دهند. اگر بررسی اینها کار و وظیفه مردم است، پس این همه دستگاههای عریض و طویل دولتی و نظارتی چه کاره هستند؟ وقتی که مردم یک قوطی شیر را از مغازه میخرند که روی آن مارک شناختهشده حک شده و دارای مجوز رسمی تولید است یا جنسی را میخرند که روی آن علامت استاندارد است، همه به این معناست که کیفیت این اجناس از طرف سازمان ناظر تأیید میشود و مطابق استاندارد است. حالا برخی از آنها کیفیت بهتری دارند و برخی کیفیت کمتری، ولی هر دو حداقلهای لازم را دارا هستند. اگر مردم جنسی را بخرند که تولیدش مجاز و تحت نظارت دستگاههای رسمی است، باید با اعتماد و چشم بسته آن را خریداری کنند، نه آنکه مسئولیت بررسی اعتبار و سلامت استانداردبودن آن را داشته باشند. در مورد بانکها نیز، همینطور است. بانکها تحت نظارت بانک مرکزی هستند و باید بر فعالیتهای آنان نظارت شود و حداقلی از شرایط که ضامن نسبی امور است را دارا باشند. رقابت بانکها باید فراتر از این حداقل باشد نه آنکه تعیین دارابودن این حداقل نیز به حساب بررسی مردم گذاشته شود. همه میدانند که بانکها برای دورزدن مقررات شورای پول و اعتبار راههای گوناگون را میروند که خارج از توان شناخت مردم است. بهعلاوه اگر بانکی وجود دارد که این مقررات را رعایت نمیکند، بانک مرکزی چرا مانع آن نمیشود؟
بانکها در رقابت با یکدیگر ممکن است سودهای کم یا زیادی پرداخت کنند، در هرحال عدهای نیز جذب آنها میشوند، این خلاف منطق اقتصادی است که خواسته شود بانکهایی را که سود بیشتری میدهند، مردم انتخاب نکنند. خب شاید آنها سرمایهگذاری بهتری انجام میدهند. آیا پولگذاشتن در بانکی که سود کمتری میدهد، موجب تقویت ناکارآمدی نخواهد شد؟ اگر یک بانک بیش از حد لازم از خط قرمز ریسک معقول عبور کرده، بانک مرکزی باید مانع آن شود و ابزارهای بسیار زیادی هم برای جلوگیری از فعالیتهای آن دارد.
این نحوه مسئولیتپذیری در موضوع مهمی مثل موسسات پولی و سیاستهای پسانداز و اعتبارات کمکی به جامعه برای عبور از بحران بانکی نمیکند.